🌷مهدی شناسی🌷
🔷زیارت #آل_یس 2⃣4⃣
🌹لَا حبِیب إِلَّا هو و أَهلُه🌹
💠معنای حبیب💠
🌱 "حبیب" از ریشه ی "ح ب ب" و صفت مشبّهه است و به معنای تمایل شدید و نقیض بُغض است.
🌱در اینجا چون عبارت مطلـق و بدون قید است، می تواند هر دو معنا را در بر داشته باشد. یعنـی هـیچ محـب و یـا محبـوبی جـز پیامبر و اهل بیت او نیست.
💠معنای اهل💠
🌱اهل به معنای خانواده و خاندان است و معنای اختصاص و قرابـت در آن لحـاظ شـده اسـت.
🌱 به همسر، فرزندان و ساکنین خانه،اهل گفته می شود. و در بعضی موارد بـه پیـروان پیامبر اکرم هم اطلاق شده است.
🌱خداوند متعال اهل بیت پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله را ستوده و هر گونه رجـس و زشـتی را از آنهـا در آیه تطهیر زدوده است. روایات متعددی در ذیل این آیه شریفه در منابع شـیعه و اهـل سـنت آمـده و حضـرت زهراء و امیرالمومنین وائمه اثنی عشر را به عنوان اهل بیت پیامبر مشخص کـرده است.
💠معنای عبارت "لَا حبِیب إِلَّا هو و أَهلُه"💠
🌱 ظاهر این عبارت معنای حصر را افاده می کند، چون استثناء در سیاق نفی است و ایـن قالـب بـرای بیان انحصار استفاده می شود.
🌱 در ادبیات عرب این گونه جملات در موارد متعـددی، بـه منظـور نفی جـنس استعمال می شود، نه نفی کمال. یعنـی هـیچ محـب یـا محبـوب کـاملی جـز
پیامبر و اهلش نیست.
🌱چهار احتمال در معنای این عبارت
با توجه به دو معنای حبیب و نیز با توجه به اینکه، متعلق دوستی ذکر نشده و دو معنای خلق و خالق هر دو احتمال داده می شود، مجموعا چهار معنا در اینجا قابل تصور است:
1⃣محب و دوست دارنده کامل خدا: فقط پیامبر اکـرم و خانـدان او محب "الله" هستند.
2⃣محبوب کامل خدا: فقط حضرت ختمی مرتبت وعترت پـاک او محبـوب الله هسـتند.
3⃣محب کامل خلق و بندگان: فقط رسول خاتم و دودمان او دوستدار مردم و محب الناس هستند.
4⃣محبوب کامل مومنین: فقط نبی مکـرم اسـلام و اهـل بیـت او محبـوب الناس هسـتند.
که معنای اول و دوم صحیح تر است.
🌱در زیارتنامه های مختلفی که برای پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله نقل شده در موارد متعدد یکـی از القاب و اوصاف آن حضرت "حبیب الله" ذکر شده است.
🌱ظاهر عبارت در مقام مدح و تمجید از وجود نورانی آن حضرت است و آنچه بیشتر با ایـن مقـام تناسب دارد این است که مقصود حبیب الله باشد .
🌱 معنی این عبارت این است که پیامبر و عترت پاک او در بالاترین درجه از محبـت نسـبت بـه خداوند متعال قرار دارند، و این ذوات مقدسه چنان درجه ای از محبـت و محبوبیـت را برخوردارنـد کـه گویـا هیچ محب و محبوبی غیر از این چهارده نفر وجود ندارند .
🌱البته رمز محبوبیت خاص چهارده معصوم نزد خداوند سبحان، محبت خالص و دوسـت داشـتن حقیقـی ایشان نسبت به خداوند مهربان است.
🌱اولیای الهی در سایه ی معرفت و شناختی که نسبت به خالق هستی دارند، به درجه ای از محبت می رسند که محبت دیگران در برابر آن، قطره ای ناچیز در مقابل دریـایی بی کران است.
