دلم میخواهد همه چیز را بگذارم و بروم طوری که کسی نداند من که هستم.
مرا ببخش عزیزم، احساس وحشتناکی دارم.
سوار قطار خواهم شد و تمامی وجودم را گریه
خواهم کرد.
-اولگا کنیپر ٫ نامه به آنتوان چخوف
گاهی که صبح از رختخواب بیرون میآیی با خود میاندیشی که دیگر طاقتش را نداری ؛ اما از درون خندهات می گیرد، زیرا تمام دفعات دیگری که این حس را داشتهای به یاد میآوری.