eitaa logo
امام‌ زمانی ام ³¹³
5.6هزار دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
7.8هزار ویدیو
24 فایل
مولای من هرچه‌زمان‌میگذرد‌مردم‌افسرده‌ترمیشوند، واین‌خاصیت‌دل‌بستن‌به‌زمانست، خوشا‌بحال‌آنانکه‌بجای‌زمان به"صاحب‌زمان(عج)"‌دل‌میبندند ... أللَّھُـمَ‌؏َـجِّـلْ‌لِوَلیِڪْ‌ألْـفَـرَج ارتباط‌وتبلیغ=> @ad_noor1
مشاهده در ایتا
دانلود
⚫️درظهر عاشورا چه گذشت..(قسمت یازدهم) 🔴 السلام علی قاسم ابن الحسن 🌹قاسم فرزند امام حسن مجتبی علیه السلام مادرش رمله مکنی بود، قاسم علیه السلام بیش از 13 سال از عمر مبارکش نگذشته بود جوانی بسیار رعنا و زیبا بود، 🍃چنانکه مورخین نوشته اند: کان وجهه شقه القمر: یعنی چهره اش مانند ماه پاره بود ✨و چون در دامن امام حسین علیه السلام رشد و نمو پیدا کرده بود در سنین کم دارای ایمانی راسخ و عزت نفس و عظمت روحی مانند اباعبدالله بود. 🌿در روز عاشورا که عمویش را تنها مشاهده کرد گفت: تا شمشیر در دست من است عمویم به شهادت نخواهد رسید! 🔴 قاسم اذن جهاد میطلبد 🌸اباعبدالله که دید قاسم آماده شهادت شده است دست در گردن او انداخت و هردو آنقدر گریستند تا بیحال شدند. ✨قاسم علیه الاسلام اذن جهاد طلبید.امام حسین علیه السلام امتناع نمود و فرمود:عموجان چگونه اجازه بدهم که تو یادگار برادرمی.. 🌷 قاسم آنقدر دست و پای عمو را بوسید تا اجازه گرفت و با چشمان گریان روانه میدان شد. ⚫️ شهادت قاسم علیه السلام 🔷حمید ابن مسلم(خبرنگار کربلا) میگوید: نوجوانی به سمت لشکر می آمد که چهره اش مانند ماه میدرخشید وپیراهن و شلوار پوشیده بود و گردنها را میزد و سرها را درو میکرد گویا مرگ در اختیار اوست و جان هرکه را بخواهد میگیرد. 💥 در این میان بند کفش قاسم برید که فراموش نمیکنم پای چپش بود،ایستاد تا بند کفشش را محکم کند. 🔥عمروبن سعد بن نفیل از فرصت استفاده کرد و با شمشیر بر فرق مبارکش زد قاسم بر زمین افتاد و صدا زد: یا عمّاه! 🌸حسین علیه السلام با عجله خود را به میدان رسانید و چون شیر خشمناک بر سعد حمله کرد که دست نانجیب قطع شد و همرزمانش اورا نجات دادند. ✳️وقتی گردوغبار میدان فرونشست دیدند حسین علیه السلام در کنار قاسم علیه السلام نشسته و قاسم در حال جان دادن از شدت درد پاها را بر زمین میساید.. 🌺حسین علیه السلام فرمود: مرگ بر آن مردمی که تورا کشتند. رسول خدا در قیامت دشمنشان باد. ☑️سخت است بر عمویت اورا بخوانی و نتواند تورا اجابت کند و نفعی به تو برساند. 🌹سپس نعش قاسم را در بغل گرفت تا به خیمه شهدا برساند اما پاهای قاسم بر زمین میکشید تا اورا در خیمه کنار نعش علی اکبر قرار داد. 💥نکته: آیا حضرت قاسم در میان دشمن می ایستد بند کفش ببندد فقط بخاطر اینکه دشمن نگوید پابرهنه بود ؟؟ یا نه،چون روحیه پدرش امام حسن در او اشکار شد که به دشمن اهمیتی نمیداد و برای بی اهمیت شمردن دشمن بند کفشش را بست... ✍ادامه دارد... 📗ابصارالعین ص 36 📕مقاتل الطالبین ص 88 📘نفس المهموم ص 321 📒بحار 34/45 @Emamzamaniam313
🔴آیا فرزندان کسانی که مذهب دیگری غیر از اسلام دارند، حلالزاده حساب می شوند؟ 🌷امام صادق (علیه السلام) دوستي داشت كه همواره همراه آن حضرت بود، روزي آن دوست همراه امام صادق (علیه السلام) و غلام خود در بازار كفاشها عبور مي كرد ✳️ناگاه آن دوست به غلامش که لحظه ای غفلت کرده بود با عصبانیت گفت: اي زنا زاده! كجا بودي؟! 🌸امام صادق (علیه السلام) وقتي كه اين بد زباني را از دوست خود ديد، بر اثر ناراحتي دست خود را بلند كرد و بر پيشاني خود زد و به دوست خود فرمود: ‼️سبحان الله! به مادرش نسبت ناروا مي دهي...؟؟ ✳️من خيال مي كردم تو آدم عفيف و پرهيزكاري هستي، اكنون مي بينم چنين نيست...! ⚡️دوست امام صادق (علیه السلام) عرض كرد: مادر اين غلام از اهالي سند (هند) و مشرك است،بنابراين عقد اسلامي ندارد، پس فرزند آنها زنازاده است. 🌸امام (علیه السلام) فرمود:آیا نمیدانی هر امت و دینی برای خود قوانین ازدواج دارند؟ از من دور شو! 💥روايت كننده مي گويد: ديگر آن دوست امام را نديدم كه همراه امام صادق (علیه السلام) راه برود، تا آنگاه كه مرگ بين آنها جدائي افكند. 📔اصول کافی،باب معرفة الامام، والرداليه، حديث 63، ص 188، ج 1. @Emamzamaniam313
🔴اهمیت صبر بر آزار و اذیت همسر 🌺امام باقر عليه السّلام فرمود: در زمان حضرت هود عليه السّلام عدّه‏ اى گرفتار قحطى شدند، آنان نزد هود رفتند تا دعا كند خداوند باران رحمتش را نازل كند، ⚡️در اين هنگام پيرزنى بد زبان و فحّاش از منزل هود خارج شد و گفت: چرا هود براى خودش چنين دعايى نمى‏كند؟ ✳️مردم گفتند: ما را به نزد او ببر گفت: او اكنون در ميان مزرعه مشغول آبيارى است، به آنجا برويد. ✨ ما نزد او رفتيم، هود هر قسمتى را كه زراعت میکرد مى ‏ايستاد و دو ركعت نماز میخواند، در اين هنگام هود متوجه آنان گشت و گفت: حاجت شما چيست؟ 🌿گفتند: ما براى حاجتى آمديم ولى چيزى شگفت انگيزتر از حاجت خود مشاهده كرديم. ✨گفت: چه ديديد؟ گفتند: پير زن بد زبان و فحّاشى را ديديم كه از منزلت خارج شد و بر سر ما فرياد كشيد. 🌷فرمود: او همسر من است و من دوست دارم كه سالها زنده بماند. ♻️گفتند: اى پيامبر خدا! چرا خواهان طول عمر او هستى؟ 🌷گفت: زيرا هيچ مؤمنى نيست،جز آنكه كسى را دارد كه اذيّتش كند(مومن همیشه در بلا و سختی است)من هم خدا را شكر میکنم كه اذيّت‏ كننده ‏ام را زير دستم قرار داده، و اگر چنين نبود كسى بدتر از او بر من مسلّط میشد... 📕مشكاة الأنوار في غرر الأخبار، صص 287-288 @Emamzamaniam313
🌺نهی امیرالمومنین علیه السلام از آزار و اذیت زنان... @Emamzamaniam313
♥️پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله : 🔷هر زنی که شوهر را در مخارج،به آنچه قدرت ندارد مجبور کند، خداوند هیچ عملی را از او نپذیرد،مگر آنکه توبه کند، و از این روش برگردد و از شوهر به اندازه قدرتش بخواهد! 📚مکارم الاخلاق ص۲۰۲ @Emamzamaniam313
⚫️در ظهر عاشورا چه گذشت..(قسمت دوازدهم) 🔴السلام علی عبدالله الحسین الطفل الرضیع 🌺عبدالله رضیع که به علی اصغر مشهور گشته ،مادرش رباب دختر امرء القیس بن عدی است که امام حسین نسبت به او علاقه وافری داشت و رباب هم شیفته ی امام بود. ▪️شهادت حضرت علی اصغر 🌹چون امام حسین علیه السلام مشاهده کرد چشمهای علی به گودی رفته و لبها خشک شده و از شدت تشنگی به حالت اغما در آمده، ❄️ بدون لباس رزم و با عبا به سمت دشمن رفت تا ببینند به قصد گفتگو میرود نه جنگ. ⚡️بلکه عواطف دشمن برانگیخته شود و طفل شیرخوارش را سیراب کنند... 🌸حسین علیه السلام که طفل شیرخوارش را بخاطر گرمای زیاد زیر عبا گرفته بود، اورا سر دست بلند کرد تا همه ی دشمن اورا ببینند ✨آنگاه فرمود: اگر به من رحم نمیکنید به این طفل رحم کنید که از تشنگی آرام ندارد و میسوزد... 🔥لکن در دلهای سخت تر از سنگ مردم کوفه اثر نداشت،بلکه حرمله ملعون تیری به چله نهاد و علی اصغر را هدف تیر قرار داد. ✨گلوی علی را گوش تا گوش برید... علی که سوزش تیر را حس کرد مانند مرغ سربریده روی دست پدر پروبال میزد. 💥نقل شده است که در کربلا چند جا ابی عبدالله خیلی گریه کرد... یکی هم زمانی بود که علی کوچکش روی دستش ذبح شد،حسین علیه السلام دودست را زیر گلوی علی گرفت و مشتهای لبریز از خون را به طرف آسمان پاشید. 