🌴💎🌴آرامش قلبم
دلم میلرزد وقتی فکر میکنم به روزی که پردهها کنار میرود. اشتباه میکنیم اگر گمان کنیم پردهها فقط در قیامت کنار میرود.
🌴💎🌴 ظهور تو قیامت صغری است. روزی که تو میآیی، به قدری پردهها کنار میرود که آبروها کم و زیاد شود. چه قدر آبرومند ببینیم که وقتی میآیی، آبدهانها روی صورتشان پاشیده شود و چه قدر بیآبرو که وقتی بیایی، کوچکترین نسبتی با آنها، میشود یک دنیا آبرو.
🌴💎🌴دلم میلرزد وقتی فکر میکنم با آمدنت آنهایی را که دیندار نمیدانستم، در کنار تو خواهم دید و آنهایی که عین دین بودند، در برابرت. دلم میلرزد وقتی فکر میکنم یکی از آنهایی که در برابرت قد علم میکند خودم باشم.
تو میآیی و مرز میان حق و باطل میشوی و کسانی با افتخار همراه تو میشوند که همنشینی با آنها برایمان عار بود. ما خیال نمیکردیم که تو حتّی نیمنگاهی نثارشان کنی؛ ولی خواهیم دید که تو چشم از آنها بر نمیداری.
🌴💎🌴 کسانی هم که خیال میکردیم در دلت خانه دارند، معلوم میشود سالهاست که از چشمت افتادهاند. وای اگر من هم از آن از چشمافتادهها باشم.
دلم میلرزد، حرفی بزن، چیزی بگو، آرامم کن. راضی نشو با این بیقراری بخوابم.
شبت بخیر آرامش قلبم!🌴💎🌴
#بهانه_بودن
#محسن_عباسی_ولدی
🌴💎🏴💎🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸صبح شد🌤
🌿زندگی در میزند
🌸مهربانے ، شوق ، شادی
🌿پشت در منتظر است
🌸بازڪن پنجره
🌿را ڪه خداوند
🌸زشوق من و تو میخندد
🌿زندگی کوچه سبزیست،
🌸میان دل و دشت،
🌿که در ان عشق است و گذشت!
🌸زندگی مزرعه خوبیهاست،
🌿زندگی راه رسیدن به خداست ..
🌸صبحتون عالی
اول هفته تون مملو از عشق و محبت🌸
🍃🌸خـدایا به روزگـار
🍃🌸دوستـانم آرامـش
🍃🌸به زندگیشان عافیت
🍃🌸به عشق شـان ثبـات
🍃🌸به مـهرشـان وفـا
🍃🌸به عمرشان عـزت
🍃🌸به رزقشان بـرکت و
🍃🌸به وجودشان صحت عطا بفرما
🍃🌸ســــلام صبح شنبه تون بخیر
🍃🌸شروع هفته خوبى داشته باشید
@eitaagarde🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روح پاک شهریار ، در بامداد 27 شهریور 1367، به سوی بارگاه پروردگارش پر کشید.
اما بدون شک، شعرهای او و آهنگ صدای گیرایش که همراه با موضوعات تغییر می کرد و شنونده را کاملاً دگرگون می ساخت ، همچنان در خاطر همه مردم این مرز و بوم، زنده و جاوید خواهد ماند.
۲۷ شهریور،روز شعر و ادب پارسی و روز بزرگداشت استاد شهریار گرامي باد🌹
@eitaagarde
در شگفتم از کسی که دنبالِ گمشدهاش می گردد اما خود را گم کرده و به فکر یافتنِ آن نیست! - مولاعلی
راه گُم کردم، چه باشَد گر به راه آری مرا،
رحمتی بَر من کنی و در پَناه آری مرا..
- اوحدیمراغهای
🌴💎🏴💎🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای عصرتون
زيباترين حسها رو خواهانم!
حس قشنگ آرامش،
حس وجودخدا در قلبتون،
حس لطافت گلها،
حس باران توفصل گرما،
وحس داشتن دوستانِ خوبی
مثل شما!
