Mohsen Chavoshi4_6028610362331370212.mp3
زمان:
حجم:
11.19M
اول مهر ، بابا برای نان
جان داد ...🖤
#طبس
🆔 @elteiyam_ir ✅
باشه ما رو نبر،
ولی به این زندگیِ عادی هم،
عادتمون نده!
اون جا جای ما نبود؟ قبول
ولی ما میفهمیم اینجا هم
جای ما نیست..
خیلی قشنگ نوشتی آقای توابین
اینجا جای ما نیست
حق
این روزها به هرچه گذشتم کبود بود
هر سایهای که دست تکان داد دود بود
جز مرگ پشت مرگ خبرهای تازه نیست
محبوب من! چقدر جهان بیوجود بود...
ما همچنان به سایهای از عشق دلخوشیم
عشقی که زخم و زندگیاش تاروپود بود
پلکی زدیم و وقت خداحافظی رسید...
ساعت برای با تو نشستن حسود بود
دنیا نخواست؟! یا منو تو کم گذاشتیم؟!
با من بگو قرار من اینها نبود، بود!!؟
#عبدالجبار_کاکاوند
مراقب قلبهای شکسته شدهتان
باشید .. آنجا وقتی میشکند، سر
به زیر و متواضع و مؤدب میشود..
گویی میهمان عزیزِ بزرگی شده
است .. حواستان به این سازهی
قویِ ساختمان روح باشد، برایش
سراغِ هر چشم و سخن و محملی
نروید ، او نباید به هر چیزی تکیه
کند، او نیاز به #نگاهِ_ابی_عبدلله
دارد، هیچ تکیهگاهی قویتر از آن
نیست ..
یادتان هست که ابتدای کرونا چقدر دعای فرج زیاد میخواندند! تو گویی امام ع، واکسن کرونا هستند و هر چه جلوتر رفتیم، دعاها کم و کمتر شد و الان اصلاً بشر یادش نمیآید چه بر سرش گذشته!
ابتدای جنگ غزه هم همین بود و الان هیچ و تو گویی امام ع، نمایندهٔ سازمان صلح بینالمللی چیزی هستند!
ای آقا...
معرکه عجیبیست، شبیه جنگ احزاب.
تمام اسلام در برابر تمام کفر ایستاده،
تمام اهالی شرف و غیرت در برابر تمام بیشرفهای پستفطرت.
این معرکه جای شک و شبهه ندارد!
همه میدانند حزبالله جنگ نمیخواست،
ایران نیز!
صبر کردند و شماتت دوستان به جان خریدند تا خون فرزندان این امت ریخته نشود؛
اما دشمن بین دو انتخاب ناچارمان کرده،
بین شمشیر و ذلت و هیهات من الذلة!
حالا باید ایستاد و جنگید، هرکس با هرچه در توان دارد.
خوشا به حال آنان که به یکی از دو خوبی میرسند،
آنان که با شرف و برای شرف جان میدهند،
و آنان که پس از مجاهدت، صبح پیروزی را نظاره میکنند.
و سلام بر بقية الله
و یاران رشیدش که کوهها به صلابتشان غبطه میخورند.
میبینید آقا سید؟ ما تازهجوانهای مقاومت چهزود آبدیده شدهایم. چهزود پخته شدهایم. نسلهای پیش از ما هیچیک بهسن ما که بودند اینهمه داغ بزرگان و زعمای خود را ندیده بودند. اینقدر بیپشت نشدهبودند. داغ بر داغ؛ حزن بر حزن. اصلا شما که جبهه و جنگ دیدهاید بگویید؛ این همه داغ بزرگ دیدن برای جوانهای تازهرسته کمی زیاد نیست آقا؟ میبینید آقا سید؟ چطور امالبنینوار هیچ سراغ از عباسهایمان نگرفتیم اصلا. گفتند سردارهای ایرانی... سردارفلانی... گفتیم فقط از سید بگو. از سید چهخبر. میبینید آقا سید؟ خبرها میگویند از عصر روز واقعه تا صبح فردا، هشتاد بمب یکتنی روی ساختمان، روی پیکرت ریختهاند. زبانم لال بلاتشبیه انگار کن که دهاسب تازهنعل بر پیکری تاخته. یعنی هیچ نماندهای. خاک ضاحیه شدهای. زیر پای مستضعفان. خاک ضاحیه بر سر ما آقا سید. خاک بر سر ما اگر خاک بر چهره کافران تیغکش نپاشیم و رسوایشان نکنیم. ما هم جای پسران خودت؛ ما هم جای هادی و زینبات. که قصاص خون پدرهای طایفه بر فرزندان است. خیالتان تخت آقا سید؛ تازهجوانهای مقاومت، این پختگان در کورهٔ حوادث منطقه، هوای خط زرد حزبالله را دارند تا همیشه. حزب، زینپس یادگار توست و عزیز قلب ما. هوای «سیدنا القائد» را هم. سینه شما که رفت، سینههای ما سپر اوست. و سپر مستضعفان. غرغرهای جوانانهمان را نبین؛ از بهت سوگ شما که درآییم، خودمان را جمع و جور میکنیم و باز به إذنالله قامت راست میکنیم به ادامه مسیر. ما باز ادامه میدهیم آقا سید؛ و موعد دیدار دوبارهمان، صبح روز رجعت بر سایه رکن یمانی کعبه.
«مهدی مولایی»