🌸امام باقر علیه السلام فرمود: حتی یک قطره از آن خون به زمین برنگشت... 🌻 آنگاه امام حسین علیه السلام فرمود: خدایا تو خود بین ما و مردمی که مارا دعوت کردند تا یاری کنند و مارا کشتند قضاوت فرما.. 💥به قدری مصیبت برای اباعبدالله جانسوز بود که ندایی به تسلیت از آسمان شنید : "حسین،علی را واگذار که در بهشت او را شیر دهنده ای است" 🌷سپس امام حسین علیه السلام فرمود: تحمل همه ی این مصیبتها چون در حضور خدا و برای خداست برای ما گواراست... ☘بارخدایا شیرخوار من در پیشگاه تو کمتر از ناقه صالح نیست که بخاطر آن بر قوم صالح غضب فرمودی. سپس امام با نوک شمشیر قبری کند و عبدالله را با بدن و قنداقه اغشته به خون دفن کرد... ✍ادامه دارد... 📕حیات الامام حسین 274/3 📗 بحار،46/45 📘نفس المهموم ص 348 📓نفس المهموم ص 349 📙حیات الحسین 275/3 📒اعیان الشیعه 609/1 @Emamzamaniam313
🌺یابن الحسن... آسمان ابریست وقتی سخت میگیرد دلت تکیه تکیه با علم هاو کتل ها بیشتر کربلا را بانگاهت غرق باران میکنی گریه ات میگیرد اما روی تل ها بیشتر... به رسم هرشب انتظار..الهی عظم البلا @Emamzamaniam313
⚫️در ظهر عاشورا چه گذشت...(قسمت سیزدهم) ⚫️السلام علی عباس ابن علی،قمر بنی هاشم 🌹حضرت اباالفضل علیه السلام سی و چهارسال با امام حسین علیه السلام زندگی کرد. ✨ از بس زیبا بود اورا قمر بنی هاشم مینامیدند، مردی قوی و شجاع و تنومند بود که وقتی بر اسبان تنومد هم سوار میشد پاهایش به زمین کشیده میشد. 🔴 قمر بنی هاشم در میدان جنگ 🌺حضرت ابوالفضل وقتی همه ی برادرانش را به جنگ فرستاد و به شهادت رسیدند به خدمت امام حسین علیه السلام آمد و و اجازه میدان خواست. 🌺امام علیه السلام فرمود: تو پرچمدار منی،اگر کشته شوی دیگر دشمن بر من چیره میشود... 🌸ابوالفضل علیه السلام عرض کرد: برادر سینه ام تنگ شده و از زندگی سیر شده ام. ✨امام فرمود: پس قدری آب برای این کودکان که صدای العطششان بلند شده است بیاور. 🌹سقای کربلا مشک بدوش انداخت و سوار اسب شد و مقابل صف دشمن ایستاد و بعد از نصیحت آنها گفت: این حسین پسر رسول خداست که با او جنگیدید و اهل بیت و یارانش را کشتید . لااقل زنان و فرزندانشان را اب دهید که دلهای آنان از تشنگی میسوزد. 🔥شمر ملعون صدا زد: پسر ابوتراب اگر تمام دنیا آب باشد و در اختیار ما،قطره ای از آن را به شما نمیدهیم مگر اینکه بیعت یزید را بپذیرید. ✨قمر بنی هاشم از انها مأیوس شد سپس بعد از کسب اجازه از برادر وارد شریعه فرات شد و و تمام نگهبانان آنجا را دور کرد. 💥 مشک را پر از آب کرد و تا خواست کفی از آب بنوشد یاد تشنگی لبهای خشک اباعبدالله افتاد و آب را خالی کرد. سپس از شریعه خارج شد نگهبانان اطرافش را گرفتند... 🔴شهادت حضرت عباس علیه السلام ⚡️سپاهیان که تحمل ضرب شصت اورا نداشتند از جلوی راهش پراکنده میشدند تا اینکه زید ابن ورقا از پشت درخت دست راست قمر بنی هاشم را قطع کرد و بعد حکیم بن طفیلی دست چپش را... 🌺 حضرت عباس سریع مشک را به دندان گرفت و خواست سریع حرکت کند تا آب را به لب تشنگان حرم برساند که ناگهان تیری بر مشک آب اصابت کرد و آب روی زمین ریخت... 🌷 در این لحظه دیگر حضرت اباالفضل ناامید شد و متحیر وسط میدان مانده بود که دشمن به چشمانش تیر زد و با عمود آهنین بر فرق مبارک کوبید چنان که از اسب بر روی زمین افتاد و فریاد زد: برادر مرا دریاب... 