eitaa logo
محبان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
18.2هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
3هزار ویدیو
17 فایل
🌹بِٮـــمِ‌اللّھِ‌‌الرح‌ـمن‌الرح‌ـیم🌹 اینج‌ـٰآ‌درڪنـٰار‌هم‌تلـٰاش‌مۍ‌ڪنیم‌زمینھ‌ٮــــٰآز ظہور‌حضرـٺ‌یـٰار‌بـٰآشیم❥ّ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر http://6w9.ir/Harf_8923336?c=emam_zmn
مشاهده در ایتا
دانلود
❇️ در آن هنگام پرندگان و ماهی‌ها هم شادمانند ✅ حضرت محمد (ص) در مورد عصر ظهور امام مهدی (عج): 🔸 ‏«در آن هنگام پرندگان در آشیانه‌های خود شادمان شوند و ماهیان در قعر دریاها شادمانی کنند و چشمه‌سارها سرازیر می‌شوند و زمین چندین برابر محصول خود، می‌رویاند.» 📜 «فعند ذلک تفرح الطّیور فی أوکارها، و الحیتان فی بحارها، و تفیض العیون، و تنبت الأرض ضعف أکلها». (۱) ⬅️ روزگار رهایی، ج‌۲، ص: ۶۰۱ (۱). الامام المهدی صفحه ۹۵، ینابیع المودّه جلد ۳ صفحه ۱۳۶، مثیر الاحزان صفحه ۲۹۷ و اسعاف الرّاغبین صفحه ۱۴۰. 🌷@emam_zmn🌷
💌حضرت زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها شب عاشورا به امام حسین علیه‌السّلام می‌فرماید: برادر جان، اصحابتان محکم هستند؟ بر جان شما ترس دارم. آقا فرمودند: خواهرم نگران نباش. همه را آزمودم بهتر از اصحاب خودم ندیدم. محکم هستند. آنها یک انتخاب مرد و مردانه داشتند و پای انتخابشان ایستادند. آقا همه را به کمال رساندند. که مؤمنِ امتحان داده‌شده این‌طور است. 🫱🏻‍🫲🏻اگر شما امام زمانتان را انتخاب کردید مرد و مردانه بایستید. یا زنگی زنگ یا رومی روم. «مُّذَبْذَبِينَ بَيْنَ ذَٰلِكَ لَا إِلَىٰ هَٰؤُلَاءِ وَلَا إِلَىٰ هَٰؤُلَاءِ» (نساء /١۴٣) یک‌ پا این‌طرف، یک‌ پا آن‌طرف نباشید! 🌱استاد اخلاق حاج آقا زعفری زاده الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج بحق زینب کبری سلام الله علیها💗 🌷@emam_zmn🌷
🔥سرباز🔥 💚🍀 هیچکس گل و شیرینی رو از افشین نگرفت.حاج آقا سمت مبل ها رفت و به حاج محمود و افشین گفت: _بفرمایید بنشینید. حاج محمود بعد از تعارف کردن به حاج آقا و بعد از اینکه حاج آقا نشست، نشست.حاج آقا به افشین اشاره کرد که بشینه.افشین گل و شیرینی رو روی میزگذاشت و نشست.امیررضا هم کنار پدرش نشست. حاج محمود به حاج آقا گفت: _این بود پسری که اون همه ازش تعریف کردید؟!! -من از وقتی آقا افشین رو میشناسم،پسر خیلی خوبیه. -شما چند وقته میشناسینش؟ -یک ساله.ولی بعضی ها رو وقتی آدم میشناسه،انگار سالهاست باهاشون رفاقت نزدیک داره.افشین برای من از اون آدم هاست. -ما مدتها قبل از شما شناختیمش.بعضی ها رو وقتی آدم میشناسه انگار سالهاست باهاشون پدر کشتگی داره.این پسر برای ما از اون آدمهاست. -نمیدونم قبلا افشین چکار کرده که شما اینقدر ناراحتین، ولی هرچی که بوده،الان توبه کرده. امیررضا با پوزخند گفت: _توبه ی گرگ مرگه. حاج محمود به امیررضا گفت: _یا ساکت باش یا برو تو اتاقت. دوباره به حاج آقا نگاه کرد و گفت: _حرف شما برای من قابل احترامه ولی من نمیتونم به این پسر اعتماد کنم.