💞 #آخرین_عروس 💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت4⃣
ــ يعنى الآن #سامرّا پايتخت جهان #اسلام شده است❓
ــ مگر نمى دانى در حال حاضر #خليفه مسلمانان - مُعتَزّ عبّاسى - در اين شهر است❓
ــ پس اين كاخ هاى باشكوه
براى #خليفه است❓
ــ آرى. او در اين #شهر كاخ هاى زيادى ساخته است. اصلاً مى دانى چرا اين #شهر را #سامرّاناميده اند❓
ــ نه.
ــ اصل اسم اين #شهر "سُرَّ مَنْ رأى" بوده است.
يعنى 👈شاد شد هر كس اينجا را ديد👉 مردم براى راحتى #تلفّظ، آن را خلاصه كردند و به آن #سامرّا گفتند.
#عبّاسيان پول زيادى صرف ساختن اين #شهر كردند.
ما ديگر به #جواب هاى خود رسيده ايم. از #پيرمرد تشكّر مى كنيم و به راه خود
#ادامه مى دهيم.
#ادامه_دارد...
✨💟الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الفرج💟✨
️️ @emamamm
👆👆👆
💞 #آخرین_عروس 💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت4⃣1⃣
او اصرار مى كند كه بايد به #خانه اش بروى.
هر چه مى گويى: "من بايد بروم"، قبول نمى كند. او مى خواهد تا با يك نوشيدنى، #گلويى تازه كنى.
#سرانجام قبول مى كنى و مى خواهى وارد #خانه بشوى; امّا به سوى من مى آيى. تو مى خواهى مرا نيز #همراه خود ببرى.
مى دانستم خيلى با #معرفت هستى!
روى #تخت در حياط خانه نشسته ايم. زير درخت #خرما!
#مادر رفته است براى ما #نوشيدنى بياورد. رو به من مى كنى و مى خواهى كه در مورد اين #مادر سؤال كنم.
#مادر براى ما نوشيدنى آورده است: "بفرماييد. قابل شما را ندارد".
بعد از مدتّى، من رو به #مادر مى كنم و مى گويم:
ــ ببخشيد! آيا شما از فرزندان #حضرت_زهرا_س هستيد؟
ــ آرى، من دختر #امام_جواد_ع هستم.
ــ واى! شما خواهر #امام_هادى_ع هستيد؟
#باورم نمى شود، درست شنيدم؟
ــ بله، پسرم! درست #شنيدى.
ــ نام شما چيست؟
ــ #حكيمه.
ــ چرا شما از #مدينه به اين شهر آمديد؟
ــ من همراه برادرم #امام_هادى_ع در مدينه زندگى مى كردم; امّا #خليفه عبّاسى #برادرم را مجبور كرد به اين شهر بيايد.
من هم به اينجا آمدم. مگر شما نمى دانيد او در اين #شهر غريب است؟ #دلخوشى او به #من است.
#ادامه_دارد...
💟✨الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج✨💟
@emamamm
👆👆👆
🎊 #آخرین_عروس 🎊
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود🎀
#قسمت4⃣2⃣
#محمّد(ص) منتظر جواب است. در اين هنگام #عيسى(ع) رو به شمعون، پدربزرگ #مليكا مى كند و مى گويد: "اى شمعون!
#سعادت و خوشبختى به سوى تو آمده است. آيا دخترت #مليكا را به عقد ازدواج فرزند #محمّد_ص در مى آورى؟".
اشك شوق در چشمان #شمعون حلقه مى زند و بعد نگاهى به دخترش #مليكا مى كند و مى گويد: "آرى، با كمال #افتخار قبول مى كنم".
#محمّد(ص) از جا برمى خيزد و بر بالاى منبرى از #نور قرار مى گيرد و خطبه #عقد را مى خواند:
☘بسم الله الرّحمن الرّحيم☘
امشب #مليكا، دختر #شمعون را به #ازدواج يازدهمين #امام بعد از خود، #حسن در آوردم.
شاهدان اين ازدواج، #عيسى و #شمعون و #حواريّون و #على و #فاطمه و همه #خاندان من هستند".
وقتى سخن #محمّد(ص) تمام مى شود همه به يكديگر #تبريك مى گويند و همه جا غرق #نور مى شود.
#مليكا از خواب بيدار مى شود. نور #مهتاب به داخل اتاق #تابيده است. او از روى #تخت بلند مى شود به كنار #پنجره مى آيد:
#خدايا اين چه #خوابى بود من ديدم!
او مى فهمد كه #عشقى آسمانى در #قلب او منزل كرده است.
او احساس مى كند كه #حسن(ع) را دوست دارد.
#ادامه_دارد...