🌺 امام حسین علیه السلام خود را به نعش برادر رسید و اورا دست بریده و چهره مجروح و شکسته و چشمان تیر خورده یافت. ✨امام با کمر خمیده کنار پیکر مطهر برادر ایستاد و چون قدرت ایستادن نداشت در کنارش بر روی زمین نشست و شروع به گریه کرد تا اباالفضل علیه السلام جان به جان افرین تسلیم کرد. 🌾آنگاه فرمود: الان کمرم شکست و چاره ام از هم گسست... 🌹سپس حسین علیه السلام که نمیتوانست عباس را به خیمه شهدا ببرد با چشمانی اشکبار به سوی خیمه ها برگشت . سکینه به استقبال پدر آمد و پرسید: عمویم چه شد؟ امام فرمود: شهید گردید... ✍ادامه دارد.. 📗ابصارالعین ص29 📕کامل 394 📒نفس المهموم ص348 📘حیات الحسین 274/3 @Emamzamaniam313
🔵حکمت بعضی از بیماریها! 🌿ابوبصير (كه از شاگردان برجسته امام باقر (علیه السلام) بود و هر چه دو چشمش نابينا شده بود) به حضور امام باقر (علیه السلام) آمد و چنين گفت: ❄️آيا شما وارث پيامبر هستيد؟ 🌹امام علیه السلام: آري. ابوبصير: آيا پيغمبر اسلام وارث پيامبران پيشين بود و هر چه آنها مي دانستند، مي دانست؟ 🌹امام :آري. ابوبصير: روي اين اساس، آيا شما مي توانيد (مانند پيامبران) مرده را زنده كنيد و كور مادرزاد را بينا نمائيد و مبتلا به بيماري پيسي را درمان نمائيد؟ 🌹امام باقر: آري مي توانيم به اذن خدا. آنگاه فرمود: جلو بيا. 📝ابوبصير مي گويد: نزديك رفتم، امام باقر (علیه السلام) دست بر چهره و ديده ام ماليد، هماندم خورشيد و آسمان و زمين و خانه ها و هر چه در شهر بود همه را ديدم. 🌺آنگاه به من فرمود: مي خواهي اين گونه باشي و در روز قيامت در سود و زيان با مردم شريك گردي؟ يا آنكه به حال اول برگردي و بدون بازداشت به بهشت روي؟ 💫گفتم: مي خواهم، همانگونه كه بودم برگردم. امام بار ديگر دست به چشم او كشيد و چشمان او به حال اول برگشتند... 📒اصول کافی،حديث 2، ص 469 -470، ج 1. @Emamzamaniam313
دولت آقای رییسی حدود یک ماه هست روی کار اومده... توی این مدت ۳ الی ۴ تا سفر استانی داشته،بین مردم بوده و دنبال حل مشکلاتشون از اون ور حواسش به واکسن هست، میلیونی دوز واکسن وارد میکنه که واکسیناسیون سریعا انجام بگیره. پیگیر سیمان بوده که قیمتش بیاد پایین،تخم مرغ نطفه دار گوشتی وارد کرده که جبران تلفات اون جوجه های یه روزه بشه و قیمت مرغ انقدر بالا نره.... چقدر به همچین مرد انقلابی و خداترسی احتیاج داشتیم... خدا قوت سید🤲🌺 @Emamzamaniam313
بعدِ تو ضرب المثل شد: "دختران بابایی اند..." 🌹جان عالم به فدای دلِ باباییِ تو... 🌷▪️صلی الله علیک یا بنت الحسین الشهید..▪️🌷 @Emamzamaniam313
⚫️امام حسین علیه السلام و آرزوی شهید(بسیار زیبا) ❎ابوریاض یکی از افسرای عراقی میگوید: 🔴توی جبهه جنوب مشغول نبرد با ایران بودیم که دژبانی من رو خواست وخبر کشته شدن پسرم رو بهم داد. خیلی ناراحت شدم. رفتم سردخانه ، کارت و پلاکش رو تحویل گرفتم. 🔰اونا رو چک کردم ، دیدم درسته. رفتم جسدش رو ببینم. کفن رو کنار زدم ، با تعجب توأم با خوشحالی گفتم: اشتباه شده ، اشتباه شده ، این فرزند من نیست! 🔷افسر ارشدی که مأمور تحویل جسد بود گفت: این چه حرفیه می زنی؟ کارت و پلاک رو قبلا چک کردیم و صحت اونها بررسی شده. ☑️ هر چی گفتم باور نکردند.کم کم نگران شدم با مقاومتم مشکلی برام پیش بیاد. ✳️من رو مجبور کردند که جسد را به بغداد انتقال بدم و دفنش کنم. به ناچار جسد رو برداشتم و به سمت بغداد حرکت کردم تا توی قبرستان شهرمون به خاک بسپارم. 🔳 اما وقتی به کربلا رسیدم ، تصمیم گرفتم زحمت ادامه ی راه رو به خودم ندهم و اون جوون رو توی کربلا دفن کنم. 🔆 چهره ی آرام و زیبای آن جوان که نمی دانستم کدام خانواده انتظار او را می کشید ، دلم را آتش زد. 