فدای صحن و ایوان طلایت
منم ریزه خور خوان عطایت
خدا داند رئوف اهل عالم
بود آنچه که دارم از دعایت
منم عبدو تویی مولاامیرم
کنار درگهت عبدفقیرم
شب میلادت ای مولای عالم
رسیدم محضرت حاجت بگیرم
منم ذره تو خورشیدی رضا جان
سراپا نور توحیدی رضا جان
تمام عمر من از لطف و رحمت
به قلبم نوربخشیدی رضا جان
فدای خلق و خوی مهربانت
فدای لطف وجود بیکرانت
الاای هشتمین نور ولایت
نگه کن از کرم بر میهمانت
گلی از گلشن آل عبایی
تومولاناعلی موسی الرضایی
تو با اذن خداوند تعالی
گره از کار هرکس می گشایی
من امشب گشته ام مهمان کویت
گرفتم آبرو از آبرویت
الاای گلبن عصمت رضا جان
دعا کن تا بگیرم عطر و بویت
در بحر ولایت در نابی مولا
من ذره ام وتوآفتابی مولا
خواهم زتوای پاره قلب احمد
از لطف بر این دلم بتابی مولا
مست عطر و بوی این گلخانه ام
دست خالی سائل این خانه ام
شام میلاد تو ای شمس ولا
در کنار سفره شاهانه ام
الا ای آنکه هستی سرور من
همیشه بوده ای تو یاور من
شب میلادت ای نور خدایی
بکش دست نوازش برسرمن
رضا جان معنی صبر و ثباتی
برای شیعیان باب نجاتی
به اذن حضرت پروردگارت
تو حلال تمام مشکلاتی
#دوبیتی_های_زبانحال_امام_رضا_
#حاج_رضا_یعقوبیان
#یاغریب_الغربا
.
.
سبک #استخاره
#سرود_ولادت_حضرت_رضا_
#حاج_رضا_یعقوبیان
یازده ذی القعده آمدنوریزدان جلوه گرشد
در گلستان ولایت نخل عترت پرثمر شد
همه عالم غرق درنور شهریثرب وادی طور
از سپهر دین و قرآن آمده نورالانور
یابن زهرا یا رضا جان(۲)
خانه موسی بن جعفر شده امشب همچو گلشن
گو به نجمه مادراو، زین پسر چشم تو روشن پسرموسی بن جعفر آمده ازنسل حیدر
او بود پاک و مطهر پاره قلب پیمبر
یابن زهرا یا رضا جان
باردیگر غنچه ای از باغ عصمت واشدامشب هفتمین نور ولایت از کرم بابا شد امشب هستی موسی بن جعفر آمده امشب به دنیا در جنان همراه حیدر. شادمان گردیده زهرا
یابن زهرا یا رضا جان
آمده خورشیدهشتم هدیه ای ازسوی سرمد
از تبار حیدر است و عالم آل محمد
او امام هشتمین است
عاشقان خورشید دین است
این پسر تا روز محشر
شیعه را حبل المتین است
یابن زهرا یا رضا جان
این پسرازنسل طاهاحامی دین مبین است
پسر نجمه بوداو،نورچشم متقین است شیعیان رانورعین است رهروراه حسین است گل گلخانه عصمت ،او امید عالمین است
یابن زهرا یا رضا جان
توصفابخش دل ما،جان ختم المرسلینی
منجی وروشنگردین چون امیرالمومنینی
تومعین الضعفایی تو غریب الغربایی
یارضابااذن داور چون علی مشکل گشایی
یابن زهرا یا رضا جان
مهربان مهربانان شامل احسان شدم من
شب میلادت رضاجان برشمامهمان شدم من
من غلامی روسیاهم آمدم برتوپناهم
یارضاجان جوادت از کرم بنما نگاهم
یابن زهرا یا رضا جان
همچو زهرا مادر خود یا رضا خیر کثیری
چون امیر کل عالم تا صف محشر امیری
سوی تو بادست خالی. آمده عبدفقیری
گشته مهمان سرایت تارضادستم بگیری
یابن زهرا یا رضا جان
صحن وایوان طلایت جنت هرشیعه باشد
هر کسی حب تو دارد دردوعالم بیمه باشد بسکه خوب ومهربانی هیچکس راتو مرانی
ای امید اهل عالم بر همه آرام جانی
یابن زهرا یا رضا جان
حرم توعطروبوی کربلا دارد رضا جان
هرکه آیددرحرم حال دعاداردرضاجان
حرم پاکت بهشتم مهروحبت درسرشتم
نظری کن شب میلاد آقا جان برروی زشتم
یابن زهرا یا رضا جان
حرم تو جنت ماست،مهروحبت عزت ماست
این حریم با صفایت جای امن ملت ماست
شدولایت کوله بارم هرچه دارم ازتودارم
وقت مرگ و احتضارم آقاجون در انتظارم
یابن زهرا یا رضا جان
#سرود_ولادت_حضرت_رضا_
#یاغریب_الغربا
.
