eitaa logo
پله پله تا اجتهاد جامع
363 دنبال‌کننده
1هزار عکس
232 ویدیو
270 فایل
پاسخگویی به سؤالات طلاب از دوران قبل ورود به حوزه تا پایان طلبگی،و ارائه یک نظام جامع علمی برای دستیابی به اجتهاد جامع ارتباط با ادمین @Elahi_alafv
مشاهده در ایتا
دانلود
📩 رهبر انقلاب در دیدار خانواده آیت‌الله مصباح یزدی: بزرگداشت جناب آقای مصباح یکی از واجبات کارهای حوزه و روحانیّت و ماها و همه است و بزرگداشت ایشان به معنای زنده نگه داشتن جهت‌گیری ایشان و راه ایشان است. 🔹️ مرحوم آقای مصباح (رضوان ‌الله ‌علیه) یک خصوصیّات منحصربه‌‌فردی داشتند که من در مجموعه‌ی فضلای برجسته‌ی قم که از قدیم می‌شناختیم، و حالا هم  بحمدالله برکات بعضی‌شان ادامه دارد، نگاه میکنم، جامع این خصوصیّات را کسی مثل مرحوم آقای مصباح مشاهده نمیکنم؛ علم فراوان، فکر خوب و نوآور، بیان رسا و واضح، انگیزه‌ی تمام‌نشدنی و بی‌نظیر، خلقیّات و رفتارهای شایسته و برجسته، سلوک و معرفت و توجّه معنوی و مانند اینها؛ مجموع اینها را واقعاً انسان نمیتواند پیدا کند. اینها در آقای مصباح جمع بود. ۱۴۰۱/۱۰/۰۵ 🔍 متن کامل بیانات👇 https://khl.ink/f/51609
009.pdf
4.04M
📚فایل PDF و طرح‌های تحولی مرکز مدیریت حوزه‌های علمیه: ۹. حوزه های علمیه: ✍️ اثر پیش رو طراحی و ارائه الگوی ساختاری دوره‌های کاربردی و مهارتی مورد نیاز طلاب و فراگیران حوزوی در عرصه‌های مختلف کاربردی و مهارتی را عهده‌دار است. 📎اندیشکده دفتر برنامه‌ریزی و نظارت راهبردی حوزه ━━💠🍃🌺🍃💠━━
رهبر معظم انقلاب: بزرگداشت جناب آقای مصباح یکی از واجبات کارهای حوزه و روحانیّت و ماها و همه است و بزرگداشت ایشان به معنای زنده نگه داشتن جهت‌گیری ایشان و راه ایشان است. مرحوم آقای مصباح (رضوان ‌الله ‌علیه) یک خصوصیّات منحصربه‌‌فردی داشتند که من در مجموعه‌ی فضلای برجسته‌ی قم که از قدیم می‌شناختیم، و حالا هم بحمدالله برکات بعضی‌شان ادامه دارد، نگاه میکنم، جامع این خصوصیّات را کسی مثل مرحوم آقای مصباح مشاهده نمیکنم؛ علم فراوان، فکر خوب و نوآور، بیان رسا و واضح، انگیزه‌ی تمام‌نشدنی و بی‌نظیر، خلقیّات و رفتارهای شایسته و برجسته، سلوک و معرفت و توجّه معنوی و مانند اینها؛ مجموع اینها را واقعاً انسان نمیتواند پیدا کند. اینها در آقای مصباح جمع بود. ادامه👇
ادامه👆 کتابهایی که ایشان نوشته‌اند، چه کتابهای علمی، چه آنچه مربوط به اخلاقیّات و معنویّات و [برای] استفاده‌ی عموم و مانند اینها است، یکی از‌ آن کارها است؛ اینها را نباید گذاشت تعطیل بشود. الحمدلله آثار ایشان از همه جهت خوب است؛ آثار صوتی ایشان خیلی آثار خوبی است. سخنرانی‌های ایشان را یک مدّتی که در آن حسینیّه سخنرانی داشتند، در عصرهای ماه رمضان تلویزیون پخش میکرد؛ من می‌نشستم پای تلویزیون گوش میکردم؛ نمیدانم کِی بود. حالا من عصری می‌نشستم گوش میکردم؛ عصر ماه رمضان بود. به ایشان گفتم؛ گفتم اینها خیلی برجسته است، واقعاً خیلی خوب است؛ آدم می‌نشیند گوش میکند، واقعاً استفاده میکند. خب اینها نبایستی متوقّف بشود؛ نباید مسکوت بماند، فراموش بشود. ادامه 👇
