🔸خواص عاشورایی:
حَجّاج بن مَسروق جُعْفى
💠حجّاج بن مسروق از شیعیان مشهور امیرمومنان ع است. او يكى از ياران باوفاى سيّد الشهدا ع است كه در عاشورا ، به شرف شهادت ، نائل آمد. وی مردی کثیرالصلوة و کثیرالصوم، قاری و حافظ قرآن بود. وى ، همان كسى است كه امام حسين عليه السلام ، او را نزد عبيد اللّه بن حُرّ جُعْفى فرستاد تا از او بخواهد كه به يارى امام بيايد ،اما اوامتناع کرد.
🔹در جريان برخورد سپاه حُرّ بن يزيد با امام ع ، به دستور امام عليه السلام ، اذان ظهر را گفت و منابع ، او را به عنوان مؤذّن حسين عليه السلام معرّفى كرده اند.
♦️حجاج در روز عاشورا وارد میدان شد و دلاورانه جنگید و به قولی بیست و پنج تن را به هلاکت رساند. سرانجام خودش نیز به افتخار شهادت نایل شد.
#امام_حسین_علیه_السلام
#خواص_عاشورایی
#بصیرت
🌷@emam_zmn🌷
امام زمان زنده است،چرا فراموش کردیم؟!
🌷@emam_zmn🌷
🔘 حضرت آیتالله بهجت قدسسره اصرار میکرد که:
▪️ وقتی مجلس برگزار میکنید، برتریها و امتیازهای اهلبیت علیهمالسلام و فضایل و مناقب این حضرات را بگویید و در برابر این قضیه ابراز احساسات کنید.
🕯 حتی اگر اشک شما جاری نمیشود، حالت گریه به خود بگیرید و در حال حزن باشید و تباکی کنید (حالت گریه بگیرید).
⬅️ رحمت واسعه، صفحه ٢۴ (مجموعه فرمایشات حضرت آیتاللّٰه بهجت پیرامون حضرت سیدالشهداء علیهالسلام و اصحاب و یاران آن حضرت)
🏷 #امام_حسین علیه السلام
#آیت_الله_بهجت (ره) #محرم
🌷@emam_zmn🌷
5.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 روشهای دوستی با امام زمان
( مدافع امام زمان بودن )
🎙#ابراهیم_افشاری
# کلیپی مهدوی کوتاه وشنیدنی 👌
🌷@emam_zmn🌷
❤️ امام صادق علیه السلام فرمودند
کسی که به امامت مهدی معتقد باشد
اگر بیمار باشد بهبود می یابد و در زمان ظهور
در موردمکه به حضور حضرت می شتابد تا او را یاری کند
آنها زمین را طی می کنند و سختی های زمین برایشان آسان میشود
📚 دوران رهایی صفحه۲۲۴
🔴 امتیاز نور، سایه و شبح امام زمان
🌕 پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:
شبی که مرا بسوی آسمان بردند، خداوند جلّ جلاله فرمود: «من، تو، علی و فاطمه و حسن و حسین و اولاد او علیهم السلام را از اصل نوری از نور خودم آفریدم! ای محمّد! آیا دوست داری که ایشان را ببینی؟ گفتم: بلی! ای پروردگار من! خداوند فرمود: به سمت راست عرش نگاه کن! چون نگاه کردم، علی و فاطمه و بقیّه تا حسن بن علی علیهم السلام را دیدم که در میان مکانی از نور ایستاده بودند و نماز می خواندند؛ و در میان آنها مهدی عجل الله فرجه، مانند ستاره درخشندهای در حال درخشیدن بود!
📗بحارالأنوار، ج ۳۶، ص ۲۱۶
📗تفسير البرهان، ج ۱، ص ۵۷۰
📗مقتضب الأثر، ج ۱، ص ۱۰
📗الطرائف، ج ۱، ص ۱۷۲
📗الإنصاف، ج ۱، ص ۱۰۳
📗کلیات حدیث قدسی، ج۱، ص۶۱۰
🌷@emam_zmn🌷
🔻هر صبح با حضرت منجی عجل الله تعالی فرجه الشریف عهدی می بندیم
https://eitaa.com/emam_zmn/5910
⭕️ شما چرا عاشورا نمیخوانید؟ عاشورا، عاشورا، عاشورا
(ماجرای مشاهده حاج سیّد احمد رشتی)
🔰 حاج سیّد احمد رشتی میفرماید:
🕋 در سال ۱۲۸۰، به قصد حجّ بیت اللّه الحرام از رشت به تبریز آمدم و در خانه حاج صفر علی تاجر تبریزی منزل کردم؛ امّا چون قافلهای نبود، متحیّر ماندم تا آنکه حاج جبّار جلودار سدهی اصفهانی برای طرابوزن (از شهرهای ترکیه) بار برداشت.
