eitaa logo
امام حسین ع
18.5هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🏴 علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ چشمم از غمت تَرِه ، قاسمت خون جگره جون دادن برای تو ، از عسل شیرین تره ای همه قرار من - لحظه های آخره کاش بیای کنار من ای همه قرار من - غربت تو همه ی غم روزگار من ای همه قرار من - برای تو می‌تَپه دل بیقرار من خیلی هستم دلخون تو جون قاسم قربون تو ۲ عمو - حسین / عمو حسین ... 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ زار و مضطرت شده ، دل که پرپرت شده سینه و پهلوی من ، مثل مادرت شده من یتیم حسنم - مث مادرت شکست استخونای تنم من یتیم حسنم - زیر سُمِّ مَرکبا مونده اینطور بدنم من یتیم حسنم - تکه تکه هم بِشَم باز ازت دَم می‌زنم از روی مرکب افتادم خوشحالم جونم رو دادم ۲ عمو - حسین / عمو حسین ... 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ بایدم زاری کنم ، کاش می‌شد کاری کنم کاش می‌شد بیشتر از این ، عَمومو یاری کنم مثل اکبرت شدم - شبیه یه شاخه گل دیگه پرپرت شدم مثل اکبرت شدم - زنده شد مدینه تا مثل مادرت شدم مثل اکبرت شدم - فدای قُنداقه ی علیْ اصغرت شدم من نائبِ بابا هستم با تو رو نی همرا(ه) هستم ۲ عمو - حسین / عمو حسین ... مشابهسبک زیر خوانده می‌شود 👇
. 🏴 علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ تو برام همهْ کسی ، می‌دونم دلواپسی اینقَدَر گریه نکن ، که نداری نفسی لایی لایی اصغرم - بخواب آروم بغلم نور چشمای ترم لایی لایی اصغرم - که منم شبیه تو نگران پدرم لایی لایی اصغرم - چطوری طاقت بیارم آخه من یه مادرم مثل تو بی تابه مادر لالایی مهتاب مادر ۲ لایی لایی اصغر من ... 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ به تنت نمونده جون ، به لبت نزن زبون دلخوشی من تویی ، پیش مادرت بمون لایی لایی اصغرم - می‌دونم که تشنه ای آب ندارم پسرم لایی لایی اصغرم - یه کمی آروم بگیر آخه دردت به سرم لایی لایی اصغرم - واسه بی قراری هات دل پریشونه حرم طاقت بیار عشق بابا شاید از شط اومد سقا ۲ لایی لایی اصغر من ... 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ توو دلم یه دنیا غم ، غصه هام نمیشه کم ترسم اینه حرمله ، بگیره تو رو ازم لایی لایی اصغرم - نذار آرزو به دل بمونم ای پسرم لایی لایی اصغرم - شبیه لبای تو می‌سوزه این جگرم لایی لایی اصغرم - کاش بزرگ شی عزیزم بشی سایه ی سرم قلبم از این دنیا سیره بی تو این مادر می‌میره ۲ لایی لایی اصغر من ... 👇
. 🏴 علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ غم نشسته به کمین ، اشک چشمامو ببین جون بابا پسرم ، پاشو از روی زمین ای علی اکبرم - اشک چشمامو ببین پاشو از جا پسرم ای علی اکبرم - چجوری پیکرتو تا خیمه ببرم ای علی اکبرم - از غمت در اومده گریه ی اهل حرم جان زهرا پاشو از جات می‌میره از غصه بابات ۲ علی - جانم / علی جانم ... 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ نا نداری که به تن ، دیگه دست و پا نزن من که گریه می‌کنم ، همه می‌خندن به من همهْ هستیِ پدر - چجوری بدون من داری میری به سفر همهْ هستیِ پدر - مثل قلب مضطرم بدنت زیر و زِبَر همهْ هستیِ پدر - غیرت اللهِ بابا پاشو عمّه رو بِبَر قلب من مثل روت زخمی پهلوت زخمی بازوت زخمی ۲ علی - جانم / علی جانم ... 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ غرق خاک و خون تنت ، دیدم از دور، زدنت پیش چشم من شده ، اِرباً اِربا بدنت ای علی اکبرم - جوری پاشیده تنت که نمیشه باورم ای علی اکبرم - شده از غصه ی تو خاک عالم به سرم ای علی اکبرم - زخم داغت تا ابد می‌مونه رو جگرم توو قلبِ توو سینم هستی هرجا رو می‌بینم هستی! ۲ علی - جانم / علی جانم ... .👇
