وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَأُقَطِّعَنَّ أَمَلَ کُلِّ مَنْ یُؤَمِّلُ غَیْرِی بِالْیَأْسِ وَ لَأَکْسُوَنَّهُ ثَوْبَ الْمَذَلَّةِ فِی النَّاسِ وَ لَأُبْعِدَنَّهُ مِنْ قُرْبِی وَ لَأُقَطِّعَنَّهُ عَنْ وَصْلِی وَ لَأُخْمِلَنَّ ذِکْرَهُ حِینَ یَرْعَى غَیْرِی، أَ یُؤَمِّلُ وَیْلَهُ لِشَدَائِدِهِ غَیْرِی وَ کَشْفُ الشَّدَائِدِ بِیَدِی؟ وَ یَرْجُو سِوَایَ وَ أَنَا الْحَیُّ الْبَاقِی؟ وَ یَطْرُقُ أَبْوَابَ عِبَادِی وَ هِیَ مُغْلَقَةٌ وَ یَتْرُکُ بَابِی وَ هُوَ مَفْتُوحٌ؟ فَمَنْ ذَا الَّذِی رَجَانِی لِکَثِیرِ جُرْمِهِ فَخَیَّبْتُ رَجَاءَهُ؟
[امیرالمومنین به نوف بکالی فرمود: از همه چیز به سوی خدا خودت را جدا کن، چرا که او میگوید:] «به عزّت و جلالم سوگند که امید هر امیدوار به غیر خودم را با ناامیدى قطع میکنم، و لباس خوارى در بین مردم بر او میپوشانم و او را از پیشگاه و قربم دور میکنم و او را از رسیدن به خودم ناکام خواهم نمود و یاد او را به فراموشی میسپارم وقتی که به غیر من چشم امید دارد.
واى بر او! آیا براى گرفتاریهایش به غیر من امید میبندد در حالیکه گشودن سختیها به دست من است؟ و به غیر من امیدوار است در حالیکه فقط من زنده و باقى هستم؟ درِ خانه بندگانم را میزند و حال آنکه بسته است، و در خانه مرا رها میکند در حالیکه باز است؟! تا به حال چه کسى براى گناهان فراوانش به من امید داشته و من امیدش را ناامید کردهام؟!»
بحارالانوار، ج91، صص94-96
030811 - مسئولیت ما در دوران جنگ وجودی.mp3
6.84M
مسئولیت ما در دوران جنگ وجودی
حجتالاسلام قنبریان
5.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ویتنام اینگونه آزاد شد...
نه با شعار هرزگی..وادادگی..و خفت..
پل پیروزی در تمام دنیا زنان هستند.
«كميل بن زياد میگوید: أميرالمؤمنين علیّ بن أبی طالب عليهالسّلام روزی دست مرا گرفت و بهسوی صحرا برد. همين که در ميان صحرا (خارج از شهر) واقع شديم، حضرت نفس عميقی كشيد و سپس به من فرمود: ای كميل! اين دلها ظرفیتهایی دارند و بهترین دلها باظرفیتترین آنها است. بنابراين، آنچه را كه من به تو میگويم حفظ كن و در دل خود نگاهدار!»
سپس امیرالمومنین فرمود:
(مطب بعدی)
«مجموعه أفراد مردم سه طائفه هستند: طائفه أوّل: عالم رَبّانی است.
گروه دوم: متعلّمی است كه در راه نجات و صلاح و سعادت و فوز گام برمیدارد و میآموزد.
و دسته سوّم: أفرادی از جامعه هستند كه دارای أصالت و شخصيّت نبوده، و مانند مگس و پشّههائی كه در فضا پراكندهاند میباشند.
