#شب_هفتم
#ماه_محرم
#حضرت_علی_اصغر
#گریز
#رباعی
با خیره سری قلب مرا سوختی ای تیر
حلق پسرم را که به هم دوختی ای تیر
یک تیر زدن لیک به قصد دو نشانه
درسی ست که از میخ در آموختی ای تیر
#یاسر_رحمانی
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
#شب_هفتم_محرم
#ماه_محرم
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
عجب حال خوشی در روضه ها هست
به قدر وسعت عالم صفا هست
در این شهر سیه رو بین روضه
نفس تنگی نمیگیری هوا هست
به دور هم جمعند عاشقان و
به قدر وُسع عشق است و وفا هست
حرم را در حسینیه ببینید
به هر جا روضه باشد کربلا هست
سگ کهف حریم کربلا شو
فنای جای دگر اینجا بقا هست
اگر داری مریض لا علاجی
بیا روضه بیا دارالشّفا هست
به این خانه بیا تا که ببینی
سر این سُفره شاه است و گدا هست
خضاب دیگران رنگی ندارد
در این وادی زخون آری حنا هست
اگر با گوش دل، دل داده باشی
صدای گریهء یک آشنا هست
هزار و چار صد سال است مهدی(عج)
عزادار غمِ خون خدا هست
روایت از امام صادق(ع) آمد
که گریه بهر جدّم کیمیا هست
خدا این اشک را از ما نگیرد
که هر چه خیر از حال بُکا هست
بخوان ای روضه خوان تا که بگرییم
برای تشنه ای که سر جدا هست
به لطف مادرش زهرا همیشه
میان روضه ها آب و غذا هست
اگر چه آب مهر مادرش بود
ولی شرح غمش پُر ماجرا هست
به منّت بهر طفلش آب خواهد
ز قومی که تماما اشقیا هست
پدر فریاد زد رحمی به طفلم
اگر یک مرد در بین شما هست ...
بگیرد طفل من سیراب سازد
اگر یک ذرّه ای لطف و عطا هست
به جای آب تیر آمد چه تیری
که بهر صید زخمش بی دوا هست
چه تیری اُستخوان حلق بشکست
چنین ذبح عظیمی در کجا هست؟
علی را تا نبیند مادر او
چه جایی بهتر از زیر عبا هست
به حیرانی بابا خنده کردند
بگو آیا که یک ذره حیا هست
الهی مادرش اصلا نبیند
سرِ ششماهه در طشت طلا هست
#مجتبی_صمدی_شهاب
#صلوات
🔹 #اشعارناب_آیینی 🔹
.
#حضرت_قاسم_علیه_السلام
هم پریشانِ حسینم هم پریشان حسن
ای بقربان حسین و ای بقربانِ حسن
روزِ اول مادرم چشمانِ من را نذر کرد
این یکی آنِ حسین و آن یکی آنِ حسن
هرشبی که فاطمه بر روضههامان میرسَد
هست گریانِ حسین و هست گریانِ حسن
نه که دنیا ، دینمان را هم کریمان میدهند
من که ایمان دارم از اول به قرآنِ حسن
زیرِ ایوانِ نجف دیدم که روزی میرسد
یاحسن جان مینویسم زیرِ ایوانِ حسن
هرکجا رفتم دیدم کار دستِ مجتبی است
بشکند دستم نباشد گر به دامانِ حسن
نه که تنها این دوشب کُلِ محرم میشویم
شب به شب تکیه به تکیه باز مهمانِ حسن
قاسمش وقتی به میدان زد حسین آهسته گفت :
میرود جانِ حسین و میرود جانِ حسن
نعره شد : إن تَنکرونی فأنا ابنُ المُجتبی"
تیغ را چرخاند و گفت این است طوفانِ حسن
شد حسن یک ضربه زد اَزرق همانجا شد دوتا
نعره زد عباس ؛ ای جانم به قربانِ حسن
