eitaa logo
محبان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
18هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
3.1هزار ویدیو
17 فایل
🌹بِٮـــمِ‌اللّھِ‌‌الرح‌ـمن‌الرح‌ـیم🌹 اینج‌ـٰآ‌درڪنـٰار‌هم‌تلـٰاش‌مۍ‌ڪنیم‌زمینھ‌ٮــــٰآز ظہور‌حضرـٺ‌یـٰار‌بـٰآشیم❥ّ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر http://6w9.ir/Harf_8923336?c=emam_zmn
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸خواص عاشورایی: حَجّاج بن مَسروق جُعْفى 💠حجّاج بن مسروق از شیعیان مشهور امیرمومنان ع است. او يكى از ياران باوفاى سيّد الشهدا ع است كه در عاشورا ، به شرف شهادت ، نائل آمد. وی مردی کثیرالصلوة و کثیرالصوم، قاری و حافظ قرآن بود. وى ، همان كسى است كه امام حسين عليه السلام ، او را نزد عبيد اللّه بن حُرّ جُعْفى فرستاد تا از او بخواهد كه به يارى امام بيايد ،اما اوامتناع کرد. 🔹در جريان برخورد سپاه حُرّ بن يزيد با امام ع ، به دستور امام عليه السلام ، اذان ظهر را گفت و منابع ، او را به عنوان مؤذّن حسين عليه السلام معرّفى كرده اند. ♦️حجاج در روز عاشورا وارد میدان شد و دلاورانه جنگید و به قولی بیست و پنج تن را به هلاکت رساند. سرانجام خودش نیز به افتخار شهادت نایل شد. 🌷@emam_zmn🌷
امام زمان زنده است،چرا فراموش کردیم؟! 🌷@emam_zmn🌷
🔘 حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره اصرار می‌کرد که: ▪️ وقتی مجلس برگزار می‌کنید، برتری‌ها و امتیازهای اهل‌بیت علیهم‌السلام و فضایل و مناقب این حضرات را بگویید و در برابر این قضیه ابراز احساسات کنید. 🕯 حتی اگر اشک شما جاری نمی‌شود، حالت گریه به خود بگیرید و در حال حزن باشید و تباکی کنید (حالت گریه بگیرید). ⬅️ رحمت واسعه، صفحه ٢۴ (مجموعه فرمایشات حضرت آیت‌اللّٰه بهجت پیرامون حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام و اصحاب و یاران آن حضرت) 🏷 علیه السلام (ره) 🌷@emam_zmn🌷
5.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 روشهای دوستی با امام زمان ( مدافع امام زمان بودن ) 🎙 # کلیپی مهدوی کوتاه وشنیدنی 👌 🌷@emam_zmn🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ امام صادق علیه السلام فرمودند کسی که به امامت مهدی معتقد باشد اگر بیمار باشد بهبود می یابد و در زمان ظهور در موردمکه به حضور حضرت می شتابد تا او را یاری کند آنها زمین را طی می کنند و سختی های زمین برایشان آسان میشود 📚 دوران رهایی صفحه۲۲۴ 🔴 امتیاز نور، سایه و شبح امام زمان 🌕 پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: شبی که مرا بسوی آسمان بردند، خداوند جلّ جلاله فرمود: «من، تو، علی و فاطمه و حسن و حسین و اولاد او علیهم السلام را از اصل نوری از نور خودم آفریدم! ای محمّد! آیا دوست داری که ایشان را ببینی؟ گفتم: بلی! ای پروردگار من! خداوند فرمود: به سمت راست عرش نگاه کن! چون نگاه کردم، علی و فاطمه و بقیّه تا حسن بن علی علیهم السلام را دیدم که در میان مکانی از نور ایستاده بودند و نماز می خواندند؛ و در میان آنها مهدی عجل الله فرجه، مانند ستاره درخشنده‌ای در حال درخشیدن بود! 📗بحارالأنوار، ج ۳۶، ص ۲۱۶ 📗تفسير البرهان، ج ۱، ص ۵۷۰ 📗مقتضب الأثر، ج ۱، ص ۱۰ 📗الطرائف، ج ۱، ص ۱۷۲ 📗الإنصاف، ج ۱، ص ۱۰۳ 📗کلیات حدیث قدسی، ج۱، ص۶۱۰ 🌷@emam_zmn🌷