✨💟الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج💟
@emamamm
👆👆👆
💞 #آخرین_عروس 💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت4⃣3⃣
چند روز میگذرد🌀🌀
ما الآن پشت دروازه #سامرّا هستيم، متأسفانه دروازه شهر بسته است، مثل اينكه بايد تا #صبح اينجا بمانيم. نظر تو چيست⁉️
#جوابى نمى دهى. وقتى نگاهت مى كنم مى بينم كه #خوابت برده است. من هم سرم را زمين مى گذارم و مى خوابم.
صداى #اذان مى آيد، بلند مى شويم، #نماز مى خوانيم.
من كه خيلى #خسته ام دوباره مى خوابم; امّا تو #منتظر مى مانى تا دروازه شهر باز شود.
بعد از لحظاتى، دروازه #شهر باز مى شود، #پيرمردى از #شهر بيرون مى آيد. او را مى شناسى.
به سويش مى روى، #سلام مى كنى. حال او را مى پرسى.
ــ آقاى #نويسنده، چقدر مى خوابى؟ بلند شو!
ــ بگذار اوّل #صبح، كمى بخوابم!
ــ ببين چه كسى به #اينجا آمده است؟
ــ خوب، معلوم است يكى از برادرانِ اهل #سنت است كه مى خواهد اوّل #صبح به كارش برسد.
#پيرمرد مى گويد: "از كى تا به حال ما #سُنى شده ايم؟".
اين صدا، #صداى آشنايى است. چشمانم را باز مى كنم. اين #پيرمرد همان "بِشر انصارى" است كه قبلاً چند روزى #مهمان او بوديم.
#ادامه_دارد...
@emamamm
👆👆👆
#آخرین_عروس 💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت4⃣4⃣
#حكيمه دارد به اين سو مى آيد.
#امام_هادى(ع) به استقبال خواهر مى رود.
اكنون #امام_هادى(ع) با دست اشاره به نرجس مى كند و به #خواهر مى گويد:
"اين همان #بانويى است كه در مورد آن با تو سخن گفته بودم".
#حكيمه لبخندى مى زند و به نزد #نرجس مى رود و او را در
آغوش مى گيرد.
#حكيمه از شوق، اشكش جارى مى شود. او خدا را شكر مى كند كه
#آخرين_عروس
اين خاندان را مى بيند.
#حكيمه بارها و بارها از برادرش خواسته بود تا مقدّمات ازدواج #امام_عسكرى(ع) را فراهم كند، #حكيمه آرزو داشت تا #عروسِ آن حضرت را ببيند.
#امام_هادى(ع) به او گفته بود بايد صبر كنى تا #نرجس بيايد، فقط اوست كه شايستگى دارد مادر #مهدى(عج) بشود.
#حكيمه خيلى خوشحال است. به چهره #نرجس نگاه مى كند، يك آسمان نجابت و پاكى را در اين چهره مى بيند.
به راستى تو چه كردى كه شايسته اين مقام شدى، #نرجس!
#امام_هادى(ع) از #حكيمه مى خواهد تا نرجس را به خانه خود ببرد و به او احكام #اسلام را ياد بدهد.
#ادامه_دارد...
@emamamm
👆👆👆
#آخرین_عروس 💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت4⃣5⃣
امروز روز چهاردهم #شعبان است و ما مدّتى است كه در اين شهر هستيم. آرامش دوباره به #شهر باز گشته است و مردم به زندگى عادى خود مشغولند.
مى دانم خيلى دلت مى خواهد امام را ببينى. امّا نمى دانى چه كنى؟
با خود مى گويى حالا كه نمى شود به خانه #امام برويم چقدر خوب است كه ما به خانه #حكيمه (عمّه امام عسكرى(ع)) برويم و از او در مورد امام سوال كنيم.
رو به من مى كنى و مى گويى:
ــ يادت هست سال قبل كه به اينجا آمديم، چه ساعتى در كوچه با #حكيمه برخورد كرديم؟
ــ فكر مى كنم ساعت چهار #عصر بود.
ــ خوب است امروز عصر به همان كوچه برويم و به بهانه كمك كردن به او به #خانه اش برويم.
ــ چه فكر خوبى! آن وقت مى توانيم از او در مورد #امام_عسكرى(ع) و بانو #نرجس سؤال كنيم.
ما #منتظر هستيم تا عصر فرا برسد.
#خدا را شكر مى كنيم كه دوباره در خانه حكيمه هستيم.
روى تخت وسط حياط نشسته ايم و #مهمان خواهر آفتاب شده ايم.
امروز #حكيمه هم روزه است.
همه دوستانِ خوب خدا در ماه #شعبان روزه مى گيرند;
امّا من و تو مسافر هستيم، و مسافر نمى تواند روزه بگيرد.
