♥️
مانند چشم خویش، مرا هم خمار کرد
وقتی مرا به خلسۀ چشمش دچار کرد
تا آمدم به خود که به آغوش گیرمش
از دام من شبیه شکاری فرار کرد
دوری ز ساحلش که پسند دلم نبود!
اما مرا به کشتی هجران سوار کرد
قلبم شبیه آینه شفاف بود؛ حیف!
دستان خاک آینه را پرغبار کرد
از آسمان چشم من آنقدر اشک ریخت
تا سرزمین خشک دلم را بهار کرد
تاجر نبود قلب من اما ببین چطور
در راه دوست، هستی خود را قمار کرد!
از نشئۀ لذیذ دو دنیا جدا شدم
وقتی مرا به خلسۀ چشمش خمار کرد
#زینب_نجفی
♡
پیش تو که هستم قد اندوه خم است
صد سال که با هم بنشینیم کم است
ما پیر شدیم و بعد از اینهمه سال
دیدیم که چای عشقمان تازهدم است
#زینب_نجفی