جنگ جهانی فرصت خوبی برای انگلیسیا و روسها بود
تا با هم هر بلایی میخوان سر ایران بیارن
به یه توافق محرمانهای رسیدن که ایران رو
بین خودشون تقسیم کنن.
اسم این توافق شد قرارداد ۱۹۱۵
بر اساس این قرارداد، نیمهی شمالی ایران به روسیه
و نیمهی جنوبی ایران به انگلیس میرسید.
بنا بود با این قرارداد باقیماندهی ایران هم تجزیه بشه.
نیروهای نظامی روس و انگلیس
هرکدوم منطقهی اختصاصی خودشون رو اشغال کردن و میرفت که اسم ایران برای همیشه به تاریخ بپیونده.
ولی دستی از غیب به فریادمون رسید.
و اون دست غیب، انقلاب مردم روسیه بود.
حکومت جدید روسیه قیافهی ضداستعماری داشت.
میگفت ما با استعمار مخالفیم.
برای همین بیانیه داد
و قرارداد محرمانهی تقسیم ایرانو رو کرد.
گفت حکومت قبلی ما با انگلیسیها
قراردادی برای تقسیم ایران نوشتن.
ما با این کار مخالفیم و نیروهای نظامی خودمون رو از ایران عقب میکشیم
اینطوری بود که قرارداد ۱۹۱۵ و طرح تجزیهی کامل ایران شکست خورد...
با بروز انقلاب در روسیه
حکومت جدیدشون با آلمانیها صلح کرد.
و آتش جنگ در شرق دنیا خاموش شد.
حالا نوبت آمریکاییها بود
که پاشون به جنگ جهانی باز بشه.
ادامه داره...
عماد دولتآبادی
حکومت جدید روسیه قیافهی ضداستعماری داشت. میگفت ما با استعمار مخالفیم. برای همین بیانیه داد و قرار
البته هرچند روسها از ایران بیرون رفتن
ولی انگلیسیها میدون ایران رو بیرقیب دیدن
و یه فرصت تاریخی براشون پیش اومد
که روی کل ایران مسلط بشن.
برای تسلط کامل بر ایران دو تا طرح ریختن:
▫️اول طرح قرارداد ۱۹۱۹
که با رهبری مدرس شکست خورد
▫️و بعد طرح کودتای نظامی رضاخان
که موفق بود
قبلا داستانش رو گفتیم:👇
eitaa.com/emaddavari/44
قشنگ بود؟.mp3
1.39M
آقا توی سخنرانی پنجشنبه
یه بیت شعر خوندن
همه گفتن بهبه
آقا پرسیدن قشنگ بود؟؟
و یه نکتهای گفتن
جالب بود
گفتم بذارم شمام گوش بدین😁
#عماد_داوری_دولتآبادی
🆔 @EmadDavari
واقعا خیلی خوب میشه
یه حرف غلطی رو
در یه قالب هنری ریخت و خورد ملت داد😐
کما اینکه خیلی دارن این کارو باهامون میکنن
در دنیای رسانهای امروز
خیلی باید هشیار باشیم
عماد دولتآبادی
آقا توی سخنرانی پنجشنبه یه بیت شعر خوندن همه گفتن بهبه آقا پرسیدن قشنگ بود؟؟ و یه نکتهای گفتن جا
بفرستین برای مداحای دور و برتون😒
عماد دولتآبادی
دربارهی دورهی تاریخ معاصر خواستین که حضوری نباشه تا همه بتونن شرکت کنن. حضوری و مجازی همزمان باشه
چه جالب
پیامهایی که توی این چند دقیقه اومد
بین قاجار و رضاخان برابری میکنه
اصن همچین تصوری نداشتم ازتون🤭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اطلاعات تاریخیتون در چه حده؟؟
فقط اون پیرهن قرمزه😂
هیچجوره نمیخواد زیر بار بره😁
منبع: فارس
#عماد_داوری_دولتآبادی | عضو بشین👇
eitaa.com/joinchat/623706320C1d9f760b11
داستان جنگ جهانی
▫️قسمت اول: eitaa.com/emaddavari/780
▫️قسمت دوم: eitaa.com/emaddavari/786
▫️قسمت سوم: eitaa.com/emaddavari/810
▫️قسمت چهارم: eitaa.com/emaddavari/820
قسمت پنجم👇
🔺تو همین جریان جنگ جهانی بود که اون قحطی خانمانسوز توی ایران اتفاق افتاد
و قبلا مفصلش دربارش صحبت کردیم.