ادامه👆 خب جسم ایشان رفت، حیف هم بود، خیلی حیف بود، یعنی وجود ایشان واقعاً مایه‌ی برکت بود، آدم از دیدن ایشان استفاده میکرد؛ یکی از این کسانی [بود] که ما در طول عمر دیدیم از دوره‌ی جوانی‌شان، نه حالا؛ آن وقت که ایشان شاید هنوز ازدواج هم نکرده بود ــ من قبل از اینکه بیایم قم، در مشهد با ایشان آشنا شدم؛ گمان میکنم مثلاً سال ۳۶، ۳۷ بود ــ از آن وقت آدم میفهمید ایشان یک مرد متدیّن، اهل دین و اهل تقوا بودند. از جمله‌ی آن کسانی بود که «مَن یُذَکِّرُکُمُ اللهَ رُؤیَتُه»(۷) بود؛ رؤیت ایشان هم آدم را کمک میکرد، پیش میبُرد، به یاد خدا می‌انداخت. خب هر چه از آن جوانی گذشت، ایشان بهتر هم شد؛ اگرچه هر چه هست، مال همان دوره‌ی جوانی است. شما جوانها قدر این دوره را بدانید؛ آنچه آن آخرِ کار به درد آدم میخورد و گیر آدم می‌آید و برای آدم میماند، همین [چیزی] است که حالا شماها کسب کرده‌اید و دارید کسب میکنید. جوانها قدر جوانی‌شان را بدانند. خدا ان‌شاءالله درجاتشان را عالی کند. بله، دو سال از درگذشتشان گذشت؛ دوازدهم دی بود. خداوند ان‌شاءالله درجات ایشان را عالی کند و ایشان را مشمول مغفرت و رحمت خودش قرار بدهد.
🔻انفعال در مسجد، اغتشاش در محله مسجد به‌مثابه سرچشمۀ شبکه‌سازیِ انقلابی در محله 🖊 مهدی جمشیدی ۱. تا حدی و به‌صورت نسبی، روحانیّتِ در «متن زندگی» به روحانیّتِ در «محراب» تبدیل شده است؛ روحانیّتِ «خیابان‌گرد» و «محله‌نشین»، به روحانیّتِ «منبرنشین» و «اداری» فروکاهیده شده است؛ روحانیّتِ «گره‌گشا از مسأله‌های شخصی و خانوادگیِ مردمِ محله»، به روحانیّتِ «بیگانه» و «نامحرم» تنزّل یافته است. سهم مردمِ محله از حضور روحانیّت، همین اندازه است. او قادر نیست که امامت محله را بر عهده بگیرد و به «جریان‌سازی» در بافت محلی بپردازد؛ چون فرصت ندارد که در میان مردم باشد. «ساختارهای رسمی» و «جلسه‌های حاکمیّتی» و «مناسبات سیاسی»، تمامیّتِ امام جماعت را بلعیده‌اند و چیزی را برای «مردم» باقی نگذاشته‌اند؛ جز همان پیش‌نمازی که البتّه فایدۀ اجتماعی بر آن بار نخواهد شد. در واقع، مسجد از منزلتِ متعالیِ پیشینِ خویش ساقط شده است و دیگر اعتباری ندارد؛ همچون امری «فرعی» و «حاشیه‌ای» است که کارکردی ندارد و تنها دلیل بودن و ماندنش، خودش هست. در این حال، روشن است که امام جماعت نیز هویّت و حرکت خود را به مسجد گره نمی‌زند و آن را «اصل» و «اساس» نمی‌شمارد، بلکه به سوی «ساختارهای حاکمیّتی» می‌غلتد و می‌کوشد در آنها تثبیت شود. تمام قصّۀ مسجد، همان چند رکعت نماز است و البتّه چند حاشیۀ شکلی و تکراری نیز به‌عنوان کار تبلیغی و ترویجی به آن ضمیمه می‌شود تا کسی خُرده‌گیری نکند. این اندازه کار نیز از هر کسی و با هر میزانی از مشغله نیز ساخته است. (مقصود من، دفاعِ همدلانه از هویّت دیرینه و