eitaa logo
امام حسین ع
18.6هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ نه که نباشی، نه! / هستی چه بودنی! از یک طرف چرا / صدام نمیزنی؟ زینب می گرده هی / توو اشک و ناله ها جایی که از تنت / بیشتر باشه یه جا الله الله - کجایی حسینِ بی سر از تیغ - قطعه قطعه ای برادر میگردم - با مادر دنبالت - بی معجر جانم حسین ... 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ دیشب که گفتی از / این غصه ها داداش میشنیدم اما خب / دیدن کجا داداش؟ وقتی که تو دیگه / افتادی از نفس دیدم چطور سرت / هی میشه دس به دس غارت کردن - پاره‌های پیکرت رو بُردن - با انگشت انگشترت رو ای به خون - نشسته ای سینه - شکسته جانم حسین ... 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ پاشو داداش ببین / ای غیرت خدا این قاتلا همه / خیره شدن به ما جورِ دیگه شده / راز و نیاز من رخت اسارته / چادر نماز من خدا رو شکر - اینا از چشم تو دوره سرِ - پر خونت توی تنوره می بوسم - رگهاتو دستای - سقاتو واغربتا ... .
◾نوحه‌ی روز عاشورا ◾عصر عاشورا ◾بنداول تا که رسم به گودال سوی تو من دویدم سنان به دست سنان دیدم و دل بریدم ناله زدم زار زار با لب خشکیده‌ام من ز قفایت حسین ناله ز دل کشیدم خاک دو علم به سرم ز ره رسیده مادرم به پیش چشمان همه ناله زدم برادرم وای حسین(۳) ◾بنددوم بوسه زدم بر لبت با لب خشکیده‌ام گرفته آتش لبم تا که تنت دیده‌ام من از حرم آمدم به قتلگاهت حسین نفس نفس میزدم به خویش لرزیده‌ام شمر ز ره آمد و تنت زمینگیر شد کنار جسمت حسین خواهر تو پیر شد وای حسین(۳) .
به بزم گریه همرنگ غروبم به زیر ابر ستار العیوبم تسلای دلت اشک محبان خدا صبرت دهد آقای خوبم در این ده شب صدای نه فلک وای نوای ناله ملک و ملک وای شهیدان سرخوش و ما مانده ایم و دم یا لیتنا کنا معک وای خوشا آنانکه محرم با تو بودند شهیدانی که همدم با تو بودند خوشا آنانکه در وقت شهادت لب تشنه محرم با تو بودند منم زینب که معنای وفایم منم که فانی راه بقایم منم یک زن ولی در اوج غیرت امیر فاتح کرب و بلایم به زهرایی شبیه مادرم من به مولایی بسان حیدرم من حسینم رفت اما دین به جا ماند به تنهایی امیر لشکرم من کلید گنج اسرار حسینم چو عباسم علمدار حسینم حسینم گر به مقتل آرمیده من امشب چشم بیدار حسینم اگرچه زیر بار غم خمیدم وگر جام بلا را سر کشیدم اگرچه جسم بی سر دیدم اما به غیر از عشق و زیبایی ندیدم همین امروز دیدم دلبرم رفت یگانه سایه روی سرم رفت فرات و اشک خیمه موج می زد لب تشنه حسینم از حرم رفت به مقتل دیده های دخترش بود که تیغ دشنه روی حنجرش بود تمام لحظه های سر بریدن سرش بر روی پای مادرش بود زبان گفتنم آتش گرفته ز کعب نی تنم آتش گرفته حرم می سوخت طفلی داد می زد که بابا دامنم آتش گرفته غم تو آتشی بر جان ما زد یکی آتش به جان خیمه ها زد یکی انگشت و هم انگشترت برد یکی راس تو را بر نیزه ها زد تو رفتی و میان خیمه ماندیم تیمم کرده چادر را تکاندیم نشسته خسته با دستان بسته همه با هم نماز خویش خواندیم 🌺🌿🌺 🌺🌿🌺 ای امام بصیرت کشته جهل امت رفتی و زینب تو شد رسول شهادت بعد تو من تنها ماندم و این زن ها با اسارت خیمه ها غوغا شد محشر کبری شد با جسارت ای علمدار غیرت ای شفیع قیامت دست عباس به خاک و خیمه و دست غارت بر روی نی سر تو پاره شد پیکر تو پیش خواهر دیدمت ای برادر بین آغوش مادر ای برادر دخت پیغمبرم من زینب حیدرم من مثل مادر من از ظلم آبرو میبرم من طفل یتیمی ز حرم گم شده واویلا واویلا قامت زینب ز الم خم شده واویلا واویلا 🎤🎤 سبک روضه دشتی 👇👇
5_6233512909742276629.mp3
