صلی الله علی الباکین علی الحسین علیه السلام:
*🏴🚩تقویم عاشورا 🏴🚩*
طبق محاسبه مرحوم دکتر احمد بیرشک در «گاهشماری ایرانی»، واقعه کربلا به حساب گاهشماری شمسی ۲۱ مهر سال ۵۹ هجري شمسی میشود.
تاریخ شمسی هم مثل قمری نیست که تغییر کند. موقعیت زمین نسبت به خورشید ثابت است و میشود با در آوردن اوقات شرعی شهر کربلا در این تاریخ، حرفهای مقتلنویسان را به ساعت و دقیقه برگرداند.
*روز عاشورا چگونه گذشت؟*
در این تحقیق علمی، اوقات شرعی روز ۲۱ مهر به افق کربلا (که در طول قرون حداکثر ۳-+ دقیقه اختلاف میتواند داشته باشد) را استخراج کردهایم و روایات مقتلنگارها را با این ساعتها تنظیم کردهایم.
*۵:۴۷ اذان صبح*
امام(ع) بعداز نماز صبح، برای اصحابش سخنرانی کرد. آنها را به صبر و جهاد دعوت کرد و بعد دعا خواند: «اللهم انت ثقتی فی کل کرب...
خدایا تو پشتیبان من هستی در هر پیشامد ناگواری»
طرف مقابل نيز نماز را به امامت عمر سعد خواند و بعداز نماز صبح، به آرایش سپاه و استقرار نیرو مشغول شدند.
*حدود ساعت ۶:۰۰*
امام حسین(ع) دستور دادند تا اطراف خیمهها خندق بکنند و آن را با خار بوته ها پر کنند تا بعد آن را آتش بزنند و مانع از حمله سپاه از پشت سر بشوند.
*طلوع آفتاب*
کمی بعد از طلوع آفتاب، امام(ع) سوار بر شتری شد تا بهتر دیده شود. رو به روی سپاه کوفه رفت و با صدای بلند برای آنها خطبهای خواند. صفات و فضایل خودش، پدر و برادرش را یادآوری فرمودند و اینکه کوفیان به امام(ع) نامه نوشتهاند. حتی چند نفر از سران سپاه کوفه را مخاطب قرار داد و از حجّار بن ابجر و شبث ربعی پرسید که مگر آنها او را دعوت نکردهاند؟
آنها انکار کردند!
امام(ع) نامههایشان را به طرف آنها پرتاب و خدا را شکر کرد که حجت را بر آنها تمام کردهاست.
یکی از سران جبههی مقابل، از امام(ع) پرسید: چرا حکم ابن زیاد را نمیپذیرد و آنها را از جنگ مقابله با پسر پیامبر(ص) نمیرهاند؟
اینجا بود که امام(ع)، آن جمله معروفشان را فرمودند:
«أَلَا وَإنَّ الدَّعِيَّ ابْنَ الدَّعِيِّ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ: بَيْنَ السِّلَّه وَالذِّلَّه؛ وَهَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه...
فرد پستی که پسر فرد پست دیگری است، من را بین کشته شدن و قبول شدن و قبول ذلت مجبور کرده! ذلت از ما دور است.»
سخنرانی امام(ع) حدوداً نیم ساعت طول کشیدهاست.
*حدود ساعت ۸:۰۰*
بعد از سخنرانی امام(ع)، چند نفر از اصحاب آن حضرت، به روایتی بُرَیر که «سید القرآء» (آقای قرآن خوانهای کوفه بود _ الفتوح) و به روایتی زهیر (تاریخ یعقوبی و طبری) خطاب به کوفیان، سخنان مشابهی گفتند.
بعداز سخنان زهیر و بریر، امام فریاد معروف «هل من ناصر ینصرنی» را سر دادند.
چند نفری دچار تردید شدند! از جمله حُر و فرد دیگری به نام ابوالشعثا و دو برادر که در گذشته عضو خوارج بودند.
بعید نیست که کسان دیگری هم با دیدن شدت گرفتن احتمال جنگ، از سپاه کوفه فرار کرده باشند.
