فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پندانه
زندگی به هیچکس درس رایگان نمی دهد
وقتی میگی زندگی بمن آموخت
یعنی تاوانش را حتما پرداخته ای ...👌
🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
.
#پندانه
۱۳ نکته رفتاری برای بالابردن آداب اجتماعی :
۱- اگه کسی یکبار تلفن رو جواب نداد سریع دوباره بهش زنگ نزن.
۲- اگه از کسی پول قرض کردی زودتر از اونکه درخواست کنه، پسش بده.
۳- اگه کسی برای وعده غذایی به رستوران دعوتت کرد، گرون ترین غذارو انتخاب نکن.
۴- اگه یکبار دوست شما پول تاکسی داد دفعه بعد تو پرداخت کن.
۵- هیچوقت جلوی فقرا از ثروتت حرف نزن.
۶- وقتی کسی برای شما کاری انجام میده تشکر کن هرچقدر کارش هم ناچیز باشه.
۷- به نظرهای متفاوت از خودت احترام بزار.
۸- وقتی کسی صحبت میکنه صحبتش رو قطع نکن.
۹- اگه رفتاری با کسی داشتی و خوشش نیومد دوباره تکرارش نکن.
۱۰- هیچوقت زیرقولی که دادی نزن یا هیچوقت قولی نده که نتونی بهش عمل کنی.
۱۱- رازهای آدم هارو با خودت به گور ببر.
۱۲- اگه کسی عکس گالریشو نشونت داد عکس های قبل و بعد رو نگاه نکن.
۱۳- در زمان بندیت همیشه دقت کن ؛ زمان برای آدم ها خیلی مهمه...
🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
#پندانه
✅اندازه قلبت را بسنج
✍میگویند قلب هرکس به اندازهٔ مشت بستهٔ اوست.
اما من قلبهایی را دیدهام که به اندازهٔ دنیایی از «محبت» عمیقند.
دلهای بزرگی که هیچوقت در مشتهای بسته جای نمیگیرند و مثل غنچهای با هر تپش شکفته میشوند.
دلهای بزرگی که مانند کویر نامحدودند و تشنه، تا اینکه ابر محبت ببارد.
در عوض دلهایی هم هستند که حتی از یک مشت بسته هم کوچکترند.
دلهایی که شاید بتوانند وسیع باشند، اما بیش از یک بند انگشت هم عمق ندارند.
و تو هر وقت خواستی بدانی قلبت چقدر بزرگ است، به دستت نگاه کن، وقتی که مهربانی را به دیگران تعارف میکنی...
.
🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
#همسرانه 📌 #پندانه
🍃 اگر یک روز همسر شما به والدینش بیاحترامی کرد، حتما به او بگویید کارش درست نبوده؛
بدانید کسی که احترام والدینش را نگه ندارد، احترام همسرش را هم نخواهد داشت...!
#سیاستهای_همسرداری
🌹از #خریدن_گل برای همسرتون اون هم #بدون_بهانه غافل نشید
💟حکم تیری رو داره که صاف به قلبش اصابت میکنه و البته نگران #کهنه_شدن این عمل نباشید چون امکان پذیر نیست.
🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
•
💠 #پنــــدانــــه
✍ خدا جای حق نشسته
🔹کلاس پنجم بودم که با تعطیلی مدارس، به مغازه مکانیکی میرفتم. صاحب مغازه مرد بسیار بیرحم و خسیسی بود.
🔸دو شاگرد ثابت داشت که من فقط برای آنان چای درست میکردم و صف سنگک میایستادم و کارم فقط آچار و یدکیآوردن برای آنها بود که از من خیلی بزرگتر بودند.
🔹در مکانیکی لژی داشتند و همیشه صبحانه و نهار در آنجا کلهپاچه و کباب میخوردند.
🔸وقتی برای جمعکردن سفرهشان میرفتم، مانده نان سفره را که بوی کباب به آنها خورده بود و گاهی قطرهای چربی کباب بر روی آن ریخته بود را با لذت بسیار میخوردم.
