امام (ع) به میدان رفت اما کمتر کسی حاضر به مقابله با ایشان میشد. بعضی تیر میانداختند و بعضی از دور نیزه پرتاب میکردند. شمر و ده نفر به مقابله امام (ع) آمدند. بعد از شهادت امام (ع) بر پیکر مبارکش جای ۳۳ زخم نیزه و ۳۴ زخم شمشیر شمرده شد.
امام (ع) در آستانه مهاجرت بود اما کسی جرئت نمیکرد به سمت ایشان برود. اهل حرم از صدای ذوالجناح متوجه شده و بیرون دویدند. کودکی به نام عبدالله بن حسن (ع) دوید و به طرف امام آمد. او را در بغل عمویش کشتند. امام برای سومین بار ناراحت شدند و کوفیان را نفرین کردند: «خدایا باران آسمان و روییدنی زمین را از ایشان بگیر!»
وقت شهادت امام (ع) را وقت نماز عصر گفتهاند. روایت تاریخ طبری به نقل از وقایعنگار لشکر عمر سعد چنین است: «حمید بن مسلم گوید: «به خدا هرگز شکستهای را ندیده بودم که فرزند و کسان و یارانش کشتهشده باشند و چون او محکم و دل آرام باشد...» گوید در این حال بود که زینب (س) دختر فاطمه بهطرف وی آمد. درحالیکه میگفت: «کاش آسمان به زمین میافتاد.» زینب (س) به عمر سعد خطاب کرد: «ای عمر! اباعبدالله را میکشند و تو نگاه میکنی؟» گوید: اشکهای عمر را میبینم که بر دو گونه و ریشش روان بود؛ و روی از زینب بگردانید. حمید بن مسلم گوید شنیدمش که میگفت «به خدا پس از من کسی را نخواهید کشت که خدای از کشتن او بیش از کشتن من، بر شما خشم آرد.» گوید: آنگاه شمر میان کسان بانک زد که «وای شما منتظر چیستید؟ مادرهایتان به عزایتان بنشینند. بکشیدش!» گوید در این حال سنان بن انس حمله برد و نیزه را فروبرد...»
6.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میدونید چرا تصاویر عزاداری رفتن دکتر پزشکیان رو بولد میکنند؟
جوابش رو از آیتالله میرباقری بشنوید.
دعوا بر سر دو اسلامه ؛ اسلام سیاسی و اسلام فرهنگی
🔗 سعید یزدان پرست (@yazdanparast_68)
@emadism
بعد از شهادت امام (ع) عدهای لباسهای آن حضرت را غارت میکنند. تمام این افراد بعداً به مرضهای لاعلاج دچار شدند.
غارت عمومی اموال امام حسین (ع) و همراهانش آغاز میشود. عمر سعد ساعتی بعد دستور توقف غارت را داد و حتی نگهبانی برای خیمهها گذاشت.
یکی از شیعیان بصره به اسم سوید بن مطاع بعد از شهادت امام به کربلا میرسد. برای دفاع از حرم امام میجنگد و شهید میشود.
ابتدا سر را به خولی میدهند تا همان شبانه برای ابن زیاد ببرد. بعد به دستور عمر سعد بر بدن مطهر امام و یارانش اسب میدوانند تا استخوانهایشان هم خرد شود.
داستان اینطور تمام میشود که درحالیکه عمر سعد دستور جماعت نماز مغرب را میداده سنان بن انس بین مردم میتاخته و رجز میخوانده که «افسار و رکاب اسب مرا باید از طلا بکنید؛ چراکه من بهترین مردمان را کشتهام!»
بخش هشتم واحد | امشب به صحرا بی کفن جسم شهیدان است - سید رضا نریمانی.mp3
16.02M
امشب به صحرا بیکفن
جسم شهیدان است
شام غریبان است...
@emadism