چشمه کمنظیر هفت رنگ مُجن ازتوابع شهرستان شاهرود
از نوع چشمه های گوگردی است که در۲۵ کیلومتری شمال شاهرود در میان شکاف دره های دامنه قله ٤۰۰۰ متری شاهوار واقع شده است!
@eitaagarde ❤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا هزاران مرتبه شکر
@eitaagarde ❤
صبحتون بخیر و شادی 🌸
سلامی گرم در طلوعی☀️
زیبا تقدیم شما مهربانان 💕
سلامی بزیبایی عشق💕
به لطافت دل مهربانتون💕
آرزومیکنم پنجره دلتون 💕
همیشه رو به خوشبختی باز 💕
و تنتون سلامت باشه💕
صبح دوشنبه تون
سرشار از آرامش☕️
@eitaagarde ❤
💗اولین دوشنبه بهارتون عالی
🕊زندگیتون به زیبایی
🌸گلهای نرگس
💗و به شادمانی
🕊پرواز پرستوهای مهاجر
🌸وجودتاڹ مالامال از
🕊آرزوهای برآورده شده
💗و لحظه هاتون پراز خوشبختی 💐
@eitaagarde ❤
5.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"بهار" چیزے مے خواهد فراتر از
یک تبریک گفتنِ ساده به یڪدیگر ،
چیزی مهم تر از یک احوال پرسے ،
چیزی با ارزش تر از دید و بازدید هاے
ڪوتاهِ سالے یڪبار!
"بهار" تغییر مے خواهد
بهار ، اصلا مے آید تا تغییر ڪنیم ،
ًبهار ، یعنے "تغییر" ؛
و چه زیباست تغییرے ڪه
همزمان با بازگشت پرستو ها
و دوباره سبز شدن دنیاست!
عید واقعے هم جشنے است
براے آنهایے ڪه تغییر را پذیرفته
و قربانے تقدیر نشده اند...
قلبتان بهاری🌷
@eitaagarde ❤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من روزهای خوب را ،
من آرزویِ تمامِ مردمِ سرزمینم را آرزو می کنم ...
و می دانم که یکی از این روزهای بهاری ،تمامِ اتفاقاتِ خوب ، خواهند افتاد و درختانِ تحول ، جوانه خواهند زد
من بالای آسمانِ این شهر ، خدایی دیده ام که هر غیر ممکنی را ممکن می کند ،
می دانم روزی می رسد که خاطرات روزهای سخت را مرور خواهیم کرد ، نفسی عمیق خواهیم کشید و آرام , زمزمه خواهیم کرد ؛ " تمام شد " ...
من به معجزه ی امید و عشق ،
من به بزرگیِ پروردگارم،،، ایمان دارم ...
#نرگس_صرافیان_طوفان
@eitaagarde ❤
#بیو_انگلیسی"🎈"
Life is simple, but we love to complicate it!
زندگی ساده ست، ولی ما عاشق این هستيم که پیچیده اش کنیم!❄️🌸💗
┄┅┄┅┄ ❥❤️❥ ┄┅┄┅┄
« @eitaagarde »
دلم يک عيد قديمی ميخواهد!
آخرين روز مدرسه تمام شود و بوی نان پنجره ای های مادربزرگ، تا سر كوچه بيايد.
برايم پيراهنی سفيد با آستين های پف و سارافون جين خريده باشند
و كفشهای بندی قرمز كه دلم برايش غنج برود و كتاب قصه ی "دخترك دريا" با جلد شميز...
پدر بزرگم زنده باشد و سنگك بدست وارد خانه مان شود و پشت سرش "مير يوسف" با خنچه ای بر سرش از عيدی های رنگارنگ ما....
دلم شمعدانی های سرخ كنار حوض مان را ميخواهد
بنفشه ها و اطلسی ها
و "نيّر" صداكردنِ عاشقانه ی پدرم را...
دلم تماشا ميخواهد!
وقتی دقت ظريف گره كراواتش را در گوشه ای از آينه تماشا ميكردم.
دلم خنده های جوان مادرم را ميخواهد، وقتی هزار بار زيباتر ميشد.
دلم يک عيد قديمی ميخواهد
يک عيد واقعی.....
كه در آن تمام مردم شهر، بی وقفه شاد باشند،
نه كسی عزادار آخرين پرواز باشد
نه بيم بيماری، تن شهر را بلرزاند
عيدی كه دنيا ما را قرنطيه نكند
دلم، يک عيد قديمی ميخواهد..
بدون ماسک، بدون احتكار،
بدون اينهمه رنج و دلهره...
@eitaagarde ❤