کارکرد‌های وسیعِ روحانیّت است که در اثر یک چرخشِ اجتماعیِ نامحسوس، از دورۀ مشروطیّت به این سو، رقیق شده‌اند، نه طعنه و تقابل). ۲. یکی از زمینه‌هایی که از مساجد، «کارکردزدایی» کرد و در قالب تقسیم‌کار، منزلت و اعتبار آن را زدود، «فرهنگ‌سراها» و «سراهای محله» هستند. فرهنگ‌سرا، برآمده از اندیشه‌ورزیِ «نیروهای تکنوکرات» در دولت سازندگی بودند که از سوی شهردار تهران راه‌اندازی شدند. نیروهای تکنوکرات، آگاهانه و عامدانه در پی «انقلاب‌زدایی» از شهر و محله‌ها بودند و می‌خواستند بافت شهر را به «تمدّنِ غربی» نزدیک سازند؛ به‌گونه‌ای که دیگر نباید ظاهر شهر، گویای شعارها و اندیشه‌های انقلابی باشد، بلکه دورۀ انقلابی به سر آمده است و باید از ارزش‌های انقلاب عبور کرد و به فضای «سازندگی» و «توسعۀ اقتصادی» و «سرمایه‌سالاری» و «ثروت‌اندوزی» وارد شد. در واقع، عالَمِ ارزشیِ انقلاب، سیاست‌های دولت سازندگی را - که بر مدار توسعۀ اقتصادی می‌چرخید - برنمی‌تابید و به همین دلیل، باید این ظواهر و جلوه‌ها کنار می‌رفتند تا زمینه برای «غلبۀ تکنوکراتیسم» فراهم می‌گردید. با برآمدنِ فرهنگ‌سراها، هرچه که در اختیار مسجد بود و یا ممکن بود که در امتداد خطّ فرهنگی ِانقلاب، از مسجد انتظار داشت و توان آن را در مسجد پدید آورد، از «مساجد» گرفته و به «فرهنگ‌سراها» سپرده شدند. به‌این‌ترتیب، مسجد از «شبکۀ نیروهای مبارز و نهضتی و سیاسی» به «محفلِ خلوت‌‌نشینانِ اسرار قُدسی»، و از «مرکز بسیجِ انقلابی برای جبهه‌ها» به «کانون سخنرانی‌های تکراری»، و از «سرچشمۀ تولیدِ نیروهای جوانِ مؤمنِ انقلابی» به «آرام‌کدۀ پیران و بازنشستگان» تبدیل شد. همچنین شیوعِ «حسِ دنیاطلبی» و «دیکتاتوری پول» و «غلیان ثروت‌های بادآورده» که جملگی برخاسته از سیاست‌های انقلاب‌گریزانۀ دولت سازندگی بودند، هرچه بیشتر موجبات «انزوا» و «عزلتِ» مساجد را فراهم کردند. ۳. ما محتاج «شبکه‌سازیِ اجتماعی» هستیم؛ یعنی باید ارزش‌های اسلامی و انقلابی به‌صورت «مویرگی» در عمق جامعه، به حرکت درآیند و جامعه با این ارزش‌ها، آمیخته شود. هر چند بخشی از این روند، وابسته به فضای مجازی است، اما نباید از «فضای واقعی» نیز غفلت کرد. در فضای واقعی، ما باید سطوحی از امکان‌ها را برای راه‌یابی به «ریزبدنۀ جامعه» و «لایه‌های خُردِ اجتماعی» بیابیم که یکی از مهم‌ترین آنها، مسجد است. مسجد، «حلقۀ وصلِ» همۀ قابلیّت‌های محلی و همچون «گرانیگاهِ قدسی» است. این «نقطۀ تقاطع»، چتری است که می‌تواند محله را از نظر غایات فرهنگی و سیاسی، صورت‌بندی و ساماندهی کند؛ به این معنی که می‌تواند زیر پوستِ محله، یک «شبکۀ ارتباطیِ به‌هم‌پیوسته» بسازد که از لحاظ تدبیرگریِ محلی، نقش «دولتِ نهان» را ایفا کند. در این حال است که «چسبندگیِ محلی» رخ می‌دهد و محله، «هویّتِ انقلابی» می‌یابد و از وضعِ «سیّالیّت» و «نوسان» و «واگرایی» خارج می‎‌شود. چنین شبکه‌هایی که معطوف به مسجد و مبتنی بر ارادۀ امام محله هستند، محلۀ «بی‌هویّت» و سرشار از «ناآشنایی» و «بیگانگی» را به یک بافتِ «شناسایی‌شده» و «مفصل‌بندی‌شده» تبدیل می‌کند که در آن، امکان تحرّک ضدّفرهنگی و ضدّامنیتی، به‌شدّت کاهش می‎‌یابد. ━━─━━━━⊰✾✿✾⊱🇮🇷‌
