هدایت شده از آبادی شعر 🇵🇸
Ehaam - Bezan Baran (320).mp3
12.56M
ببر ز خاطر خود آفتاب تابان را
بگیر در بغلت باز هم زمستان را
بنوش بادۀ درد و بپوش جامۀ رنج
بریز و پاره بکن رخت و جام درمان را
اگر به گلۀ عمرت رسید گرگ اجل
به دست خویش بزن بند دست چوپان را
چقدر خیره بمانی به ابر قلّابی!
صدا کنی به نگاهت چقدر باران را!
چقدر باز کنی پیش آسمان آغوش؟
چگونه زنده کنی آسمان بیجان را؟
ببند چشم به روی تمام پنجرهها
نبند پنجرۀ چشمهای گریان را
به نامههای فدایت شوم جواب نده
به خانه راه نده بیگدار مهمان را
درون خانۀ متروک... کوچهای بنبست...
خیال گمشده! باور نکن خیابان را
دوباره پیش تو آمد غزال شعر امشب
بکش به تور غزل طعمۀ گریزان را
اگرچه یخ زده قلبت ولی تحمّل کن
نخوان به خاطر خود آفتاب تابان را
#زینب_نجفی
@eitaaparvanegi