روضههای ما همه لطفِ امام مجتبی است
شُکر هرشب میروم در زیرِ بارانِ حسن
پیشِ زهرا آبرو داری کنیم و آوریم
هِی گلاب و دسته گُل یادِ یتیمانِ حسن
#شب_ششم_محرم
#حسن_لطفی
▪️◾️◼️⬛️ ⬛️◼️◾️▪️
🎤 #مداح_کربلایی_احمد_نظری
#زنجبر_زنی
دوباره هوای حرم دارم عشق کربوبلا در سرم دارم
اگر چه بدو پست و رو سیه ام چشم به دستان شاه کرم دارم
دیوونه گل دسته های حسین و کبوتر صحن علمدارم
دریا دریا صحرا صحرا چون مجنون از غم لیلا
روز و شب گریه میکنم گریه میکنم تا برم حرم پیش دلبرم
آه کربلا چه خبر از حال و هوای حرم
چه خبر از حرم ارباب بی سرم
چه خبر از پرچم یا لثارات الحسین
چه خبر از شب جمعه بین احرمین
لاله لاله مست و واله چه کردی با اون سه ساله
کربلا شهر آرزو از خودت بگو مشک سقا کو
روز و شب گریه میکنم گریه میکنم تا برم حرم پیش دلبرم
چه کربوبلاست غصه ها داره
یک سفر که بری میشی آواره
چه کربلاست دید یک مادر
رفته بر نوک نی راس شیر خواره
چه کربوبلا ست که دور از چش عباس
دارن میبرن مشک و گهواره
نیزه نیزه بی اندازه رو شمشیر ها خون تازه
از غمت جامه میدرم جامه میدرم تا شوم مثل شاه بی سرم
روز و شب گریه میکنم گریه میکنم تا برم حرم پیش دلبرم
آه کربلا من در تو میبینم سر نعش پدر
دختری با تازیاته میرود سوی سفر
در تو میبینم که سوخته دامن این کودکان
در تو میبینم جثارت کردن یک ساربان
عصر حسرت وقت غارت زینب و فصل اسارت
هر روزم روز عاشوراست یار ماتنهاست در دل صحراست
روز و شب گریه میکنم گریه میکنم تا برم حرم پیش دلبرم
🎤 #مداح_کربلایی_احمد_نظری
#زنجیر_زنی
#نماهنگ
▪️◾️◼️⬛️ ⬛️◼️◾️▪️
4_5805688571687863067.mp3
4.92M
#نماهنگ
#زنجیر_زنی
🎤 #مداح_احمد_نظری
دوباره هوای حرم دارم
عشق کربوبلا در سرم دارم
📋 #ماجرایبخششجوانگنهکار
#متن_روضه / بخش اول صوت
#گریز_به_روضه_امام_حسین (ع)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اون عالم بزگوار میگفت خوابم نمیبرد، تو دل شب پاشدم گفتم برم قبرستان؛ اومدم تو یکی از این قبرستانای بصره همینطور داشتم راه میرفتم، دیدم چهار نفر حمّال زیر یه بدنو گرفتن، (تو دل شب)
با خودم گفتم چه خبره؟! نکنه کشتنش آوردنش اینجا پنهانی خاکش کنن؟!
رفتم جلو: -کجا دارین میبرین این بدنو!؟ نکنه کشتینش؟!
گقتن زود قضاوت نکن، مادرش اون جلو داره قبرو آماده میکنه.
رفتم جلوتر دیدم آره؛ یه پیرزنیه، داره قبر میکَنه، آماده میشه...
-چه خبره آی پیرزن!؟ این قبرو برا کی داری آماده میکنی؟ این جنازه کیه این چهار نفر دارن میارنش؟
یه مرتبه زد زیر گریه: من شمارو میشناسم، اگه نمیشناختم برات تعریف نمیکردم.
گفت بگو ببینم آی پیرزن.
گفت بچهی منو همه میشناسنش، اینقد گناه و معصیت کرده بود همه تو گناه و معصیت بچه منو مَثَل میزدن .
