حسین جان ای آبروی دو عالم
نگین سلیمان به حلقه خاتم۲
موقع وداع
خداحافظ ای نگارو حبیبم
خداحافظ ای ، غمگسار و طبیبم
خدا حافظ ای قرار و شکیبم
خدا حافظ ای امام غریبم
خداحافظ ای حسین جانم
*حسین هم گفت: زینبم...
مسوزان از غم تو بال و پرم را
ببین اشکِ کودکانِ حرم را ۲
تو از مرکب ، طفلِ خسته جدا کن
ز گوشِ او گوشواره تو وا کن
حسین جان ای آبروی دو عالم
نگین سلیمان به حلقه خاتم ۲
.
اما لحن زینب س شام غریبان عوض شد👇
خدا حافظ ای برادر زینب //
به خون غلطان در برابر زینب ۲
برادر جان بی تو در دل صحرا //
شده تنها خواهرت گل زهرا ۳
ز زخم تنت روی ریگ بیابان //
به اشک دل و سوز و آه یتیمان
تنت بی سر مانده در دل صحرا //
سرت هر دم روی نیزه اعدا
کند گریه خواهر تو به هر شب //
شده محمل، جای روضه ی زینب
تو ای سوره ی پاره در بر زینب // مزن دست و پا در برابر زینب
به شهر شام در هجوم نظر ها // کند خنده دشمنت به غم ما
زند سیلی دشمنت به رخ من // دلم خون است از جسارت دشمن
حسین جان ای آبروی دو عالم // نگین سلیمان به حلقه خاتم
#سبک_حسین_جان_ای_آبروی_دوعالم
4_6032981457922688543.mp3
12.2M
خداحافظ ای برادرزینب..
خداحافظ سایه ی سرزینب😭
#کربلایی_حمید_علیمی
#سبک_حسین_جان_ای_آبروی_دوعالم
.
#روضه و مناجات جانسوز #کوفه و #اسارت خاندان آل الله _
استاد حجت الاسلام میرزامحمدی
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقِیَّهَ اللَّهِ فی اَرْضِهِ
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تَقُومُ
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تَقْعُدُ
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تُصَلّى وَ تَقْنُتُ
الان کجای عالم شرف حضور داری اقاجان ... کجا داری نماز میخوانی ... کجا داری گریه می کنی ... کجای عالم داری برای ما دعا می کنی ... کجای عالم داری برا ما استغفار می کنی ؟؟؟ اونی که ما گریه کنا می فهمیم اینه ،الان تو کوفه با عمه جانت زینب داری همراهی می کنی ... بعضی ها فرمودن وقتی قافله رو از کوفه بردن تا وقتی که تو کوفه بودن یه عده ازین 84 زن و بچه که بعضی هاشونم بنی هاشمی نبودن تو کوفه فامیل داشتن . سکینه ی بنت الحسین دید بعضی ها اومدن بعضی ازاین اسرا رو از قافله جدا کردن عمه جان اینا کجا دارن میرن؟ فرمود عزیز برادرم اینا اینجا فامیل دارن ازین به بعد دیگه با ما نمیان ... " نه نمیان ،اینجا خونه دارن اینجا کس و کار دارن ..."(خیلی دله این نازدانه ابی عبدالله شکست) عرضه داشت عمه جان مگه ما تو کوفه کس و کاری نداریم ؟(الله اکبر) یه نگاهی کرد؛ دید از این به بعد لباس هاشونو رفتن عوض کردن" این بچه هایی که از گرسنگی و تشنگی رنگ به چهره نداشتن دیگه آب و غذا بهشون دادن ... یعنی از اینجا به بعد فقط بنی هاشم تو قافله ی اسرا هستن ..." کجا دارن میرن ؟اینا رو دارن میبرن شام بلا ..." همونایی که 40 سال کینه ی امیرالمومنین و به دلاشون داشتن ..." آقا جان الان کجای عالمی ؟ از زبان خود شما روضه ی اسارت عمه جان تو بخوانیم" اون روضه ای که خودت فرمودی من خون گریه می کنم ..."روضه ای که امام زمان خون گریه کنه حیفه من و تو گریه نکنیم ..."