20.88M
🎵 ای عزیز فاطمه بیدار شو 🎤محمود #کریمی ◾️ واحد جانسوز نوحه واحد جانسوز شام غریبان ای عزیز فاطمه بیدار شو خوابیدی تو علقمه بیدار شو من دارم میرم سفر بیدار شو همسفر نا محرمه بیدار شو ما رو دستگیر کردن عباس بچه ها رو پیر کردن عباس ببین از رو نیزه عزیزم زینب و اسیر کردن عباس همه از خیمه ها بیرون دویدند ولی سالار زینب را ندیدند همه دیدند زینب با حال خسته کنار جسم جان خود نشسته گلی گم کرده ام میجویم او را به هر گل میرسم میبویم او را گل من یک نشانی در بدن داشت یکی پیراهن کهنه به تن داشت کجایی عشق من حسین من من و صدا بزن حسین من نداری پیرهن حسین من غریب بی کفن حسین من برادر جان سلیمان زمانی چرا انگشت و انگشتر نداری میان این سراب ، حسین من من موندم و رباب، حسین من تشنه بدون آب، حسین من خسته شدی بخواب دعا کن خواهرت زینب بمیرد نباشد بعد تو ماتم بگیرد برادر جان سلیمان زمانی چرا انگشت و انگشتر نداری خواهر بشه فدات حسین من فدای ناله هات حسین من چه سرخ قتلگات حسین من کاش من بودم به جات حسین من چون چاره نیست میروم و میگزارمت ای پاره پاره تن به خدا میسپارمت جونم به لب رسید حسین من ای کشته وحید حسین من مقطع الورید حسین من تشنه لب شهید حسین من 🎤🎤 سبک نوحه حاج محمود کریمی
. متن روضه 1 🔸امشب شب غریبی اولاد مصطفی است 🔸زینب اسیر شمر و حسین سر ز تن جداست شب دوازدهم ماه محرمه. .. امروز کربلا چه خبر بود خدایا... 🔸طفلان بی پدر به بیابان در آفتاب 🔸آن یک سر برهنه و آن یک برهنه پاست دیشب وقتی مجلس سیدالشهدا تمام شد... هر کدوم از ما دست بچه هامون رو گرفتیم... رفتیم به سمت خونه هامون... مواظب بچه هامون بودیم... مبادا نیمه شب سردشون بشه... مبادا بچه هامون با لب تشنه بخوابند... اما... آی مردم بچه های ابی عبدالله کجا خوابیدن... بچه های حسین چه حالی داشتند... داخل یک خیمه نیم سوخته... الله اکبر... نميدونم بهشون آب دادند یا نه... خیلی از این بچه ها با شکم های گرسنه... 🔸لیلا به آه و ناله چو مجنون به کوه و دشت 🔸اکبر هزار پاره ز شمشیر اشقیاست 🔸گهواره مانده خالی و اصغر به مهد خاک 🔸از سینه رباب ز غم، ناله برسماست 🔸مهر رخ سکینه ز سیلی و تشنگی 🔸نیمی چو ماه نیلی و نیمی چو کهرباست از امروز دیگه اسارت اهل بیت شروع میشه... از امروز دیگه تازیانه ها شروع میشه... مثل یه همچین روزی امام سجاد آمد کنار عمه جانش زینب... صدا زد عمه جان زینب... ببینید این نانجیبا بدن های خودشون رو غسل دادن... کفن کردن... بدنهای نحسشون رو دفن کردند... اما بدن بابای غریبم حسین... روی زمین کربلا... عمه جان بدن بابای غریبم بدون غسل و کفن... وقتی میخواستند به سمت کوفه حرکت کنند... اومدند بچه ها رو سوار محمل ها کنند... خانم زینب کبری فرمودند... خودم بچه ها رو سوار میکنم... با دستان مبارک... یکی یکی این زن و بچه ها رو سوار بر شتران بی جهاز‌ کرد... اما وقتی نوبت خود خانم زینب شد یا صاحب الزمان .... یکدفعه نگاه کرد به اطرافش... یادش اومد از روز ورودش به کربلا... اون موقعی که عباس علمدار اومد و زانو خم کرد... علی اکبر امد... قاسم امد... جوانان بنی هاشم یکی یکی اومدن... دور محمل زینب رو گرفتن... خانوم‌ رو با احترام از محمل پیاده کردن... مبادا نامحرمها ببینند.... ناموس خداست... احترام داره... یادش اومد از اون‌ روزی همه بنی هاشم در کنارش بودند... اما الان تنهای تنها مانده... نگاه کرد به سمت قتلگاه... صدا زد حسینم برادرم... بلند شو ببین دارن خواهرت رو به اسارت میبرن برادر... ببین دورم رو نامحرمها گرفتند... 