وقتی میخواست بمیره یهو به خودش اومد، گفت مادر من خیلی بدبخت و بیچارهم، اگه این مَردُم بفهمن من مُردم منو تو آشغالا میندازن، برا تو هم بد میشه....
گفتم چرا این حرفارو میزنی مادر؟
گفت مادر دارم میمیرم، در خونهی خدا هم توبه کردم، ولی فکر نمیکنم قبول بشه؛ یه درخواستی ازت دارم، وصیت من به توئه...
-چیکار کنم برات مادر؟ هرکاری بگی برات میکنم.
(دیدی این مادرا رو چقدر دلسوزن.
تا میبینن بچهشون عوض شده قربون صدقهش میرن)
-جانم عزیزم، بگو چیکار کنم برات؟
مادرجان، اگه میشه وقتی مُردم یه طناب به پاهام ببند، دور حیات خونه منو بکش رو زمین؛ بگو خدا! این بندهی گنهکارته؛ یه روزی آدم شده که دیگه خیلی دیر شده. الان دستش از دنیا کوتاهه تو بیا دستشو بگیر. خدا بندهی فراریت اومده، تحویلش بگیر...
_دیگه چی؟
مادر جان اگه میشه منو شب ببر دفن کن، خاک کن نمیخوام کسی بفهمه...
اما آی عالِم بزرگوار
(اون پیرزنه داره برا این عالم میگهها)
میگه پاهاشو که بستم، اومدم بکِشم. وصیتش بود، خودم دلم نبود انجام بدم، مادرم، دلم نمیومد.
ولی تا اومدم طنابو بکشم دیدم یهکسی هی بهم میگفت دست بردار ما بخشیدیمش. کی به تو اجازه میده با بنده ما این کارو بکنی؟!
این توبه کرده، مال ماست، ماهم قبولش کردیم، ما کریمیم، ما بخشندهایم...
اما حرف من اینه؛
یکی نبود کربلا به این نامردا بگه این چه کاریه دارین با این بدن میکنین...
(چرا!؟)
آخه اون نانجیب یهو داد زد:
"مَن یَنتَدِبُ لِلحُسین؟"
یه مرتبه ده نفر گفتن ما آمادهایم؛
سواره بر مرکب شدن، نعلارو تازه کردن...
حسین...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
📋 #راستومیرودبالاینیزهها
#سبک_روضه / بخش دوم صوت
#روضه_امام_حسین (ع)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لب گودال پیکر افتاده
ته گودال مادر افتاده
روی نیزه یک سر افتاده
دختر افتاده ، مادر افتاده
رأس تو میرود بالای نیزهها
من زار میزنم در پای نیزهها
آه ای ستارهی دنبالهدار من
زخمیترین سرِ نیزه سوار من
از خیمه آمدم اطراف قتلگاه
گفتی که خواهرم برگرد خیمهگاه
بعد از دقایقی دیدم که پیکرش
در خون فتاده و بر نیزهها سرت
"نوحو عَلَی الحسین ، نوحو عَلَی الحسین"
ای بیکفن چه با این پاره تن کنم
با چادرم تو را باید کفن کنم
"یک عبا داشتی و خرج علی اکبر شد
با چه از روی زمین جسم تورا بردارم"
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
Shabanpoor:
کودک نخورده شیرم / #سبک_تک / حاج ابوذر بیوکافی
کودک نخورده شیرم
خوابو تشنگی بمیرم
از چشات گرفت
ه
با دلم چه کردی مادر
بس که گریه کردی مادر
این صدات گرفته
بسه یکم آروم بگیر ، ای پسرم آروم بگیر