#حكيمه براى ما سخن مى گويد: "سن زيادى از من گذشته است، نمى دانم زنده خواهم بود تا فرزند #امام_عسكرى(ع) را ببينم يا نه؟".
بعد آهى مى كشد و مى گويد: "من هر وقت به خانه آن #حضرت مى روم از #خدا مى خواهم به او پسرى عنايت كند".
در اين هنگام، صداىِ در خانه به گوش مى رسد. چه كسى در مى زند؟
#حكيمه از جاى خود بلند مى شود و به سمت در مى رود.
بعد از لحظاتى برمى گردد.
#حكيمه لبخند مى زند و خوشحال است. من از علّت خوشحالى او مى پرسم. پاسخ مى دهد:
#امام_عسكرى(ع) از من دعوت كرده است تا امشب #افطار به خانه او بروم".
#ادامه_دارد...
@emamamm
🍃🍃🍃🍃🍃🍃
👆👆👆
#آخرین_عروس
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت4⃣6⃣
به #جوانى فكر مى كنم كه حرف هاى بعضى از روشنفكران را خوانده است.
او وقتى اين #كتاب را بخواند و ببيند كه من نوشته ام: "مهدى(عج) در همان لحظه اوّل تولّد سخن گفت"، تعجّب خواهد كرد.
او همه جا خواهد گفت: "اين نويسنده خرافه مى نويسد".
ــ بايد براى او جوابى پيدا كنى.
ــ بيا با هم فكر كنيم.
بعد از مدّتى تو مى گويى: "من جواب را يافتم".
من خيلى خوشحال مى شوم. از تو مى خواهم كه جواب را برايم بگويى.
تو لبخندى مى زنى و مى گويى:
ــ مثلاً من نويسنده ام و تو همان جوان! حالا تو از من سؤال كن.
ــ باشد. هر چه تو بگويى!
ــ شما شيعه ها چه حرف هاى عجيب و غريبى مى زنيد، شما مى گوييد كه مهدى(عج) وقتى به دنيا آمد سخن گفت.
ــ نه، تو بايد در نقش يك پرسشگر بدبين سؤال كنى!
ــ شما شيعه ها چقدر خرافه پرست هستيد! هر چيزى كه علماىِ شما بگويند قبول مى كنيد. آخر يك نوزادى كه تازه به دنيا آمده است چگونه مى تواند حرف بزند؟
ــ برادر عزيز! شما مى گويى يك نوزاد نمى تواند سخن بگويد؟
ــ بله. اين ها همه دروغ است كه به خوردِ شما مى دهند.
ــ يعنى سخن گفتن يك نوزاد دروغ است؟
ــ خوب، معلوم است كه #دروغ است.
ــ ببخشيد شما #قرآن همراه خود داريد؟
ــ من حافظ كلّ #قرآن هستم.
من #مسلمانى هستم كه كتاب خدا و سنّت #پيامبر را قبول دارم.
من هر سه روز يك بار #قرآن را
ختم مى كنم.
#ادامه_دارد...
@emamamm
👆👆👆
#آخرین_عروس💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود😘
#قسمت4⃣7⃣
اصلاً وجود #مهدى(عج) براى #قيام و ايستادن است. هستى او براى برخاستن و قيام است.
بى جهت نبود كه چون #امام_صادق(ع) نام #مهدى(عج) را شنيد از جا برخاست و دست بر سر گذاشت.
چه زيباست كه تو هم وقتى نام او را مى شنوى از جاى خود بلند شوى و به نشانه احترام دست بر سر بگيرى.
آرى، امشب #امام_عسكرى(ع) بر پاى #مهدى(عج) بوسه مى زند، اين پاى مبارك، نمادِ حاكميّت خداست، نمادِ پايان ظلم است. نماد #آزادى و آزادگى واقعى بشر است.
هنوز پرندگانى سبز رنگ بالاى سر #مهدى(عج) در حال پروازند. به راستى اين ها از كجا آمده اند؟
چقدر زيبايند!
#حكيمه همين سؤال را مى خواهد از #امام_عسكرى(ع) بپرسد:
ــ سرورم! اين پرندگان از كجا آمده اند؟
ــ عمّه جان! اين ها پرنده نيستند، اين ها #فرشتگان هستند.
ــ اينجا چه مى كنند؟
ــ خبر به آنها رسيده است #مهدى(عج) به دنيا آمده است. آنها آمده اند تا فرمانده خود را بينند.
زمانى كه #مهدى(عج) ظهور كند اين #فرشتگان به يارى او خواهند آمد و در واقع سربازان او خواهند بود.
#ادامه_دارد...
@emamamm