🔸به سوی شام و کوفه ام چه ظالمانه میبرند برادرجان... حسین چطوری تو رو تنها بگذارم... 🔸به سوی شام و کوفه ام چه ظالمانه میبرند برادر نمیخواستم اما... 🔸نمیروم ولی مرا به تازیانه میبرند 🔸نمیروم ولی مرا... یه اشاره کرد به سمت سر مقدس ابی عبدالله... روی نیزه... 🔸نمیروم ولی مرا به این بهانه میبرند برادرم حسین نمیدونم با سر برم یا با بدن بمانم... 🔸نمیروم ولی مرا به این بهانه میبرند ............................................ از طرفی هم امشب شب شهادت زین العابدین... امام سجاده... دیگه دلت اینجا نباشه بریم مدینه کنار قبرستان بقیع بنشینیم... برا آقامون امام سجاد زار زار گریه کنیم... وقتی اومدن کنار امام سجاد عرضه داشتند... آقاجان... کجا براتون سخت گذشت حضرت فرموند الشام... 🔸شامیان خنده به زخم جگر ما نزنید ای وای... ای وای... ‌من نمیدونم چی به آقا گذشته 🔸شامیان خنده به زخم جگر ما نزنید 🔸ساز با ناله ی ذریه زهرا نزنید یا صاحب الزمان 🔸سر مردان خدا را به سر نیزه زدید 🔸مرد باشید، دگر سنگ به زن ها نزنید امان از اون شبی که... ما رو دم دروازه شام نگه داشتند... شهر رو آذین بندی کردن... ‌ گفتن خارجی ها میخواهند وارد بشن تا وارد شهر شام شدیم .. هرکس هر چی بدست داشت... به ما میزد... یکی با سنگ میزد... یکی خاکستر میریخت... یکی خارجی میگفت... ای وای ای وای ..... 🔸به زنان سنگ اگر بر سر بازار زدید 🔸دختران را به کنار سر بابا نزنید یا صاحب الزمان منو ببخشید... 🔸علی و فاطمه در بین شما ایستادند خدا لعنتشون کنه... 🔸پیش چشم علی و فاطمه ما را نزنید صلی الله علیک یا مظلوم یا ابا عبدالله -
◾هفت مصیبت ◾از زبان امام سجاد (ع) در روایت آمده، از امام سجاد علیه السلام پرسیدند:‌ سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟ در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام! امان از شام ! طبق روایت دیگر امام سجاد علیه السلام به نعمان بن منذر مدائنی فرمود: در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود: 1.ستمگران در شام اطراف ما را به شمشیرهای برهنه و استوار کردن نیزه‌ها احاطه کردند و بر ما حمله می‌نمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می‌زدند . 2.سرهای شهداء را در میان هودج‌های زن‌های ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(ع) را در برابر چشم عمه‌هایم زینب و ام کلثوم(ع) نگه‌داشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(ع) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه(س) و فاطمه(س) می‌آوردند و با سرها بازی می‌کردند و گاهی سرها به زمین می‌افتاد و زیر سم سُتوران قرار می‌گرفت. 3.زن‌های شامی از بالای بام‌ها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامه‌ام افتاد و چون دست‌هایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامه‌ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند. 4.از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و می‌گفتند: «ای مردم! بکُشید این‌ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!» 5.ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها می‌گفتند: این‌ها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و ...) کشتند و خانه‌های آن‌ها را ویران کردند . امروز شما انتقام آن‌ها را از این‌ها بگیرید. 6.ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت. 7.ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شب‌ها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر می‌بردیم. .