🔻هر صبح با حضرت منجی عجل الله تعالی فرجه الشریف عهدی می بندیم https://eitaa.com/emam_zmn/5910
⭕️ شما چرا عاشورا نمی‌خوانید؟ عاشورا، عاشورا، عاشورا (ماجرای مشاهده حاج سیّد احمد رشتی‌) 🔰 حاج سیّد احمد رشتی می‌فرماید: 🕋 در سال ۱۲۸۰، به قصد حجّ بیت اللّه الحرام از رشت به تبریز آمدم و در خانه حاج صفر علی تاجر تبریزی منزل کردم؛ امّا چون قافله‌ای نبود، متحیّر ماندم تا آن‌که حاج جبّار جلودار سدهی اصفهانی برای طرابوزن (از شهرهای ترکیه) بار برداشت. 🐎 من هم به تنهایی از او حیوانی کرایه کرده و رفتم. وقتی به منزل اوّل رسیدیم، سه نفر دیگر به تشویق حاج صفر علی به من‌ ملحق شدند: یکی حاج ملّا باقر تبریزی، دیگری حاج سیّد حسین تاجر تبریزی و سومی حاجی علی نام داشت که خدمت می‌کرد که به اتّفاق روانه شدیم. به ارزنه الرّوم (شهری تجاری و صنعتی در شرق ترکیه) رسیدیم و از آن‌جا عازم طرابوزن شدیم. در یکی از منازل بین این دو شهر، حاج جبّار جلودار آمد و گفت: 🔹 منزلی که فردا در پیش داریم مخوف است امشب زودتر حرکت کنید که به همراه قافله باشید. ▫️ این مطلب را به‌خاطر آن می‌گفت که ما در سایر منازل، غالبا با فاصله‌ای پشت سر قافله راه می‌رفتیم. لذا حدود سه ساعت پیش از اذان صبح، حرکت کردیم. 🌨 حدود نیم فرسخ از منزل خود دور شده بودیم که ناگاه هوا دگرگون شد و برف باریدن گرفت به‌طوری‌که هرکدام از رفقا، سر خود را پوشاندند و به سرعت رفتند؛ امّا من هر قدر تلاش کردم نتوانستم به آنها برسم و در آن‌جا تنها ماندم. از اسب پیاده شدم و در کنار راه نشستم. خیلی مضطرب بودم؛ چون حدود ششصد تومان برای مخارج سفر همراه داشتم و ممکن بود راهزن یا دزدی پیدا شود و مرا به‌خاطر آنها از بین ببرد. بعد از تأمّل و تفکّر، با گفتم: 🔹 تا صبح همین‌جا می‌مانم بعد به منزل قبلی برگشته، چند محافظ همراه خود می‌آورم و به قافله ملحق می‌شوم. ▫️ در همان حال ناگاه باغی مقابل خود دیدم و در آن باغ باغبانی که در دست بیلی داشت، مشاهده می‌شد. او بر درختها می‌زد که برف آنها بریزد. پیش آمد و نزدیک من ایستاد و فرمود: 🔸 تو کیستی؟ ▫️ عرض کردم: 🔹 رفقایم رفته و من مانده و راه را گم کرده‌ام. ▫️ فرمود: 🔸 نافله شب بخوان تا راه را پیدا کنی. ▫️ مشغول نافله شب شدم. بعد از تهجّد (نماز شب)، دوباره آمد و فرمود: 🔸 نرفتی؟ ▫️ گفتم: 🔹 و اللّه، راه را بلد نیستم. ▫️ فرمود: 🔸 جامعه بخوان تا راه را پیدا کنی. ▫️ من جامعه را از حفظ نداشتم و الآن هم از حفظ نیستم با آن‌که مکرّر به زیارت عتبّات مشرّف شده‌ام. از جای برخاستم و زیارت جامعه را از حفظ خواندم. باز آن شخص آمد و فرمود: 🔸 نرفتی؟ ▫️ بی‌اختیار گریه‌ام گرفت و گفتم: 🔹 همین‌جا هستم چون راه را بلد نیستم. ▫️ فرمود: 🔸 عاشورا بخوان. ▫️ من زیارت عاشورا را از حفظ نداشتم و الآن هم حفظ نیستم در عین حال برخاستم و مشغول زیارت عاشورا از حفظ شدم، و تمام لعن و سلام‌ها و دعای علقمه را خواندم. دیدم باز آمد و فرمود: 🔸 نرفتی؟ ▫️ گفتم: 🔹 نه، تا صبح همین‌جا هستم. ▫️ فرمود: 🔸 الآن تو را به قافله می‌رسانم. ▫️ ایشان رفت و بر الاغی سوار شد و بیل خود را به دوش گرفت و آمد. فرمود: 🔸 پشت‌ سر من بر الاغم‌ سوار شو. ▫️ سوار شدم و اسب خود را کشیدم امّا حیوان حرکت نکرد. فرمود: 🔸 دهنه اسب را به من بده. ▫️ ایشان بیل را به دوش چپ گذاشت و عنان اسب را با دست راست گرفت و به راه افتاد. اسب کاملا آرام می‌آمد و ایشان را اطاعت می‌نمود. بعد آن بزرگوار دست خود را بر زانوی من گذاشت و فرمود: 🔸 شما چرا نافله نمی‌خوانید؟ نافله، نافله، نافله. ▫️ باز فرمود: 🔸 شما چرا عاشورا نمی‌خوانید؟ عاشورا، عاشورا، عاشورا. ▫️ بعد فرمود: 🔸 شما چرا جامعه نمی‌خوانید؟ جامعه، جامعه، جامعه. ▫️ در زمان طیّ مسافت، مسیری دایره‌ای را پیمودیم ناگاه برگشت و فرمود: 🔸 اینها رفقای شما هستند. ▫️ دیدم رفقا کنار نهر آبی پیاده شده، مشغول وضو برای نماز صبح بودند. از الاغ پیاده شدم تا سوار اسب خود شوم، نتوانستم. آن جناب پیاده شد و بیل را در برف فرو کرد و مرا سوار نمود و سر اسب را به سمت رفقا برگرداند. 💡 من در آن حال به فکر افتادم این شخص که بود که به زبان فارسی صحبت می‌کرد درحالی‌که این طرفها زبانی جز ترکی و مذهبی جز مذهب عیسوی وجود ندارد! تازه چطور به این سرعت مرا به رفقای خود رسانید. به‌خاطر همین فکرها پشت‌سرم را نگاه کردم؛ امّا کسی را ندیدم و از ایشان اثری نیافتم. و بعد از این جریان به رفقای خود ملحق شدم. ⬅️ برکات حضرت ولی عصر (علیه السلام)، صفحه ی ۲۵۴ 🏷 🏷 🌷@emam_zmn🌷
هدایت شده از قاصدک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸کلی بار از ترکیه و امارات برامون رسیده😍 لباس مجلسی شومیزهای ترک لباسهای عربی کیفیت داریم 💯 ✅ارسال رایگان ✅ضمانت مرجوع ✅پرداخت درب منزل https://eitaa.com/joinchat/1787822842C29b5a06d7c https://eitaa.com/joinchat/1787822842C29b5a06d7c 🔵🟣🔵🟣🔵🟣🔵🟣🔵
4_5814414892966349560.mp3
1.96M
🔊مجموعه صوتی 👤استاد حسن محمودی 📝قسمت اول 🔖روزگار شگرف بعد از ظهور 👌کوتاه و شنیدنی 👈بشنوید و نشر دهید. ✨أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج 🌷@emam_zmn🌷
🔸خواص عاشورایی: جَون بن حَوى بن قتادة 💠جَون غلامى سياه پوست بود. اميرالمؤمنين عليه السلام او را خريدارى نمود، و به ابوذر هديه كرد. وى تا هنگام تبعيد ابوذر و نيز در تبعيدگاه (ربذه) در كنار او بود. پس از وفات ابوذر در سال 32 هجرى جون به مدينه برگشت و در خدمت اميرالمؤمنين و حسنين عليهم السلام و سرانجام در خدمت امام سجاد عليه السلام بود. 🔺او همراه امام حسين عليه السلام از مدينه به كربلا آمد و در زمره ياران آن حضرت قرار گرفت. روز عاشورا خواست تا به ميدان برود؛ ولى امام ع از وى خواست كه از اين كار ، منصرف شود. امّا جَون ، ضمن پافشارى براى رفتن به ميدان ، به امام ع گفت : 🔻بويى بد، تبارى پست و رنگى سياه دارم پس بهشت را از من دريغ مَدار تا بويم خوش و تبارم نيكو و رويم سپيد شود ! نه! به خدا سوگند ، از شما جدا نمى شوم تا اين كه خون سياهم با خون شما ، در آميزد . سپس به ميدان آمد و به صف دشمن حمله‌ور شد. ♦️جون فداکارانه جنگيد تا به خيل شهيدان پيوست. امام عليه السلام ، بر بالین او اين چنين دعا كرد : خداوندا ! صورت او را نورانى و بويش را خوش گردان و او را با نيكان، محشور كن ... از امام سجاد عليه السلام ، روايت شده كه وقتی مردم براى دفن شهدا آمدند ، از جنازه او بوى مُشك، استشمام مى شد. 🌷@emam_zmn🌷