عاقل را اشارتی کافیست!
یک داستان از مثنوی معنوی
مردی برای خود خانه ای ساخت و از خانه قول گرفت که تا وقتی زنده است به او وفادار باشد و بر سرش خراب نشود و قبل از هر اتفاقی وی را آگاه کند.
مدتی گذشت ترکی در دیوار ایجاد شد مرد فوراً با گچ ترک را پوشاند. بعد ازمدتی در جایی دیگر از دیوار ترکی ایجاد شد و باز هم مرد با گچ ترک را پوشاند و این اتفاق چندین بار تکرارشد و روزی ناگهان خانه فرو ریخت. مرد باسرزنش قولی که گرفته بود را یادآوری کرد و خانه پاسخ داد هر بار خواستم هشدار بدهم و تو را آگاه کنم دهانم را با گچ گرفتی و مرا ساکت کردی این هم عاقبت نشنیدن هشدارها...""!!
#پندانه
@eitaa_stk
✌️🌹
هرگاه یادت رفت جایگاه "زن" کجاست،
به مادرت نگاه کن...""!!
#بیو
@eitaa_stk
✌️🌹
زنان را وقتی دچار سو تفاهم شده اند
به حال خود رها نکنید
وقتی دلگیرند و به جای حرف زدن بهانه میگیرند
رهایشان نکنید
وگرنه با خود هزار جور فکر و خیال می کنند
داستان می سازند و همه چیز را به هم ربط می دهند
شما که نمی دانید
یک زن می تواند کل شب را اشک بریزد تنها برای اینکه
به جای شب بخیر عزیزم
به او فقط یک شب بخیر ساده گفتید...""!!
@eitaa_stk
✌️🌹
مهم کنار هم وایستادنه؛ وَ الا کنار هم خوابیدنو که همه بلدن...""!!
@eitaa_stk
✌️🌹
لُڪنت فقط
از ڪارماندنِ زبان نیست ؛
چشم ها هم گاهی
روے یک چهره گیر میڪنند ...""!!
@eitaa_stk
✌️🌹