*حدود ساعت ۹:۰۰*
روز به وقت چاشت رسیده بود که شمر به عمر سعد پرخاش کرد که چرا این قدر تعلل میکند؟ عمر سعد عاقبت رضایت به شروع جنگ داد.
اولین تیر را به سمت سپاه امام(ع) رها کرد و خطاب به لشگریانش فریاد زد:
«نزد عبیدالله، شهادت بدهید که من اولین تیر را رها کردم.»
بعداز انداختن تیر توسط عمر سعد، کماندارهای لشکر کوفه همگی با هم شروع به تیراندازی کردند. امام به یارانش فرمودند:
«اینها نماینده این قوم هستند. برای مرگی که چارهای جز پذیرش آن نیست، آماده شوید.»
چند نفر از سپاه امام در این تیر باران کشته شدند. (تعداد دقیق را نمیدانیم. تعداد کشتگان تیراندازی با تعداد کشتگان حمله اول ۵۰ نفر ذکر شدهاست.)
#قسمت_اول
@ejtehadjame
*حدود ساعت ۱۰:۰۰*
بعد از تیراندازی، «یسار»، غلام «زیاد بن ابیه» و «سالم» غلام عبیدالله ابن زیاد از لشکر کوفه برای نبرد تن به تن، در ابتدای جنگ بیرون آمدند. عبدالله بن عمیر اجازه نبرد خواست. امام حسین(ع) نگاهی به او کرد و فرمود:
«به گمانم حریف کشندهای باشی» عبدالله آن دو نفر را کشت. البته انگشتان دست چپش قطع شد.
بعد از این نبرد تن به تن، حمله سراسری سپاه کوفه شروع شد. ابتدا حجار به جناح راست سپاه امام حسین(ع) حمله کرد اما حبیب و یارانش در برابر او ایستادگی کردند. زانو به زمین زدند و با نیزهها حمله را دفع کردند.
همزمان شمر به جناح چپ سپاه امام(ع) حمله برد. زهیر و یارانش به جنگ مهاجمین رفتند. خود شمر در این حمله زخم برداشت.
بعد از عقبنشینی هر دو جناح کوفی، عمر سعد ۵۰۰ تیرانداز فرستاد که دوباره سپاه امام(ع) را تیرباران کردند که آن حملات، علاوه بر از پا درآمدن هر ۲۳ اسب لشکریان امام(ع)، تعدادی دیگر از اصحاب شهید شدند. الفتوح، آن نفرات را ۵۰ نفر و ابن شهرآشوب ۳۸ نفر ذکر کردهاست.
اولین شهید، ابوالشعثا بود و ۸ تیر انداخت که ۵ نفر از دشمن را کشت.
امام(ع) او را دعا کرد.
گروهی از سپاه شمر خواستند از پشت سر به امام(ع)حمله کنند. زهیر و ۱۰ نفر به آنها حمله کردند.
*حدود ساعت ۱۱:۰۰*
بعداز این حملات، امام(ع) دستور تک تک به میدان رفتن را به یاران داد.
اصحاب با هم قرار گذاشتند تا زندهاند نگذارند که کسی از بنیهاشم به میدان برود.
انگار برای شهادت با هم مسابقه داشتند.
بعضی «در مقابل نگاه امام(ع)» شهید شدند.
یکی از اولین کسانی که کشته شد، پیرمرد زاهد، جناب بریر بود. مسلم بن عوسجه بعد از او کشته شد. حبیب بر سر بالین او رفت و گفت کاش میتوانستم وصیتهای تو را اجرا کنم.
مسلم با دست امام حسین(ع) را نشان داد و گفت: «وصیت من این مرد است».
یک بار، هفت نفر از اصحاب امام(ع) در محاصره واقع شدند، حضرت عباس(ع) محاصره آنها را شکست و نجاتشان داد.
*اذان ظهر*
حبیب بن مظاهر موقع اذان ظهر شهید شد.