شهید شیخ شعاعی جزو معدود شهدایی است که سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی جملاتی را در وصف این شهید بیان کرده و کمتر دیده شده که شهید سلیمانی نسبت به فردی اینگونه صحبت کند. رئیس سازمان حفظ آثار و نشر مشارکت روحانیت در دفاع مقدس استان کرمان عنوان کرد: نیروها نقل کرده اند که در دوران جنگ به شرایطی رسیدیم که چند روز غذا و تدراکات نداشتیم و فشار روحی و روانی بر ما عارض شده بود؛ نمی دانستیم در این شرایط چه کار کنیم؛ به فرمانده هان می گفتیم، پاسخ می دادند که شما رزمنده اید و باید صبر کنید؛ یکی از بچه ها عصبانی شد که یعنی چه صبر کنید، نیروهای ما گرسنه هستند، روحیه و انگیزه ندارند و باید فکری کنیم. وی افزود: موقع نماز، شیخ محمد برای گرفتن وضو محیا می شد، پیش شیخ رفتیم و گفتیم که شیخ محمد ناسلامتی شما روحانی گردان هستید و ما گرسنه ایم؛ بچه ها چند روز است که چیزی نخورده اند و روحیه مناسبی ندارند؛ شیخ محمد سرش را پائین انداخت و گفت باشد و رفت که نماز بخواند، بعد از نماز غیبش زد؛ یک دفعه شنیدم که از برجک دیده بانی دارند می گویند که یک عراقی به سمت ما دارد می آید؛ در این شرایط تیربارچی و تک تیرانداز در جای خود قرار گرفتند؛ نشانه گرفته شد که اسلحه را بزنیم که برجک دیده بانی گفت، نزنید نیروی خودی است و زمانی که نزدیک تر آمد دیدم که شیخ محمد است. شیخ محمد با یک گونی بر پشت آمد، به او گفتیم کجا بودی؟ گفت یک پتو بیاورید و پهن کنید، گونی را روی پتو وارونه کرد، دیدم شیخ محمد نان، کنسرو و خرما آورده است؛ پرسیدیم این ها را از کجا آوردی؟ گفت از سنگر دشمن؛ بچه ها گفتند که تو دیگر کی هستی و با چه روحیه ای به سنگر عراقی ها رفتی و این ها را آوردی؛ گفتم و جعلنا خواندم و به سمت سنگر دشمن رفتم؛ همین حرکت شیخ محمد، موجب شد که رزمنده های انرژی بگیرند.
سپهبد شهید سلیمانی در وصف شهید محمد شیخ شعاعی گفته بود" شهید محمد شیخ شعاعی سمبل است در دین حقیقی و حقیقت دین، شهید محمد شیخ شعاعی سمبل است در روحانیت انقلابی، مجاهد و در قبول سخت ترین صحنه ها برای رسیدن به هدف، شهید محمد شیخ شعاعی فقط الله اکبرِ واحدش، فقط لا اله الا اللهِ واحدش، به هزاران سال عبادت می‌ارزد". " صوت مناجات شهید محمد شیخ شعاعی صوت عادی نبود، صدای مقاومت بود ایمان بود بیان اعتقاد قلبی بود؛ عارفی نمی توان پیدا کرد که مانند مناجات شهید محمد شیخ شعاعی در دل آب با پرودگار داشته باشد؛ شهید سمبل است در معنویت، رشادت، ایستادگی، جهاد و مقاومت". پیکر مطهر شهید محمد شیخ شعاعی به همراه شهدای غواص کربلای چهار شناسایی شد و پیکر شهید در چند قدمی مزار شریف و مطهر سپهبد شهید قاسم سلیمانی دفن شده است.