🍃خونین و پر از زخم ، اما آرام و با شکوه آرمیده بود. او را در کربلا دفن کردم، فاتحه ای برایش خواندم و رفتم. ✔️... سال ها از آن قضیه گذشت.بعد از جنگ فهمیدم پسرم زنده است! اسیر شده بود و بعد از مدتی با اسرا آزاد شد. به محض بازگشتش ، ازش پرسیدم: چرا کارت و پلاکت رو به دیگری سپردی؟ ❄️پسرم گفت: من رو یه جوون بسیجی ایرانی اسیر کرد. با اصرار ازم خواست که کارت و پلاکم رو بهش بدم. حتی حاضر شد بهم پول هم بده. وقتی بهش دادم ، اصرار کرد که راضی باشم. 💥 بهش گفتم در صورتی راضی ام که بگی برای چی میخوای. 🌹 اون بسیجی گفت: من دو یا سه ساعت دیگه شهید میشم. 🔵قراره توی کربلا در جوار مولا و اربابم حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام دفن بشم، می خوام با این کار مطمئن بشم که تا روز قیامت توی حریم بزرگترین عشقم خواهم آرمید... ⚫️شهید آرزو میکنه کنار اربابش حسین دفن بشه ، اونوقت جاده ی آرزوهای ما ختم میشه به پول ، ماشین ، خونه ، معشوقه زمینی ، گناه و ... 🌹خدایا! ما رو ببخش که مثل شهدا بین آرزوهامون،جایی برای تو باز نکردیم... 📗 منبع:کتاب حکایت فرزندان فاطمه 1 صفحه 54 @Emamzamaniam313
⚫️رفتار امام سجاد علیه السلام با زیر دست خود! 🌷روزي امام سجاد علیه السلام يكي از غلامان خود را دوبار صدا زد. ✍ولي او با اينكه صداي امام را مي شنيد پاسخ نمي داد. 💥تا اينكه بار سوم پاسخ داد. 🌟حضرت به او فرمود : اي پسر مگر صداي مرا نشنيدي؟ غلام گفت:چرا شنيدم. 🌼امام سجاد فرمود : پس چرا جواب نمي دهي؟ غلام گفت:از تو ايمن بودم و مي دانستم اگر جواب ندهم،نسبت به من خشمگين نمي شوي. 🌺امام سجاد علیه السلام فرمود: شكر و سپاس خدا را كه زير دست مرا از من ايمن ساخت. 📗اعيان الشيعه چاپ ، ارشاد ، ج 1 ص 633 @Emamzamaniam313
⚫️ در ظهر عاشورا چه گذشت..(قسمت چهاردهم) 🔴پس از شهادت حضرت ابوالفضل انواع مصائب بر اباعبدالله هجوم آورد: 💥1- وضعیت زنان حرم که هربار با جسد شهیدی روبرو میشوند و در محاصره دشمن قرار دارند و نمیدانند آخر کار آنها به کجا می انجامد. 💥2- از سوی دیگر صدای اطفال به العطش بلند است که میبیند کودکان از بی آبی مشرف به هلاکتند و اباعبدالله جز تحمل و سوختن چاره دیگری ندارد. 💥3-دشمنان خدانشناس نه تنها به مردان رحم نمیکنند بلکه از اطفال صغیر که طاقت و تحمل جنگ هم ندارند نمیگذرند و آنها را به شهادت میرسانند. 💥4- شدت تشنگی شخص اباعبدالله را از پا در آورده لبهای مبارک آن حضرت آنچنان خشک شده که مانند دوتا چوب به هم چسبیده ،چشمهایش تار شده و آسمان را مانند دود مشاهده میکند. 💥5- از دست دادن و مصیبت و داغ یاران و بستگان و بی کسی حضرت... ⚫️اینها مصائبی بود که یکی از آنها برای نابودی یک شخص کافی است اما اباعبدالله چنان جنگی نمود که چشم روزگار چنین قدرتی در کسی ندیده مگر در پدرش علی ابن ابیطالب... 🔴تنهایی امام حسین علیه السلام... 🌺وقتی که حسین علیه السلام بدنهای مطهر شهدا را مشاهده کرد که مانند گوشت قربانی برروی خاک کربلا بر زمین ریخته اند و کسی نمانده که از حسین علیه السلام حمایت کند و زنان حرم هم شیون و گریه شان بلند است در مقابل دشمن قرار گرفت و فریادش بلند شد: ✳️آیا کسی هست از حرم رسول خدا دفاع و سرپرستی کند،آیا کسی هست درباره ما از خدا بترسد؟ استغاثه و یاری خواستن امام در روح قسی و سنگ دل مردم اثری نذاشت و بر بیشرمی آنها افزود. 🔴 پاسخ حضرت سجاد به استغاثه حسین علیه السلام 🌹همینکه صدای استغاثه ی امام حسین به گوش امام سجاد علیه السلام رسید عصا طلبید و با زحمت زیاد بر عصا تکیه و تصمیم به عزم میدان نمود. 