. 🏴 علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ ای علمدار حرم ، مهربون برادرم از غم مصیبتت ، دیگه تا شد کمرم تکیه گاه من تویی - بین آسمون عشق مِهر و ماه من تویی تکیه گاه من تویی - توی این دشت بلا سرپناه من تویی تکیه گاه من تویی - علت گریه و این سوز و آه من تویی رفتی با این غم‌ها موندم بی تو دیگه تنها موندم ۲ عباس من / عباس من ... 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ ای امید خیمه ها ، ساقی کرببلا روی خاک این زمین ، بازو می‌زنی چرا ساقی تشنه لبم - می‌بینی چه حالی ام غرق تاب و تبم ساقی تشنه لبم - فکر الان تو و فردای زینبم ساقی تشنه لبم - دقیقاً شبیه تو جون رسیده به لبم زینب بی ما تنها میشه آواره ی صحرا میشه ۲ عباس من / عباس من ... 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ چقَدَر زخمه تنت ، این همه تیر زدنت جای سالم نداری ، هیچ کجای بدنت پاشو ای چاره ی من - پاشو ای مرهم این دل صد پاره ی من پاشو ای چاره ی من - شده غرقابه ی خون دل بیچاره ی من پاشو ای چاره ی من - بدون تو حَتمیه مرگِ شیرخواره ی من مرهم واسه چشم تر باش فکرِ اشک یک مادر باش ۲ عباس من / عباس من ... مشابه سبک زیر خوانده می‌شود 👇
. 🏴 علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ گریه می‌کنم برات ، گریه از مُصیبتات چرا زنده ام هنوز ، کاشکه می‌مُردم برات یا قتیل العبرات - همه ی ملائکه گریه کردن برات یا قتیل العبرات - کشتنت دل نگران جلو چشم بچه هات یا قتیل العبرات - تشنه لب فدا شدی پیشِ نهر فُرات این دنیا رو زَهرِت کردن بین گودال نَحرِت کردن ۲ ای وای آقام / آقام آقام ... 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ چه شلوغ شد قتلگاه ، از هجوم یک سپاه ای پناه عالمین ، مونده بودی بی پناه تو رو بی هوا زدن - جلو چشم زینب و مادرت زهرا زدن تو رو بی هوا زدن - عده ای با نیزه و عده ای عصا زدن تو رو بی هوا زدن - تو رو کُشتنت دیگه زینبو چرا زدن تو افتادی دشمن می‌زد پیش چشم یک زن می‌زد ۲ ای وای آقام / آقام آقام ... 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ مادرت که دم گرفت ، این جهانو غم گرفت روی سینه پا گذاشت ، موهاتو مُحکم گرفت زینت دوش نبی - الهی برای تو بمیرم تشنه لبی زینت دوش نبی - زیر دست و پای شمر باز به فکر زینبی زینت دوش نبی - جلو خواهرت به تو می‌کنن بی ادبی جسم مُقَطَّعُ الْاَعضاء عُریان مونده بین صحرا ۲ ای وای آقام / آقام آقام ... 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ زخمیه تنت حسین ، آب ندادنت حسین روضه ها شروع میشه ، بعدِ رفتنت حسین کشته ی دور از وطن - توی خیمه ریختن و زن و بچه تو زدن کشته ی دور از وطن - بدنت روی زمین بدون غسل و کفن کشته ی دور از وطن - واسه تشییعِ تنت مَرکباشون اومدن تا تو رفتی غوغایی شد تازه فصل تنهایی شد ۲ ای وای آقام / آقام آقام ... ⚫️ مشابه سبک زیر خوانده می‌شود .👇
. ☑️بنداول میون این قلب مجنونه من جاته دله من اسیره اون صحن وسراته خودت می دونی که اربابم حسین جان دلم هوایی اون کرببلاته ..... برات چشامه دریا منم فداییت آقا بزار بیام حریمت مدد عزیز زهرا حسین عزیز زهرا ☑️بنددوم شبی که کرببلای تو را دیدم به غیر تو دل را ز هر کس بریدم دو دستم را بر ضریح تو کشیدم به آرزو های دیرینه رسیدم .... حبیبی نور عینی تو نور عالمینی منم غلام و سائل تو شاه من حسینی حسین عزیز زهرا«س» 👇
. 🎼 بر مشامم رسد، بوی خوش یار من شده آماده از، عشق رخش دار من این من و این سرم هدیه بر دلبرم وا اماما ، وا اماما... سوی کوفه میا، ای گل باغ وفا می کشند انتظار، به قتل تو اشقیا از سفر در گذر سوی من کن نظر وا اماما ، وا اماما... کوفی بی حیا ، شکسته پیمان تو جان فدای تو و ، جمله عزیزان تو ای عزیز خدا سوی کوفه میا وا اماما، وا اماما... ✍️محمد مبشری .