.
#یاغریب_الغربا
عشق تو بوَدمایه ی خیر و برکات
ریزد زلب مطهرت آب حیات
با صوت جلی بیا دمادم بفرست
بر حُجتِ حق، ضامن آهو صلوات
#قاسم_ملکی
#صلوات
.
داستانهایی از کرامات امام رضا (ع)
صلهي امام رضا عليه السلام به يك شاعر با اخلاص :
مرحوم حاج شيخ ابراهيم صاحب الزماني از مداحان مخلص و مرثيه خوانان باسوز اهل بيت عليه السلام بود او سالها پيش از شروع درس مرحوم آيه الله حائري بنيانگذار حوزهي علميهي قم ،دقايقي چند روضه ميخواند و آنگاه آيت الله حائري درس خويش را آغاز ميكرد .
او داستاني شنيدني دارد كه از حضرت رضا عليه السلام براي مدح خويش صله دريافت داشته است ! خود نقل مي كرد كه يك بار مشهد مقدس مشرف شدم و مدتي در آنجا اقامت گزيدم . پولم تمام شد و كسي را هم براي رفع مشكل خويش نميشناختم. از اين رو قصيدهاي در مدح حضرت رضا عليه السلام سرودم و فكر كردم كه بروم و آن را براي توليت آستان مقدس بخوانم و صله بگيرم با اين نيت حركت كردم، اما در ميان راه به خود آمدم كه چرا نزد خود حضرت رضا عليه السلام، نروم و آن را براي وي نخوانم ؟! به همين جهت كنار ضريح رفتم و پس از استغفار و راز و نياز با خدا، قصيدهي خود را خطاب به روح بلند و ملكوتي آن حضرت خواندم و تقاضاي صله كردم .ناگاه ديدم دستي با من مصافحه نمود و يك اسكناس ده توماني در دستم نهاد . بيدرنگ گفتم :« سرورم ! اين كم است » ده توماني ديگر داد باز هم گفتم : « كم است » تا به هفتاد تومان كه رسيد، ديگر خجالت كشيدم تشكر كردم و از حرم بيرون آمدم .
كفشهاي خود را كه مي پوشيدم، ديدم آيه الله حاج شيخ حسنعلي تهراني، جد آيت الله مرواريد، با شتاب رسيد و فرمود :« شيخ ابراهيم ! » گفتم : « بفرماييد آقا !» گفت:«خوب با آقا حضرت رضا عليه السلام روي هم ريختهاي، برايش مدح ميگويي و صله ميگيريد. صله را به من بده » بيمعطلي پولها را به او تقديم كردم و او يك پاكت در ازاي آن به من داد و رفت وقتي گشودم ديدم دو برابر پول صله است يعني يكصد و چهل تومان .(4)
اي كه بر خاك حريم تو ملائك زده بوس
رشك فردوس برين گشته ز تو خطه توس
هركه آيد به گدايي به در خانهي تو
حاش لله كه زدرگاه تو گردد مأيوس
#کرامات
#یاغریب_الغربا
.
.