🌷امام حسین علیه السلام که دید پسر بیمارش به میدان میرود خواهرش ام کلثوم را صدا زد و فرمود: ✨خواهرم علی را نگه دار و نگذار از خیمه بیرون رود تا زمین از نسل آل محمد خالی نشود... 🌺با وجود تمام مصائب حسین علیه السلام با یک دنیا وقار و عظمت یکه و تنها در برابر انبوه دشمن ایستاده،به نحوی که گویا این فجایع بر استقامت و صبر امام افزوده چنانکه بر ایمانش افزوده است. 🌿چنانکه از فرزندش امام سجاد علیه السلام نقل شده است: 🌺هر چقدر کار براباعبدالله سخت تر میشد چهره اش درخشنده تر و اعضا و جوارحش مطمئن تر میشد. 🔥تا جاییکه سپاهیان عمر سعد به یکدیگر میگفتند: اورا ببینید که هیچ از مرگ باکش نیست... ✍ادامه دارد... 📕 حیات الحسین 274/3 📗بحار 46/45 📒حیات الامام حسین 274/3 📘نفس المهموم ص 348 @Emamzamaniam313
فلسفه سینه زدن حضرت زینب از زبان مادر شهید بابایی.... @Emamzamaniam313
بعضی از احترام گذاشتنا چقدر قشنگه... @Emamzamaniam313
⚫️ در ظهر عاشورا چه گذشت..(قسمت هفدهم) 🔴 دقایق آخر زندگی امام حسین علیه السلام ✳️در همان چند دقیقه ای که امام با اهل بیتش وداع مینمود اراذل کوفه از فرصت استفاده کردند و حضرت را تیرباران کردند. 🔰 زنان از ترس به داخل خیمه برگشتند و اباعبدالله به دشمنان حمله نمود. ⚫️در این لحظه چند تیر بر بدن مبارک امام اصابت نمود: 1- یک تیر بر دهان مبارک اصابت کرد که خون مانند چشمه جاری شد و در این هنگام فرمود: خدایا این صدمات چون در راه تو برای تو است اندک است... 2- تیری به پیشانی مبارک حضرت اصابت نمود . 3- بدترین تیری که بر بدن اباعبدالله اصابت نمود موقعی بود که حضرت وسط میدان ایستاد تا استراحت کند . 🔥 نانجیبی سنگی به پیشانی امام زد که پیشانی را مجروح و خون جاری شد . امام برای اینکه خونها را پاک نماید تا جلوی چشمهایش را نگیرد پیراهن عربی را بالازد تا خون را پاک کند . 🔥ملعونی تیر سه شعبه ای بر قلب مبارک و مملو از محبت حضرت زد که امام دیگر آماده مرگ شد چشمها را به آسمان خیره کرد 🔴این تیر از جلو اصابت کرد و چون امام حسین علیه السلام نتوانست تیر را از جلو در بیاورد از پشت سر بیرون کشید. 🔘معلوم است که چنین تیری بر بدن امام چه میکند... دستهای مبارک را جلوی خون گرفت و به آسمان پاشید و فرمود:تحمل این مصائب بر من آسان است چون در حضور خداست.. 🌷سپس بار دیگر مشتها را از خون پر کرد و بصورت و محاسن شریف مالید و فرمود: به همین حال هستم تا خدا و جدم رسول خدا را ملاقات کنم و سرو صورتم به خون خضاب شده باشد.. 💥به روایتی از زمانی که اباعبدالله خونش را به آسمان پاشید آسمان خونها را گرفت و سرخ رنگ شد ... ✍ادامه دارد... 📗بحار ج45/ص55 📕حیات الحسین 286/3 📘ابصارالعین ص 38 📒طبری 361/7 @Emamzamaniam313
🔴 مچ مردم را نگیرید! ✅در خبر آمده است كه روزي پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم با جمعي از اصحاب خود نشسته بودند. 💠ناگهان شخصي خدمت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم رسيد و عرض كرد: يا رسول‌الله در فلان خانه مردي و زني به فساد مشغولند. 🌺پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: اين خبر تو را بايد بررسي كنم و آنها را بخواهم،تا ببينم مطلب چيست؟ 🍀چند تن از صحابه كه آنجا بودند اجازه احضار آنها را خواستند، اما پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم به علي (عليه‌السلام) فرمود: 🌷«يا علي تو برو و ببين اين ماجرا كه مي‌گويند راست است يا نه» 🌟اميرالمؤمنين علي (عليه‌السلام) آمد تا رسيد به در خانه. آنگاه چشمان خود را بر هم گذاشت و وارد خانه شد و دست بر ديوار داشت تا وقتي كه گرد خانه گرديد و بيرون آمد. 🌹 چون خدمت پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم رسيد عرض كرد: 🌸یا رسول‌الله صلي الله عليه و آله و سلم من گرد آن خانه گشتم ولي هيچ كس را آنجا نديدم. ❤️پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم به نور نبوت مطلب را يافت كه علي (عليه‌السلام) نمي‌خواهد آن دو را رسوا نمايد لذا فرمود: 🌹يا علي تو جوانمرد این امتی.. 📒 وسائل الشیعه،ج12،ص129 @Emamzamaniam313
