eitaa logo
عماد دولت‌آبادی
80.5هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
919 ویدیو
7 فایل
نویسنده‌هه به نخست‌وزیر گفت؛ شماها دو روز پشت این میز می‌شینین ولی قلم همیشه دست ما نویسنده‌ها می‌مونه💪 عمادم، یه نویسنده تبلیغات: @ads100 ارتباط با خودم: @edolatabadi دو تا تیک نمی‌خوره ولی می‌خونم امکان پاسخ‌گویی ندارم💔 ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
بیانات رهبر انقلاب در دیدار بسیجیان_Clip1_1.mp3
2.01M
🔺دیروز رهبری چندتا شخصیتِ تاریخیِ معاصر رو نام بردن؛ ▫️شیخ محمد خیابانی ▫️محمدتقی‌خان پسیان ▫️میرزا کوچک خان جنگلی ▫️آقانجفی و حاج‌آقا نورالله ▫️سیدعبدالحسین لاری ▫️شیخ جعفر محلاتی ▫️رییس علی دلواری داستان زندگی همه‌ی این شخصیت‌ها رو تو کتابم آوردم.💪 یکی‌شونو بفرمایین؛ امشب دربارش حرف بزنیم😎
ایشون لطف کردن و انتخاب شخصیت رو گذاشتن بر عهده‌ی خودم☺️ پس از همشهری خودمون شروع می‌کنم؛ آقانجفی😉 نُه باشه وعدمون🍀
حضار گران‌مایه تشریف دارن؟
تو مطالعه‌ی تاریخ معاصر اصفهان اسم دو تا شخصیت رو زیاد می‌شنوین. ▫️یکی ظل‌ُالسلطان یا همون ظِلّه‌سلطونِ ما اصفهانیا حاکم اصفهان، پسر ناصرالدین‌شاه، داماد امیرکبیر ▫️یکیم حاج‌آقا آقانجفی، رهبر دینی مردم اصفهان داستانایی دارن، این دو تا شخصیت باهم. هر دو در اصفهان قدرت داشتن👊 و زور هیچ کدوم بر دیگری نمی‌چربیده.
اول دوتا داستان درباره‌ی ظِلّه‌سلطون میگم. داستان اولو عباس میرزا عموی ظلّه‌سلطون و داداش ناصرالدین شاه میگه؛ 🆔 @emaddavari
ظله‌سلطون خاطرخواه یه زنی میشه😳 زن بیچاره فرار می‌کنه میره خونه‌ی پدر حاج‌آقا آقانجفی ظله‌سلطون‌هم به واسطه‌ی قدرت آقانجفی نمی‌تونسته به‌زور طرف رو بکشه بیرون یه نقشه‌ای می‌کشه؛ یه خانومی رو می‌فرسته خونه‌ی حاج آقا که با اون زن طرح رفاقت بریزه🙃 طرح رفاقت رو می‌ریزه و بعد از مدتی بهش میگه: خونه‌ی ما همین نزدیکه، روضه داریم، بیا یکم گریه کن ایشالا که مشکلت حل میشه. تا بالاخره اون زن دربدرهم گول میخوره و از خونه‌ی حاج‌آقا میاد بیرون که بره روضه. کجا؟ تو همون خونه‌ای که ظله‌سلطون چش‌بِراهیش رو می‌کشیده رسیدنش به اون خونه همانا و ادامه‌ی داستان هم همانا عضو شوید👇👇 http://eitaa.com/joinchat/623706320C1d9f760b11
میگن همین ظله‌سلطون یه مبلغ هنگفتی رو به‌زور از یه تاجری قرض میگیره بَرَم نمی‌گردونه تاجر اصفهانی هم ناچار می‌ره تهران از ظله‌سلطون پیش باباش شکایت کنه، یعنی پیش ناصرالدین شاه شاه یه دست‌خط می‌نویسه و میده به تاجر که «طلب شاکی رو هرچه زودتر بپردازید» تاجر اصفهانی خوشحال و خندون برمیگرده اصفهان و دست‌خط شاه رو میده به شازده ظله‌سلطونم بعد از خوندن دست‌خط یه نگاهی به تاجر می‌کنه و میگه: «معلومه که این آقای محترم خیلی پُردل و رشیده، که از شازده‌ای مثه من به شاه شکایت می‌بره. -حالا که اینطوره پس- من باید دلش‌ رو ببینم» بعد دستور میده شیکمش رو بشکافن و دلش رو تو سینی بذارن😳 عضو شوید👇👇 http://eitaa.com/joinchat/623706320C1d9f760b11
میگن یه روز چند نفر از دست ظله‌سلطون فرار می‌کنن، پناه میارن به خونه‌ی آقانجفی مامورای حکومتی میان در خونه آقا، که بگیرنشون. آقانجفی میاد در خونه میگه برین به شازده بگین: «پا رو دم من نذاره»😁 مامورا میرن پیغام رو می‌رسونن و بر میگردن به حاج‌آقا میگن؛ سلطان فرمودن: «ما هرجا پا میذاریم میگن اینجا دم آقاست. بی‌زحمت محدوده‌ی دمتون رو مشخص کنین تا دیگه اونجا پا نذاریم.»😂 🆔 @emaddavari
البته اینا داستانه و معلوم نیست عباس‌میرزا راست گفته یا نه. چون میونه‌ی خوبیم با ناصر نداشته. ولی به‌هرجهت این داستان‌هارو نوشتن اما چیزی که مشخصه؛ اینه که حاکم هر منطقه صاحب اختیار مال و ناموس ملت بوده و متاسفانه بجای مملکت‌داری مشغول عیش و نوش بودن من تصاویری از آلبوم شخصی ناصرالدین‌شاه دیدم که روم نمیشه حتی عنوانش رو بگم اینجا🙈 ملت بیچارم از‌ ظلم و جور این آقایون به دوجا پناه می‌بردن؛ ▫️یکی خونه‌ی علما ▫️یکی سفارت انگلیس و روس
جالبه بدونین؛ حکم تحریم استعمال توتون و تنباکو رو اول حاج‌آقا آقانجفی توی اصفهان میده و تجار اصفهان حتی تنباکوهاشون رو آتیش میزنن که به دست انگلیسیا نیفته. بعد میرزای شیرازی حکم سراسری صادر می‌کنه
آقا‌نجفی سی‌سال با ظله‌سلطون تو اصفهان می‌جنگنه و خیلی برای مهار قدرت قاجار در اصفهان تلاش می‌کنه،‌ اینقدر هم قدرت داشته که قجری‌ها هیچ وقت نتونستن از صحنه به درش کنن.
تامام تامام✋ شروع داستان ظله‌سلطون از اینجا👇 eitaa.com/emaddavari/304