"عصر زیباتوڹ بخیر
🌹🌺🌷
@eitaagarde
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا مراقب توست
چرا نگران و مضطربی؟
خدا مواظب ماست
همیشه هم در فشار زندگی
نباید اندوهگین شد
زیباست اگر فکر کنی
خداست که در آغوشش میفشاردت
روزهای سخت تموم میشن
مهم اینه که تو
چقدر تونستی صبور باشی
خدایا در طوفانی ترین لحظات
تنها پناه فقط خودت هستی
نگذار بی پناهی ما را محتاج غیر از تو کند
که اگر تو چاره این دل بی قرار نباشی
هیچکس توان آرامش دادن نخواهد داشت
تو که کنارم باشی من آرامم
خدایا مگه میشه تو باشی و من تنها بمونم
خدایا من ایمان دارم
هر کس دلش هوایی تو شد
هوایش را خواهی داشت
@eitaagarde
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عشق بی تکراری
حسین❤️
#استوری📲
@eitaagarde
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃
🕗عبرت از گردش روزگار🕗
در زمان به قدرت رسیدن *صدام* در عراق ، از جمله احزاب مخالف صدام حزب سوسیالیست بود که صدام دستور قلع و قمع اعضای آن را به برادر ناتنی خود *برزان تکریتی* سپرده بود .
یکی از دستگیر شدگان این حزب ، *میاده* زن جوان ۲۲ ساله و شوهرش بودند که هر دو به اعدام محکوم شدند .
*میاده* نُه ماهه باردار بود و روزهای آخر بارداری خود را طی مینمود که قبل از اعدام نامهای برای *برزان تکریتی* مینویسد و از او در خواست می کند که اعدامش را تا زمان تولد بچه به تأخیر بیاندازند.
*برزان* قبول نکرد و در جواب نامهی *میاده* نوشت : *جنین داخل شکمت هم باید بمیرد و با تو دفن گردد ...*
*میاده* که روزهای آخر بارداری را طی میکرد ، در روز موعود به پای چوبهی دار رفت و التماسهای او تاثیری در تاخیر حکم *برزان* نداشت .
*میاده* در حین اعدام ، بالای دار وضع حمل کرد و فرزند پسری با بند ناف به روی تخته، به پایین افتاد.
*رضیه* زنِ زندانبان، با اشاره رییس زندان، طفل را در لباسهای مادرش پیچیده و به گوشهای منتقل کرد !.
*برزان* پس از اجرای حکم اعدام از رییس زندان، حال و روز *میاده* و جنینش را جویا شد و گزارش خواست .
رییس زندان نیز در گزارش نوشت : *جنین با مادر در چوبهی دار ماند تا مُرد ...*
رییس و پزشک زندان و *رضیه* زنِ زندانبان، با هم ، همقسم شدند که همدیگر را به *برزان تکریتی* نفروشند و توافق کردند که *رضیه* نوزاد را به خانهاش ببرد و با راضی کردن شوهرش شناسنامه برای کودک بگیرد ...
از آن پس نوزاد را *ولید* میخواندند ...
سال ها گذشت و ولید بزرگ شد .
برادر *میاده*
(دایی واقعی ولید) در آلمان زندگی میکرد و سالها پیشتر، خبرهایی درباره خواهرزادهاش *ولید* از *رضیه* دریافت کرده بود.
او در سال ۲۰۰۳ میلادی و پس از سقوط رژیم بعثی صدام به عراق برگشت تا یادگار خواهرش *میاده* را پیدا و با خود به آلمان ببرد و از روی آدرس و نشانیهایی که *رضیه* داده بود او را یافت ...
*ولید*
قبول نکرد که، به آلمان مهاجرت کند و گفت:
*رضیه* مثل مادرم هست ، او جان مرا نجات داده و زحمت بسیاری برای من کشیده ، هرگز تنهایش نمی گذارم ... این اتفاق زمانی بود که رضیه بازنشسته شده بود .
رضیه با خواهش از مسوولین ، *ولید* را به جای خود، به عنوان زندانبان و مأمور زندان استخدام میکند .ملت عراق، افراد حزب بعث را یکی پس از دیگری دستگیر میکردند ، از جمله دستگیر شدگان *برزان تکریتی* برادر ناتنی صدام بود .
از قضای الهی، *ولید* پسر *میاده* ، مسئول مستقیم سلول *برزان تکریتی* شد و هم آنجا بود که قصهی مادر و فرزند درون شکمش را به برزان گفت .پس از صدور و تأیید حکم اعدامِ *برزان* ، *ولید* به عنوان زندانبان مأمور اجرای اعدام او شد و با دست خود *طناب دار* را بر گردن *برزان* انداخت . بدینسان دست حق، ستمگر بیرحم را از جایی که گمان نمی کرد، به سزای اعمالش رساند ...*یقیناً روزگار به گردنکشان و ظالمان مهلت می دهد، تا شاید برگردند، ولی فراموشی در کار روزگار و در جزاء و کیفر أعمال ستمگران وجود نخواهد داشت ...*
چه آشناست وعدههای خداوند در جزای ظالمانی مانند نمرود که بدست نوزادی محکوم به مرگ و رها شده در آب مجازات شدند ...**
ای انسان به چه چیز خود مغروری که ظلم می کنی .
🍃🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃
@eitaagarde