eitaa logo
الی الحبیب
2.9هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
30 فایل
👇 «إلی‌الحبیب» 💠 اخبار 💠 بایدها و نبایدهای مداحی 💠 آداب و سلوکِ ستایشگری‌اهلبیت 🔻 خادم کانال: @setayeshgary
مشاهده در ایتا
دانلود
الی الحبیب
#دیداریار| #حاشیه‌نگاری حاج‌رحیم #آبفروش از دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبرمعظم‌انقلاب؛ ۱۴۰۲ 🔸
| حاج‌رحیم از دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبرمعظم‌انقلاب؛ ۱۴۰۲ 🔸(قسمت هفتم.دو) «چه خوبه این...» پشت جایگاه قرار می‌گیرد؛ قبل از اجرا خیلی نگران حرکت‌های اضافه دست‌هایش بود، زبان بدن پرتلاطمش! از آن زاویه که دید درستی نداشتم، اما بعدتر که فیلم‌ها و‌ عکس‌ها را دیدم، کت‌وشلوار مرتبی به تن کرده بود و دست‌هایش را محکم روی لبه‌های جایگاه ثابت کرده بود... البته تا جایی که امکان داشت! با همان ادبیات خودش عرض ادبی می‌کند: «سلام آقاجان! دست‌بوسیم...» به سبک آن‌چه بیش‌تر در آوازهای سنتی شنیده‌ام، یک آه و فغانی می‌کند و یک «آی» را تا می‌شود می‌کشد و ترجیع و تحریرش می‌دهد: «آاااااااااااااااااااااااااااااااای» و شروع می‌کند: «نور، زهرا شد و مُنوّر شد شب قدرِ نبی مُقدّر شد» بیت بعدی را جا می‌اندازد: «نه خدیجه به دامنش آورد بلکه زهراء خدیجه‌آور شد» احتمال می‌دهم آگاهانه است، شاید به‌خاطر نامأنوس‌بودن مضمون و واژگان! ادامه می‌دهد: «در زمان حیاتِ این خانم هیجده‌بار صبح محشر شد» دو بیت بعدی را جابه‌جا می‌خواند، این یکی را بعید می‌دانم آگاهانه باشد: «فاطمه در نسیم چون دَم زد نفس هر گُلی معطر شد آب در صورت تو خود را شُست بعد در فقه ما مُطهر شد» جمعیت واکنش نشان می‌دهد: «ماشاءالله... به‌به... و...» می‌گوید: «چه خوبه این...» تکرار می‌کند: «آب در صورت تو خود را شُست بعد در فقه ما مُطهر شد» دو بیت بعدی را هم نمی‌خواند: «تا که ناموس حق نزول کند چشم هر پنجره مّشجّر شد روز تکمیل خلقتِ زهراء خستگی از تن مَلَک در شد» احتمال زیاد می‌دهم حذف این دو بیت هم دقت‌نظر جوادآقای باشد... «هرکه نزدیک‌تر به فاطمه بود رتبه‌اش پله‌پله بهتر شد پسر فاطمه حسین شد و پدر فاطمه پیمبر شد فاطمه به خودش بلی گفت و علی از آن به بعد حیدر شد» که این مصرع آخر را هم تغییر می‌دهد: «علی از عشق یار حیدر شد» سه بیت پایانی را هم نمی‌خواند که البته به نظرم نباید هم می‌خواند: «مصطفی بعد بعثتش امّا فاطمه قبل خویش کوثر شد کفّه مردها که سنگین گشت فاطمه جلوه کرد، دختر شد با نبی و علی و اولادش فاطمه با همه برابر شد» البته مزیت ازحفظ‌خواندنش بود که شاید موجب جابه‌جایی و یا جاانداختن برخی ابیات هم شده باشد... شعر اول که شش بیتش را نمی‌خواند یا نمی‌تواند بخواند، از است که نامش در اسامی اعلامیِ نبود یا بهتر بگویم بود! 