من به تنهایی معتاد شده بودم . اگر تنهایی را از من میگرفتند ، عین آدمی میشدم که آب و خوراکش را ازش گرفته باشند
اگر هر روز یک کمی با خودم خلوت نمی کردم ، مثل این بود که ضعیف تر میشدم . چیزی نبود که فکر کنید بهش افتخار می کردم اما بدجوری وابسته اش شده بودم
ندیدم ، نشنیدم ، نخوندم ، نمی دونم از کجا در اومده ، احتمالا برای یه تیکه از یه رپه 😂
ولی برای من شبیه یه مانترای شفا بخشه.