🐎 من هم به تنهایی از او حیوانی کرایه کرده و رفتم. وقتی به منزل اوّل رسیدیم، سه نفر دیگر به تشویق حاج صفر علی به من ملحق شدند:
یکی حاج ملّا باقر تبریزی، دیگری حاج سیّد حسین تاجر تبریزی و سومی حاجی علی نام داشت که خدمت میکرد که به اتّفاق روانه شدیم. به ارزنه الرّوم (شهری تجاری و صنعتی در شرق ترکیه) رسیدیم و از آنجا عازم طرابوزن شدیم. در یکی از منازل بین این دو شهر، حاج جبّار جلودار آمد و گفت:
🔹 منزلی که فردا در پیش داریم مخوف است امشب زودتر حرکت کنید که به همراه قافله باشید.
▫️ این مطلب را بهخاطر آن میگفت که ما در سایر منازل، غالبا با فاصلهای پشت سر قافله راه میرفتیم. لذا حدود سه ساعت پیش از اذان صبح، حرکت کردیم.
🌨 حدود نیم فرسخ از منزل خود دور شده بودیم که ناگاه هوا دگرگون شد و برف باریدن گرفت بهطوریکه هرکدام از رفقا، سر خود را پوشاندند و به سرعت رفتند؛ امّا من هر قدر تلاش کردم نتوانستم به آنها برسم و در آنجا تنها ماندم. از اسب پیاده شدم و در کنار راه نشستم. خیلی مضطرب بودم؛ چون حدود ششصد تومان برای مخارج سفر همراه داشتم و ممکن بود راهزن یا دزدی پیدا شود و مرا بهخاطر آنها از بین ببرد. بعد از تأمّل و تفکّر، با گفتم:
🔹 تا صبح همینجا میمانم بعد به منزل قبلی برگشته، چند محافظ همراه خود میآورم و به قافله ملحق میشوم.
▫️ در همان حال ناگاه باغی مقابل خود دیدم و در آن باغ باغبانی که در دست بیلی داشت، مشاهده میشد. او بر درختها میزد که برف آنها بریزد. پیش آمد و نزدیک من ایستاد و فرمود:
🔸 تو کیستی؟
▫️ عرض کردم:
🔹 رفقایم رفته و من مانده و راه را گم کردهام.
▫️ فرمود:
🔸 نافله شب بخوان تا راه را پیدا کنی.
▫️ مشغول نافله شب شدم. بعد از تهجّد (نماز شب)، دوباره آمد و فرمود:
🔸 نرفتی؟
▫️ گفتم:
🔹 و اللّه، راه را بلد نیستم.
▫️ فرمود:
🔸 جامعه بخوان تا راه را پیدا کنی.
▫️ من جامعه را از حفظ نداشتم و الآن هم از حفظ نیستم با آنکه مکرّر به زیارت عتبّات مشرّف شدهام. از جای برخاستم و زیارت جامعه را از حفظ خواندم. باز آن شخص آمد و فرمود:
🔸 نرفتی؟
▫️ بیاختیار گریهام گرفت و گفتم:
🔹 همینجا هستم چون راه را بلد نیستم.
▫️ فرمود:
🔸 عاشورا بخوان.
▫️ من زیارت عاشورا را از حفظ نداشتم و الآن هم حفظ نیستم در عین حال برخاستم و مشغول زیارت عاشورا از حفظ شدم، و تمام لعن و سلامها و دعای علقمه را خواندم. دیدم باز آمد و فرمود:
🔸 نرفتی؟
▫️ گفتم:
🔹 نه، تا صبح همینجا هستم.
▫️ فرمود:
🔸 الآن تو را به قافله میرسانم.
▫️ ایشان رفت و بر الاغی سوار شد و بیل خود را به دوش گرفت و آمد.
فرمود:
🔸 پشت سر من بر الاغم سوار شو.
▫️ سوار شدم و اسب خود را کشیدم امّا حیوان حرکت نکرد.
فرمود:
🔸 دهنه اسب را به من بده.