چون که نوشتهاند، امام(ع) خطاب به اصحاب فرمودند:
یکی برود با عمر سعد مذاکره بکند و بخواهد برای نماز ظهر جنگ را متوقف کنیم.
یکی از لشکر کوفه صدا زد: «نماز شما قبول نمیشود.» حبیب به او گفت: «ای حمار! فکر میکنی نماز شما قبول میشود و نماز پسر پیامبر(ص) قبول نمیشود؟» به جنگ او رفت اما از سپاه کوفی به کمکش آمدند و حبیب کشته شد.
امام(ع) از شهادت حبیب متأثر شد و برای اولین بار در روز عاشورا گریست. رو به آسمان کرد و گفت: «خدایا رفتن جان خودم و دوستانم را به حساب تو میگذارم.»
امام(ع) نماز را شکسته و به قاعده «نماز خوف» خواند. گروهی از اصحاب به امام(ع) اقتدا کردند و بقیه به جنگ پرداختند. زهیر و سعید بن عبدالله حنفی خودشان را سپر امام کردند.
نوشته اند سعید بن عبدالله ۱۳ تیر و نیزه خورد و به شهادت رسید. در آخرین نفس از امام پرسید: «آیا وفا کردم؟»
*حدود ساعت ۱۳:۰۰*
۳۰ نفر از اصحاب امام(ع) تا وقت نماز زنده بودند و بعد از این ساعت شهید شدند.
بعد از کشته شدن اصحاب، نوبت به بنی هاشم رسید. اولین نفر، حضرت علی اکبر(س) بود.
البته الفتوح، عبدالله بن مسلم بن عقیل را اولین شهید بنی هاشم خواندهاست. این عبدالله بن مسلم، به طرز ناجوانمردانهای شهید شد. شهادت او بر جوانان بنی هاشم گران آمد. دسته جمعی سوار شدند و به دشمن حمله بردند. امام آنها را آرام کرد و فرمود:
«ای پسرعموهای من، بر مرگ صبر کنید. به خدا پس از این هیچ خواری و ذلتی نخواهید دید.»
*حدود ساعت ۱۴:۰۰*
عاقبت امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) تنها ماندند.
عباس(ع) اجازه میدان خواست، اما امام(ع) او را مأمور رساندن آب به خیمهها کرد. دشمن بین دو برادر فاصله انداخت. عباس(ع) دلاور در حالیکه با شجاعت تمام سعی در آوردن مشک آب برای زنان و کودکان داشت، در محاصره دشمن دو دستش قطع شده و با عمودی آهنین بر سرش زدند که از اسب بر زمین افتاد. اباعبدلله(ع) سراسیمه خود را بر پیکر قطعه قطعه برادر رساند. دشمن کمی به عقب رفت. امام(ع) برای دومین بار، بعداز مرگ برادر عزیزش، گریه کرد و فرمود:
«اکنون دیگر پشتم شکست.»
#قسمت_دوم
@ejtehadjame
*حدود ساعت ۱۵:۰۰*
امام(ع) به طرف خیمهها برگشت تا خداحافظی کند. همچنین پیراهنش را پاره پاره کرد و پوشید تا بعدا در وقت غارت کردن توسط دشمن برهنهاش نکنند.
وقت وداع با اهل بیت، کودک شیرخوارهاش علی اصغر(س) را به میدان برد تا او را سیراب کند که به تیر حرمله کشته شد.
امام(ع) به میدان رفت اما کمتر کسی حاضر به مقابله با ایشان میشد. بعضی تیر میانداختند و بعضی از دور نیزه پرتاب میکردند.
شمر و ۱۰ نفر به مقابله با امام(ع) آمدند.
بعداز شهادت امام(ع)، بر پیکر مبارکش جای ۳۳ زخم نیزه و ۳۴زخم شمشیر شمرده شد.