#مهدی_شناسی
#استاد_بروجردی
@emamamm
🌹 امام خوب زمانم سلام
سلام بر مهربانیِ بی نهایتت...
سلام بر لبخند زیبایت...
سلام بر صبر بزرگت...
سلام بر قلب رئوفت...
سلام بر دعای شبانگاهت...
سلام بر انتظار دیر پایت....
سلام بر تو و بر همه ی فضائلت...
🌼اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ
🌼 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
#هفته_بسیج
#امام_خمینی
@emamamm
هدایت شده از منم شیعه علی ع
هدایت شده از برای امام زمانم چه کنم ؟
رمان زیبای شهید مدافع حرم
شهید عبدالمهدی
نوش جانتان
جستجو با هشتک
#رمان_شهید_عبدالمهدی
@emamamm
برای امام زمانم چه کنم ؟
#رمان_شهید_عبدالمهدی پارت 9⃣ 🥀🥀🥀🥀🌷🥀🥀🥀🥀 وقتي عبدالمهدي از قم برگشت خيلي سريع اقدام به تعويض اسمش
#رمان_شهید_عبدالمهدی
پارت 0⃣1⃣
🥀🥀🥀🥀🌷🥀🥀🥀🥀
اين حرفها را با خود مرور ميكردم تا اينكه #عبدالمهدي_كاظمي با لباس سبز سپاه به جمع #مدافعان_حرم پيوست.
پس عاشق شهدا و شهادت بود؟
بله، هر جا مينشست از شهدا ميگفت. پيش مادرش كه ميرفت از شهدا تعريف ميكرد و ميگفت: كاش همه با حالت شهدا به ديدار خدا برويم.
ميگفت مادر دعا كن من شهيد شوم وقتي شهيد شوم رويتان پيش #حضرت_زهرا (س) سفيد ميشود.
مادرش ميگفت: هر شب از شهادت ميگويي، اما عبدالمهدي ميگفت يك مادر شهيد بعد از سالها انتظار آمدن فرزندش، دلخوشياش تنها به يك تكه استخوان است. وقتي استخوان شهيدش را ميآورند چقدر خوشحال ميشود و ميگويد اين هديه من به اسلام است و ناقابل است. شما هم بايد اينطور باشيد.
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🌹چطور تصميم گرفت مدافع حرم شود؟
يك بار از سر كارش آمد و گفت ميخواهم با شما صحبت كنم، كارهايت را انجام بده برويم قم.
گفتم خب همين جا بگو. گفت نه برويم بعد ميگويم. رفتيم قم و به قبرستان شيخها رفتيم. خيلي گريه كرد.
ادامه دارد...
~~~ کپی آزاد ~~~
@emamamm
#رمان_شهید_عبدالمهدی
پارت 1⃣1⃣
🥀🥀🥀🥀🌷🥀🥀🥀🥀
گفتم خب همين جا بگو. گفت نه برويم بعد ميگويم. رفتيم قم و به قبرستان شيخها رفتيم. خيلي گريه كرد.
بر مزار آيتالله ملكي تبريزي استاد امام خميني از مقام ايشان و حضرت امام گفت. بعد گفت خدا دست يتيمها را ميگيرد و مقام ميدهد. حضرت محمد(ص) يتيم بود. امام خميني يتيم بود. اينهايي كه به جايي رسيدند يتيم بودند كه خدا دستشان را گرفت. داشت من را آماده ميكرد كه اگر بچهها يتيم شدند فكر بدي نكنم و غصه نخورم. بعد در مورد دنيا و آخرت صحبت كرد كه نبايد به اين دنيا دل بست و اگر عمر نوح هم داشته باشي بايد بروي. آن هم با دست پر و توشه ان شاءالله. گفتم چرا اين حرفها را ميزني؟ عبدالمهدي در جواب از تكفيريها گفت و از جسارت به حرم بيبي حضرت زينب(س). گفت من غيرتم قبول نميكند بمانم و اتفاقي براي خانم بيفتد. من بيغيرت نيستم. ميگفت احساس ميكنم كربلا زنده شده است و بايد در ركاب مولا بجنگيم من كه كوفي نيستم.
