عماد دولتآبادی
یه روز ملانصرالدین انگشتشو گذاشت رو یه نقطه از خاک و گفت اینجا وسط زمینه. ازش پرسیدن؛ چه دلیلی داری
اینم البته یه نوع مغالطه بود
ولی من دیگه نگفتم مغالطست😌
اسم مغالطش «طلب برهان از مخالفین» هست.
یعنی یه چیزی بپرونی؛
بعد به طرفت بگی اگه درست نیست ثابت کن.
سلاطین ایتا برای داستان امشب حاضرن؟
من سخنرانی آقارو گوش بدم
و بیام خدمت شما
وعدمون ساعت نه و نیم✌️
سخنرانی امروز آقا، زیر بنایی بود و مهم.
حتما کاملش رو گوش بدین.
farsi.khamenei.ir/audio-content?id=51414
من که نیم ساعت دومش رو نتونستم بشینم، راه افتادم دور دفتر و گوش کردم😐
اگه فرصت ندارین؛
دقیقهی ۳۳ به بعدش رو گوش بدین
بازم اگه فرصت ندارین این یه رب رو گوش بدین.👇
عماد دولتآبادی
🔺گذشت تا اینکه حدود صدسال پیش، جنگ جهانی دنیارو، زیر و رو کرد. کشور عثمانی طرفِ شکست خوردهی این جن
امروز آقا داستان چند شب پیشمون رو هم
دربارش صحبت کردن☺️
اگه میخواین بهم ایمان بیارین فرصت خیلی خوبیه😁
آقا من اینجوریم که سرم بره قولم نمیره😳
ولی خب گاهیوقتا میره دیگه😁
با بیست دقیقه تاخیر. آمادهاین؟؟
▫️انگلیسیها قبلا شهرهای
«هرات و قندهار و کابل» رو از ایران جدا کردن و افغانستان رو ساختن که خودش داستان داره.
▫️حالا پونزده سال گذشته بود و دوباره به تکاپو افتادن، این بارَم قرار بود یه تکهی دیگه از ایران رو بِکَنَن و یه کشور جدید علم کنن.
کشوری که امروز به اسم پاکستان میشناسیم😐
ادامهی داستان👇
http://eitaa.com/joinchat/623706320C1d9f760b11
▫️اونا برای اینکه بتونن سیستان و بلوچستان رو از ایران جدا کنن، نیاز بود اونجا حضور داشته باشن.
ولی چند سالی بود که نظامیان انگلیسی اجازهی ورود به کشور رو نداشتن.
▫️گفتن چیکار کنیم چیکار نکنیم، یه نقشه ریختن؛
اومدن پیش ناصرالدین شاه گفتن میخوایم برای ایران خط تلگراف بکشیم. ناصرم گفت بفرمایین🙌
▫️به همین بهونه نظامیان انگلیسی لباس تلگرافچی پوشیدن و ریختن تو سیستان و بلوچستان.😳
▫️البته ناصر اون اوایل با کشیدن تلگراف مخالفت میکرد ولی انگلیسیا اینقدر رفتن و اومدن تا شاهو راضی کردن.
🔺نمایندهی انگلیس در قضیهی خط تلگراف میگه:
«من -در حضور شاه- باز موضوع کشیدن سیم تلگراف را پیشنهاد نمودم و از منافع آن زیاد تعریف کردم و گفتم خیلی اسباب تاسف است که پادشاه ایران پیشنهاد دولت انگلیس را برای ایجاد سیم تلگراف قبول نفرمودند، شاه در جواب گفت بهتر است با «وزیر امور خارجه» صحبت کنید، من فورا گفتم با وزیر موافقت حاصل شده، شاه گفت بسیار خب، بده، خودم به هیئت وزرا خواهم داد، من فورا گفتم اگر این پیشنهاد به هیئت وزرا برود، ممکن است موافقین و مخالفینی پیدا کند که باعث تاخیر خواهد شد، فعلا فقط محتاج یک تصمیم است و هیچکس هم نمیتواند این تصمیم را بگیرد جز شخص اعلیحضرت، در این موقع شاه خندید و گفت، خب خب! خودم تمام خواهم کرد. و بدین شکل موضوعی که مدتها در مذاکره بود و تمام نمیشد، در یک روز خاتمه پیدا کرد».
▫️هرچند انگلیسیها افغانستان رو با حملهی نظامی از ایران جدا کردن، اما تو قضیهی پاکستان، با پنبه سرمون رو بریدن، چطور؟
🔺پونزده سال قبل از جدا کردن پاکستان؛
وقتی داشتن قرارداد جدایی افغانستان رو با ایران میبستن، یه بندی چِپوندن تو قرارداد:
که هروقت یه اختلافی بین ایران و افغانستان پیش بیاد، ایران باید کارو بسپره دست انگلیسیا تا بیان مشکل رو حل کنن.
▫️حالا نقشهشون این بود که حاکم افغانستان رو علیه ایران بشورونن.
تا ایران هم مقابله کنه. بینشون دعوا بشه. بعد طبق قرارداد قبلی، بیان بین ایران و افغانستان داوری کنن و یه تصمیمی بگیرن.