در مقاتل نوشتهاند: زمانی که امام(ع) در آستانه شهادت بود، کسی جرأت نمیکرد به سمت ایشان برود، اهل حرم از صدای اسب ایشان (ذوالجناح) متوجه شده و بیرون دویدند. کودکی به نام عبدالله بن حسن(ع) دوید و به طرف مقتل امام آمد. او را در بغل عمویش کشتند. امام ناراحت شدند و کوفیان را نفرین کردند:
«خدایا باران آسمان و روییدنی زمین را از ایشان بگیر!»
*۱۶:۰۶ مقارن با اذان عصر*
وقت شهادت امام(ع) را وقت نماز عصر گفتهاند. روایت تاریخ طبری به نقل از وقایعنگار لشکر عمر سعد چنین است: «حمید بن مسلم گوید: پیش از آن که حسین(ع) کشته شود، شنیدم که میگفت:
«به خدا پس از من، کسی را نخواهید کشت که خداوند از کشتن او، بیش از کشتن من بر شما خشم آرد.»
گوید: آنگاه شمر میان کسان بانگ زد که «وای بر شما! منتظر چیستید؟ مادرهایتان به عزایتان بنشینند، بکشیدش!»
گوید در این حال سنان بن انس حمله برد و نیزه در قلب امام(ع) فرو برد...
*حدود ساعت ۱۷:۰۰*
بعداز شهادت امام(ع)، عدهای لباسهای آن حضرت را غارت کردند که نوشتهاند تمام این افراد، بعدها به مرضهای لاعلاج دچار شدند.
غارت عمومی اموال امام حسین(ع) و همراهانش آغاز شد. عمر سعد ساعتی بعد دستور توقف غارت را داد و حتی نگهبان برای خیمهها گذاشت.
یکی از شیعیان بصره به اسم سوید بنمطاع بعد از شهادت امام(ع) به کربلا رسید و برای دفاع از حرم امام(ع) جنگید تا شهید شد.
*نزدیک غروب آفتاب*
سر امام(ع) را از بدن جدا میکنند و به خولی میدهند تا همان شبانه برای ابن زیاد ببرد.
آنگاه، به دستور عمر سعد، بر بدن مطهر امام(ع) و یارانش اسب میدوانند تا استخوانهایشان هم خرد شود.
*۱۸:۴۹ مقارن با اذان مغرب*
داستان روز غمانگیز عاشورا، اینطور تمام میشود! در حالی که عمر سعد دستور نماز جماعت مغرب را میداده، سنان بن انس بین مردم میتاخته و رجز میخوانده که «افسار و رکاب اسب مرا باید از طلا بکنید! چرا که من بهترین مردمان را کشتهام!»
🏴اللهم عجل لولیک الفرج🏴
#قسمت_سوم
@ejtehadjame
📆۱۲ محرم الحرام سال ۹۵ق
🏴شهادت سیدناسیدالساجدین/۳
💠رهبر انقلاب:
‼️مفهوم صبر در شمار مهمترین واژههای فرهنگ اسلامی است اما متاسفانه بلای تحریف که اغلب واژگان اسلامی را دچار کرده، این واژه را نیز بینصیب نگذاشته و تا حد مسخ مفهوم آن پیش رفته؛ به طریقی که صبر، تحمل ناگواریها معنا شده. لذا این واژه در یک جامعه ستمکِش و بیاراده و اسیر عوامل فقر و فساد و انحطاط، بزرگترین وسیله ستمگران و مفسدان برای عقب ماندگی خواهد شد و شربت تلخ مهلک آنان برای وضع نابسمان جامعه است. رواج چنین صبری فقط به سود ظالمان است در حالی که معنی و مفهوم واژه صبر در آیات و روایات ضد معنی رایج است بطوری که صبر تبدیل میشود به اهرمی که سنگینترین موانع را باسهولت برطرف میکند و کلید خوشبختیها میشود. صبر، عمل مجاهدانه است نه تحمل منفعلانه، به این خاطر است که صبر، آخرین توصیه انبیا و اولیا به جانشینان و پیروانشان است؛ ابوحمزه ثمالی که از پیروان خاص و از عناصر اصلی جبهه تشیع راستین است از