میان این همه آدم جورواجور آنقدر احساس تنهایی میکنم که گاهی گلویم میخواهد از بغض پاره شود، حس خارج از جریان بودن دارد خفهام میکند. کاش در جای دیگری به دنیا آمده بودم.
- از نامههای فروغ به ابراهیم گلستان.
قبول نداری خیلی معرکه است که از شر همه چی و همه کس خلاص شوی و بروی جایی که هیچ کس تو را نشناسد؟
گاهی دلم می خواهد همین کار را بکنم.
احساس میکنم هزار استعداد در من شکفته است. من به نوبت فریبنده، خندان، سست و سودا هستم.