ممکنه همین زنگ زدن باعث بشه یکدفعه به خودشون بیان یا احساس خطر کنن و رعایت کنن... @Emamzamaniam313
🔴نهی از تجسس و عیب جویی از دیگران در قرآن... @Emamzamaniam313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴روضه ی یک دقیقه ای بسیار زیبا در عظمت مقام حضرت ابالفضل علیه السلام.... @Emamzamaniam313
⚫️در ظهر عاشورا چه گذشت..(قسمت شانزدهم) 🔴 امام حسین لباس کهنه می طلبد 🌺امام که میبیند لحظه به لحظه به شهادت نزدیکتر میشود به خیمه گاه برگشت و فرمود: جامه ای کهنه برایم بیاورید که کسی به آن رغبت نکند تا پس از شهادتم از بدنم خارج نکنند. ⚡️جامه ای آوردند تنگ بود حضرت نپذیرفت و فرمود: این لباس یهودیان است که قلم ذلت برآن جاری شده است. 🌿جامه ی دیگری آوردند ،امام چندجای آن را پاره کرد و در زیر لباسهایش پوشید. ◾️اما هنگام شهادت،دشمن از آن هم نگذشت و ابجر بن کعب آنرا از بدن حضرت خارج کرد و حسین را برهنه گذاشت. 💥و خدای قهار اورا مورد خشم خود قرار داد. تابستانها دستهایش خشک میشد و زمستانها تازه میشد و همش چرک و خون از آنها جاری بود. 🌑وداع اباعبدالله با امام سجاد علیه السلام 🌷امام حسین علیه السلام در آخرین ساعات با تک تک اهل بیت وداع نمود. طبیعتا اولین وداع با امام سجاد علیه السلام است. 🌹امام به خیمه امام سجاد رفت در حالیکه امام سجاد بیحال و مریض در بستر قرار داشت،اسم اعظم و مواریث انبیا را به او سپرد و سفارش های لازم را نمود... 🌑وداع حسین علیه السلام با اهل بیت ♻️اگر بگویند بر اهل بیت امام در عاشورا لحظه ای سخت تر از وداع اباعبدالله وجود نداشت،سخن گزافی نیست. 🌷چرا که همه به شهادت رسیده اند و تنها حسین که مظهر قدرت و شوکت و پناهگاه آنهاست به راهی میرود که بازگشتی ندارد و به جز او دیگر کسی را ندارند... 🍀همه دور اباعبدالله را میگیرند ،کودکی ضجه میزند،گریه و فغان زنان به آسمان بلند است،کودکی طلب امنیت میکند، کودکی آب طلب میکند و ... ✨براستی بر شخصیتی مانند اباعبدالله که غیرت الله است و غیرت الهی در وجود او موج میزند چه میگذرد.... 💥 سکینه جلو آمد و عرض کرد: پدر آماده ی شهادت شده ای؟ امام فرمود: چگونه تسلیم مرگ نشود کسی که یاری برایش باقی نمانده است. 🌹سکینه که انس و الفت خاصی به اباعبدالله داشت آرام نمیشد و از همه بیشتر ناراحت بود. 🌸 امام حسین علیه السلام اورا به سینه چسباند و اشکهایش را پاک نمود. 🌻سپس فرمود: دخترم بعد از مرگ من گریه زیادی خواهی داشت ولی تا زنده ام با اشک خود قلب مرا آتش نزن... ✍ادامه دارد... 📕 نفس المهموم ص 347 📒بحار ج45/ص47 📗حیات الحسین 283/3 📘نفس المهموم ص 346 @Emamzamaniam313