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ⛔️ شبهه: ⛔️ آیا امام علی(ع) با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کرد؟ چرا با وجود هتک حرمت و به شهادت رساندن حضرت زهرا(س) امام علی(ع)با خلفا بیعت کرد؟ ✅◀️ پاسخ شبهه:👇 ▶️✅ 📌پاسخ اول👇👇 اولاً: "هنوز پیامبر (ص) دفن نشده بود که واقعه سقیفه بنی ساعده شکل گرفت و عده ای با شخصی غیر از علی (ع) بیعت کردند در حالی که علی (ع) مشغول کفن و دفن رسول خدا (ص) بودند." اما عده ای از اصحاب و بزرگان قوم از جمله عباس بن عبدالمطلب، فضل بن عباس، زبیر بن عوام، خالد بن سعید، مقداد بن عمرو، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، عمار ین یاسر، البراء بن عازب و ابی بن کعب با وی بیعت نکردند و جانب امام علی (ع) را گرفتند." و به تصریح مسند احمد 1/55 و طبری 2/466 این عده در خانه حضرت زهرا (س) اجتماع کرده و از بیعت با ابوبکر سر باز زدند. در تاریخ آمده است که حضرت علی (ع) در جواب آنانی که بر در خانه اش جمع شده بودند و در خواست کردند که با ایشان بیعت کنند، فرمود: "فردا صبح در حالی که موهای خود را کوتاه کرده اید بیایید! ولی فردا جز 3 نفر کسی نیامد. همچنین در تاریخ گزارش شده است که علی (ع) تا زمانی که فاطمه در قید حیات بود بیعت نکرد ولی وقتی دید مردم از او روی برتافتند مجبور به مصالحه با ابوبکر شد. بنا بر این امام علی (ع) و عده ای از اصحاب ایشان و بعضی از یاران پیامبر ابتداءً و تا مدتی بعد از رحلت پیامبر (ص) با ابوبکر بیعت نکردند و زمانی هم که با او بیعت کردند فقط به خاطر حفظ اسلام و مصالح حکومت اسلامی بود. بلاذری در بیان علت بیعت امام علی (ع) می گوید: «بعد از وفات پیامبر(ص) که تعدادی از قبایل عرب مرتد شدند عثمان به نزد علی (ع) آمد و گفت: ای پسر عمو! تا تو بیعت نکنی کسی به جنگ این دشمنان نمی رود پیوسته چنین با علی (ع) تکلم می کرد تا بالاخره علی (ع) با ابوبکر بیعت کرد.» اما پیوسته علی (ع) در دوران خلافت ابوبکر و بعد آن از این جریانات شکایت کرده و اعتراض می کرد. 📌منابع: سیوطی، تاریخ الخلفاء، ص 62، تاریخ یعقوبی، 2/124-125؛ طبری، تاریخ الامم والملوک، 2،ج2، ص443، معالم المدرستین، علامه عسکری، ج 1، ص 162. طبری، تاریخ الامم والملوک، 2/448 باید ساحت دین را از خرافات و باورهای غلط پاک نمود.
سر کوچه پرچم می زنم .. از تو بازم من دم می زنم تا محرم از راه می رسه .. روی سینه ام محکم می زنم فی بدایة الزقاق الوح برایتکَ .. لا ازال اکثر الحدیث عنکَ حین یحل محرمکَ .. سألطم بقوةٍ علی صدری لاجلکَ .... خدا رو شاکرم که به محرم رسیدم .. دو باره مشکی می پوشم دو باره بیمه می شم تا میام توی هیئت .. چایی روضه می نوشم ادرکتُ محرماً فاشکر الله .. لبستُ الاسود مجدداً اُمن بدنی فعدتُ للهیئة .. سأشرب شای القراءة .... این شبا انگار توی آسمونم .. این شبا مست باده ی جنونم زنده بمونم شبای محرم .. یاد قدیمی نوحه رو بخونم یبدو اننی صعدتُ للسماء .. احتسی هذه اللیالی من الجنون کأساً اذا بقیتُ لیالی محرمٍ حیاً .. علی ذکر ما قُرَأ بالقدم من العزاء .... نسیمی جان فزا می آید .. بوی کرببلا می آید نسیمٌ یعید الروح آتی .. عطر کربٍ و بلاءٍ آتی .... بوی دود اسفند اومده .. هر کسی یه پرچمی زده بی بی زهرا جون حسنت .. روزی اشک ما رو بده تفوح من ابخرة الحرمل رائحة ٌ .. کل واحدٍ منا نصب رایتً نقسم بروح الحسن علی السیدة الزهراء .. الا اعطیتنا رزق الدمعة .... دو باره ماه روضه دو باره ماه شوره .. دو باره بارون می باره حالا که دعوتیم ما یقینا بی بی زهرا .. همه ما رو دوست داره عاد شهر الرثاء و الحماسة .. عاد المطر