کرامات امام رضا از زبان بزرگان (ع)
پاسخ امام هشتم عليه السلام به نامهي يكي از زائران
آقا ميرزا حسن لسان الأطباء از اهالي اشرف مازندران نقل كرد در زماني كه حاجي ملا محمد اشرفي از مشاهير علما در زادگاه خود اشرف ( بهشهر ) زندگي ميكرد، من يك بار عازم زيارت حضرت رضا، عليه السلام شدم . براي خداحافظي و امر وصيت نامهي خود خدمت ايشان رفتم و چون دانست كه به زيارت ثامن الائمه عليه السلام مي روم، پاكتي به من داد و فرمود :
« در اولين روزي كه به حرم مشرف شدي، اين نامه را تقديم امام رضا عليه السلام كن و در مراجعت جوابش را گرفته، برايم بياور.»
با خود گفتم : يعني چه ؟ مگر امام رضا عليه السلام زنده است كه نامه را به او بدهم؟! چگونه جوابش را بگيرم؟! اما عظمت مقام آن دانشمند مانع شد كه اين مطلب را به ايشان بگويم و اعتراض نمايم .
هنگامي كه به مشهد مقدس رسيدم، در اولين روز زيارت، براي اداي تكليف نامه را به داخل ضريح انداختم . بعد از چند ماه موقع مراجعت براي زيارت وداع به حرم مشرف شدم و اصلاً سخن حاجي را كه گفته بود جواب نامهام را بگير و بياور، فراموش كرده بودم .
بعد از نماز مغرب و عشا درحال زيارت بودم كه ناگاه صداي مأموري بلند شد كه زائران از حرم بيرون روند تا خدام به تنظيف حرم بپردازند . وقتي نماز زيارت را تمام كردم، متحير شدم كه اول شب چه وقت در بستن است ؟ ولي ديدم كسي جز من در حرم نيست ! برخاستم كه بيرون روم، ناگاه ديدم سيد بزرگواري در نهايت شكوه و جلال از طرف بالا سر با كمال وقار به سوي من مي آيد . همين كه به من رسيد، فرمود : حاجي ميرزا حسن ! وقتي به اشرف رسيدي پيغام مرا به حاجي اشرفي برسان و بگو :
آيينه شو جمال پري طلعتان طلب جاروب زن به خانه و پس ميهمان طلب
در اين فكر بودم كه اين بزرگوار كه بود ؟ كه مرا به اسم خواند و پيغام داد يك مرتبه متوجه شدم اوضاع حرم به حالت اول برگشته، برخي نشسته و بعضي ايستاده به زيارت و عبادت مشغول هستند فهميدم كه اين حالت مكاشفه بوده است . وقتي به وطن مراجعت كردم، يكسره به خانه مرحوم حاجي اشرفي رفتم تا پيغام امام عليه السلام را به وي برسانم همين كه در را كوبيدم، صداي حاجي از پشت در بلند شد كه :
« حاجي ميرزا حسن ! آمدي ؟ قبول باشد . آري :
آيينه شو جمال پري طلعتان طلب جاروب بزن به خانه و پس ميهمان طلب
سپس افزود:« افسوس ! كه عمري گذرانديم و چنان كه بايد و شايد صفاي باطن پيدا نكردهايم !» (3)
#کرامات
.
.
