eitaa logo
الهه عشق
40هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
7.2هزار ویدیو
2 فایل
«وأنت في طريقك للبحث عن حياة، لا تنسى أن تعيش.» در راه یافتنِ زندگی، زندگی را فراموش نکن.🤍🍃 بهم‌ پیام بده رفیق🥰💕 @Rogaiee جهت رزرو تبلیغات 👇👇👌 https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی نورِ زندگی تو وجودت کمرنگ شد کی دوباره اون نور و روشناییِ زندگیو بهت برگردوند؟ ‌‌ ❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قهوه يه چيز خوب بهمون ياد داد ، هر چيزي كه تلخ باشه بيدارمون ميكنه …☕️ ‌‌ ❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂🪗 مرا هزار امید است و هر هزار توییشروع شادی و پایان انتظار تویی . ‌‌ ❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دمشون گرم دم اونایی گرم که بهمون نیازی نداشتن اما همیشه ازمون خبر گرفتن... ‌‌ ❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با بخشیدن خودت شروع کن¡ ‌‌ ❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چقد با این شعر موافقی؟؟؟ من مرد …افتضاح خداوند در زمين! توزن… شاهكار خلقت و جنس لطيف و خوب🌱 ‌‌ ❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من‌آرامشم‌رادرتوکل‌یافتم ؛ وقتی‌خواستم‌ونشد؛ طلب‌کردم‌وبدست‌نیاوردم... آرام‌شدم‌وقتی‌خداوند‌،دستهایم‌راگرفت وحکمتش‌را‌نشانم‌داد‌ 🌻:) خدایاشکرت‌مهربونم‌‌ ❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اما بازم دوستت دارم ! به نظرت دوست داشتن تا کجاش خوبه ؟ ‌‌ ❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️
خمیازه های کش دار، سیگار پشت سیگار شب گوشه‌ای بناچار، سیگار پشت سیگار این روح خسته هر شب، جان کندنش غریزیست لعنت به این خودآزار، سیگار پشت سیگار پای چپ جهان را، با اره‌ای بریدن چپ پاچه‌های شلوار، سیگار پشت سیگار در انجماد یک تخت، این لاشه منفجر شد پاشیده شد به دیوار، سیگار پشت سیگار بر سنگفرش کوچه، خوابیده بی‌سرانجام این مرده ی کفن‌خوار، سیگار پشت سیگار صد صندلی درین ختم، بی‌سرنشین کبودند مردی تکیده بیزار، سیگار پشت سیگار تصعید لاله ی گوش، با جیغ‌های رنگی شک و شروع انکار، سیگار پشت سیگار مردم ازین رهایی، در کوچه‌های بن‌بست انگارها نه انگار، سیگار پشت سیگار این پنچ پنجه امشب، هم خوابگان خاکند بدرود دست و گیتار، سیگار پشت سیگار ماسیده شد تماشا، بر میله میله پولاد در یک تنور نمدار، سیگار پشت سیگار صد لنز بی‌ترحم، در چشم شهر جوشید وین شاعران بیکار، سیگار پشت سیگار در لابلای هر متن، این صحنه تا ابد هست مردی به حال اقرار، سیگار پشت سیگار اسطوره‌های خائن، در لابلای تاریخ خوابند عین کفتار، سیگار پشت سیگار عکس تو بود و قصّه، قاب تو بود و انکار کوبیدمش به دیوار، سیگار پشت سیگار مبهوت رد دودم، این شکوه‌ها قدیمی‌ست تسلیم اصل تکرار، سیگار پشت سیگار کانسرو شعر سیگار، تاریخ انقضا خورد سه، یک، ممیز چهار، سیگار پشت سیگار ته مانده‌های سیگار، در استکانی از چای هاجند و واج انگار، سیگار پشت سیگار خودکار من قدیمی‌ست، گاهی نمی‌نویسد یک مارک بی‌خریدار، سیگار پشت سیگار . ꧁🦚 @az_tanhaiy 🦚꧂
☯️ دو برادر با هم در مزرعه خانوادگی کار می‌کردند که یکی از آنها ازدواج کرده بود و خانواده بزرگی داشت و دیگری مجرد بود. شب که می‌شد دو برادر همه چیز از جمله محصول و سود را با هم نصف می‌کردند. یک روز برادر مجرد با خودش فکر کرد و گفت: درست نیست که ما همه چیز را نصف کنیم. من مجرد هستم و خرجی ندارم، ولی او خانواده بزرگی را اداره می کند. بنابراین شب که شد یک کیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت. در همین حال برادری که ازدواج کرده بود با خودش فکر کرد و گفت: درست نیست که ما همه چیز را نصف کنیم. من سر و سامان گرفته‌ام، ولی او هنوز ازدواج نکرده و باید آینده‌اش تامین شود. بنابراین شب که شد یک کیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت. سال‌ها گذشت و هر دو برادر متحیر بودند که چرا ذخیره گندمشان همیشه با یکدیگرمساوی است. تا آن که در یک شب تاریک دو برادر در راه انبارها به یکدیگر برخوردند. آن ها مدتی به هم خیره شدند و سپس بی‌آن که سخنی بر لب بیاورند کیسه هایشان را زمین گذاشتند و یکدیگر را در آغوش گرفتند. ‌‌ ❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️
📘 فیلسوفی ستمدیده برای دادخواهی نزد پادشاهی رفت و هر چه التماس کرد، موثر نشد. ناچار بر قدم های پادشاه افتاد و دادخواهی را تکرار نمود. شاه خشنود شد و حاجت او را برآورده ساخت. جمعی به ملامت فیلسوف لب گشودند و او را سرزنش کردند که از مانند تو حکیم و شخصیت بزرگی، این چنین کاری سزاوار نبود. او در جواب گفت: شما نمی دانید که گوش پادشاه ، در پایش بود؛ از این جهت، مرا چاره ای جز این نبود! ‌‌ ❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️
مواظب افکار منفی حتی کوچکترینشان باشید؛ کوچکترین حفره ها هم ‌می‌توانند بزرگترین کشتی‌ها را غرق کنند... ‌‌ ❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️