💠💠💠 دوباره با یک آاااااااااااااااااااااااااای کشیده، به شعر دیگری منتقل می‌شود؛ شعری از که اصلاً نامش در بین اسامی شاعران این اجرا نبود و حتی بعداً وب‌گاه‌ها و خبرگزاری‌هایی هم که اشعار دیدار را منتشر کردند به این شعر و شاعر اشاره‌ای نداشتند... بماند که به مناسبت همین یادداشت‌ها و‌ مراجعه و تطبیق اشعار، متوجه شدم چه‌قدر تعهد حرفه‌ای خبرگزاری‌ها برای انتقال و روایت صحیح و دقیق این اتفاق و قاعدتاً سایر اتفاقات مشابه، ضعیف و مخدوش است، کسی کاری ندارد که چه اتفاقی افتاده، بنا بر متنی که از قبل دریافت کرده‌اند، راوی آن چیزی هستند که باید اتفاق می‌افتاد! متن اشعاری را آورده‌اند که باید خوانده می‌شد! هر چند تیتر زده‌اند که «مداحان در بیت رهبری چه اشعاری را !» البته برای این‌که نام شاعر را بیابم خیلی کندوکاو کردم و‌ تاحدی همین امر باعث تأخیر انتشار قسمت هفتم شد... کانال متن شعر را همراه نام آورده است و جای دیگری ردی نمی‌یابم، جز آن‌که در بسیاری از خبرگزاری‌های معتبر و نامعتبر، این شعر به نام حاج ثبت شده است که «به صورت مستقیم از شبکه خبر در محکومیت جنایت صهیونیست‌ها در بیمارستان غزه شعری سروده و خوانده!» از این همه دقت، تعهد و امانت‌داری در انتشار اخبار، چارشاخ‌گاردان پاره می‌کنی... ابیات را هم که برانداز می‌کنم، شکّم بیش‌تر می‌شود که شعر از باشد، برای اطمینان به مراجعه می‌کنم: «ظاهراً این شعر سال ۹۵ سروده شده و طبیعیه تفاوت فضای شعر با سروده‌های الآن ایشون» خیالم جمع می‌شود... ادامه دارد... 🆔 @elalhabib_ir
الی الحبیب
#دیداریار| #حاشیه‌نگاری حاج‌رحیم #آبفروش از دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبرمعظم‌انقلاب؛ ۱۴۰۲ 🔸
| حاج‌رحیم از دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبرمعظم‌انقلاب؛ ۱۴۰۲ 🔸(قسمت هفتم.سه) «بشین آقا! بشین آقا!» بعد از آن «آی» کشیده ادامه می‌دهد: «نمی‌ترسيم ما از داغ‌ها و تلخ‌كامی‌ها نمی‌ترسيم ما از های‌وهوی اين حرامی‌ها» باز هم دو بیت را نمی‌خواند: «نمی‌ترسيم از آل‌سگ و از آل‌بوزينه ز دندان‌های برهم‌قفل‌گشته از سر كينه نمی‌ترسيم از چنگال خون‌خوار يهودی‌ها يهودی‌های پنهان‌گشته در پشت سعودی‌ها» و با این بیت ادامه می‌دهد: «برای ما كه معلوم است حقه‌بازی اين‌ها نمی‌ترسيم هرگز از ترقه‌بازی اين‌ها» ظاهراً این همان بیتی است که حاج گفته بود نخواند و‌ خواند... بعد از دیدار در حیاط بیت گلایه می‌کرد که آخر کار خودت را کردی! بیت بعدی را هم رد می‌کند: «نمی‌ترسيم از دشمن، ز تهديد و ز تحريمش اگر دريای خون باشد، نمی‌گرديم تسليمش» و دو بیت بعد را می‌خواند: «نمی‌ترسيم از آتش، كه ما از نسل زهراييم و