تو گهواره نه لااقل ، تو بغلم آروم بگیر
لالالالا گریه نکن ، جون بابا گریه نکن
ببین رقیه رو گلم ، تو رو خدا گریه نکن
"لای لای لای لای ، به التماس رباب
لای لای لای لای ، ببند چشاتو بخواب"
با دیدن اشکای من
یا نگات به چشمای من
یا به آسمونه
منم مثل تو امیدم
به بارونه آخه شنیدم
خدا روزی رسونه
ببار بارون ببار ، دلمو نکن خون ببار
بیا تا جلو چشم من ، نداره علی جون ببار
ببار آسمون ببار ، به این چشم گریون ببار
از ترک لبهاش ببین ، داره میریزه خون ببار
"بارون بارون، نیای رباب میمیره
بارون بارون، ماهی بی آب میمیره"
واسم آبرو نمونده
چیزی از عمو نمونده
به جز مشک پاره
چی میشه با خنده ی من
نگاه شرمنده ی من
بخندی دوباره
بمیرم برات علی ، دست علی همرات علی
از خیمه ها با قد خم ، داره میاد بابات علی
لالالالا بخواب ، برو گلم اما بخواب
نخوابیدی رو دست من ، تو بغل بابا بخواب
"لای لای لای لای ، خوابیدی انگار علی
"لای لای لای لای ، خدا نگهدار علی"
*شاعر : مجید نصیری
. #شب_هفتم_محرم
بارون بارون ببار از طاق آسمون
زودتر خودت رو برسون
به تشنه های نیمه جون
بارون بارون حرم پُر از تاب و تبه
ببین که چند روز و شبه
اصغر من تشنه لبه
آروم آروم جون میکَنه پیش چِشَم
نذار خجالت بکشم
اینجوری شرمنده بشم
شد آرزوم یکی براش بیاره آب
آخه شیر خواره ی رباب
یه لحظه هم نداره خواب
نمی خوابه ، نمی خوابه ، نمی خوابه
میترسه که خواب ببینه
گهوارشو دارن به غارت میبرن
مادرشو دارن اسارت میبرن
عمه رو با زور و جسارت میبرن
... لای لای لای ، علی لای لای لای ...
بارون بارون شنیدی سقا نمیاد
رفته به دریا نمیاد
به خیمه ی ما نمیاد
بارون بارون به امید فرات نباش
دیگه ببار یواش یواش
ببار و جبران کن براش
آروم آرورم تو گوش اصغرم بخون
دیگه نمیاد عموجون
نگردون اینقدر زبون
شد آرزوم پیدا کنم یه جرعه آب
آخه شیرخواره ی رباب
یه لحظه هم نداره خواب
نمی خوابه ، نمی خوابه ، نمی خوابه
میترسه که خواب ببینه
یکی داره سر باباشو میبُره
دور حرم از هرچی نامحرم پُره
خواهرش از حرمله سیلی میخوره
... لای لای لای ، علی لای لای لای ...
بارون بارون از دل آسمون ببین
چی اومده سر زمین
به دور ما کردن کمین
بارون بارون میبینی التماسمو
دلشوره و هراسمو
حرمله بُرد حواسمو
آروم آروم نم نم ببار و گریه کن
فکر دل رقیه کن
چند قطره ای رو هدیه کن
شد آرزوم حتی شده یه قطره آب
آخه شیرخواره ی رباب
یه لحظه هم نداره خواب
نمی خوابه ، نمی خوابه ، نمی خوابه
میترسه که خواب ببینه
رو نیزه ها میره سر ستاره ها
تو قتلگاه دارن میرن سواره ها
تو خیمه ها غارت شده گوشواره ها
... لای لای لای ، علی لای لای لای ...