اون آدمی که من شناختم بخاطر رسیدن به خواسته هاش هرکاری میکنه،حتی اینکه مثلا توبه کنه ...از نیت واقعی آدمها هم فقط خدا خبر داره...حالا شما میفرمایید توبه کرده،خیلی خوبه،خداروشکر.منم براش دعا میکنم.ولی حاج آقا من نمیخوام دخترم به کسی فکر کنه که براش یادآور سخت ترین روزهای زندگیشه.. از نظر من این بحث همینجا تمومه..بفرمایید میوه میل کنید. حاج آقا نفس ناراحتی کشید و به افشین گفت: _چیزی میخوای بگی؟ افشین تا اون موقع سرش پایین بود. بدون اینکه سرشو بالا بیاره گفت: _آقای نادری،من بهتون حق میدم .. بخاطر روزهای سختی که برای شما و خانواده تون به وجود آورده بودم،ازتون معذرت میخوام..واقعا شرمنده م.. میدونم شما هم بهم حق میدین که به دخترتون علاقه مند شده باشم... حاج محمود عصبانی گفت: _حرف دهن تو بفهم. دیگه صداش میلرزید: _چشم..هرچی شما بگین...اگه میتونستم. اگه میتونستم فراموش شون کنم الان با وجود این همه شرمندگی،اینجا نبودم. امیررضا بلند شد و با خشم و نفرت گفت: _شرمندگی تو به درد ما نمیخوره.نه شرمندگیت، نه توبه کردنت.اگه واقعا میخوای ببخشیمت،از اینجا برو.یه جوری برو که دیگه هیچ وقت نبینیمت. حاج محمود آرام ولی محکم گفت: _امیر برو تو اتاقت. -ولی بابا... -امیر امیررضا عصبانی به اتاقش رفت.حاج محمود به حاج آقا گفت: _اینکه من با امیررضا تند صحبت میکنم معنیش این نیست که با حرف هاش مخالفم.ولی من عادت ندارم به مهمانم بی احترامی کنم یا از خونه بیرونش کنم.درواقع من نمیخوام بخاطر یکی دیگه به شما و لباس شما بی احترامی بشه.شما هم نیتت خیر بوده ولی گفتم که این بحث از نظر من تموم شده ست. حاج آقا با مکث بلند شد وگفت: _بزرگواری شما به من ثابت شده ست.ان شاءالله هرچی خیره پیش بیاد.با اجازه تون ما دیگه رفع زحمت میکنیم. حاج محمود هم ایستاد و گفت: _از امیررضا هم ناراحت نشین... -نه.برادره و نسبت به خواهرش تعصب داره.خیلی هم خوبه. به افشین گفت: _داداش جان،بریم. افشین همونجوری که سرش پایین بود،بلند شد،خداحافظی کرد و رفت. تمام صحبت های حاج محمود و حاج آقا و افشین و امیررضا رو فاطمه و مادرش از آشپزخونه شنیدن. هیچکس حرفی به فاطمه نگفت... 🌷@emam_zmn🌷
🔥سرباز🔥 💚🍀 هیچکس حرفی به فاطمه نگفت.فاطمه هم ساکت به اتاقش رفت. افشین و حاج آقا سوار ماشین شدن و حرکت کردن.افشین خیلی سعی میکرد خودشو کنترل کنه.حاج آقا گفت: _افشین جان،مطمئن باش خدا حواسش بهت هست. افشین تو دلش گفت حواست به من هست؟ با اینکه خیلی بدم، تا حالا خیلی کمکم کردی.ولی ازت میخوام بازم کمکم کنی..خدایا من فاطمه رو میخوام،یه کاریش بکن.. سرشو برگردوند و از شیشه به بیرون نگاه میکرد ولی جایی رو نمیدید.حاج آقا هم خیلی ناراحت بود. با خودش گفت کاش اصرار نمیکردم بره خاستگاری.ولی تا کی میخواست نره. بالاخره که باید میرفت. افشین رو به خونه ش رساند، و میخواست پیشش بمونه ولی افشین نذاشت.دوست داشت تنها باشه.اما حاج آقا نگرانش بود.