کرامات امام رضا
شفاي عالمي وارسته توسط امام هشتم عليه السلام و اعطاي كرامت به وي
آيه الله وحيد خراساني نقل كرد : مدت بيست سال در مدرسه حاج حسن مشهد تحت سرپرستي مرحوم حاج شيخ حبيب الله گلپايگاني - كه سالها در مسجد گوهر شاد امام جماعت بود - بودم . ايشان روزي به من فرمود :
« مدتي در تهران مريض و بستري شدم . روزي به جانب حضرت رضا عليه السلام رو كرده گفتم : آقا ! من چهل سال تمام پشت در صحن، در سرما و گرما ،سجدهي عبادت پهن كرده ،نماز شب و نوافل مي خواندم و بعد خدمت شما شرفياب مي گشتم حال كه بستري شدهام، به من عنايتي بفرماييد . ناگاه در همان حال بيداري ديدم در باغ و بستاني خدمت حضرت رضا عليه السلام قرار دارم ايشان از داخل باغ گلي چيده به دست من دادند من آن گل را بوييدم و حالم خوب شد جالبتر آن كه دستي كه حضرت رضا عليه السلام به آن دست گل داده بودند، چنان با بركت بود كه بر سر هر بيماري ميكشيدم، بيدرنگ شفا مييافت ! البته در همان روزهاي نخست با يك مرتبه دست كشيدن بيماريهاي صعب العلاج بهبود مي يافت، ولي بعد از مدتي كه با اين دست با مردم مصافحه كردم، آن بركت اوليه از دست رفت و اكنون بايد دعاهاي ديگري را نيز بر آن بيفزايم تا مريضي شفا يابد .»
آنان كه خاك را به نظر كيميا كنند آيا بود كه گوشهي چشمي به ما كنند؟
#کرامات
#یاغریب_الغربا
.
کرامات امام رضا (ع)
دستگيري امام هشتم عليهم السلام از زائران در راه مانده :
محدث نوري رضوان الله عليه نقل ميكند :
يكي از خدمتگزاران حرم مطهر حضرت رضا عليه السلام گفت : در شبي كه نوبت خدمت من بود، در رواقي كه به دارالحفاظ معروف است، خوابيده بودم .
ناگاه در خواب ديدم كه در حرم مطهر باز شد خود حضرت امام رضا عليه السلام از حرم بيرون آمدند و به من فرمودند :« برخيز و بگو مشعلي فروزان بالاي گلدسته ببرند، زيرا جماعتي از اعراب بحرين به زيارت من ميآيند و اكنون در اطراف « طرق » ( هشت كيلومتري مشهد ) بر اثر بارش برف راه را گم كردهاند برو به ميرزا شاه نقي متولي بگو مشعلها را روشن كند و با گروهي از خادمان جهت نجات و راهنمايي آنان حركت كنند .»
آن خادم ميگويد : از خواب پريدم و فوري از جا برخاستم و مسؤول خدام را از خواب بيدار كرده و ماجرا را برايش گفتم او نيز با شگفتي برخاست و با يكديگر بيرون آمديم در حالي كه برف به شدت مي باريد مشعلدار را خبر كرديم و او به سرعت مشعلي روي گلدسته روشن كرد آنگاه با عدهاي از خدام حرم به خانهي متولي رفتيم و ماجرا را برايش شرح داديم سپس با گروهي مشعلدار به طرف طرق حركت كرديم نزديك طرق به زوار رسيديم . آنان در هواي سرد و برفي ميان بيابان گويي منتظر ما بودند . از چگونگي حالشان جويا شديم گفتند : ما به قصد زيارت حضرت رضا عليه السلام از بحرين بيرون آمديم امشب گرفتار برف و سرما شده و از راه خارج گشتيم و ديگر نميتوانستيم مسير حركت را تشخيص دهيم تا اينكه از شدت سرما دست و پاي ما از كار افتاد و خود را آمادهي مرگ نموديم . از مركبها فرود آمديم و همه يك جا جمع شديم . فرشهايمان را روي خود انداختم و شروع به گريستن كرديم و به حضرت رضا عليه السلام متوسل شديم . در ميان مسافران مردي صالح و اهل علم بود . همين كه چشمش به خواب رفت، حضرت رضا عليه السلام را در خواب زيارت نمود ،كه به او فرمود :
« برخيز ! كه دستور دادهام چراغها را بالاي منارهها روشن كنند. شما به طرف چراغها حركت كنيد .» همه برخاستيم و به طرف چراغها حركت كرديم كه ناگاه شما را ديديم .» (2)
اي نفست چارهي درماندگان جزتوكسي نيست كس بيكسان
چارهي ما ساز كه بيچارهايم گر توبراني، به كه روي آوريم
يار شواي مونس غمخوارگان چاره كن اي چارهي بيچارگان
قافله شد، بي كس ما ببين اي كس ما بيكسي ما ببين
#کرامات
#یاغریب_الغربا
.