بگذریم...
▫️دولت آمریکا خیلی قرص و محکم اعلام بیطرفی میکرد و تمایل نداشت پاش به جنگ باز بشه.
ولی سرمایهداران آمریکایی که کارخانجات اسلحهسازی رو در اختیار داشتن مشتاق ورود آمریکا به جنگ بودن و دنبال بهانه میگشتن.
▫️این بهانه با غرق شدن یه کشتی آمریکایی پیش اومد و آمریکا به آلمان اعلان جنگ داد.
کمتر از یکسال دو میلیون سرباز تازهنفس آمریکایی وارد خاک فرانسه شدن.
نبرد نهایی آغاز شده بود.
مدتی جنگ ادامه داشت و دست، ارتش خستهی آلمان، شکست خورد.
مردم آلمان هم که درگیر قحطی بودن از جنگ خسته شدن و سرانجام قیصر آلمان و خونوادش به هلند فرار کردن.
▫️آخرین گلولهی جنگ نوزدهم آبانماه سال ۱۲۹۷ شلیک شد. دوسال بعد هم کودتای رضاخان در ایران اتفاق افتاد.
▫️در این جنگ امپراتوری عثمانی طرف بازنده بود و سرزمین پهناور عثمانی به چندین کشور کوچیک و بزرگ تبدیل شد. کشورهایی که بین انگلیس و فرانسه تقسیم شدن.
▫️در جنگ جهانی اول، سیزده میلیون نظامی و ده میلیون غیرنظامی کشته شدن. تعداد زخمیها هم از بیست و یک میلیون بیشتر بود.
▫️توی این جنگ که میون دولتهای اروپایی در گرفته بود. ایران نه سر پیاز بود و نه ته پیاز.
ولی همونطور که قبلا گفتیم بیشترین تلفات جنگ دامن ایران رو گرفت و اون رو به بزرگترین قربانی جنگ جهانی تبدیل کرد.
#عماد_داوری_دولتآبادی
🆔 @EmadDavari
عماد دولتآبادی
چای آلبالویی یعنی چای آلبالوییرنگ😐 چایی خوب چندتا ویژگی باید داشته باشه؛ رنگ آلبالو بوی حنا طع
راستی پریشب که گفتم چایی باید آلبالویی باشه
نکات پزشکیتون سرازیر شد به شخصی😁
دستتون درد نکنه👌
ولی ای کاش بودین
و به رضاخانهم میگفتین همین توصیههاتونو.
خدابیامرز خیلی رو چاییش حساس بود.
داستانهاییم داره
دوتاشو بگم براتون امشب؟؟
یه روز رضاخان وقتی افسر قزاق بوده
میره یه قهوهخونهیی، چایی بخوره.
هی میگه چایی بیار
قهوهچی تحویلش نمیگیره
بعدم آب میگردونه ته قوری،
یه چایی کمرنگ میریزه میبره براش.
رضاخان بهش برمیخوره ولی چیزیم نمیگه.
صبح که قهوهچی میاد میبینه نیمکت جلوی قهوه خونه نیست، نیمکته اینقدر بزرگ و سنگین بوده که اصلا شبا نمیبرده تو.
همین حین، یه آشناهاش میرسه و میگه نیمکتت رو توی خندق دیدم.
قهوهچی قبولدار نمیشه، میگه جابجا کردن این نیمکت، اونم تا خندق بردنش
شدنی نیست، اشتباه میکنی.
نهایتا میره و میبینه ای داد بیداد،
نیمکت خودشه تو خندق.
سه چهارتا عمله و دو تا الاغ برمیداره
و میره نیمکت رو بیاره.
قضیه اینقدر براش عجیب بوده که هر مشتریای میاد براش تعریف میکنه.