ادامه دارد...
~~~ کپی آزاد ~~~
@emamamm
#رمان_شهید_عبدالمهدی
پارت 2⃣1⃣
🥀🥀🥀🥀🌷🥀🥀🥀🥀
من که کوفی نیستم.
عبدالمهدي وقتي سخنراني رهبر را درباره شهداي مدافع حرم شنيد، شيفتهتر شد. خط ولايت فقيه ايشان را به دفاع از حرم و شهادت رساند. عبدالمهدي معتقد بود دوران قبل از ظهور امامزمان(عج) را اگر بخواهيم پشتسر بگذاريم اول بايد توبه كنيم تا وارد مسير اصلي شويم. مسير اصلي نور و توسل به امامان و معصومين است. ايشان معتقد بودند امامخامنهاي نائب امامزمان(عج) هستند و اطاعت از ايشان واجب است. وقتی فهميدم كه ميخواهد به دفاع از حرم برود. گفتم: فكر بچهها را كردي كه ميخواهي بروي. من اجازه نميدهم كه بروي. در پاسخ گفت: روز قيامت ميتواني در چشمان امام حسين(ع) نگاه بيندازي و بگويي كه من نگذاشتم؟ ديگر حرفي براي گفتن نداشتم و سرم را پايين انداختم. عبدالمهدي گفت ميخواهم مثل همسر زهير باشي كه همسرش را راهي ميدان نبرد كرد. آنقدر در گوش زهير خواند تا نام او هم در رديف نام شهداي كربلا قرارگرفت. آنجا ديگر زبانم بسته شد. گفتم باشه و گفت خود حضرت زينب(س) نگهدارتان باشد.
ادامه دارد...
~~~ کپی آزاد ~~~
@emamamm
#رمان_شهید_عبدالمهدی
پارت 3⃣1⃣
🥀🥀🥀🥀🌷🥀🥀🥀🥀
چند بار اعزام شدند؟
عبدالمهدي يك بار اعزام شد. يك هفته قبل از اعزامش در مرخصي بود كه خبر شهادت مسلم خيزاب را به ايشان دادند. گريهاش گرفت. اشك ميريخت و ميگفت خوش به سعادتش. عاقبت بخير شد. خدا من را هم عاقبت بخير كند. خواب دوستش شهيد خيزاب را ديده و خيزاب گفته بود: آن لحظه كه تير خورده بودم و داشتم جان ميدادم امام حسين(ع) آمد و دست راستش را گذاشت روي قلبم. چون همسرم هنگام غسل و كفن شهيد خيزاب در گوشش گفته بود دعا كن من هم شهيد شوم، شهيد خيزاب در خواب به همسرم گفته بود: عبدالمهدي شهادت خيلي شيرين بود. شربت شهادت را خوردم و همانجا كه در گوشم گفتي و از من خواستي كه به امام حسين (ع) بگويم شهيد شوي، حضرت زهرا(س) برات شهادتت را امضا كرد. هر كسي ميخواهد به شهادت برسد، حضرت زهرا پاي شهادتش را امضا ميكند. همسرم قبل از اربعين به سوريه رفت. ماه محرم بود. به من ميگفت برو و در مراسم امام حسين(ع) شركت كن كه ايشان گرههاي كور را باز ميكند. امام حسين(ع) خيلي بابالحوائج است. ميگفت حديث كسا بخوانيد تا ما شهري را كه در محاصره است آزاد كنيم. قبل از شهادتش هم با من تماس گرفت. صدايش گرفته بود و گفت از من راضي هستي؟ گفتم بله، اين چه حرفيه. گفت از من راضي باش. دعا كردم و گوشي را قطع كردم.
ادامه دارد...
~~~ کپی آزاد ~~~
@emamamm