#حضرت_علی_اصغر
#شب_هفتم_محرم_1392
#سنگین
#جواد_مقدم
Moghadam-Shab7Moharram1392[04].mp3
17.49M
▪️بارون بارون ببار از طاق آسمون▪️
🎤 سبـک : سـنـگـیـن
🗓مراسم : شب هفتم محرم الحرام
#نوحه_زنجیر_زنی_ابوالفضل(ع)
#شاعر_سعید_داستان
#سبک_احمد_نظری
مداحان: احمد نظری و سعید داستان
ابوفاضل ابوفاضل یل آب آور من ۲
بخواب آروم بخاب آروم که عمو رفته دریا
بگیر مادر یه کم آروم میاره آب و سقا
لالا اصغر گل مادر تشنگی سخته اما
تحمل کن گل پرپر خیمه ها داره سقا
ابوفاضل ابوفاضل یل آب آور من ۲
════✾🔶✾═════✾✧
لب دریا لب دریا یاد خشکی لب ها
چه جور آخه علی اصغر بنوشه آب و سقا
سکینه انتظار آب توی خیمه نشسته
شدم راهی ولی دشمن به عمو را و بسته
ابوفاضل ابوفاضل یل آب آور من ۲
════✾🔶✾═════✾✧
لالا مادر علی اصغر الهی بارن بیاد
نداره آسمون ابری ای کاش عمو جون بیاد
چه بی تابی نمیخابی حرمله انتظاره
میخاد داغ تورو مادر روی سینم بزاره
ابوفاضل ابوفاضل یل آب آور من ۲
════✾🔶✾═════✾✧
نه دستی و نه مشکی و رو زمینه علمدار
به خاک افتاده آب آور دیگه خدا نگهدار
بیا داداش علمدارت دیگه نایی ندارم
چه جوری مشک صد چاکو سوی خیمه بیاره
نه دستی و نه مشکی و رو زمینه علمدار
به خاک افتاده آب آور دیگه خدا نگهدار
ببار بارون ۲ که باریدن ثوابه
رقیه منتظر از بهر آبه
نه دستی و نه مشکی و رو زمینه علمدار
به خاک افتاده آب آور دیگه خدا نگهدار
بیا داداش علمدارت دیگه نایی ندارم
چه جوری مشک صد چاکو سوی خیمه بیاره
ابوفاضل ابوفاضل یل آب آور من۲
════✾🔶✾═════✾✧
.
#زمینه_شب_هفتم_محرم
#سبک_نوشته_مقتل
#بخواب_ای_مادر
🔘🔘۹۰۷🔘🔘
☑️بنداول
بخواب ای اصغر عمو رفت آب بیاره
بخواب ای اصغر مادرت شیرنداره
بخواب ای اصغر کاشکی بارون بباره
بخواب ای اصغر هی نده من و عذاب
بخواب ای اصغر بمیره برات رباب
بخواب ای اصغر لااقل یکم بخواب
بخواب ای اصغر«۲»
....
بخواب دیگه در نمیاد صدات
قربونه خشکی های رو لبات
شرمندتم شیر ندارم علی
الهی مادرت بشه فدات
آه و واویلا یاعلی اصغر«ع»
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
☑️بنددوم
به روی دستام با سه شعبه زدنت
به روی دستام پره خون شد دهنت
به روی دستام لب تشنه کشتنت
.....
سه شعبه زد تا حرمله ی بی حیا
منم افتادم ازنفس دیگه بابا
چه جوری آخه من برم خیمه ها
....
بگو چه خاکی بریزم به سر
چه جور بدم به خیمه ها خبر
با چه رویی برا رباب بگم
به روی دستم زدی بال و پر
.....
آه و واویلا یاعلی اصغر«ع»
💠💠9⃣0⃣7⃣💠💠
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
#شعرای_آیینی
#کربلایی_رضا_نصابی
#کربلایی_مجیدمرادزاده
.
✬~✿❁࿐❈~✿❁࿐
.نشرواستفاده ازکلیہ آثاراین کانال نه تنها حرام نیست بلکہ ثواب جاریہ دارد. باذڪر(صلوات)
.
کانال کربلایی مجید مرادزاده
.