🔴 قضاوت،شغل حساس و سخت! 🔶در بين بني اسرائيل قاضي اي بود كه ميان مردم عادلانه قضاوت مي كرد. ♦️وقتي كه در بستر مرگ افتاد، به همسرش گفت: - هنگامي كه مُردم مرا غسل بده و كفن كن و چهره ام را بپوشان و مرا بر روي تخت (تابوت) بگذار. 🔰وقتي كه مُرد، همسرش طبق وصيت او رفتار كرد. پس از چند دقيقه كه روپوش را از روي صورتش كنار زد ناگهان كرمي🐛 را ديد كه بيني او را قطعه قطعه مي كند... ⚠️از اين منظره وحشت زده شد! ⭕روپوش را به صورتش افكند، و مردم آمدند و جنازه او را بردند و دفن كردند. همان شب در عالم خواب، شوهرش را ديد. 🔹️شوهرش به او گفت: - آيا از ديدن كرم وحشت كردي؟ 🔸️زن گفت: - آري! 🔹️قاضي گفت: - سوگند به خدا! آن منظره وحشتناک به خاطر جانبداري من در قضاوت راجع به برادرت بود! ⚫روزي برادرت با كسي نزاع داشت و نزد من آمد. وقتي براي قضاوت نزد من نشستند، من پيش خود گفتم: خدايا حق را با برادر زنم قرار بده! 🔆وقتي كه به نزاع آنان رسيدگي نمودم، اتفاقا حق با برادر تو بود، و من خوشحال شدم. ❎ آنچه از كرم ديدي، مكافات انديشه من بود كه چرا مايل بودم حق با برادر زنم باشد و بي طرفي را حتي در خواهش قلبي ام حفظ نكردم... 📒بحارالانوار، ج 14، ص 489 @Emamzamaniam313
🔴گرانبهاترین نصیحت! ✳️ملاعلی همدانی خدمت حاج حسنعلی نخودکی اصفهانی رسید و از ایشان تقاضای موعظه کرد. 💠شیخ حسنعلی فرمود: نرنج و نرنجان! 🌸مرحوم ملاعلی همدانی می گوید: خوب نرنجان راحت است، کسی را از خود ناراحت نمیکنیم، اهانت به کسی نمی کنیم، غیبت کسی را نمی کنیم و... ⁉️اما نرنج را چه کار کنیم؟ 🔴 کسی به ما بدی می کند، غیبت مان را می کند، پول مان را می خورد، قطعا انسان رنجش پیدا می کند. می شود چنین چیزی که انسان نرنجد؟!! 🌹فرمودند:بله. ❗️گفت:چطور؟ 🌹فرمودند:"خودت را کسی ندان..." ⛔️عیب کار ما همین جاست. ما خودمان را کسی می دانیم، به ثروت مان، به علم مان، به ریاست مان، به هرچیزی می بالیم، لذا هیچ کس جرأت ندارد به ما "تو" بگوید...! 📘قسمتی از فرمایشات آیت الله مجتهدی تهرانی @Emamzamaniam313
🔴مکافات عمل! 🔰یکی از آقایان علما می گفت: روزی در صف نانوایی ایستاده بودم که ناگهان پیرمردی فریادش بلند شد. ♻️ معلوم شد پسر بچه ای شیطانی کرده و ریگ داغی را به پشت دست آن پیرمرد چسبانده است. 💠پیرمرد همراه با جیغ و داد می خندید. گفتند: چرا می خندی؟! گفت: یادم آمد که من پنجاه سال پیش که بچه بودم در همین جا همین کار را درباره پیرمردی کردم. 🔆 ریگ داغی از سنگک گرفتم و پشت دست آن پیرمرد چسباندم و امروز به مکافات عمل پنجاه سال پیش رسیدم!! فریادم برای سوختن دستم بود و خنده ام برای مکافات عمل. 📚به نقل از: نشریه صفیر هدایت، شماره 30 📖هر کس به وزن یک ذره، عمل خیری انجام دهد آن را می بیند و هر کس به وزن یک ذره عمل بد کند همان را خواهد دید.سوره زلزال، آیه 8 @Emamzamaniam313
🛑 همه مراجع تقلید واکسن زدند! به گزارش بزرگترین و معتبرترین خبرگزاری ایران،نه فقط رهبری بلکه همه مراجع واکسن زدند، این چه پیامی میتونه داشته باشه برای عزیزان طب اسلامی و دیگر واکسن‌هراسان؟ چرا هیچکدوم از مراجع نیومدن پشت قضیه اعتراض به واکسن؟ چون مراجع واکسن زدن رو یک کار عقلانی و شرعی دیدن که زدن، "کُلُ ما حَکَمَ به العقل، حَکَمَ به الشرع" 🔻البته عزیزان طب اسلامی برای همه‌چیز یه بهونه‌ای میتراشن و یه تاویل و تفسیری جور میکنن، مثل توجیه‌هایی که برای زدن واکسن توسط رهبری آوردن مثل توجیه‌هایی که برای ماسک نزدن میارن و ماسک زدن رهبری رو نمایشی میدونن. ✍ متاسفانه برخلاف قول و فعل رهبری خیلی کارها میکنن و برای همش توجیه میتراشن. بنظر این دوستان رهبری اشتباه کرده واکسن زده، مراجع همه اشتباه کردن و گول خوردن و خبر از دسیسه های دشمن ندارن، و فقط این بزرگواران درست میگن و میفهمن...!! ✅از شر فتنه های آخرالزمانی که دین و دنیای مارو برباد میده،به خدا پناه ببریم.... 💥دیگه خودتون میدونید،هرکی خواست واکسن بزنه هرکی نخواست نزنه @Emamzamaniam313
پرهیز از قضاوت های نادرست... @Emamzamaniam313