بابل بودیم، دکتر حدادی یه ورق از جنگ رو برامون روایت کرد که سوختیم.. کمتر کسی به این برگ از تاریخ دفاع مقدس پرداخته..
وقتی کسی مفقودالاثر میشد خب خیلیاشون همسر داشتن، پدر و مادر داشتن.. به امید اینکه شاید اسیر شده باشه، بازم چشمانتظاری میکشیدن.. عراق اسرا رو دو دسته کرد.. یه سریا رو مخفی کرد و نذاشت اسامیشون رو صلیبسرخ ثبت کنه و به ایران اطلاع بده.. اینا رو در اردوگاههای مخوف پنهان کرد.. وقتی جنگ تموم شد و اسرا آزاد شدن، اسرایی آزاد شدن که اسمشون ثبت صلیب سرخ بود.. و اون اسرای باقی مونده در اردوگاههای مخفی آزاد نشدن.. بنابراین خیلیا دیگه یقین کردن بچههاشون شهید شدن.. چون نه جنازهای بود، نه نشونی، نه آزاد شدن و نه خبری.. دیگه بنیاد شهید کمکم اون افراد رو شهید اعلام کرد و دیگه خانوادهها یقین کردن بچههاشون، همسراشون شهید شدن و تمام.. غافل از اینکه زندهان و در اردوگاههای پنهان صدام.. حتی صدام اعلام کرده بود بقیه اسرا پناهنده به منافقین شدند.. و خیلی از خانوادههای باقیمونده بیآبرو شدند و مردم فکر میکردند رزمندهشون رفته منافق شده.. و مردم نگاهشون بهشون بد شده بود.. این بزرگترین زجر و عذاب روحی برای یه خانواده است که عضوی ازش نه معلومه شهید شده نه اسیر شده و شاید منافق شده..
خانواده شهدا دیگه به زندگی طبیعی برگشتن... همسران شهدا خیلیاشون ازدواج کردن مجدد.. بچههای شهدا بزرگ شدن و.. خیلی از همسران شهدا به عقد برادرشوهر دراومدند..
یه دفعه سال ۸۰ یه تعداد زیادی نزدیک به دو هزار اسیر ایرانی مجدد آزاد شد. و راز اردوگاههای مخفی صدام لو رفت..
حالا این دو هزار نفر برگشتند ایران.. اما.. 😔😭
چه برگشتنی؟! ای کاش برنمیگشتن..
خیلیاشون بهشون انگ منافق بودن خورد.. خیلیاشون طرد شدن.. خیلیاشون وقتی برگشتن دیدن زنشون با این خیال که همسرم شهید شده، مجدد ازدواج کرده.. خیلیاشون دیدن برادرشون طبق رسم و رسومات، به همسری زنشون دراومده.. خیلیاشون دیدن بچههاشون اینا رو نمیشناسن.. و در نهایت تصمیمشون این شد که دیگه به زندگی عادیشون برنگردن تا خانوادهشون از هم نپاشه.. برادر نمیتونست توی چشم برادر نگاه کنه.. و اکثر این اسرا مشکلات روحی روانی پیدا کردن و به آسایشگاه اعصاب و روان رفتن و تا آخر عمرشون اونجا موندن..
متن نامه وصیت یکی از این اسرا رو براتون میخونم:
« من برگشتم اما همه باور کرده بودند من مردهام.. همسرم به عقد برادرم درآمده بود.. وقتی به جنگ رفتم فرزندانم نوزاد بودند.. و حالا مرا نمیشناسند و تصور میکنند برادرم پدرشان است.. من آنها را از دور تماشا کردم و سوختم و نزدیک نشدم تا زندگیشان خراب نشود.. اما حالا بعد مرگم شاید بهتر باشد به فرزندانم بگویید پدرشان چگونه مرد..»
سوختم..
🆔 @elteiyam_ir ✅
حاج مهدی سلحشور4_5832295318560968682.mp3
زمان:
حجم:
6.6M
- دلت راهیان نمیخواد؟
+ بارونِ بارونم
دلم جزیرهی مجنونه...
#اسمع
🆔 @elteiyam_ir ✅
کاش پیرتر بودم
مثل ریشهها
یا خیلی جوانتر
مثل شاخهها!
اینجا که من ایستادهام
میانه است
فقط تبر میخورم …!
حاج مهدی رسولی4_5983161782909273732.mp3
زمان:
حجم:
34.87M
خوش به حال کسی که
تمام خلوتش را
تو پر کردهای ...
🆔 @elteiyam_ir ✅
4_5838992272087061238.mp3
زمان:
حجم:
7.78M
#آرامش 🤍✨
- سوره انسان
🆔 @elteiyam_ir ✅
روزی یاد میگیری به جای حرف زدن
سکوت کنی ، به جای منتظر موندن فراموش کنی ، و این کمتر باعث ناراحتیت میشه .
#به وقت بندگی
وقتی حاجتت را به
تاخیر میاندازد ، دارد
چیزِ بزرگتری را به تو
میدهد . منتها تو حواست
به خواستهی خودت هست
و متوجه نمیشوی . .
تو نان میخواهی ،
او به تو جان میدهد .
10.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ـــــ شرافت/شریف
به قولِ «محمود دولتآبادی» چقدر:
سرفَراز زندگانی کردن، مشکل است.
🆔 @elteiyam_ir ✅