. و بر دوش توست شال عزا، صاحب العزاء ماه محرّم آمده یا صاحب العزاء قربان پلک زخمی تو یا ابالغریب روضه گرفته ای تو کجا صاحب العزاء ای صاحب عزای محرم بیا دگر یک سر بزن به مجلس ما صاحب العزاء روضه برای حضرت مسلم گرفته ایم مجلس به پاست بی تو چرا صاحب العزاء بین کدام خیمه تو خون گریه می کنی در کوفه یا که کربوبلا صاحب العزاء بنگر سفیر جدّ تو شد مثل تو غریب از کوفیان ندیده وفا صاحب العزاء با اشک چشم، نامه نوشته به روی بام گفته حسین کوفه نیا صاحب العزاء ای منتقم، سرش شده از پیکرش جدا در راه عشق خون خدا صاحب العزاء افتاده پیکرش به زمین از فراز بام از کینه های قوم ریا صاحب العزاء شکر خدا نرفته تنش زیر سمّ اسب انگشت او نگشته جدا صاحب العزاء دیگر نشد مقابل چشمان خواهرش در زیر آفتاب رها صاحب العزاء ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. کاروان به کربلا وقتی که تو برای همه نور رحمتی از چه همیشه ساکن صحرای ظلمتی غافل شدیم از تو که این گونه ای طرید بیش از هزار سال تو در بند غیبتی تنها شدی چرا پدر مهربان ما در خیمه های بی کسی ات غرق محنتی ای مجری عدالت حیدر ظهور کن پر شد بدون تو همه جا بی عدالتی آقا بیا که رزق حلالی نمانده است در فکر ثروتند همه با چه قیمتی!؟ حق می دهم اسیر هزاران بلا شویم وقتی غریب عصر، گرفتار غربتی حالا که پای عمه به کربوبلا رسید دیگر نمانده در دل تو صبر و طاقتی داری کنار عمه به خود لطمه می زنی گویا به فکر روز دهم، عصر غارتی آقا نه اینکه ماه محرم، تمام سال صبح و مساء تو شاهد عصر جسارتی آقا بگو به عمه که قدری صبور باش امروز در کنار محارم، تو راحتی عمّه هنوز پیکر بی سر ندیده ای بر حنجر حسین ندیدی جراحتی از کعب تازیانه که حرفی هنوز نیست نشنیده ای هنوز تو سبّ و اهانتی در ازدحام و کوی یهودی نرفته ای از رقص و هلهله تو نداری شکایتی ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. علیهاالسلام ای روضه خوان ماه محرم بیا پدر دیگر بس است روضه ی صبر و رضا پدر بی تو شده ست عین زمستان؛ بهارمان بی تو چه فرق می کند عید و عزا ،پدر بیش از هزار سال گذشت و تویی هنوز در کوه و دشت بی کس و تنها چرا، پدر شرمنده ایم چون شده ای از جفای ما عمری اسیر غربت بی انتها پدر آقا قسم به موی سفید رقیه جان دیگر برای آمدنت کن دعا پدر آقا قسم به زخم لب و روی نیلی اش دیگر بگیر اذن فرج از خدا، پدر بین خرابه،منتظرت مانده عمه ات بنگر تو را صدا زده همراه ِبا پدر سر را گرفته در بغل و گفته بین آه خوش آمدی به خانه ی ویران ما پدر دیگر چرا به روی سرت جای بوسه نیست مانده به روی آن، اثر ردّ پا ؛ پدر پرسم کدام دشمن بی شرم و بی حیا در پیش عمه کرده سرت را جدا پدر پاسخ نده؛ لبی که نمانده برای تو بعد از جفای مجلس شام بلا پدر ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) ................... . بنا نبود که از یاد او جدا باشیم هزار سال به مظلومی اش رضا باشیم بنا نبود که باشیم عبد این و آن فقط به فکر رضای ولیجه ها باشیم بنا نبود در این عشق های دنیایی