نوحه سینه زنی و زنجیر زنی
#حضرت_عباس
#زنجیر_زنی عالی
سبک: کرببلا ای کاش من مسافرت بودم
به روی دوشش مشک و ذکر لبش زهرا
مدد بگیرد هر دم ز فاطمه سقا
ذکر لبش زهرا ، ذکر لبش زهرا
ذکر عطش آید از خیام عاشورا
رود که آب آرد با ذکر علی مولا
ذکر لبش زهرا ، ذکر لبش زهرا
شش ماهه تلذی کند و در تب و تاب است
قلب همه اهل حرم از غصه کباب است
ای میر و علمدار ، ای یار وفادار
یا ابوفاضل ، مدد مدد سقا(۲)
ایا گروه اعدا ساقی عطشانم
ز تشنگی بی تابند به خیمه طفلانم
ساقی عطشانم،ساقی عطشانم
منم که پور حیدر حافظ قرآنم
منم که سربازی بر شاه شهیدانم
ساقی طفلانم،ساقی طفلانم
دستم بِبُرید و مزنید مشک مرا تیر
در خیمه بود منتظر آن کودک بی شیر
مولای غریبم،مولای غریبم
یا ابوفاضل، مدد مدد سقا(۲)
بیا برادر جانم برس به فریادم
لحظه ی آخر بنما دمی تو امدادم
برس به فریادم، برس به فریادم
به ضرب قوم اعدا ز مرکب افتادم
بیا به بالین من بکن دمی شادم
برس به فریادم،برس به فریادم
فریاد بُنَیَّ برسد از دل صحرا
آمد به ملاقاتم اخا ام ابیها
مولای غریبم،مولای غریبم
یا ابوفاضل مدد مدد سقا(۲)
#وحید_زحمت_کش_شهری
#شب_نهم_محرم
شب، شب عاشوراست...
می وزد باد میان حرمی... می پیچد رایحه ی سیب بهشت...
بوی سیب، بوی گیسوی حبیب...
در خیام اصحاب، سینه هایی بی تاب...
همه مشغول دعایند و نماز...تا خدا در پرواز...
در کنار اینان، حرم آل علی، حرم هاشمیان...
نجمه ای شانه زند بر روی زلف قاسم... زیر لب می گوید: چه کنم؟چه کنم تا که عمو اذن جهادم بدهد؟ کاش بابایم بود...
آن طرف می آید نغمه ی لالایی: کودک بی شیرم!صبر کن تا دم صبح... باز از مشک عمو می نوشی...باز با بازی طفلان حرم می جوشی...
آن طرف در خوابند، دختران آسوده... همه آرام ز لالایی یک مرد نجیب... دم لالایی کیست؟!
این صدای قدم عباس است...
شیر بر گردم حرم می گردد... علمی در دستی...تیغ در دست دگر... زیر لب ذکر خدا می گوید... می وزد باد و صدای طپش بیرق او می آید...
ساعتی اما بعد...دختران بیدارند... کودکان بی تابند...چه شده خواب ز چشمان همه بال زده؟
گوییا یک نفر از راه خبر آورده...خبرش پیچیده...خیمه ها لرزیده..." عمه جان!کاری کن..."
دشت دشتی پر خار...آسمان تیره و تار... شیر بر گرد حرم می گردد...
ناگهان چشمش دید که کسی می آید در سیاهی شبی...چشمها برقی زد... کیست؟! ناگهان نعره برآورد: بإیست!... که چه جرات داری که به سوی حرم عشق، قدم برداری...
ناگهان ناله ای آمد که: "منم... زینب تو..."
زانوان عباس پیش بانو لرزید... خواست بر پای عقیله افتد... دست های خواهر شانه اش بالا برد... گفت: عباس! یادت مانده شب قدری که پدر پر می زد؟
از شکاف در آن حجره تو را میدیدم... دست در دست حسین... یاد داری نفس آخر بابایم را؟ *کربلا جان تو و جان حسین؟
گفت: آری بانو! به خدا یادم هست...
گفت: عباس! شنیدم که امان نامه به دستت دادند... دختران در خیمه ز نفس افتادند...
گویی آوار شد عالم به سرش یکباره...
عرق شرم ز پیشانی سرخش به زمین میریزد...