قطره‌قطره‌قطره ازپی‌هم، موج درياييم كه ما حقيم و هرگز از كف باطل نمی‌ترسيم شهادت افتخار ماست، از قاتل نمی‌ترسيم» حاج می‌گوید: «بنویس! بنویس رضا پشت سر من به‌به می‌گفت!» باز هم دو بیت را رها می‌کند... در واقع او گزیده‌ای از اشعار مختلف را انتخاب کرده برای اجرا و‌ تعهدی برای خواندن کامل اشعار ندارد، در این روش اگرچه هویت و انسجام شعر به‌عنوان یک اثر خلق‌شده توسط شاعر از بین می‌رود، اما شاید بتوان برای اجرا از چنین تعهدی چشم‌پوشی کرد و اجازه داد دست مداح برای انتخاب و ابتکار بازتر باشد و بتواند با انتخاب گل ابیات، اجرای ترکیبی جذاب‌تری داشته باشد که البته در این صورت هم باید چارچوب و‌ اصولی را با دقت رعایت کرد... حذف و اضافه‌های به قدری هست که اشاره به تمام آن‌ها و آوردن حذفیات، متن را از انسجام می‌اندازد و به همین جهت در ادامه، همه این تغییرات را نخواهم آورد... این‌جا یک لحظه به تنظیمات کارخانه برمی‌گردد و به عادت خودش در هیأت، ناگاه با همان شدت و هیجان گفت: «حالا» و بیت بعدی را خواند: «بترسيد از همين بغضی كه عمری در گلو داريم بترسيد از شهادت، چون كه آن را آرزو داريم» صدای به‌به جمعیت به گوش می‌رسد... «سر آل‌يهود، آن روز خواهم ريخت، دادم را بترسيد، آه! اگر آقا دهد حكم جهادم را» در وسط این شعر، سه بیت و‌ تنها سه بیت از شعر شانزده‌بیتی را می‌آورد: «گوش کن خطه سلمان به زبان آمده است صحبت از وعده صادق به میان آمده است مشت اول به سرت محکم و طوفانی بود ساعت حمله‌مان دست سلیمانی بود صحنه عین‌الاسد نقطه بسم‌الله است سیلی اصلی فرمانده‌مان در راه است» و دوباره با تکرار مصرعی که از آن‌جا قطع کرده بود، به ادامه شعر قبلی برمی‌گردد: «بترسيد، آه! اگر آقا دهد حكم جهادم را... چه پيروزی، چه مرگ، آل‌علی خوشبخت خواهد بود بدانيد انتقام ما ز دشمن سخت خواهد بود بدان بيت‌المقدس عاقبت آزاد خواهد شد بقيع آن روز با عشق علی آباد خواهد شد» ابیات پایانی این شعر را هم رها می‌کند تا با حسن استفاده از ذکر نام علی(ع) مجلس را به سرودی که از ابتدا قرار بود خوانده شود منتقل کند: «علی یاعلی، علی یاعلی، علی یاعلی...» فریاد می‌زند: «دست‌ها! من دستت رو ببینم...» و ادامه می‌دهد: «یگانه بانوی علی همیشه پهلوی علی به دنیا اومدی برای دیدن روی علی...» به ناگاه قطع می‌کند: «فرمودند وقت تمام است...