♡
تصویر عشق در نم چشمت زلال بود
اما سراب چشم قشنگت خیال بود
بااینکه روز و شب به تو مشغول شد دلم
دیدار تو در آینۀ دل محال بود
از باغ عشق، سیب تو را چید قلب من
افسوس! سیب سرخ درخت تو کال بود
من با یقین به سمت تو ای دوست آمدم
غافل از اینکه دیدن تو احتمال بود
در انتظار بارش عشقت گذشت عمر
آخر همیشه شهر دلم خشکسال بود
من در قفس به شوق تو پر میزدم؛ اگر-
بر دوش عشق و شانۀ اندیشه بال بود
آغوش را برای که وا میکنی؟ بگو!
جز من برای هر که به در زد حلال بود
از بخت بد، شبی که به پابوس آمدم
همراه من چه بود؟ زبانی که لال بود!
اصلا مرا به شعر عزیز دلم چه کار؟
این هم غزل نبود! فقط عرض حال بود
در چشم تو به نقش خوش عشق زل زدم
تصویر عشق مثل سرابی زلال بود
یا بعید یا قریب
#زینب_نجفی
@eitaaparvanegi
♥️
مانند چشم خویش، مرا هم خمار کرد
وقتی مرا به خلسۀ چشمش دچار کرد
تا آمدم به خود که به آغوش گیرمش
از دام من شبیه شکاری فرار کرد
دوری ز ساحلش که پسند دلم نبود!
اما مرا به کشتی هجران سوار کرد
قلبم شبیه آینه شفاف بود؛ حیف!
دستان خاک آینه را پرغبار کرد
از آسمان چشم من آنقدر اشک ریخت
تا سرزمین خشک دلم را بهار کرد
تاجر نبود قلب من اما ببین چطور
در راه دوست، هستی خود را قمار کرد!
از نشئۀ لذیذ دو دنیا جدا شدم
وقتی مرا به خلسۀ چشمش خمار کرد
#زینب_نجفی