امام و استاد و رهبر خود یعنی امام باقر روایت میکند که حضرت فرمود پدرم امام سیدالساجدین در هنگام شهادت مرا به سینه خود چسباند و فرمود: ای فرزندم تو را به چیزی وصیت میکنم که پدرم حسین بن علی در هنگام شهادت به من وصیت کرد و پدرش به او وصیت کرد که فرمود "اصبر علی الحق و ان کان مرّا" این کوتاهترین و پرمغزترین جمله درباره صبر است؛ یعنی بر حق صبر کن گرچه تلخ باشد، یعنی در راه حق مردد مشو از موانع واهمه نکن راهت را با مجاهدت ادامه بده گرچه تلخ باشد، این وصیت سلسله امامت است! کتاب گفتاری در باب صبر ص۱تا۱۶
#نشربامنبع
@Jahade_tabeini
حضرت ام البنين عليها الصلاة والسلام و شمر بن ذي الجوشن
ديدم آقایی شمر بن ذي الجوشن، قاتل حضرت سيد الشهداء (ع) را دایی حضرت ابو الفضل العباس عليه الصلاة والسلام معرفی کرده، لابد به اين حجت که به روايت مقاتل و از جمله مقتل ابو مخنف در حادثه کربلاء شمر برادران امام را از فرزندان ام البنين، " بنو أختنا" خطاب کرده. روشن است اين آقا اطلاعی از انساب عرب و همچنين ادب انساب و خطابات در زبان عربی کهن ندارد.
ام البنين (ع) دختر حزام بن خالد بن ربيعة بن الوحيد بن کعب بن عامر بن كلاب بن ربيعة بن عامر بن صعصعة بن معاوية بن هوازن العامريّ ثم الوحيدي بود. در حالی که نسب شمر چنين است: شمر بن ذي الجوشن (اسمه: أوس؛ وقيل شرحبيل) بْن الأعور بْن عمرو بْن معاوية، وهو الضباب بْن كلاب بْن ربيعة بْن عامر بْن صعصة العامري الكلابي، ثم الضبابي.
بنابراين شمر دایی ابو الفضل العبّاس و برادر ام البنين نبود. تنها در طبقه ای بسیار دور از سلسله انساب شمر (که شايد صرفا ادعایی بيش نبوده برای اينکه خود را از اعراب صحيح النسب جا بزند) نسب ادعایی او با واسطه های متعددی به نيای دور ام البنين می رسيده.
در رسم عرب در خطابات تعابيری مانند "بنو أختی"؛ "يا أخت هارون" که در قرآن آمده و يا تعابيری مانند "يا أخا ربيعة" که در کتاب های تاريخ زياد ديده می شود به معنی انتساب به خاندان و قبيله و تبار مشترک است. در مورد اخير تعبير " يا أخا ربيعة" يعنی ای کسی که از خاندان ربيعه هستی و يا در مورد حضرت مريم در قرآن تعبير "يا أخت هارون"، برخلاف تفسيری که خيلی ها را به اشتباه انداخته، يعنی ای کسی که از تبار منتسب به دودمان هارون، برادر موسی هستی. "بنو أختی" هم به معنای اشتراکی و لو دور در سلسله نسب است از ناحيه ام البنين؛ ولله الحمد أولا وآخرا.
@ejtehadjame
.
♻️ بله، حسین را مسلمانان کشتند!
🔰 حمید رسایی: عاشورا معانی مختلفی دارد و یکی از معانی آن این است: جمعی از مسلمانان، قاریان قرآن، نماز شبخوانها، مسجدیها، سرداران لشکر اسلام، مفسران، راویان احادیث پیامبر و فقهای اعلام آن زمان، فرزند پیغمبر اسلام را با نیت قرب الهی به شهادت رساندند!
🔹نکته اول
هیچ امام معصومی در بستر بیماری از دنیا نرفت!
هیچ امام معصومی بر اثر بلایای طبیعی از دنیا نرفت!
هیچ امام معصومی بر اثر کهولت سن از دنیا نرفت!
همه اهل بیت عصمت و طهارت به شهادت رسیدند.