، عذر می‌خوام...» از ابتدا قرار بود سرود بخواند که ناگهان زود دیر شد و وقتی برای سرود نماند... نمی‌دانم این‌که در اسامی اعلامی شاعران نام حاج آورده شد، تکرار همان اشتباه خبرگزاری‌ها بود یا آن‌چنان که خبرگزاری دیگری آورده، همین شعر پایانی منظور بوده! قبل از رفتن، با ادبیات متفاوتی خدمت آقا عرض ادب می‌کند: «ما از به شما عرض ادب می‌کنیم، بچه‌محلامون گفتن محضرتون سلام برسونیم و به ادبیات اونا می‌گم آقا ما فدایی شماییم، ببخشید...» آقا هم بی‌جواب نمی‌گذارند: «زنده باشید، موفق باشید، طیب‌الله انفاسکم» نمی‌دانم آن جلو چه اتفاقی می‌افتد، جمعیت نیم‌خیز می‌شوند... صدای آقا به گوش می‌رسد: «بزار بیاد...» عده‌ای دست می‌زنند! یکی صلوات می‌فرستد، حاج احمد پشت جایگاه قرار می‌گیرد و می‌گوید یک صلوات بفرستید... جمعیت انتهای حسینیه فریاد می‌زنند: «بشین آقا! بشین آقا!» از پچ‌پچ‌ها متوجه می‌شوم که علی‌رغم تدبیر محافظان، خودش را به آقا رسانده... اسم شاعران را اصلاح می‌کند و می‌گوید نه و ! البته نمی‌گوید کدام رحیمی؟ یوسف، داود، مهدی، علیرضا یا عباسعلی؟ که همه هستند و همه هم شاعر آیینی! ادامه دارد... 🆔 @elalhabib_ir
الی الحبیب
|#دیداریار| #حاشیه‌نگاری حاج‌رحیم #آبفروش از دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبرمعظم‌انقلاب؛ ۱۴۰۲
|| حاج‌رحیم از دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبرمعظم‌انقلاب؛ ۱۴۰۲ 🔸(قسمت هشتم.سه) «ملاقات نسخه‌های عربی و فارسی «سلام فرمانده» در حسینیه امام خمینی(ره)» بعد از انتشار «قسمت هشتم/دو»، یکی از دوستان تذکر می‌دهد که بیت آخر را خوانده و در فیلم منتشرشده هست: «آتیکَ من أرضِ نَصرِالله «عاملةٍ» بالحُبِّ مِن أهلِها و الحُبُّ سُلْطانُ» حیف بود نخوانده باشد! تا این‌جا اولین بیتی که جا انداخته‌ام، تا بعد... از جمعیت صلواتی می‌گیرد، سبک اجرا را تغییر می‌دهد و با یک سرود ادامه می‌دهد: «ام‌ابیها فاطمه ام‌ابیها فاطمه ام‌ابیها فاطمه...» یک لحظه در وسط فضای عربی خواندنش، به فارسی می‌گوید: «همه، همه، ماشاءالله!» و ادامه می‌دهد: «بروحی مَن لجمع الخلق أمّه دعا خیراً فکانت خیر أمه علیه الله صلى "کن" فکانت له الزهراء ابنته و أمه قد اجتمعا بها قبلٌ و بعدُ و بعد لرَبعها الجنّاتُ بعدُ فمنها القرب من ذی‌العرش قربٌ و عنها البعد عن ذی‌العرش بُعدُ و منها القرب لایحتاج وِردا و لکن فی طریق الحق وِردا تساقط فی رحى الملکوت وحیاً اذا فاحت على اللاهوت ورداً» دوباره از جمعیت هم‌راهی می‌خواهد: «ام‌ابیها فاطمه ام‌ابیها فاطمه ام‌ابیها فاطمه...» مجلس را گرم می‌کند: «ماشاءالله...» «ام‌ابیها فاطمه ام‌ابیها فاطمه ام‌ابیها فاطمه اذا فاحت على سبع صباها لألف زلیخة ردت صباها أراد قمیصَ یوسف مستجاباً فغنّى حین ألقاه صباها و ألقى فی جهنم من عصاها و أبرأ فی توسلها الکلیما و ألقت حینما ألقى عصاها فانجى باسمها موسى الکلیمَا و أنجى باسمها عیسى و حیّى لیرتقیَ السما حیّاً و حیّا و عازر فی الخلیل علیه نادى بفاطمة فعاد المیت حیّا بها لخلیله اسماعیل عاد و أفنت قوم فرعونٍ و عادا لها الرحمن والى من توالی و من عادته فالرحمن عادى رباعیاتُ منها الیمُّ یهدى و یمّ الصدر یمَّ الصدر یُهدى حکیمُ محکَمٌ یَهدی إلیکم و خیر الناس من بالقول یُهدى ام‌ابیها فاطمه ام‌ابیها فاطمه ام‌ابیها فاطمه...» در این‌جا وقتی می‌گوید «الختام... سلام یا مهدی...»