آخر سر یه سربازای قزاق بهش میگه رضا خیلی ناراحت شد، اون روز تا آخر شب اینجا میپِلِکید، ملت که خوابیدن، نیمکتو برداشت برداشت برد انداخت تو خندق.😁
منبع: اینجا
#عماد_داوری_دولتآبادی👇
🆔 eitaa.com/joinchat/623706320C1d9f760b11
یبارم وقتی میخواسته از ایران فرار کنه
تو مسیر تهران اصفهان
دربدر دنبال چایی میگشته
حالا میگم براتون😁
عماد دولتآبادی
یبارم وقتی میخواسته از ایران فرار کنه تو مسیر تهران اصفهان دربدر دنبال چایی میگشته حالا میگم براتو
رضاخان تبعید شد یا فرار کرد؟
🆔 @EmadDavari
ازتون خواستیم که نظر بدین
دورهی تاریخ معاصرمون
از قاجار باشه
یا از پهلوی اول؟؟
تقاضای رضاخان به قاجار میچربید.
پس با رضاخان شروع میکنیم💪
این دوره، ده جلسهی مجازیه.
هر هفته دو جلسه
رایگانهم نیست.
بعد از این دوره، رضاخان و کارنامش
چون موم در مشتتان خواهد بود و به عبارتی
پهلویشناس خواهید شد.😐
توضیحات بیشتر👇
جلسات مجازی پهلویشناسی
سفری ۱۰ روزه به صدسال پیش.
در روز حرکت، سوارِ ماشین زمان میشویم.
از اتوبوس vip خبری نیست
بهناچار باید سوارِ کامیونهای مهمات انگلیسی شویم.
مقصد اولمان پسقَلعهی تهران است.
جایی خوش آب و هوا و البته خلوت.
آهستَکی، جلساتِ محرمانهی سفیر انگلیس
با حسن وثوق را میپاییم.
قو در پسقلعهی تهران پر نمیزند
سفیر انگلیس؛ نخستوزیر ایران را
به اینجا کشانده که چه از او بخواهد؟
به تهران بر میگردیم، پایینتر از کاخ گلستان،
سراغ کوچهی آقاعزیز را میگیریم
خانهی مدرس اینجاست. درب خانه را میزنیم
و با صدای «بفرمایید بفرماییدِ» آقا
وارد میشویم.
مدرس لبِ حوض نشسته و آب، در کوزهی قلیان خود میریزد. ولی سِگِرمههایش هم توی هم است.
آقای مدرس چرا اوقات نداری؟
نیمساعتی با مدرس اختلاط میکنیم و مرخص میشویم. تهرانگَردیمان که تمام شد به سمتِ قزوین حرکت میکنیم. نرسیده به قزوین در روستای انجیلاق نگه میداریم تا نماز بخوانیم و ناهار بخوریم که صحنهای عجیب میبینیم؛ انگلیسیها افسران روسی را دستهجمعی بازدداشت کردهاند و دارند سوار ماشینشان میکنند. آهای کدخدا
قضیه چیست؟
کدخدا؟؟ چرا جواب نمیدهی؟
به قزوین میرسیم، رییس کاروان،
بهترین هتل قزوین را برای اسکانمان
رزرو کرده است؛ گراندهتل قزوین.
وارد هتل که میشویم، افسرِ قزاقِ چهارشانهای را میبینیم که از پلههای طبقهی دوم پایین میآید.
اوه، چه قد بلندی!
هنوز به فکر ابهت آن افسر ایرانی هستیم
که دو ژنرال انگلیسی از اتاق مجاور بیرون میآیند.
ای بابا! آقای رییس کاروان!
اینجا هتل است یا پادگان نظامی؟
رییس کاوران در گوشمان میگوید؛
افسر قدبلندی که دیدید، پادشاه بعدی ایران است.
و این سفر همینطور ۱۰ روز ادامه خواهد داشت.
روز دهم در جادهی تهران اصفهان همان افسر بلندقامت را میبینیم. افسری که هفده سال بر ایران سلطنت کرده و حالا باید به جزیرهی موریس برود. از ماشین خود پیاده شده و شخصا دارد آن را هل میدهد.
آقای رضاخان! شما چرا؟ بگذارید خَدَم و حَشَم ماشین را هل بدهند… چرا تنهایید؟
چیزی نمیگوید.
فقط میپرسد: یک استکان چایی دارید؟
او حق دارد...
چند روزی است نخوابیده
و فیالفور باید به بندرعباس برسد، وگرنه…
اطلاعات بیشتر و ثبتنام👇👇
eitaa.com/references/17
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ثروتمندترین خانواده ایرانی را میشناسید؟
منبع: فارس
#عماد_داوری_دولتآبادی | عضو بشین👇
eitaa.com/joinchat/623706320C1d9f760b11