فیلم« دو زن »به کارگردانی «تهمینه میلانی»قشنگ بود چون ندیده بودمش خیلی بنظرم خوب بود داستان دختری که یه عالمه آرزو داشت ،پررو و با اعتماد به نفس بود همیشه منطقی رفتار میکرد ولی یسری آدما(یسری مرد متعصب و متحجر) با کاراشون باعث شدن اون دختر تبدیل بشه به یه زن ناامید و خسته که یادش رفته قبلا چجور آدمی بوده.

فیلمای تهمینه میلانی جالبن مثلا «ملی و راه های نرفته اش»واقعا خوب در اومده بود فانتزیای دخترونه اونقدرام هم خوب نیستن خیلی وقتا فانتزیا مسیر اشتباهی رو‌میرن بعداً وقتی میری توی زندگی مشترک چون بیشتر به دید یه سرگرمی و عشق بازی و از اینچیزا بهش نگاه کردی خیلی به مشکل میخوری بحث زندگی مشترک خیلی پیچیده و سخته بدون آگاهی بری جلو ته مسیر ته چاهه.

راستی فیلم «زن دوم»هم بد نبود.

یکیم نداریم بهمون بگه؛[تو چشات که خیره میشم تپش قلب میگیرم].

پنجشنبه ۱۴ اسفند، ساعت ۱۱ صبح من عاشق شدم. هوا ابری بود و همه ی باران های عالم سر من می ریخت. گفتن از آن روزی که عاشق شدم چه خوب است. مثل این است که روی زخمی را بخارانی، نه بیشتر. عشق مثل دامنی گر گرفته است، به هر طرف که می دوی شعله ورتر می گردی. چیزی به ظهر نمانده بود، تا سه شمردم و پنجره را باز کردم و ناگهان عاشق شدم.  محمد صالح علا

پاییز فقط اونجاش که صبح از خواب پا میشی میری پرده رو بزنی کنار نور بیاد داخل با آسمونی ابری و زمین بارون خورده مواجه میشی.

از پاییز فقط فشار خوردنش نصیب ما شده.

حال وروزم جمعه ها از خود جمعه غم انگیز تره.

منم همینطور فلفل دلمه ای

خدا رحم کنه.

بهم ریخته ام مثل کمد لباسا،مثل قفسه کتابا.