"به امیری که علم داده به دستم سوگند، من کجا حرف امان نامه کجا؟..."
گفت:چشم خاتون بیند... که چه غوغا سازم... رزم را یک طرفه ختم به خیرش سازم...
جان بانو عمریست پیش خود لحظه شماری کردم بغض دیرینه ی خود را شکنم...از همان آنی که همگی جمع شدند...همه از خانه ی خود آوردند پشته های هیزم...پشت درب حرم بابایم...
دود بود و در آتش زده و مادرتان می نالید... شعله بالا می رفت...سرخ تر میشد میخ... ضربه ای زد که در از جا افتاد به روی مادرتان...سینه اش خونین شد...پهلویش را بشکست...محسنش رفت زد دست...
گفت: حیدر تو نیا جای تو نیست... محسنم کشته شده...فضه! تو بیا...
انتقام می گیرم...از همانی که طناب زد به دستان علی...مادرت دامن بابا بگرفت... آن نامرد به کسی گفت: بزن
انتقام می گیرم...از همانی که غلاف زد به بازو آنجا...یاس را پرپر کرد
من کجا حرف امان نامه کجا؟...
باز هم مثل قدیم...گوشه ای روضه ی مادر بر پاست...
اما...
لحظه ای که حرمش غارت شد... دید در گوشه ی دشت که چه غوغا شده باز... نیزه داران جمعند... سر رأس عباس...
باز دعوا شده است...
#دل_نوشته
روضه و مناجات جانسوز _کوفه و اسارت خاندان آل الله _
استاد حجت الاسلام میرزامحمدی
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَقِیَّهَ اللَّهِ فی اَرْضِهِ
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تَقُومُ
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تَقْعُدُ
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ حینَ تُصَلّى وَ تَقْنُتُ
الان کجای عالم شرف حضور داری اقاجان ... کجا داری نماز میخوانی ... کجا داری گریه می کنی ... کجای عالم داری برای ما دعا می کنی ... کجای عالم داری برا ما استغفار می کنی ؟؟؟ اونی که ما گریه کنا می فهمیم اینه ،الان تو کوفه با عمه جانت زینب داری همراهی می کنی ... بعضی ها فرمودن وقتی قافله رو از کوفه بردن تا وقتی که تو کوفه بودن یه عده ازین 84 زن و بچه که بعضی هاشونم بنی هاشمی نبودن تو کوفه فامیل داشتن . سکینه ی بنت الحسین دید بعضی ها اومدن بعضی ازاین اسرا رو از قافله جدا کردن عمه جان اینا کجا دارن میرن؟ فرمود عزیز برادرم اینا اینجا فامیل دارن ازین به بعد دیگه با ما نمیان ... " نه نمیان ،اینجا خونه دارن اینجا کس و کار دارن ..."(خیلی دله این نازدانه ابی عبدالله شکست) عرضه داشت عمه جان مگه ما تو کوفه کس و کاری نداریم ؟(الله اکبر) یه نگاهی کرد؛ دید از این به بعد لباس هاشونو رفتن عوض کردن" این بچه هایی که از گرسنگی و تشنگی رنگ به چهره نداشتن دیگه آب و غذا بهشون دادن ... یعنی از اینجا به بعد فقط بنی هاشم تو قافله ی اسرا هستن ..." کجا دارن میرن ؟اینا رو دارن میبرن شام بلا ..." همونایی که 40 سال کینه ی امیرالمومنین و به دلاشون داشتن ..." آقا جان الان کجای عالمی ؟ از زبان خود شما روضه ی اسارت عمه جان تو بخوانیم" اون روضه ای که خودت فرمودی من خون گریه می کنم ..."روضه ای که امام زمان خون گریه کنه حیفه من و تو گریه نکنیم ..."
عمه ی من نائب الحیدر است
سیدالنساء پس از مادر است
عمه ی من سفیر خون خداست
هم دم هجده سر از تن جداست
عمه ی من اوست که در قافله
نشسته آورده به جا نافله ...