🔹روزی آچار ۶ را اشتباهی خواندم و آچار ۹ را آوردم. صاحب مغازه پیکانی را تعمیر میکرد که رانندهاش خانم بود.
🔸از تکبر و برای خودنمایی پیش آن زن، گوش مرا گرفت و نیم متر از زمین بلندم کرد. زن عصبانی شد تا صاحب مغازه ولم کرد.
🔹آتش وجودم را گرفته بود. بهسرعت به کوچه پشت مغازه رفتم و پشت درخت توت بزرگی نشستم و زار گریه کردم.
🔸آن روز از خدا شاکی شدم. حتی نماز نخواندم و با خود گفتم:
چرا وقتی خدا این همه ظلم را به من دید، بلایی سر این آقا نیاورد؟
🔹گفتم:
خدایا! این چه عدالتی است؟ من که نماز میخوانم، کسی که بینماز است مرا میزند و آزار میدهد و تو هیچ کاری نمیکنی؟
🔸زمان بهشدت گذشت و سی سال از آن ایام بر چشم برهمزدنی سپری شد. همه ماجرا فراموشم شده بود و شکر خدا در زندگی همه چیز داشتم.
🔹روزی برای نیازمندان قربانی کرده بودم و خودم بین خانوادههای نیازمند تقسیم میکردم.
🔸پیرمردی از داخل مغازه بقالی بیرون آمد. گمان کردم برای خودش گوشت میخواهد.
🔹گفت:
در این محل پیرمردی تنها زندگی میکند. اگر امکان دارد سهمی از گوشت ببرید به او بدهید.
🔸آدرس را گرفتم. خانهای چوبی و نیمهویران با درب نیمهباز بود.
🔹صدا کردم، صدایی داخل خانه گفت:
بیا! کسی نیست.
🔸وقتی وارد اتاقی شدم که مخروبه بود پیرمردی را دیدم. خیلی شوکه شدم گویی سالها بود او را میشناختم. بعد از چند سؤال فهمیدم صاحب مغازه است.
🔹گذر زندگی همه چیزش را از او گرفته بود و چنین خاکنشین شده بود.
🔸خودم را معرفی نکردم چون نمیخواستم عذاب وجدانش را بر عذاب خاکنشینیاش اضافه کنم.
🔹با چشمانی گریان و صدایی ملتمسانه و زار به من گفت:
پسرم آذوقهای داشتی مرا از یاد نبر. به خدا چند ماه بود گوشت نخورده بودم که آن روز به بقال گفتم: اگر عید قربان کسی گوشتی قربانی آورد خانه مرا هم نشان بده.
🔸از خانه برگشتم و ساعتی درب خودرو را بستم و به فکر فرورفتم. شرمنده خدا بودم که آن روز چرا نمازم را نخواندم و کارهای خدا را زیر سؤال تیغ نادانیام بردم.
🔹با خود گفتم:
آن روز از خدای خود شاکی شدی و دنبال زندگی صاحب مغازه بودی که چرا مثل او، خدا تو را ثروتمند خلق نکرده است.
🔸اگر خدا آن روز، امروزِ تو و صاحب مغازه را نشانت میداد و میپرسید: میخواهی کدام باشی؟ تو میگفتی: میخواهم خودم باشم.
💢 پس یاد گرفتم همیشه در زندگی حتی در سختیها جای خودم باشم که مرا بهرهای است که نمیدانستم.
🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕
💕 ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﻭﺭﻕ ﺑﺰﻥ
ﺍﺳﺘﮑﺎﻥ ﭼﺎﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ شکرانه ﻧﻔﺲ ﮐﺸﯿﺪﻧﺖ ﺑﻨﻮﺵ
نکند ﺯﻧﺪگیﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﺑﮕﺬﺍﺭﯼ
پایان آدمیزاد
نه رفتن یار است
و نه تنهایی
آدم هنگامی تمام می شود
که دلش پیر شود ...
بالا رفتن سن همهی ما حتمی است.