عمه ی من نائب الحیدر است
سیدالنساء پس از مادر است
عمه ی من سفیر خون خداست
هم دم هجده سر از تن جداست
عمه ی من اوست که در قافله
نشسته آورده به جا نافله ...
عمه ی من بر سر بازارها
دیده ز اهل ستم آزارها
این بی بی کسی هست که 56 سال آفتاب سایه اش رو ندیده بود ؛ این خانمی که 56 سال تا کربلا که بیاد، تاریخ نوشته هیچ چشمی قد و قامتشو ندیده"" این خانمیه که وقتی حرم پیغمبر میخواست بره ، امیرالمومنین و حسنین دورش و می گرفتن ،شبانه به زیارت پیغمبر میرفت" امیرالمومنین قنبر رو میفرستاد برو چراغ های حرم رو کمتر کن ..." یه روز امام مجتبی پرسید بابا ما که زیارت میخوایم بریم روز میریم بدون هرگونه تشریفات" اما چرا زینب خواهرم که میخواد بره شب می بریمش با این همه تشریفات ؟ فرمود همه ی اینا به خاطر اینه مبادا کسی قد و قامتشو ببینه ...." حالا این خانم محاصره شده بین نامحرما ...." این زینب و آوردن تو کوچه و بازار کوفه دارن میگردونن .... یه جمله فقط" این خانمو آوردن تو مجلس شراب ...."
آی حسین ......
عمه ی من اسوه ی ایوب بود
شاهد قرآن و لب و چوب بود
هرچه صدا زد مزن ظالم که او مادر ندارد ....
هر چی گفت نزن بچه هاش دارن می بینن " نتیجه ای نگرفت
آخر به طعنه گفت بزن ،خوب میزنی ...
ظالم به بوسه گاه نبی چوب میزنی ....
بأبی المستضعف الغریبیا ثارالله ... یا اباعبدالله ...
نَسئَلُک اَلّلهُمَ و نَدعُوک بِاسمِکَ العَظیمِ الاَعظَم الاَعَزِ العَجَّلِ الاَکرَم به عظمت و مصیبت عمه جان امام زمان حضرت زینب سلام الله علیها تو را میخوانیم یا الله ...
سلام و تسلیت خالصانه ما را اصاعه به محضر نورانیش برسان
اصاعه اقا و مولا و ولی نعمتمان را دعا گوی ما قرار بده
به دعای مستجابش حسن عاقبت بخیری به همه ما کرم فرما ....
👇
.
#کوفه
#ام_حبیبه
#روضه و توسل زیبا _ورود کاروان اسرا به کوفه و ماجرایِ اُم حَبیبه _ حاج امیر کرمانشاهی
اين است نوايِ دِلِ من در همه حالآت
از روزِ ازل تا بِ دم صبحِ مکافات
نقش است به لوحِ دلِ من با قلم عشق
این جاست حسینیۀ تو عمۀ سادات ...
خوبانِ روزگار مسلمانِ زینبند
دیوانۀ حسینُ پریشانِ زینبند
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
حتماً کنیز و پیرغلامانِ زینبند
در جنت الحسین تمام حسینیان
هستند غرق ناز که مهمان زینبند
مرغان خوش صدای بهشتی تمامشان
بیچاره طنین حسین جان زینبند ....
کعبه رقیب حُرمت زینب نمی شود
عالم حریف هیبت زینب نمی شود
این ها که گفته اند ز عیسی مسیح ها
یک قطره از کرامت زینب نمی شود
هر جا که حرف اوست همان جاست کربلا
در هر مکان که صحبت زینب نمی شود ...
باید به سوی عرش خدایش سفر کند
روی زمین رعایت زینب نمی شود
تنها به احترام حسینش اسیر شد
هر عاشقی که حضرت زینب نمی شود
زینب اگر نبود محرّم نداشتیم
هیئت نبود ، این همه آدم نداشتیم
وقتی غرور حیدری اش جلوه گر شود
هر کس که هست مرد خطر بی جگر شود
تنها پیمبری ست که باید چهل مسیر
با شمر ها و حرمله ها همسفر شود ...
بین حرامیان سپرِ هر اسیر شد
اما کسی نبود برایش سپَر شود
با دست های بسته نمی شد به سر زند
سر را شکست تا کمی آرام تر شود
*عرضِ روضه ام : گفت نذر کردم یه بار دیگه معلمِ قرآنم زینبُ ببینم ... هر فقیر و اسیری وارد شهر میشه نان و خرما صدقه بدم ....
خبر آوردن اُمِ حبیبه یه کاروان اسیر وارد شهر شده ... (گفت نون و خرما ببرید) بردن و برگشتن گفتن اُم حبیبه از ما قبول نکردن ... ( گفت چطور مگه ؟) گفت آخه فرمودن صدقه بر ما حرامِ ... گفت یا للعحب مگه کی واردِ شهر شده ؟؟
میگن خودش چادر به کمر بست گفت برم ببینم کی اومده ... اومد دید یه عده رو سوارِ شتر هایِ بی جهاز کردن ... سوال کرد بزرگِ این کاروان کیه؟
سیدا،با دست عمه تون رو نشون دادن .... اومد جلو گفت چرا نون و خرمایِ منو قبول نکردید؟ با اون هیبتِ حیدری فرمود صدقه به ما حرامِ ....
گفت تا جایی که من میدونم و یادمه صدقه فقط به بچه هایِ پیغمبر حرامه ؟؟؟...
فرمود اُمِ حبیبه برا چی نذر کرده بودی ؟ عرض کرد خانم یه بار دیگه معلم قرآنم زینب رو ببینم ...
فرمود ام حبیبه نذرت قبول .... من زینبم ....
نوکرا ... میگن ام حبیبه یکی دو قدم فاصله گرفت ، خانم مگه چند وقته ندیدمت ...چرا انقد شکسته شدی ... چرا قدت خمیده ....؟؟ اصلاً باور نمیشه شما زینب باشی ... اگه شما زینبی ، زینب همیشه یه نشونه داشت ... همه جا سایه به سایۀ حسینش بود ... به من بگو اگه زینبی پس کجاست حسینت ...
فرمود ام حبیبه .... اون سری که بالایِ نیزه داره قرآن میخونه .....*
حسین ....
👇
.
وقتی صدا میزنی : "یاصاحب الزمان" ، بدون جوابت احتمالا این شعر است:
آيينه شو، جمال پري طلعتان طلب
جاروب کن تو خانه، سپس مهمان طلب
یعنی اول دلت رو از گناه و زنگار پاک کن بعد دعا کن که یارِ ما باشی
.
🏴شور
شهادت امام سجاد علیه السلام
میدونم_یک_روزی
حاج_محمد_رضا_بذری
—------------------------------
میدونم یک روزی منو دوستم داشتی
تورو به رفاقتت اگه قهری آشتی
یه نگاه کن به چشام که تر شده تو روضه هات
اومدم منت کشی تورو به اشک نوکرات
هنوزم لب تر کنی ببین که میمیرم برات
یا امام حسین
بچه بودم که رو دوش بابام هیئت اومدم
یادمه اون موقع ها خیلی برات سینه زدم
از همون قدیما راه خونتونو بلدم
*یا امام حسین سلام میرسه به تو صدام
من فقط تو رو میخوام تو رو میخوام*
گم شدم هر جایی اسمتونو بردم
تو نبودی آقا من زمین میخوردم
تو ور دارم یه جور حس بی نیازی میکنم
مثل عابس اونقدر دیونه بازی میکنم
اونقدر زار میزنم تا تو رو راضی میکنم
یا امام حسین
اگه قسمتم نشد تا بمیرم بین حرم
دم مرگم بیا آقا به علمدارت قسم
تو چشات زل بزنم فقط یه بار اینو بگم
یا امام حسین سلام میرسه به تو صدام
من فقط تو رو میخوام تو رو میخوام
.
#حضرت_زینب
#اسارت
#سبک_دوباره_مرغ_روحم
زینب کند برایت این گونه این حکایت
با چشم پر زخونش،با قلب پر شکایت
گوید برادر من ای ماه بی قرینه
بودم به دخترانت،از جان و دل حمایت
دروقت رفتن تو، بوسیدم ان گلو را
بر حال زار زینب، قدری نما عنایت
ای افتاب خوبان،در کربلای جانان
سرها بریده دیدم بی جرم و بی جنایت
در مسجد و به منبر، گه سنگ و گه کلوخی
باریدو بر سر ما ،در هر شهر و ولایت
ان چوب خیزرانش بردُ ز من صبوری
زنهار از این زبانش، وین درد بی نهایت
کی می شود بیایی،تسکین به زخم زینب
هرشب کنم دعایت، ای آیت هدایت
#مرضیه_سادات_هاشمی
۸
#نوحه
#ورود_به_کوفه
#حاج_رضا_یعقوبیان
الا آرام جانم،تویی روح و روانم
نظر کن حال زینب،اسیر کوفیانم
برادرجان حسینم۲
تمامی بی حیایند،به تزویر و ریایند
تمام دردم این است،ز حیدر کینه دارند
برادرجان حسینم۲
ز بس مهمان نوازند،زنند دست و نی و چنگ
به بازار و به کوچه،زنند بر ما همه سنگ
برادرجان حسینم۲
گل یاس سپیدم،کنار تو رسیدم
سر پاکت برادر،به روی نیزه دیدم
برادرجان حسینم۲
سر تو روی نیزه،زده آتش بر این دل
سرم از سوز این دل،زدم بر چوب محمل
برادرجان حسینم۲
به کوفه ای برادر،نگر در شور و شینم
کنار خواهر خود،بخوان قرآن حسینم
برادرجان حسینم۲
#کوفه #اسارت
#مشهد_مقدس
.
۱۰
#نوحه
#اسارت #کوفه
#حاج_رضا_یعقوبیان
ای گل پرپر ز کین،آمدم ای شاه دین
ای برادر کن نظر،حال زینب را ببین
نور قلب و دیدگانم یا حسین
من اسیر کوفیانم یا حسین
ای برادر یا حسین۲
ای عزیز فاطمه،نور امید همه
بین این نامردمان،گویمت بی واهمه
اهل تزویر و ریایند کوفیان
بی وفایند بی حیایند کوفیان
ای برادر یا حسین۲
کوفیان در بین راه،چنگ و آهنگ می زدند
بر اسیران از ستم،دم به دم سنگ می زدند
کار من گردیده سوز و اشک و آه
از روی محمل کنم بر تو نگاه
ای برادر یا حسین۲
ای گل یاس سپید،زینبت از ره رسید
بین این نامردها،رأس تو بر نیزه دید
زد شرر خون جبینت بر دلم
سر زدم از سوز دل بر محملم
ای برادر یا حسین۲
#زنجیر_زنی
#سبک_گلفروشم_گلفروش
#ورود_به_کوفه
#مشهد_الرضا
.
4_5859532686892205683.mp3
3.74M
داداش دلم با غربٺ آشنا شد💔
نواهنگ سوزناڪ و دلنشیـݩ🏴
#حاج_محمود_ڪریمی🎙
نوحه حضرت عباس
داداش، دلم با غربت آشنا شد
شکستم و قدم دوتا شد
ابروی پیوسته ات جدا شد، داداش
داداش، از مشک تو هستم می ریزه
خون تو از دستم می ریزه
این سری که بستم می ریزه، داداش
افتادی از رو مرکب داغ تو تا کمر رفت
می غلطی روی خاک و تیرا همه تا پر رفت
از جلو خیمه دیدم قطع الیمین شدی تو
رو دست نیزه دارا بالا پایین شدی تو
پاشو، نصیب من غم شده عباس
یه دنیا ماتم شده عباس
چقدر تنت کم شده عباس، داداش
داداش، برا چی می گی که برم من
برم میشه دعوا تو دشمن
تا سرتو از هم بدزدن، داداش
نه از من و نه از تو چیزی نمونده جونم
چه جور برم به خیمه نه میشه نه میتونم
می خوای بدونی عباس چی کمرم رو خم کرد
یه جور زدن نمیشه دیگه تنت رو جمع کرد
داداش، اهل حرم از پا نشستن
شکستی و همه شکستن
گره معجرا رو بستن، داداش
داداش، تا از رو دوشت علم افتاد
ترس تو دل دخترم افتاد
حرمله سمت حرم افتاد، داداش
پاشو که چشم به راه مشک توئه سکینه
پاشو ببر برادر دخترامو مدینه
پاشو که اینجا چشم بی حیا بی شماره
برم بگه رقیه گوشواره شو دراره
موضوع: #حضرت_عباس
سبک: #داداش_نذار
🌴 کاروان غم 🌴
در غمت آقا شدم قامت کمان از راه دور
داغت آورده برایم ارمغان از راه دور
هر که را دیدم ز داغت در گریبان داشت سر
داغدار تو همه پیر و جوان از راه دور
دست غم می زد به سر بالای منبر واعظی
ظهر عاشورا و هنگام اذان از راه دور
چشمه چشمه خون دل جاری شد از هر دیده ای
شد زمین دریا از این اشک روان از راه دور
از زمین جوشید خون در ماتم جانسوز تو
از سما آید ندای الامان از راه دور
کافر از داغ تو می گرید چو ابر نو بهار
بگذرد چه در غمت بر شیعیان از راه دور
آسمان باران غم می ریزد از چشمان خویش
روضه خوان داغ تو کروبیان از راه دور
بعد عاشورا دگر جز فصل غم فصلی نماند
فصل ها شد یک به یک فصل خزان از راه دور
از غم جانسوز تو آتش گرفته قلب ما
روی قلب ما به جا مانده نشان از راه دور
رخت غم پوشیده بر تن در عزایت عالمی
غصه دار و داغدارت یک جهان از راه دور
آشکارا در غمت از دیده ها خون می چکد
سینه می سوزد ز غم اما نهان از راه دور
چهره ها از داغ تو محزون و غم آلوده اند
مؤمنان از کف همه داده عنان از راه دور
مردها سر در گریبانند آقا در غمت
بانوان هم دست غم بر سر زنان از راه دور
یاد آرم چون که از بزم یزید و جام می
شعله می گیرم ز چوب خیزران از راه دور
می برد دل های ما را کاروانی سوی شام
ناله های کاروان تا آسمان از راه دور
#محرم #امام_حسین #روضه #عاشورا
⚫️ شش نفر در تاریخ بسیار گریه کردهاند
1️⃣ حضرت آدم علیهالسلام برای قبولی توبهاش انقدر گریه کرد که رد اشک بر گونه اش افتاد
2️⃣ حضرت یعقوب علیهالسلام به اندازهای برای یوسف خود گریه کرد که نور دیده اش را از دست داد.
3️⃣ حضرت یوسف علیهالسلام در فراق پدر انقدر گریه کرد که زندانیان گفتند یا شب گریه کن یا روز.
4️⃣ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در فراق پدر انقدر گریه کرد که بعضی گفتند ما را به تنگ اوردی با گریه هایت…یا شب گریه کن یا روز…
5️⃣ حضرت امام سجاد علیهالسلام بیست تا چهل سال در مصیبت و عزای پدرش امام حسین علیهالسلام گریه کردند.
هر گاه اب و خوراکی برایش میاوردند گریه میکردند ومی گفتند هرگاه قتلگاه فرزندان فاطمه را به یاد میاورم گریه گلویم را میفشارد
6⃣ اما یک نفر خیلی گریه کرده و هنوز هم گریه می کند…
هر صبح و شام بر مصیبت حضرت امام حسین علیهالسلام ...
من انتظار تو را بردهام ز یاد
با انتظارهای فراوانم از شما
برشوره زار معصیتم گریہ میکنید
جانم فدای دیده بارانے شما...