وصیت نامه ای بسیار عجیب: شهید محمد شیخ شعاعی نامه ای را خطاب به دختر خود نوشته بود " به دخترم دروغ نگویید. نگویید من به سفر رفته ام. نگویید از سفر باز خواهم گشت. نگویید زیباترین هدیه را برایش به ارمغان خواهم آورد. به دخترم واقعیت را بگویید. بگویید بخاطر آزادی تو. هزاران خمپاره دشمن سینۀ پدرت را نشانه رفته اند. بگویید خون پدرت بر تمام مرزهای غرب و جنوب کشورش پریشان شده است". "بگویید موشکهای دشمن. انگشتان پدرت را در سومار، دستهای پدرت را در میمک، پاهای پدرت را در موسیان، سینه ی پدرت را در شلمچه، چشمان پدرت را درهویزه، حنجرۀ پدرت را در ارتفاعات الله اکبر، خون پدرت را در رودخانۀ بهمنشیر و قلب پدرت را در خونین شهر پرپر کرده اند، اما ایمان پدرت در تمامی جبهه ها می جنگد، به دخترم واقعیت را بگویید، بگذارید قلب کوچک دخترم ترک بردارد و نفرت همیشه ای از استعمار در آن بدواند". " بگذارید دخترم بداند که چرا عکس پدرش را بزرگ کرده اند، چرا مادر دیگر نخواهد خندید، چرا گونه های مادر بزرگش همیشه خیس است، چرا عموهایش،محبتی بیش از پیش به او دارند و چرا پدرش به خانه برنمی گردد، بگذارید دخترم بجای عروسک بازی نارنجک را بیاموزد بجای ترانه، فریاد را بیاموزد و بجای جغرافیای جهان، تاریخ جهان خواران را بیاموزد". " به دخترم دروغ نگویید نمی خواهم آزادی دخترم، قربانی نیرنگ جهانخواران باشد، به دخترم واقعیت را بگویید، می خواهم دخترم دشمن را بشناسد امپریالیسم را بشناسد استعمار را بشناسد، به دخترم بگویید من شهید شدم، بگذارید دخترم تنها به دریای خون شهیدان هویزه بیندیشد، سلام مرا به دخترم برسانید و این اشعار را که نوشتم برایش نگهدارید که بزرگتر شد خودش بخواند شهیدان زنده اند الله اکبر، بخون غلطیده اند الله اکبر". پسر شهید می گوید: زمانی که محضر مقام معظم رهبری رسیدیم؛ اسممان را خواندند، چفیه و انگشتر آقا را به ما هدیه دادند و رهبر گفتند که از پدرت بگو، از پدرم گفتم و گفتم نامه ای را پدرم برای خواهرانم نوشته است و آن را نشان دادم؛ رهبر فرمودند که این شهید، شیخ بصیر خودمان است؛ مقام معظم رهبری این نامه را از قبل خوانده بودند و من نیز دو روز بعد که این خبر را دادند، نام کتاب زندگی نامه پدر را گذاشتم.