به عشق حضرت دلدار، بی وفا باشیم بنا نبود که باشیم غرق در غفلت و غافل از پدر  ِ غرق در بلا باشیم بنا نبود که جای دعا برای او برای حاجت خود تشنه ی دعا باشیم بنا نبود که ما آتش دلش گردیم دلیل گریه ی هر صبح و هر مساء باشیم بنا نبود بگیریم روضه، بی مهدی و بی خیال غم  ِصاحب  ِعزا باشیم بنا نبود رقیّه بگوید ای عمّه چگونه ما وسط قوم بی حیا باشیم بناد نبود که زیر شکنجه های شام پر از کبودی و مجروح؛ از جفا باشیم بنا نبود که با شمر همسفر گردیم به زیر سایه ی هجده سر  ِجدا باشیم بنا نبود که در مجلس شراب شام چنین شکسته دل از سبّ مرتضی باشیم ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. علیهم السلام عمری غریب فاطمه، صبح و مساء گریست وقت مرور محنت آل عبا گریست از دست دشمنان نه فقط، بلکه روز وشب وقت گناه شیعه ی پرمدّعا گریست خیلی برای غصه ی ما غصه خورده است در فتنه ها به سختی احوال ما گریست در مجلس دعای فرج حاضر است او هر دم شنید ناله ی:« مهدی بیا» گریست گاهی میان علقمه، گاهی به خیمه گاه گاهی کنار مقتل کربوبلا گریست یک دم به یاد حنجر شش ماهه ی رباب یک دم برای پیکر روی عبا گریست در روضه ی شهادت گلهای عمّه اش خیلی برای غربت آن لاله ها گریست حاضر شده حسین به میدان، کنارشان وقتی زدند در بَر ِاو دست و پا گریست تا که خجالتی نکشد شاه کربلا زینب درون خیمه ی خود بی صدا گریست اما زمان رد شدن از قتلگاهشان وقتی که دید پیکرشان را رها گریست بر روی نیزه، مادر خود را صدا زدند زینب کنار حرمله ی بی حیا گریست وقتی که اشک آن دو غیورش به نیزه دید در ازدحام ِکوچه ی شام بلا گریست ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. علیهماالسلام عمریست ای پدر که تو را من ندیده ام از دیده اشک، از غم هجرت چکیده ام در حسرتم که تالی قرآن تویی ولی از هر کسی به غیر تو قرآن شنیده ام صحرا روم به خاک زنم بوسه با امید شاید ز خاک پای تو یک بوسه چیده ام بی تو درون سینه ی من، غیر آه نیست از این حیات ِ بی تو دگر دل بُریده ام با یک دعا، ظهور خودت را رقم بزن از تَحْبِسُ الدُّعایی ِخود، لب گَزیده ام حق را قسم دهم به گل پرپر حسن امضا کند ظهور تو را، نور دیده ام گفت ای عمو، غریبی تو آتشم زده از پیش عمّه تا دم مقتل دویده ام دیدم غریب؛ در وسط تیر و نیزه ای شکر خدا به داد تو اینجا رسیده ام من آمدم به راه تو جان را فدا کنم ناله نزن بخاطر دست ِبریده ام تیری رسید و دوخت تنم را به سینه ات شکر خدا که در بر ِتو آرمیده ام وقتی که نعل تازه نصیب تنت شود من هم عمو کنار تو در خون تپیده ام ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .............. شب بی‌قرار در پی صبح نگاه توست چشم تمام عالم و آدم به راه توست ای آنکه صبح می‌دمد از چشم‌های تو خورشید وقت آمدنت در سپاه توست امشب دو قطره روضه بخوان با نگاه خود امشب که ماه گریه کن خیمه‌گاه توست از قتلگاه و مرگ گلی غرق خون بگو آیینه‌ایم، روضه بخوان، روضه آه توست آری برای طفل حسن شعله ور شده‌ست این شعله‌های اشک که بین نگاه توست ۱۴۰۳ .