، تازه ماجرا شروع می‌شود...، جمعیت با هم‌نوا می‌شوند: «لاخیر فی الحیاة من دون هواک و العین فداک یا شاغل روحی هل لی ان اراک سلام یا مهدی یا وعدنا الصادق... یا صادق الوعد سلام یا مهدی فی خط روح الله...  و الله انا علی العهد سلام یا مهدی» نقطه اوج اجرای جایی است که نسخه عربی را به نسخه فارسی‌اش پیوند می‌زند؛ جمعیت یک‌پارچه شور و شوق، در فضایی آمیخته از اشک و آه و لبخند، همه یک‌صدا می‌شوند: «سلام فرمانده! سلام از این نسل غیور جامانده سلام فرمانده! سیدعلی دهه‌نودی‌هاشو فراخوانده سلام فرمانده...» برکات «سلام فرمانده» هم‌چنان جاری است، رحمت به شیر پاک مادر ... که نمی‌دانم کی و کجا، کدام خیر را انجام داده بود که مستحق اجری چنین عظیم شد... باز هم تصویر آن جلو را ندارم و این افسوس جاری این دیدار است...، نمی‌فهمم چه شد، فقط صدای آقا به گوش می‌رسد: «اشکال نداره، بزار بیاد...» و بعد هم صدای تحسین‌شان: «احسنت، احسنت...» ظاهراً _عراقی خط را باز کرده! و از آن به بعد، یک‌به‌یک خدمت آقا می‌رسند... حسن تناسب را رعایت می‌کند و باز هم با شعر زیبایی از این بخش را به پایان می‌رساند و زمینه‌سازی می‌کند برای اجرای بعدی: «ماییم و شکوه نصر، ان‌شاءالله قدس است و شکست حصر، ان‌شاءالله یک جمعه نزدیک، نصلی فی القدس همراه امام عصر...» و از جمعیت پاسخ می‌گیرد: «ان‌شاءالله» باز هم مقید است به این حسن تناسب: «بگو یا مهدی!» جمعیت هم اجابت می‌کنند و نوای «یا مهدی»، حجم حسینیه را پر می‌کند... باز هم حاشیه می‌زند: «ای جونم...» ادامه دارد... 🆔 @elalhabib_ir
الی الحبیب
|#دیداریار| #حاشیه‌نگاری حاج‌رحیم #آبفروش از دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبرمعظم‌انقلاب؛ ۱۴۰۲
|| حاج‌رحیم از دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبرمعظم‌انقلاب؛ ۱۴۰۲ 🔸(قسمت نهم/یک) «در حقوق زن طلب‌کاریم ما...» بعد از یادداشت قبلی آقا پیام دادند: «خط عرض‌ادب‌کردن حضوری را خود شکست و اول از همه بالا رفت. اتفاقاً یادش رفت بالا بره، یادش انداختند و به سمت آقا چون دوید، یکی از محافظ‌ها جلوش رو گرفت که آقا گفتند: «بذار بیاد»» تشکر می‌کنم و شِکوه: «از خسارت‌های انتهانشستن همین می‌شود... 😅» هم زیرپوستی هم‌دردی می‌کند و دل‌داری می‌دهد: «من چی بگم؟ ما هم مثلاً جلو بودیم در حالی که اکبر آقای روی پای راست و آقا روی پای چپ‌مان نشسته بودند! 