اين دسته سوّم، دنبالكننده و پيرویكننده از هر صدائی هستند كه از هر جا برخيزد؛ و با هر بادی كه بوزد در سمت آن حركت میكنند؛ دلهای آنان به نور علم روشن نشده و قلبهای خود را از نور علم مُنّور و مُستَضيئ و روشن نگردانيدهاند؛ و به رُكنِ وثيق و محلّ اعتمادی كه بايد إنسان به آنجا تكيه زند، متّكی نشده و پناه نياوردهاند.»
حضرت بعد از بیان یکسری توضیحات درمورد تفاوت مال و علم، اینگونه ادامه میدهند:
«آه! در اينجا (اشاره به سینه مبارک) عِلمی متراكم و أنباشته شده، ای كاش حاملينی برای اين علم میيافتم! أفرادی كه بتوانند علم مرا حمل كنند و به آنها بياموزم. چه كنم، كه علم در اينجا انباشته شده و حَمَله نمیيابم! كسی نيست كه اين علم مرا ياد بگيرد و أخذ كند!
آری، من به عالِمی رسيدهام كه بتواند از اين علوم مُتراكم و انبوه بهره گيرد، او عالمی است كه فهم، دِرايت، زيركی، هوش و استعدادش خوب است؛ وليكن من بر او إيمن نيستم؛ و در تعليم علم به او خائفم؛ و آرامش ندارم. چرا؟ زيرا آن عالم، دينش را آلت وصول به دنيا قرار ميدهد و با نعمتهای پروردگار عليه بندگان خدا كار ميكند و با استظهار و پشتگرمی به نعمتهائی كه خدا به او داده است (از علم و درايت و فهم و بصيرت) به سراغ بندگان خدا رفته، آنها را میكوبد و تحقير میكند، و آنها را استخدام خود مینمايد و به ذُلّ عبوديّت خود در میآورد؛ و با پشتگرمی به حجّتهای إلهی و بيّنههای خدا كه به او ميرسد، أولياء خدا را میكوبد؛ و آنها را به زمين میزند و از بين میبرد.»
ادامه دارد... (مطلب بعدی)
«دسته ديگری که به آنان برخوردم، أفرادی میباشند كه روح إطاعت از حاملين و پاسداران حقّ در ايشان وجود دارد، و قلبهای آنان خائن نمیباشد و تَجَرّی و تَهَتّك ندارند؛ و از اين جهت موجب نگرانی نخواهند بود؛ ولی چون بصيرت در إعمال حقّ ندارند و نميتوانند أطراف و جوانب حقّ را با ديده بصيرت بنگرند، و هر چيز را در موقع خود قرار بدهند، با أوّلين شبهه در قلب آنان شكّ رسوخ خواهد كرد و مطلب بر آنان مشتبه خواهد شد.»
ادامه در مطلب بعدی
«به افرادی نیز برخوردم كه در لذّت فرو رفته و غوطهور شدهاند. حريص و عاشق لذّت هستند و عِنان خود را در مورد شهوات رها كردهاند؛ و يكسره بهدنبال لذّات و شهوات رفتهاند.
دسته دیگر نیز أفرادی هستند كه فقط دنبال جمعآوری و كثرت مال میروند.»
حضرت پس از بیان این نکات و ذکر چهار گروه از افرادی که به آن برخوردهاند و آنان را لایق دریافت علم خود ندیدهاند، این جمله غمناک را میفرمایند:
#کذلک_یموت_العلم_بموت_حاملیه
یعنی: اينطور است كه علم بهواسطه مردن حاملين آن، میميرد.
این حدیث ادامه دارد و مفصل است.
بیشتر بخشیش که مدنظرم بود را در اینجا ذکر کردم و شاید بعداً درموردش نکاتی بنویسم. ولی اگر مفصلش را خواستید بخوانید، در این لینک هست:
smhi.ir/index.php/library/book/item/2113-2013-12-08-15-23-49
خوبیِ اومدن ترامپ اینه که دست لیبرالها برای زرِ مفت زدن در عرصه مذاکره بسته میشه. داستان وعده سر خرمن آتشبس و... هم انشاءالله جمع میشه