. علیه السلام در پشت ابر، یکسره ماه خدا نباش دیگر امام عصر، تو از ما جدا نباش در خیمه های بی کسی خود چه میکنی دائم اسیر غربت بی انتها نباش بر پلک های زخمی خود یک امان بده باران خون  ِروضه ی صبح و مساء نباش باید خودت برای ظهورت دعا کنی دلخوش به این دعای پر از ادعا نباش حق را قسم به قاسم مظلوم می دهم یارب به هجر یوسف زهرا، رضا نباش قاسم تو را صدا زده در زیر دست و پا در کوه و دشت، منتقم کربلا نباش آمد حسین و گفت: عزیز  ِبرادرم صدها هلال؛ ای قمر مجتبی نباش با نعل تازه موی سرت شانه خورده است ماه منیر نجمه، پر از ردّ پا نباش چون مادرم به صورت زخمت بزن نقاب اسباب داغ  ِروز و شب عمّه ها نباش هر سو کشانده اند تو را نعل اسب ها مانند جسم اکبر من، هر کجا نباش ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. حضرت قاسم وهمسرشان حضرت زبیده خاتون علیهماالسلام از چه امام شیعه چنین رنج دیده است از کودکی همیشه مصیبت کشیده است عمری میان کوه و بیابان چه می کند؟ او را خدا میان همه برگزیده است تا کی فراق و غیبت و داغ ندیدنش موضوع بیت بیت هزاران قصیده است؟ باید برای آمدن او دعا کنیم دیگر بس است، روز خوشی که ندیده است امشب میان روضه ی ما، آمده ست او خون جای اشک مثل همیشه چکیده است مجلس برای حضرت قاسم گرفته ایم حرف از غم زُبِیده ی قامت خمیده است آن نوعروس کربوبلایی که قاسمش در زیر پای اسب عدو قد کشیده است او دیده مرد زندگی اش غرق خون شده از زخم های پیکر او بوسه چیده است عصر هجوم پیش تن قاسمش چه دید دشمن مقابلش سر او را بریده است آخر کجا به تازه عروسی کتک زنند بر روی سنگ و خار بیابان دویده است روی سر عروس بریزند گل ولی از چه سرش شکسته و طعنه شنیده است از داغ روی داغ، شده پیر آخرش در اصل او شبیه رقیه، شهیده است ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. و مادرشان رباب علیهما السلام کمتر ببار، چشم تو ابر ِبهاره نیست کمتر ببار، اشک غمت را شماره نیست قلبم شکسته از غم صحرانشینی ات حقّم بده که جنس دلم، سنگ خاره نیست گویم همیشه آخر هر استغاثه ام آیا برای آمدنت راه چاره نیست؟ ای کاش من صدای تو را بشنوم دمی حالا که چشم؛ لایق ِیک دم نظاره نیست با ما بخوان دعای فرج، رد نمی شود در کار خیر، حاجت هیچ استخاره نیست حق را برای امر ظهورت قسم دهم بالاتر از قسم به لب شیرخواره نیست اینجا رسید؛ روضه ی لالایی رباب اصغر کسی به سنّ تو بر نی سواره نیست پایین بیا و در بغلم خواب ناز کن بر روی نی که جای تو با حلق پاره نیست ای نیزه دار، اصغر من را به نی نبند بر حنجرش که طاقت زخم ِ دوباره نیست زحمت نده به خود، چه نیازی به نیزه است آغوش من که هست اگر گاهواره نیست از من نگیر فاصله هرچند مضطرم من را که تاب دوری این ماه پاره نیست در زیر دست و پا سر طفلم چه می کند؟ روی زمین که یکسره جای ستاره نیست ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .... و حضرت علی اصغر علیهماالسلام از چه دعای آمدنت مستجاب نیست این زندگی بدون تو غیر از عذاب نیست در انتظار دیدن تو، صبر تا به کی؟؟؟ دیگر قرار رفته و در سینه، تاب نیست کم گریه کرده ایم برای ظهور تو در آسمان دیده، برایت سحاب نیست دستم بگیر تا که بمانم به راه تو بر استواری ام که حساب و کتاب نیست وقتی میان مجلس روضه نشسته ام در فتنه ها دگر به دلم اضطراب نیست حالا که در فراق تو بی چاره گشته ایم چاره به غیر روضه ی بی بی رباب نیست می گفت اصغرم، گل لب تشنه ام بخواب در خیمه ها برای تو یک قطره آب نیست این رعد و برق و چک چک باران و جوی آب پیش نگاه  ِحسرت تو جز سراب نیست یک تن نگفت حرمله ی پست و رذل را ملعون، نزن،که کشتن کودک ثواب نیست زد یک سه شعبه بر تو و قلب من و حسین بهتر از این برای عدو، انتخاب نیست حالا به روی نیزه شدی داغ دائمم حقّ  ِلبان خشک تو این آفِتاب نیست پایین بیا و در بغلم خواب  ِ ناز کن بر روی نی که اصغر من جای خواب نیست از بس که خورده ای به زمین از فراز نی چاره به غیر  ِ بستن تو با طناب نیست ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) ......... مناجات مهدوی محرمی حضرت علی اصغر علیه السلام ای آفتاب شیعه کجایی أبالغریب کی می شود که رخ بنمایی أبالغریب در بین روضه بر لب ما دم به دم دعاست تا بشنویم از تو صدایی أبالغریب آقا خودت برای ظهورت دعا نما ما را بس است داغ جدایی أبالغریب حق را به لعل تشنه ی اصغر قسم دهم دیگر امام شیعه بیایی أبالغریب حق را قسم به حنجر پاره دهم که تو دیگر شوی ز غصه رهایی أبالغریب ای منتقم ببین که رباب است منتظر بر زخم قلب او تو دوایی أبالغریب بنگر که آب بر لب تشنه شده حرام در کربلا نمانده حیایی أبالغریب تیر از گلوی طفل، بکش جای جدّ خود تنها قرار خون خدایی أبالغریب بنگر رباب دیده گلش را به روی نی دیگر نخورده آب و غذایی أبالغریب ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. حضرت لیلا و حضرت علی اکبر علیهماالسلام وقتی دلی برای تو کاشانه می شود دیگر پناهگاه تو صحرا نمی شود می دانم ای غریب، دراین شهر بی وفا دیگر دلی برای تو مأوا نمی شود ما غافلیم و هر ملکی داد می زند مردم! امام، بی کس و تنها نمی شود دنیا طلب شدیم و نفهمیده ایم که دنیای ما بدون تو زیبا نمی شود مجلس برای حضرت اکبر گرفته ایم مجلس که بی حضور تو برپا نمی شود وقت مرور روضه ی لیلاست العجل داغش به جز ظهور، مداوا نمی شود او را کنار پیکر اکبر کمک بده قلبش حریف وسعت غمها نمی شود گفت ای علی،برای پدر یک نفس بکش افتاده روی سینه ی تو، پا نمی شود صورت به صورت تو میان عدو گذاشت عقده ز قلب خسته ی او وا نمی شود می خواست تا حرم ببرد پیکر تو را با این تنی که مانده به هر جا نمی شود یک عضو توست سمت یمین، دیگری یسار یک عضو هم که گم شده پیدا نمی شود چیده تو را به روی عبایش ولی دگر این پاره پاره، ثانی طاها نمی شود ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) ....... حضرت علی اکبر علیه السلام ای مهد نور، ماه تمام خدای من قرآن بخوان، مفسّر قرآن برای من هم صحبتت دوباره شدم غافلم هنوز خود آمدی سراغ دل بی وفای من روزو شبم بدون تو و یاد تو گذشت اما دل تو کرده همیشه هوای من فرزند ناخلف شده ام ای پدر ببخش عمری نشد رضای تو باشد رضای من خاکی شده عبای تو، ای خاک بر سرم شرمنده ام طرید شدی از جفای من با دست خالی آمده ام، دست من بگیر حالا که شد ظهور تو تنها دعای من حق را قسم به اکبر ِاصغر شده دهم اذن فرج دهد به تو ای مقتدای من آمد حسین پیش علی با گلایه گفت چیزی بگو، نفس بزن ای مصطفای من قرآن من شدی به چه جرمی ورق ورق آیه به آیه جمع شدی در عبای من هرجا نگاه می کنم از توست یک اثر اکبر شدی به وسعت کربوبلای من این بار اول است که من داد می زنم اما میان خنده شده گم صدای من قدّم کمان و موی سر من سپید شد از چه شکسته موقع پیری عصای من تا مخفی از رقیه شود پیری ام ببین خون سرت علی شده حالا حنای من شبهای جمعه،گوشه ی پایین پا هنوز پیچیده است ناله ی مهدی بیای من یارب به روی زخم دلم مرهمی گذار تنها ظهور منتقمم شد دوای من ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .