هدایت شده از پروانگی 🇵🇸
🍃
پایین بیا دوباره شبی آسمان من!
لبریز نور کن همه را کهکشان من!
در باغ عشق، غنچۀ دلواپسی شکفت
فکری بکن به حال جهان، باغبان من!
از لمس غصّهها تنمان درد میکند
از حال ما بپرس کمی، مهربان من!
در شهر ما رقیبِ محبت زیاد شد
سخت است در کلاس جنون، امتحان من
کوهم که از حرارت خود داغ میشوم
دامان عشق سوختاز آتشفشان من
از قصۀ قدیمی مجنون چه فایده؟
باید شنید قصۀ نو... داستان من...
صد بار هم اگر که برانی مرا چه غم؟
آغوش توست آخر سر آشیان من
پروانۀ توام🦋
#زینب_نجفی
#راجی
@eitaaparvanegi
♡
تصویر عشق در نم چشمت زلال بود
اما سراب چشم قشنگت خیال بود
بااینکه روز و شب به تو مشغول شد دلم
دیدار تو در آینۀ دل محال بود
از باغ عشق، سیب تو را چید قلب من
افسوس! سیب سرخ درخت تو کال بود
من با یقین به سمت تو ای دوست آمدم
غافل از اینکه دیدن تو احتمال بود
در انتظار بارش عشقت گذشت عمر
آخر همیشه شهر دلم خشکسال بود
من در قفس به شوق تو پر میزدم؛ اگر-
بر دوش عشق و شانۀ اندیشه بال بود
آغوش را برای که وا میکنی؟ بگو!
جز من برای هر که به در زد حلال بود
از بخت بد، شبی که به پابوس آمدم
همراه من چه بود؟ زبانی که لال بود!
اصلا مرا به شعر عزیز دلم چه کار؟
این هم غزل نبود! فقط عرض حال بود
در چشم تو به نقش خوش عشق زل زدم
تصویر عشق مثل سرابی زلال بود
یا بعید یا قریب
#زینب_نجفی
@eitaaparvanegi