▫️ ایشان بیل را به دوش چپ گذاشت و عنان اسب را با دست راست گرفت و به راه افتاد. اسب کاملا آرام میآمد و ایشان را اطاعت مینمود. بعد آن بزرگوار دست خود را بر زانوی من گذاشت و فرمود:
🔸 شما چرا نافله نمیخوانید؟ نافله، نافله، نافله.
▫️ باز فرمود:
🔸 شما چرا عاشورا نمیخوانید؟ عاشورا، عاشورا، عاشورا.
▫️ بعد فرمود:
🔸 شما چرا جامعه نمیخوانید؟ جامعه، جامعه، جامعه.
▫️ در زمان طیّ مسافت، مسیری دایرهای را پیمودیم ناگاه برگشت و فرمود:
🔸 اینها رفقای شما هستند.
▫️ دیدم رفقا کنار نهر آبی پیاده شده، مشغول وضو برای نماز صبح بودند.
از الاغ پیاده شدم تا سوار اسب خود شوم، نتوانستم. آن جناب پیاده شد و بیل را در برف فرو کرد و مرا سوار نمود و سر اسب را به سمت رفقا برگرداند.
💡 من در آن حال به فکر افتادم این شخص که بود که به زبان فارسی صحبت میکرد درحالیکه این طرفها زبانی جز ترکی و مذهبی جز مذهب عیسوی وجود ندارد! تازه چطور به این سرعت مرا به رفقای خود رسانید.
بهخاطر همین فکرها پشتسرم را نگاه کردم؛ امّا کسی را ندیدم و از ایشان اثری نیافتم. و بعد از این جریان به رفقای خود ملحق شدم.
⬅️ برکات حضرت ولی عصر (علیه السلام)، صفحه ی ۲۵۴
🏷 🏷 #عاشورا #زیارت_عاشورا
#چله_زیارت_عاشورا
🌷@emam_zmn🌷
هدایت شده از قاصدک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸کلی بار از ترکیه و امارات برامون رسیده😍
#انواع لباس مجلسی
#انواع شومیزهای ترک
#انواع لباسهای عربی
#تضمین کیفیت داریم 💯
✅ارسال رایگان
✅ضمانت مرجوع
✅پرداخت درب منزل
https://eitaa.com/joinchat/1787822842C29b5a06d7c
https://eitaa.com/joinchat/1787822842C29b5a06d7c
🔵🟣🔵🟣🔵🟣🔵🟣🔵
4_5814414892966349560.mp3
1.96M
🔊مجموعه صوتی
#شناختامامزمان
👤استاد حسن محمودی
📝قسمت اول
🔖روزگار شگرف بعد از ظهور
👌کوتاه و شنیدنی
👈بشنوید و نشر دهید.
✨أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج
🌷@emam_zmn🌷
🔸خواص عاشورایی:
جَون بن حَوى بن قتادة
💠جَون غلامى سياه پوست بود. اميرالمؤمنين عليه السلام او را خريدارى نمود، و به ابوذر هديه كرد. وى تا هنگام تبعيد ابوذر و نيز در تبعيدگاه (ربذه) در كنار او بود. پس از وفات ابوذر در سال 32 هجرى جون به مدينه برگشت و در خدمت اميرالمؤمنين و حسنين عليهم السلام و سرانجام در خدمت امام سجاد عليه السلام بود.
🔺او همراه امام حسين عليه السلام از مدينه به كربلا آمد و در زمره ياران آن حضرت قرار گرفت. روز عاشورا خواست تا به ميدان برود؛ ولى امام ع از وى خواست كه از اين كار ، منصرف شود. امّا جَون ، ضمن پافشارى براى رفتن به ميدان ، به امام ع گفت :
🔻بويى بد، تبارى پست و رنگى سياه دارم پس بهشت را از من دريغ مَدار تا بويم خوش و تبارم نيكو و رويم سپيد شود ! نه! به خدا سوگند ، از شما جدا نمى شوم تا اين كه خون سياهم با خون شما ، در آميزد . سپس به ميدان آمد و به صف دشمن حملهور شد.
♦️جون فداکارانه جنگيد تا به خيل شهيدان پيوست. امام عليه السلام ، بر بالین او اين چنين دعا كرد : خداوندا ! صورت او را نورانى و بويش را خوش گردان و او را با نيكان، محشور كن ... از امام سجاد عليه السلام ، روايت شده كه وقتی مردم براى دفن شهدا آمدند ، از جنازه او بوى مُشك، استشمام مى شد.
#امام_حسین_علیه_السلام
#خواص_عاشورایی
#بصیرت
🌷@emam_zmn🌷