و این، یعنی دین از سیاست جدا نیست. اگر ائمه اطهار را کاری با سیاست و استقرار حکومت و برقراری عدالت اجتماعی نبود و کار آنها فقط اقامه دین فردی بود، پس چرا حاکمان جور، باید ایشان را شکنجه میکردند و در سیاهچالهها زندانی و در نهایت به شهادت میرساندند؟!
🔹نکته دوم
هیچ امام معصومی به دست یهودیان به شهادت نرسید!
هیچ امام معصومی به دست مسیحیان به شهادت نرسید!
هیچ امام معصومی به دست بت پرستان و بیدینان به شهادت نرسید!
همه اهل بیت عصمت و طهارت به دست مسلمانانی به شهادت رسیدند که اذان و اقامه بر لب داشتند، به سوی کعبه نماز میخواندند، حج به جا میآوردند و خود را پیرو خاتم پیامبران، محمد (ص) میدانستند.
و این، یعنی اصلی ترین تهدید برای جامعه اسلامی را باید از درون آن جست نه از بیرون! این یعنی دشمنان بیرونی با استفاده از عناصری که لباس دوست و خودی به تن دارند، به دنبال انحراف و اسقاط نظامی خواهند بود که برای تحقق توحید و عدالت اجتماعی گام برداشته است!
اگر کل یوم عاشوراست و کل ارض کربلا، پس شک نکنیم که یزیدیان زمان هر چند تمام توانشان را برای از بین بردن قیام حسینی زمان به کار میگیرند اما همه امیدشان به عناصر داخلی است که لباس دوست به تن دارند و سابقه همراهی با خمینی (ره) در کارنامهشان است.
پس شک نکنیم که نظام سلطه، هرگز نمیتواند انقلاب خمینی را حتی با تهدید نظامی زمینگیر کند، اما با یک عمامه به سر دنیا طلب و رویگردان از آرمانهای خمینی که از مبارزه با نظام سلطه پشیمان است و در برابر آنها واداده، میتواند همان هدف را محقق کند!
اگر دنبال دشمنان انقلاب خمینی (ره) هستید، در صفوف خودی و در رفتارهایی برخلاف آرمانهای خمینی، آنها را بجوئید.
🔺 @ejtehadjame
Part15_آه ترجمه مقتل نفس المهموم.mp3
9.4M
حرکت کاروان اسرا به سمت کوفه
@audio_ketab
@ejtehadjame
Part16_آه ترجمه مقتل نفس المهموم.mp3
10.65M
خطبه های حضرت زینب (س) و امام سجاد (ع)
@audio_ketab
@ejtehadjame
Part17_آه ترجمه مقتل نفس المهموم.mp3
11.82M
قصه راهب و سر امام (ع)، ورود اسرا به دمشق
@audio_ketab
@ejtehadjame
به گزارش خبرنگار سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، مرتضی نجفی قدسی به مناسبت درگذشت آیتالله سید کمال فقیه ایمانی، در مقالهای به شرح فعالیتهای آن مرحوم پرداخته است.
متن این مقاله در ذیل آمده است:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
« وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فِی رَوْضَاتِ الْجَنَّاتِ » (شوری، ۲۲)
و کسانی که ایمان آورده و کارهای نیک و شایسته انجام دادند در باغهای بهشت هستند.
اولین عالمی که از دوره نوجوانی با او آشنا و مانوس شدم مرحوم آیتالله سید کمال فقیه ایمانی بود که در عموم مردم به «حاج آقاکمال» معروف بود. او سالها در یکی از مساجد محل زندگی ما در اصفهان به نام «مسجد آقاعلی بابا» هر سه وقت صبح، ظهر و شب اقامه جماعت داشت.