اما اینکه روح پیر شود
فقط و فقط بستگی به خودت دارد...💕
#پندانه
❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️❄️❄️☃️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پندانه
شما هر چه را که باور داشته باشید به سراغتان می آید چون قانون جهان هستی این است که باورتان را به شما اثبات می کند!
اگر به پیری فکر کنید چین و چروک به سراغتان می آید اگر به ریزش موهایتان دائم فکر کنید آن را با چشمان خود خواهید دید درست مثل اینکه آنها را به زندگی خود دعوت می کنید.
اما خبر خوب این است که شما با اختیار خود می توانید انتخاب کنید که چه چیزی را به زندگی خود دعوت کنید. زیبایی ظاهری آن چیزی نیست که چقدر شما زیبا به نظر می رسید زیبایی در این است که با اعتماد به نفس کامل آن کسی باشید که خداوند شما را خلق کرده است. خداوند برای هدفی شما را اینگونه که هستید خلق کرده است!
❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️❄️❄️☃️
#پندانه
۴گام بسیار مهم تا داشتن آرامش
گام اول
برای آرام کردن ذهن: دست از قضاوت خود و دیگران بردارید، در این صورت هیاهوی ذهنتان آرام می شود
گام دوم
زاویه ی دید و نگرش خود را تغییر بدهید
مدیریت کردن زیاد، و برنامه ریزی افراطی نداشته باشید و بیش از سعی درکنترل کردن اطرافتان نداشته باشید، با این کار اضطراب از شما دور خواهد شد
گام سوم
دست از شرح حال دادن نسبت به کارها و وقایع گذشته بردارید و آن ها را توجیه نکنید
این کار شما را از نشخوار ذهنی باز می دارد
گام چهارم
در زندگی دیگران سرک نکش و زیاد پی گیری نکن
هر چه کمتر بدانید کمتر اذیت می شوید و آرامشتان بیشتر خواهد شد
❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️
🍁 #پندانه
برای کشتن یک پرنده، یک قیچی کافیست
لازم نیست که آن را در قلبش فرو کنی
یا گلویش را بشکافی
پرهایش را بزن...
خاطرهی پریدن با او کاری میکند
که خودش را به اعماق درهها پرت میکند!
هنگامی که دری از خوشبختی
به روی ما بسته میشود
دری دیگر باز میشود ولی ما اغلب
چنان به در بسته چشم میدوزیم که درهای
باز را نمیبینیم...
#هلن_کلر 🌹❤️
❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️
🍁 #پندانه
برای کشتن یک پرنده، یک قیچی کافیست
لازم نیست که آن را در قلبش فرو کنی
یا گلویش را بشکافی
پرهایش را بزن...
خاطرهی پریدن با او کاری میکند
که خودش را به اعماق درهها پرت میکند!
هنگامی که دری از خوشبختی
به روی ما بسته میشود
دری دیگر باز میشود ولی ما اغلب
چنان به در بسته چشم میدوزیم که درهای
باز را نمیبینیم...
#هلن_کلر 🌹❤️
❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️
#پندانه🍀
لقمان حکیم پسر را گفت:
امروز طعام مخور و روزه دار، و هر چه بر زبان راندى، بنویس . شبانگاه همه آنچه را که نوشتى، بر من بخوان؛ آن گاه روزه ات را بگشا و طعام خور …
شبانگاه،پسر هر چه نوشته بود، خواند . دیر وقت شد و طعام نتوانست خورد ..
روز دوم نیز چنین شد و پسر هیچ طعام نخورد. روز سوم باز هر چه گفته بود، نوشت و تا نوشته را بر خواند، آفتاب روز چهارم طلوع کرد و او هیچ طعام نخورد ..
روز چهارم، هیچ نگفت . شب، پدر از او خواست که کاغذها بیاورد و نوشته ها بخواند.
پسر گفت: امروز هیچ نگفته ام تا برخوانم..
لقمان گفت: پس بیا و از این نان که بر سفره است بخور و بدان که روز قیامت، آنان که کم گفته اند، چنان حال خوشى دارند که اکنون تو دارى ...
#سبک_زندگی
#لقمانحکیم
🌱
❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️❄️❄️☃️