توی صف نماز جماعت سمت راستم یه آقایی نشسته بود از تاول دستاش مشخص بود کارگره سمت چپمم یه آقاپسر طلبه‌ی مُلَبسی نشسته بود. من این وسط. آقای سمت راستی از حاج‌آقا‌ی سمت چپیم پرسید: کی میشه افطار کرد؟ اولِ اذون میشه؟ یا باید تا آخر اذون صبر کنیم؟ حاج‌آقا اینجوری پاسخ داد: مشهور فقها قائلِ به ذِهاب حُمره‌ی مَشرقیه هستند. آقای سمت راستیم: 😐 من: 🥴 خودِ «ذهاب حمره‌ی مشرقیه»: 😩

ببینین یهویی تو این کوچه‌ها چی دیدم شگفت‌زده شدم اصن☺️

کار دراومده خلاصه😁

من شک ندارم زانو درد امام به همین روزا بر می‌گرده😁 یه وضعی بود پله‌هاش🙃

خب با اجازتون من برم حرم که دعاگوتون باشم، فعلا🌱

یه دوستی دارم توی کربلا به اسم ابوعباس پشت سر هم داره زنگ میزنه که چرا نمیای کربلا سه چهار ساعت نت نداشتم نتونستم جوابشو بدم، ببینین چی نوشته: أنا مشغول علیک همون «من نگرانتم» خودمون😍

اینجا موکب بود افطاری می‌دادن😭 اصن رفتم تو اربعین یهو😢 جاتون خالی

بازم دوغ و خرما😋 دلتون نخواد؟؟

یه رب طول کشید تا تونستم تورش کنم💪

جاییکه میگن آغامحمدخان قاجار دفنه البته من بررسی نکردم🤷‍♂ گردن اونا که میگن عماد داوری دولت‌آبادی 👈 عضو شوید.

رفقا سلام ساعت عراق نیم ساعت از ایران عقب‌تره و من تا میام برسم منزل ساعت شده یکِ نصفه شب ایران😞

الان هستین دو تا ویدیو بذارم؟؟