👇👇
☝️☝️
ارتباط و آشنایی بنده با ایشان از سال ۱۳۵۴ یعنی از سن ۱۲ سالگی با حضور در مسجد ایشان آغاز شد، رویه همیشگی ایشان این بود که بعد از اذان صبح و اقامه جماعت در مسجد به تفسیر قرآن میپرداختند و در طول این سالها بارها کل قرآن را به تفسیر آن هم با بیانی ساده و قابل فهم برای عموم مردم و نمازگزاران بیان میکردند، البته فضای مسجد خیلی جذاب و دوست داشتنی بود و پذیرایی مختصری هم صورت میگرفت که ابتدا یک استکان آبجوش شیرینی میدادند و پس از آن در سینیهای کوچک سنتی و قهوهخانهای یک چایی شیرین با مقداری نان قندی پذیرایی میکردند و همینطور که آقا بر بالای منبر تفسیر قرآن میگفت ما هم چایی و نان قندی را نوش جان میکردیم و همزمان از بیانات «حاج آقا کمال» هم بهره میبردیم و به نظرم این روش سنتی سبک خوبی است که بیشتر در اصفهان مرسوم است یعنی در حین منبر آقا و یا مداحی پذیرایی هم انجام میشود و جلسه از حالت خشکی خارج میشود و صمیمت جلسه هم بیشتر میشود اگرچه از قبل از انقلاب در مجالس روضه اصفهان یادم هست که قلیان هم برای اهلش توزیع میکردند و بعضی از مستمعین در حین شنیدن منبرها قلیان هم میکشیدند که خوب با توجه به مضرات آن خوشبختانه دیگر جمع شده است، الغرض برگزاری مراسمهای مذهبی نباید خشک باشد و باید مردمی و صمیمانه و بدون تکلف برگزار شود و اگر پذیرایی در طول جلسه انجام شود، قطعا خستگی شنوندگان کمتر میشود.
👇👇
☝️☝️
ظهرها هم که جمعیت بیشتری در مسجد حضور داشتند پس از نماز ظهر و عصر، در حد پنج دقیقه مساله شرعی میگفتند و سپس در جایگاه خود مینشستند و به مراجعات مردمی رسیدگی میکردند که گاهی تا یک ساعت هم به طول میانجامید. شبها هم پس از اقامه نماز جماعت مغرب و عشاء بیان کوتاهی از احادیث اهل بیت (ع) داشتند که بیشتر جنبه اخلاقی و سازنده داشت و مجددا در جایگاه خود مینشستند و به پرسشهای مردم جواب میدادند و هر کس کاری داشت با ایشان مشورت میکرد و از راهنمایی ایشان بهره میبرد، البته مراجعات مردمی و در دسترس بودن ایشان به مسجد ختم نمیشد بلکه هر روز یک ساعت به ظهر مانده و عصرها یک ساعت به غروب مانده در کتابخانه بزرگی که به نام مبارک امیرالمومنین ساخته بود حضور پیدا میکرد و باز به مراجعات مردمی رسیدگی میکرد.
دفتری در اتاقک شیشهای که همه مردم او را ببینند
کتابخانه ایشان در بر خیابان احمدآباد و چهارراه شکرشکن بود و اتاق ملاقات ایشان هم در جلوی کتابخانه یک اتاقک شیشهای بود که تمام مردم و مسافرانی که از خیابان رد میشدند ایشان را پشت یک میز چوبی ساده در اتاقی ساده با ده صندلی برای مراجعان میدیدند و یادم میآید زمانی به ایشان عرض کردم حاج آقا این کتابخانه به این وسعت، چرا شما دفترتان را در جلوی کتابخانه آن هم در اتاقکی شیشهای که از هر طرف شما را میبینند قرار دادهاید؟! که ایشان پاسخ داد من باید در دسترس مردم باشم و اگر اتاقم دیواری داشته باشد که مانع دید مردم باشد، رهگذران نمیدانند من هستم و یا نیستم ! بنابراین به جای دیوار، شیشه گذاشتهام تا هر کس از خیابان رد میشود ببیند من اینجا نشستهام و اگر کاری دارد بیاید! ببینید این معنای روحانی مردمی است که واقعا باید الگوی همه علما و روحانیون مساجد و حتی مسئولین باشند که خود را در معرض و در دسترس همیشگی مردم قراردهند.
👇👇