نوشتها :
(1) بحارالانوار 49/98.
(2) دارالسلام ، ج 1/267.
(3) کرامات رضویه ، ج 2 ، ص 64.
(4) کرامات الصالحین ، ص 216.
برای #کرامات امام رضا ع (منبع )
#ولادت #مدح
#امام_رضا علیه السلام
#احسان_نرگسی
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
سلطان خراسان نه، که سلطان جهان است
ثابت شده فیضش همه جا در جریان است
در "بست بهایی" شب شعری شده بر پا
احساس غزل خوانی ما در غلیان است
هر کس که نرفته ست به پابوسی سلطان
"اشک غمش از هر مژه چون سیل" روان است
عمری ست که "نان رضوی" نان شب ماست
هر کس به طریقی پی یک لقمه ی نان است
نزدیک تر است از رگ گردن به گدایش
"چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است"
امروز رضا گفت که فردای قیامت
هر کس که شده زائر ما، از خودمان است
رنگین شده سجاده ی ما با می نابش
ما جام به دستیم و رضا پیر مغان است
ما را به غلامی خودش شاه پذیرفت
با ما به از این بود که با خلق جهان است
یک خادم خوش رو وسط شعر به من گفت
برخیر پسر جان! که دگر وقت اذان است
#یاغریب_الغربا
.
با همین سوز که دارم بنویسید حسین
هر که پرسید ز یارم بنویسید حسین
ثبت احوال من از ناحیۀ ارباب است
همۀ اهل و تبارم بنویسید حسین
خانۀ آخرتم هست قدمگاه حبیب
سر در قصر مزارم بنویسید حسین
هر که پرسید چه دارد مگر از دار جهان
همۀ دار و ندارم بنویسید حسین
من دلم را ز شکیبایی زینب دارم
همۀ صبر و قرارم بنویسید حسین
هیچ شعری ننویسید به روی کفنم
با گِلِ تربت یارم بنویسید حسین
تا نپرسند ز من هیچ سؤال آن دو مَلک
به روی سینۀ زارم بنویسید حسین
گلشن و باغ و بهشتم همه در هیئت اوست
همۀ باغ و بهارم بنویسید حسین
روی پیشانی من هرچه که بیمار شدم
با همه حال نزارم بنویسید حسین
هرکه پرسید که در چلّه نشینی چه کنم؟...
اربعین با که گذارم؟ بنویسید حسین
دست بر شاکلۀ هیئتیِ من نزنید
گفت یارم به عذارم بنویسید حسین
آری از کرب و بلایش نتوان دست کشید
حاجت قافله دارم بنویسید حسین
۳ ۰
مسافر کربلا
#بنویسید #حسین
#یا_صاحب_الزمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شاعر_جناب_سازگار
اگر تو چهره گشايي چه منّت است ز حورم
و گر تو خنده نمايي چه حاجت است به نورم
دلم به ياد تو طور است و سينه وادي سينا
نه دل به وادي سينا بود نه چشم به طورم
به چشم پادشهان ناز ميكند كف پايم
اگر فتد به سر كوي سائل تو عبورم
ميان عاشق و معشوق نيست بُعد مكاني
تو در كنار من استي كه گفته من ز تو دورم
نوشته اند به پيشانيم ز صبح ولادت
كه من به خاك سليمان عشق بنده ي مورم
اگر به كوي تو ميرم ولادت است مماتم
و گر به مهر تو نازم عبادت است غرورم
مرا چه كار به بزم بهشت و ساغر و ساقي
رخ تو باغ جنان چشم تو است جام طهورم
بهشت من بود آنجا كه جاي پاي تو باشد تفاوتي نكند اوج عرش و حفره ي گورم
خدا گواست كه طول حيات نوح نيرزد
به لحظه اي كه به كويت دهند فيض حضورم
از آن سبب شدهام «ميثم» شما كه به عالم بود ثناي شما اهلبيت شعر و شعورم
#اباصالح
.