😄» 💠💠💠 تماشای مراحل ساخت و بالاآمدن بنای یک شعر، لذت‌بخش است... در همان جلسه نهایی هماهنگی که چندباری در این سلسله یادداشت، ذکرخیرش شد، هم شعرش را آورده بود، اما نیمه‌ساز! بیت‌هایی هنوز ساخته نشده بودند، هرچند جای‌شان در نقشه ساختمان شعر او مشخص بود و می‌دانست که قرار است در این نقطه چند بیت مثلاً درباره سروده شود، گاهی هم تک‌مصرعی مانده بود تا بیت کامل شود... همان بنای نیمه‌تمام را که نشان داد، دل از همه ربود... حتم داشتم با یک بنای باشکوه و همه‌چیزتمام مواجه خواهیم شد، همین هم شد... دعوت می‌کند از برای شعرخوانی... شروع می‌کند: «بسم الله الرحمن الرحیم السلام علیکم یا اهل بیت النبوة یا مولاتی یا فاطمةالزهراء اغیثینی آقاجان سلام علیکم...» از آقا اجازه می‌گیرد و با توصیف هنگامه میلاد حضرت زهراء(س) آغاز می‌کند: «شب اگر بی‌روح، اگر تاریک بود صبح دیدار خدا نزدیک بود آسمان محو تماشای زمین با چه ذوقی آمده روح‌الامین با خودش بیت‌الغزل آورده است عطری از روز ازل آورده است سوره‌ای آورده که منهاج ماست صبح میلادش شب معراج ماست جلوه‌ای از ذات ممدوح آمده از «نفخت فیه من روح» آمده وحی چون باران شد و بر خاک ریخت کوثری در ظرف «ما ادراک» ریخت» در این بین، ابیاتی هستند که در شعر اولیه انتشاریافته نیستند، مانند بیت بعد: «کوثر است و عز و مجد آورده است وه که قرآن را به وجد آورده است» با اشعاری غرق در تلمیح ادامه می‌دهد: «قصه شیرین «اعطینا»است او «قاب قوسین» است، «او ادنی»است او او کجا و مرزهای فهم ما غیر حیرت چیست از او سهم ما دست شاعر را پر از مضمون کند اهل‌بیت شعر را موزون کند» این بیت ظاهراً از همان ابیاتی است که چندبار مرمت شده تا با این قرائت اجرا شد: «دانه تسبیحش از الماس بود عقل کل در جامه احساس بود» به جای مصرع اول، یک‌جا آمده بود: «استعاره از خیالش، یاس بود» و یک‌جا هم به جای «خیال»، «حضور» آمده بود... مانند فضاسازی و چیدمان اجزای جایگاه هیأت که چندبار می‌چینی و خراب می‌کنی... و عاقبت هم آن‌چه نهایی می‌شود با همه قبلی‌ها فرق دارد و البته بهتر است! ادامه می‌دهد: «او نبوت را دلیل خاتمه است قصه‌ خلقت به نام فاطمه است» تشویق جمعیت بالا می‌رود و «احسنت» از هر گوشه‌ای برمی‌خیزد! «آیه تطهیر عین ذات اوست عشق از ذریه سادات اوست» این‌بار «به‌به» است که بر «احسنت» غالب شده! ««هل أتی» و «نور» و «قدر» و «کوثر» است دخترِ... نه مادر پیغمبر است» جلسه به وجد آمده و بعد از هر بیت واکنش نشان می‌دهند... باز هم صدای «به‌به» بلند است... «چیست دوزخ؟ شعله‌ای از قهر او چیست جنت؟ کوچه‌ای در شهر او در قیامت هم قیامت می‌کند او به لبخندی شفاعت می‌کند» باز هم تشویق حضار... «پیش او تکلیف فردا روشن است آرمان آفرینش، یک زن است نور عصمت جلوه تابنده‌اش زن اگر که اوست، مردان بنده‌اش او به نام زن اصالت می‌دهد چادرش عطر نجابت می‌دهد خلقت از دامان زن آغاز شد در مدینه زن تمدن‌ساز شد» این‌جا فرمایش آقا درباره موضع ما نسبت به مسأله زنان در مواجهه با غرب را که بارها مورد تأکید و تکرار قرار داده‌اند، به نظم درآورده است: «در حقوق زن طلبکاریم ما آی دنیا فاطمه داریم ما» این‌جا تشویق جماعت به اوج می‌رسد و «به‌به‌»های مکرر، مستی‌شان را افاقه نمی‌کند، به ناگاه صدای کف‌زدن در فضای حسینیه بلند می‌شود... عده‌ای لب می‌پیچانند و زیرلب غرولندی می‌کنند، عده‌ای هم انگار به لج این جماعت هم که شده، محکم‌تر کف دست‌های‌شان را بر هم می‌کوبند و خوش‌حالی از لب‌های خندان و چشم‌های گردشده‌شان بیرون می‌پاشد! ادامه دارد... 🆔 @elalhabib_ir
|| حاج‌رحیم از دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبرمعظم‌انقلاب؛ ۱۴۰۲ 🔸(قسمت دوازدهم/یک)حاشیه‌نگاری «تغییر جغرافیای حسینیه امام» بعد از نوشته قبلی، آقا پیام داد: «ظاهراً شاعر شعر(مسمط) اقای بود.» گفتم: «اما جایی بیان نشد، درسته؟» نظر این نیست: «من توی ذهنم هست که گفت اسم شاعر رو... بیرون هم که اومدیم رو با دیدم و یه خوش‌وبشی کردیم و یکی از دوستان از بابت شعر، مخصوصاً اون قسمت دبستانی‌ها تشکر کرد...» 💠💠💠 با دو بیت که باز هم به گمانم از خودش باشد، به استقبال آخرین اجرا می‌رود: «با مهر پاک حضرت زهراء که کیمیاست دنیا بدان که این سخن از عمق جان ماست ما در کنار رهبر حق ایستاده‌ایم ای اهل کوفه دوره تنهایی شماست» بعد هم: «قراره سرود رو زمزمه کنیم و یواش‌یواش به انتها...» آری، به انتهای اجراها می‌رسیم... توضیح می‌دهد که شعر سرود از حجت‌الاسلام و نغمه‌پردازی آن کار و خود است... چندسالی هست که شعر سرود دیدار را حجت‌الاسلام می‌گوید... سال‌های قبل‌تر این زحمت بر عهده استاد بود... ظاهراً جایی برگه سرود، مثل سال‌های گذشته، پخش شده، اما من ندیده‌ام، برگه را از نفر مجاورم می‌گیرم... همین که می‌گوید: «بسم الله الرحمن الرحیم» یک نفر با صدای زمختی داد می‌زند: «سلامتی آقا صلوات!» هم همراه جمعیت صلوات می‌فرستد و آغاز می‌کند: «شب آیات سوره فردا شد باغ از جلوه صد چمن معنا شد هر ابری به برق ادراک خود بارانی به مقدم زهراء شد ای شکوه بی‌همتا! یا فاطمةالزهراء ای کران ناپیدا! یا فاطمةالزهراء ای فراتر از فردا! یا فاطمةالزهراء» ویژگی سرود امسال این بود که هوشمندانه به نحوی سروده شده بود که بخش‌هایی را مداح می‌توانست تک‌خوانی کند، اما بخش‌هایی هم بود که حتماً باید جمعیت هم‌خوانی می‌کردند، مانند همین «یا فاطمة‌الزهراء» پایان بند اخیر یا «بالروح، بالدم‌...»