عمه ی من بر سر بازارها
دیده ز اهل ستم آزارها
این بی بی کسی هست که 56 سال آفتاب سایه اش رو ندیده بود ؛ این خانمی که 56 سال تا کربلا که بیاد، تاریخ نوشته هیچ چشمی قد و قامتشو ندیده"" این خانمیه که وقتی حرم پیغمبر میخواست بره ، امیرالمومنین و حسنین دورش و می گرفتن ،شبانه به زیارت پیغمبر میرفت" امیرالمومنین قنبر رو میفرستاد برو چراغ های حرم رو کمتر کن ..." یه روز امام مجتبی پرسید بابا ما که زیارت میخوایم بریم روز میریم بدون هرگونه تشریفات" اما چرا زینب خواهرم که میخواد بره شب می بریمش با این همه تشریفات ؟ فرمود همه ی اینا به خاطر اینه مبادا کسی قد و قامتشو ببینه ...." حالا این خانم محاصره شده بین نامحرما ...." این زینب و آوردن تو کوچه و بازار کوفه دارن میگردونن .... یه جمله فقط" این خانمو آوردن تو مجلس شراب ...."
آی حسین ......
عمه ی من اسوه ی ایوب بود
شاهد قرآن و لب و چوب بود
هرچه صدا زد مزن ظالم که او مادر ندارد ....
هر چی گفت نزن بچه هاش دارن می بینن " نتیجه ای نگرفت
آخر به طعنه گفت بزن ،خوب میزنی ...
ظالم به بوسه گاه نبی چوب میزنی ....
بأبی المستضعف الغریبیا ثارالله ... یا اباعبدالله ...
نَسئَلُک اَلّلهُمَ و نَدعُوک بِاسمِکَ العَظیمِ الاَعظَم الاَعَزِ العَجَّلِ الاَکرَم به عظمت و مصیبت عمه جان امام زمان حضرت زینب سلام الله علیها تو را میخوانیم یا الله ...
سلام و تسلیت خالصانه ما را اصاعه به محضر نورانیش برسان
اصاعه اقا و مولا و ولی نعمتمان را دعا گوی ما قرار بده
به دعای مستجابش حسن عاقبت بخیری به همه ما کرم فرما .
#کوفه
بانوای گرم حجت الاسلام میرزامحمدی
👇👇👇👇👇
03-Moharam[Shab1]-1380[1422]-Zaker-Tak[01].mp3
3.66M
زینب بنت الحیدر
در همه جا حرف حق
ذکر لب زینب است
🏴 #سیدجوادذاکر 🏴
شب اول #محرم
کاشان80
🔘پخش کامل برای اولین بار 🔘
#پیشنهادویژه
سید رضا نریمانی. پای علم یه سر افتاده...mp3
1.64M
#مداحی
#شور
#سید_رضا_نریمانی
زینب زینب سیدتی
پای علم یه سر افتاده
توی گلوش پر از فریاده
جونشو واسه زینب داده
پای حرم یه یاس پرپر
پیش نگاه بنت الحیدر
رفت و رسید به ارباب آخر
◾شب هفتم
◾نوحهی سینه زنی
◾(سبک همهجا کربلا)
◾بنداول
نور چشم ترم غنچهی پرپرم
ذکر لبهای من لالایی اصغرم
گفتهام با همه وارث حیدرم
ای علی اصغرم
ای علی اصغرم(۲)
◾بنددوم
داغ تو بر دلم حرمله قاتلم
میزنی دست و پا ای همه حاصلم
ساقییم برهمه تو شدی ساغرم
ای علی اصغرم
ای علی اصغرم(۲)
◾بندسوم
تیر کین تا که بر حنجرت آمده
همره عمهها مادرت آمده
مانده در راه تو دیدهی دخترم
ای علی اصغرم
ای علی اصغرم(۲)
کانال دوبیتی ناب
#مرتضی_محمودپور