خَزعَله، داداش مَزعَل
تو زمان تیرکمونشاه، مزعل حاکم خوزستان بود. بعد خزعل میاد نقشهی قتل داداش خودشو میکشه و چون داداشش بچه نداشته، میشه وارث تاج و تختش
خزعل وقتی به قدرت میرسه، حکومت مرکزی ایران درگیر انقلاب مشروطه و جنگ جهانی و... بوده، خزعلم موفق میشه برای خودش یه دم و دستگاهی درست کنه اونجا و هی قدرتش بیشتر میشه. اونقدر پول رو پول میذاره که میشه ثروتمندترین شخص ایران.
نهایتا اینقدر گنده میشه که کمکم هوس تجزیهی خوزستان به کلهاش میزنه و تصمیم میگیره خوزستان رو جدا کنه و یه کشور جدید به اسم عربستان درست کنه
پشتش به کی گرم بوده؟
به انگلیسیا
دوست و رفیقِ شفیقِ انگلیسیا بود، تا میتونست بهشون خدمت میکرد، در مقابل هم، دولت انگلیس کتباً بهش قول میده اگه یه روزی دولت مرکزی ایران خواست گزندی بهش بزنه، دولت انگلیس از خزعل دفاع کنه.
خزعل گویا خیلیم علاقه به زن داشته😐
یه جهانگردی دربارش میگه؛
خزعل اونقدر زن داره که بچههاشونو نمیشناسه، هر دفعهای یه بچه کوچیک میاد پیشش، خزعل میگه «مادرت کیه بچه جون؟»
خب این خزعل خان سرش به کار خودش گرم بود تا اینکه یه شخصی تو تهران به قدرت میرسه
به اسم...
رضاخان اول میاد میشه وزیر جنگ
بعد میشه نخستوزیر
اون وقتی که میشه نخستوزیر، عزمش رو جزم میکنه که بره و بساط خزعل رو بهم بزنه.
خزعل به رضاخان میگه؛
ما اینجا چیزی به اسم خوزستان نداریم
ما عربیم، اینجام عربستانه نه خوزستان
شمام اگه خوزستان میخواین، برین بگردین پیداش کنین😐
حالا قصش مفصله
نهایتا رضاخان پا میشه لشکر میکشه میره خوزستان و این بابارو میشونه سرجاش.
میگن وقتی رضاخان میرسه اهواز، خزعل دولا میشه چکمهی رضاخان رو میبوسه. رضاخانَم بلندش میکنه پیشونیش رو میبوسه، میگه؛
شیخ دیدی خوزستان رو پیدا کردم؟💪
حالا نکتهی ماجرا چیه؟؟
شما از این طرف میگی رضاخان مهره و دستنشاندهی انگلیس بود.
از اونور میگی خزعلم دوست انگلیسیا بود و باهاشون قرارداد داشت.
خب اگه رضاخان مهرهی انگلیس بود، چطوری اومد یه مهرهی انگلیسی دیگه رو تو جنوب ایران سرکوب کرد؟ تازه یه کسی که انگلیسیا کتبا تعهد دادن ازش دفاع کنن.
پس خزعل انگلیسی نبوده؟
رضاخان انگلیسی نبوده؟
یا چی؟؟
خب رضاخان تمام دار و ندار این بابارو ضبط میکنه دیگه، همونجور که از بقیه رو کرد. جالبیش میدونین چیه؟
خزعلی که یه روز ثروتمندترین آدم ممکلت بود، کارش به جایی میرسه که موقع مرگ، یه ساعت طلا داشته فقط. همونم ازش میدزدن🤷
خلاصه که به ماشین زیر پاتون یا آپارتمان بالاشهرتون، یا ویلای شمالتون غره نشین یه وخ👌
عماد دولتآبادی
حالا نکتهی ماجرا چیه؟؟ شما از این طرف میگی رضاخان مهره و دستنشاندهی انگلیس بود. از اونور میگی
جوابش باشه برای فردا
ساعت نه و نیم بیاین در مورد انتخابات صحبت کنیم✌️
از امشب، هر شب یه نوشتهی کوتاه دربارهی انتخابات دارم، کوتاه ولی مهم
لطفا با دقت بخونین
و برای دوستاتون هم بفرستین 👇
🔺انتخابات؛ قسمت اول
بهترین نامزد کیه؟
خب طبیعتا ما همیشه دنبال بهترینیم. اگه بتونیم، بهترین ماشین ممکن رو میخریم. اگه بتونیم بهترین غذای ممکن رو میخوریم. دکتر بخوایم بریم؛ پرس و جو میکنیم یه دکتر حسابی پیدا کنیم. ماشین خراب بشه؛ سراغ یه مکانیک خوب میریم و...
توی بحث انتخابات و انتخاب هم طبیعتا باید همینجور باشه و تلاش کنیم به بهترین آدم رای بدیم.
در ادبیات سیاسی، به اون بهترین میگن «اصلح».
یعنی بقیه خوبن؛ یکی خوبتره. اونو باید پیدا کرد. بقیه صالحن، یکی صالحتره، اونو بایس جُس.
روش و منش آدمی که انتخاب میکنیم هم مستقیما با سرنوشت یکیکمون ارتباط داره. با سرنوشت یکیکمون! خب همیشه نامزدها از طیفها و سلایق گوناگون هستن و هرکدوم یه مسیر برای ادارهی کشور دارن. به تجربه هم دیدیم اینکه کی رییس جمهور بشه واقعا در عمل فرق میکنه.
خب حالا بهترین نامزد یا همون نامزد اصلح رو چطوری باید پیدا کنیم؟
فرداشب میگم انشاءالله
قسمت بعدی رو از اینجا بخونین
عضو کانال بشین | عماد دولتآبادی 👇
https://eitaa.com/joinchat/623706320C1d9f760b11
راستی راستی
از پس هزینههاتون بر نمیام دیگه
و تصمیم گرفتم تبلیغ بذارم😬
از صبوریتون ممنونم
#کانال_داری_خرج_داره
#نترسین_کم_میذارم
#کم_بذار_همیشه_بذار
خب داستان خزعل رو خوندین دیروز؟
اگه نخوندین
بخونین و بیاین تا ادامش رو بگیم.👇
https://eitaa.com/emaddavari/4776
قضیه از این قراره که؛
تا جنگ جهانی اول، یعنی صد و چند سال پیش، سیاست انگلیسیا در ایران این بود که باید حکومت مرکزی ایران یه حکومت ضعیف و سست باشه
هر دولتی تو ایران سر کار میومد، چوب لا چرخش میکردن که از کار بیفته
و همینطور هم میشد
پِتّ و پِت نخستوزیر عوض میشد.
شما الان نگاه کن
رییس جمهور جدید که بیاد
تا میاد بیاد مستقر بشه، وزیر بذاره، مدیر کل بذاره، شیش ماه یک سال طول میکشه.
بعد حساب کن اوضاع اون روزا جوری بود که نخستوزیر میومد، سه ماه بعد از کار مینداختنش، نخستوزیر بعدی میومد
وقتی جنگ جهانی شد
توی روسیه انقلاب شد و از نظر انگلیسیا یه حکومت خطرناکی توی روسیه سر کار اومد.
از اینجا به بعد انگلیسها سیاستشون در مورد ایران تغییر کرد و تلاش کردن یه حکومت قوی و مستحکم توی ایران سر کار بیارن. تا این حکومت قوی جلوی گسترش سیاستهای روسیه رو بگیره