های پایان هر فراز... «ای... عطری که بهشت پیغمبر دارد قرآن، مدح تو به صد دفتر دارد «انا اعطیناک الکوثر» دارد هستی سرشار، از جام اعطینا بالروح بالدم لبیک یازهراء بالروح بالدم لبیک یازهراء» سرود در چهار فراز سروده شده و هر فراز با «بالروح، بالدم...» پایان می‌یابد... «قرآن، متن و فاطمه تشریحش خلقت چون قصیده او تلمیحش عالم چون کلاف سر در گم بود بی اعجاز رشته تسبیحش ای صبحِ به تن جوشن! یا فاطمةالزهراء ای مشرقِ جان روشن! یا فاطمةالزهراء ای باغ‌ترین گلشن! یا فاطمةالزهراء ای... شوقت بر لب حسین با یا اماه ای با مرتضی در این مقصد همراه یا «نعم العون علی طاعة الله» ای زن! از تو شأن زن شد معنا بالروح بالدم لبیک یازهراء بالروح بالدم لبیک یازهراء» جمعیت به نسبت خوب همراهی می‌کنند، هم با همان نازِ صدا سعی می‌کند نغمه را مدیریت کند، هرچند به نظرم یکی‌دوجا نغمه از دستش خارج شد، یا حداقل با آن‌چه در جلسه کارشناسی اجرا کرده بود، متفاوت شد... محجوب و مأخوذبه‌حیا است و برای اداره جلسه با همان نجابت، خیلی آرام، لابه‌لای جمع‌خوانی‌ها گاهی یک «ماشاءالله»ی به جمعیت می‌گوید... «باغ از لاله‌ها مواسم دارد با داغی به دل مراسم دارد...» واژه «مواسم» اگرچه جمع «موسم» است اما به نظرم واژه متعارفی نیست، به‌ویژه برای سرود که کلاً جنبه عمومی بیش‌تری دارد... «هر جا نامی از شهادت زنده‌است عطر یاد حاج قاسم دارد ای صلابت منظوم! قاسم سلیمانی! ای مقتدر مظلوم! قاسم سلیمانی! راز تا ابد مکتوم! قاسم سلیمانی!...» این «قاسم سلیمانی»ها را هم جمعیت با بغضی حماسی تکرار می‌کنند... «ای... جان تو فدای رهبر از آغاز شد عشق خمینی‌ات بال پرواز حک بر سنگ قبر تو نام «سرباز» یادت در جان هنگام هم عهدی بالروح بالدم لبیک یا مهدی بالروح بالدم لبیک یا مهدی» فراز آخر را که شروع می‌کند، جمعیت از انتها همه ایستاده‌اند... برخی هم در حال حرکت و راه‌یافتن به جلو... جغرافیای حسینیه برای آغاز صحبت‌های آقا، در حال تغییر است! «برپا شد دوباره محشرمحشر در میدان سواره لشکرلشکر ای قدس شریف! النصرالنصر ای صهیون دون! خیبرخیبر بر عهد نخستینم، من یار فلسطینم بر سنت دیرینم، من یار فلسطینم با جهاد تبیینم، من یار فلسطینم...» این «من یار فلسطینم...» را جمعیت با همه انرژی ادا می‌کنند... «ای... راه سربلند طوفان‌الاقصی می‌بینی رهایی خود را فردا از چنگال اسراییل و آمریکا آمد وقت فتح بدر و خیبر بالروح بالدم لبیک یا حیدر بالروح بالدم لبیک یا حیدر» ادامه دارد... 🆔 @elalhabib_ir
بررسی_اخبار_محسن_بن_علی_علیه_السلام_در_منابع_فریقین.pdf
8.2M
📌مقاله بررسي اخبار بن علي(ع) در منابع فريقين بررسی تاریخ و علت شهادت فررند حضرت سلام‌الله‌علیها و امیرمومنان علیه‌السلام در منابع فریقین. نویسندگان: حجت الاسلام دکتر محمد جواد سرتختی و حجت الاسلام دکتر محمدرضا 🆔 @elalhabib_ir