گفت: _باشه ولی هروقت تماس گرفتم جوابمو بده.اگه جواب ندی،میام ها. -چشم،خیالتون راحت باشه. رفت تو حیاط و درو بست.مدتی توحیاط نشست بعد رفت تو خونه ش.قرآنی که فاطمه بهش داده بود،برداشت.اتفاقی باز کرد.آیه هفتاد و یک سوره فرقان اومد. *مگر آنانکه توبه کنند و ایمان آورند و کار شایسته انجام دهند،که خدا بدی هایشان را به خوبی ها تبدیل میکند و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.(۷۰) و هر که توبه کند و کار شایسته انجام دهد قطعا به صورتی پسندیده و نیکو به سوی خدا باز میگردد(۷۱) از این همه لطف و مهربانی خدا، شرمنده شد.روی زانو هاش افتاد و خیلی گریه کرد. سه بار تا صبح حاج آقا باهاش تماس گرفت ولی هربار با پیامک میگفت، خوبم. یک هفته گذشت. فاطمه بعد از شیفت کارآموزی بیمارستان،سمت ماشینش میرفت.یکی سلام کرد.سرشو برگرداند.افشین بود که سرش پایین بود و به فاطمه نگاه نمیکرد. به روبه روش نگاه کرد و رسمی گفت: _سلام. -چند دقیقه وقت دارید؟ عرض مختصری دارم. -من عادت ندارم تو خیابان با نامحرم صحبت کنم. -میدونم..ولی من چاره دیگه ای ندارم. خیلی هم وقت تون رو نمیگیرم. -نه. دو قدم رفت،افشین گفت: _منو میبخشید؟ بخاطر گذشته. فاطمه ایستاد ولی برنگشت. -باشه. میخواست بره که افشین گفت..... 🌷@emam_zmn🌷
10.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🤍🌱امام حسن عسکری علیه السلام خطاب به امام عصر ارواحنا فداه فرمودند: … پسر عزیزم ! بدان که قلب های اهل طاعت و اخلاص به سوی تو پر می کشد , آن گونه که پرنده به سوی آشیانه اش…🕊 📚[کمال الدین و تمام النعمة ۴۴۸] الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج بحق زینب کبری سلام الله علیها "❣ 🌷@emam_zmn🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁵⁹ ما در غیاٰب تو در اینجا ، در این جهاٰن خاکی ویران چه می‌کنیـم ؟!♥️ أین صاحبنا؟❤️‍🩹 🌷@emam_zmn🌷
-شماببخش آقا💔 🌷@emam_zmn🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میرسی و می رود سوز غم از سینه ها 🥀 میرسی و می بری غربت آدینه را💔 یا مهدی یا مولا العجل آقا یابن الزهرا العجل🤲❤️ 🌷@emam_zmn🌷
5.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 حواسمون هست آخرالزمانه؟ حواسمون هست داریم غربال میشیم؟ اندکی صبر… سحر نزدیک است🌱 عجل لولیک الفرج بحق خانم زینب کبری سلام الله علیها 🌷@emam_zmn🌷
34.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴انتقاد شدید مهدی رسولی از سکوت در برابر جنایات غزه 🎥 مداحی حاج در شب اول عزاداری فاطمیه دنیا فهمید آروم آروم یا با ظالم یا با مظلوم رازِ خون‌طفل معصوم یا با ظالم یا با مظلوم قضاوت‌ِ تاریخ روبروته منتظرِ فریاد گلوته! هیزم این آتیش از سکوته هیهات منا السکوت https://eitaa.com/joinchat/3110207489C23da9ddc38
سعۍ‌کنید‌روزۍ‌حداقل‌دو‌ رکعت‌نمازباعشق‌،‌ براۍ‌آقاامام‌الزمان‌بخونید زندگیتون‌بوۍ‌مهدویت‌میگیره💙!' 🌷@emam_zmn🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا