نمایندهی انگلیس مینویسه؛
مردم تا وقتی علما رو پشت خودشون داشته باشن، تره هم برای شاه خورد نمیکنن. همه چیز به نظر علما بستگی داره
میرازی شیرازی، اول چند نامه به ناصرالدین شاه میده و نصیحتش میکنه.
و میگه؛
اجرای این قرارداد، منافی صریح قرآن مجید است، استقلال مملکت را از بین میبرد و نظم مملکت را مختل میکند.
شاه میگه؛
به هرحال ما قرارداد نوشتیم و دولت نمیتونه این قرارداد رو لغو کنه.
میرزای شیرازی جواب میده که؛
اگه دولت نمیتونه، ملت میتونه و من بخواست خدا این قرارداد رو بههم میزنم.
و نهایتا حکم تحریم مصرف توتون و تنباکو رو صادر میکنه، همین نیمخط؛
امروز، مصرف توتون و تنباکو به هرشکل ممکن، در حکم جنگ با امام زمان است.
آقا کل ممکلت قلیونهارو میشکنن
حتی میگن شاه میاد توی حرم سرای خودش و میبینه دارن قلیونهارو جمع میکنن. از سوگلیش میپرسه، چرا داریم جمع میکنین قلیونارو؟
سوگلی میگه چون قلیون حرام شده
شاه میگه کی حرام کرده؟
سوگلی میگه
همونی که منو به شما حلال کرده😐😂
و خلاصه اینطوری میشه که امتیاز توتون و تنباکو در عمل شکست میخوره.
انگلیسیها اول میخواستن با امتیاز رویتر روی ایران مسلط بشن، داستانش رو قبلا گفتیم که با حکم ملاعلی کنی این امتیاز لغو شد.
شونزده سال گذشت و انگلیسیها تلاش کردن با امتیاز توتون و تنباکو روی ایران مسلط بشن، که این برنامه هم با حکم میرزای شیرازی شکست خورد.
عماد دولتآبادی
توی شیراز، سیدعلی اکبر فال اسیری قیام میکنه، روی منبر میگه؛ وقت، وقت جهاده، من یه شمشیر دارم و دو ق
فقط اون جملهی فال اسیری؛
هرکی بیاد شیراز شیکمشو سفره میکنم😂
عماد دولتآبادی
ولی مردم شریف و عزیز و وطندوست و انقلابی و درجه یک و نازنین و جانبرکف و فداکار اصفهان، ابدا کوتاه
آقانجفی هم داستانای قشنگی با ظلّهسلطون، پسر ناصرالدین شاه داره
قبلا گفتیم دوتاشو 👈 اینجا
جدّیشما
یه روزی فال اسیری ایستاد گفت هر خارجی که بخواد بیاد تو شیراز شیکمشو سفره میکنم.
یه روزی میرزا کوچیک ایستاد گفت پاتونو بذارین تو رشت خونتون گردن خودتونه
یه روزی تنگستانیا ایستادن بوشهرو حفظ کردن
حالا اون خارجیا
از بوشهر و رشت و شیراز که رفتن هیچ
از ایران که رفتن هیچ
صحبت سر اینه که باید از منطقه هم برن
#مقاومت