انواع خواب از لحاظ دین: خواب از لحاظ دین به پنج دسته تقسیم می‌شود که هر کدام تعریف و شرایط خاص خود را دارد. این خواب‌ها بر اساس متن قرآن کریم دسته بندی شده‌اند. خواب سبک نام دیگر این خواب، چرت در فارسی و «سِنَه» در عربی است. در سوره بقره داریم:”لاتأخذه سنهًْ و لا نوم؛ خداوند را چرت و خوابی در بر نمی‌گیرد.” این چرت خواب کوتاهی است که تمام بدن فعالیت خود را دارد اما میزان کار هر سیستم به مقدار جزئی کاهش یافته است. این خواب زمان خاصی ندارد. خواب سنگین این خواب در مقال خواب سبک قرار می‌گیرد. واژه عربی آن «نوم» است و در قرآن داریم:” الله لا اله الا هو الحی القیوم لاتأخذه سنه و لا نوم”. در این مدل از خواب تمام فعالیت‌های انسان به حداقل می‌رسد و هوشیاری او نسبت به جهان اطراف در کمترین حالت خود قرار می‌گیرد. این خواب عموما در شب اتفاق می‌افتد. خواب سبک متمایل به نیمه سنگین از این خواب که از انواع خواب می باشد در قرآن به عنوان «نعاس» یاد شده است. در سوره آل عمران داریم: “ثم انزل علیکم من بعد الغم امنه نعاسا”. این خواب نه سبک است و نه سنگین. یک لحظه وجود دارد و یک لحظه نیست. مانند حالت خواب و بیداری. این خواب عموما در زمان خستگی شدید انسان به پیشش می‌ آید. و زمان خاصی ندارد. قیلوله این خواب بر خلاف سه مورد قبل تاکیدی بر روی کیفیت ندارد و بیشتر وام‌دار زمان خود است. این خواب مختص روز و مخصوص ظهر است. این خواب به معنای استراحت نیم‌روزی است که ممکن است به خواب سنگین هم منتهی شود. بیات یا بیتوته این نوع از خواب همانند خواب قیلوله به کیفیت خواب اشاره ندارد؛ بلکه به زمان خواب اشاره دارد
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای(دام ظله): دستگاه‌ها و عناصر فرهنگی - تبلیغی باید کاملاً مراقب باشند که حرف خدا در هیچ شرایطی زمین نماند و در این زمینه نباید از جنجال و هوچی‌گری و اتهامات ترسید.
💢 روایتی خواندنی از اهتمام دو مرجع تقلید به نظم و دروس حوزوی آیت الله شب زنده دار در درس خارج: 🔹 به حضرت آیت الله سبحانی بابت وفات همسر مکرمه شان تسلیت می گوییم؛ «حقیقتاً آیت‌الله سبحانی برای روحانیت و عزت روحانیت، آیتی هستند. ایشان از سالیان جوانی‌شان تا به امروز خدمات نافعی دارند. ایشان دارای تألیفات متعدد هستند. اگر چه مناسب بود بحث را تعطیل می‌کردیم و در تشییع جنازه‌ی آن مخدره‌ی معظمه شرکت می‌کردیم اما سجیه‌ی خود آیت‌الله سبحانی اهتمام فراوان به درس و تعطیل نشدن محافل بحث و درس است. و شنیدم دیروز هم با اینکه همسرشان به رحمت خدا رفته بود و ایشان عزادار بودند به درس تشریف آوردند و درس گفتند. 🔹این اهتمام ایشان به درس خیلی مهم است که دارند و زندگی ایشان نیز منظم است. تقریباً همیشه رأس ساعت 9 می‌خوابند و این همه تألیفات کثیره مفید‌ه‌ای که دارند واقعاً‌ جز تنظیم وقت و توفیق الهی‌ای که خدای متعال به ایشان عطا فرموده منشأ دیگری ندارد. 🔹این اهتمام به درس را آیت‌الله نوری همدانی نیز دارند. استادمان گفتند یکی از کسانی که خیلی در آمدن، منظم بود، آیت‌الله نوری بودند کما این که آیت‌الله سبحانی هم خیلی در وقت منظم بودند و سر وقت در درسشان حاضر می‌شدند. 🔹استادمان گفت: یک روزی آقای نوری بر خلاف عادت چند دقیقه‌ای – شاید حدود 3 تا 5 دقیقه - دیر آمدند و بعدش عذر خواستند و فرمودند: یک طفل شیرخواری داشتیم که از دنیا رفت. رفتیم او را دفن کردیم و آمدیم برای درس. این مقدار که چند دقیقه‌ای دیر آمدیم به خاطر این بود که رفتیم او را دفن کردیم و چند دقیقه‌ای طول کشید». 🆔 @ejtehadjame