لیهطل منا الآن دعینا فمؤکدٌ ان السیدة الزهراء .. تحبنا جمیعاً .... این شبا من باز با اشکای رونم .. هر جوری باشه توی روضه تونم زنده بمونم شب هشتم امسال .. یاد قدیما باز این و بخونم هذه اللیالی عدتُ بدموع جاریةٍ .. علی ای حالٍ فی الرثاء اذا بقیتُ لیلة الثامن حیاً .. علی ذکر ما قُرَأ بالقدم من العزاء .... جوانان بنی هاشم بیایید .. علی را بر در خیمه بسایید اقبلوا یا شبان بنی هاشم .. لتنقلوا علیاً الی الخیام .... بی محرم دنیا واسه ما .. هم قفس هم تاریک رفیق شد محرم یعنی که دیگه .. اربعین هم نزدیکه رفیق دون المحرم تکون الدنیا لنا .. ایها الرفیق قفصاً مظلماً حل محرمٌ ای اننا .. ایها الرفیق الی الاربعین اقتربنا .... الهی این محرم واسه ما سینه زن ها .. بهترین محرم باشه الهی اربعین شه تو مسیر زیارت .. روی شونم پرچم باشه لیکن محرمٌ لنا نحن المعزون یا الهنا .. افضل محرمٍ قضینا بحلول الاربعون فی مسار الزیارة یا الهنا .. لتکن علی عاتقی الرایة ‌.... این شبا یاد پیر غلاما می مونم .. خودم رو هر طور روضه می رسونم زنده بمونم تاسوعای امسال .. یاد قدیمی نوحه رو بخونم اتذکر السابقین من المادحین باللیالی هذه .. اجتهد للوصول الی الرثاء اذا بقیتُ لیلة التاسع حیاً .. علی ذکر ما قُرَأ بالقدم سأقرأ هکذا .... ای اهل حرم میر و علمدار نیامد .. علمدار نیامد سقای حسین سید و سالار نیامد .. علمدار نیامد یا اهل الحرم لم یعد السید حامل لوائنا .. لم یعد حامل لوائنا لم یعد ساقی الحسین سیدنا و عزیزنا .. لم یعد حامل لوائنا / سید رضا نریمانی
💠 ألسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ الَّذي سَمَحَتْ نَفْسُهُ بِمُهْجَتِهِ.. 💠 شب جمعه کنار شش‌گوشه دل من حالت عجیبی داشت می‌شنیدم صدای قلبم را چشم من حس بی‌شکیبی داشت حرمش از ملائکه پر بود انبیا در طواف شش‌گوشه و ثواب هزار حج را داشت به خدا هر طواف شش‌گوشه شب جمعه ضریح اطهر او غرق نور حضور فاطمه بود به خودم آمدم و فهمیدم بر لبم این نوا و زمزمه بود: «شب‌های جمعه فاطمه، با اضطراب و واهمه آید به دشت کربلا، گردد به دور خیمه‌ها گوید حسین من چه شد، نور دو عین من چه شد...» سمت پایین پا که می‌رفتم ناگهان چشم‌های من تر شد آنقدر اشک ریخت تا آخر روضه‌خوان علی اکبر شد یک به یک گفت روضه‌ها را تا پای شش‌گوشه از نفس افتاد آه گویا کنار پیکر او حضرت عشق ناله سر می‌داد: «جوانان بنی هاشم بیایید علی را بر در خیمه رسانید ...» از نگاه پر از تلاطم من زمزم عشق و اشک جاری شد آه از خیمه تا کنار فرات عطش و داغ مشک جاری شد خنکای شریعه هم می‌خواند دم به دم از غریبی سقا هم‌نفس با صدای موج فرات مادری دم گرفته بود آنجا: «سقای دشت کربلا اباالفضل دستش شده از تن جدا اباالفضل ... » آن طرف‌تر نگاه می‌کردم شِکوِه و اشک، ناله و گله را می‌شنیدم کنار غربت تلّ دم به دم ضجه‌های سلسله را ناگهان در حوالی گودال محفل گریه‌های زینب شد زینب آمد کنار شش‌گوشه کربلا کربلای زینب شد رفت قلبم کنار بالا سر آه انگار سر به پیکر نیست همهٔ کائنات می‌لرزند گوش کن این صدای خواهر نیست؟ «این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست این صید دست و پا زده در خون حسین توست...» بانگ ندبه مرا به خود آورد صبح جمعه رسیده بود از راه دل من داشت «العجل» می‌خواند در کنار ضریح ثارالله .
آيا امام حسين(ع) كربلا را براي اينكه خونش در آن بريزد خريده بود؟  امام حسین(ع) در زمین دفن شدند؟ 👇👇 ✅بهتر است سؤال را به اين صورت مطرح كنيم: آياامام حسين عليه السلام آن زمين هارا خريده بود؟ در جواب بايد گفت :در برخي ماخذ آمده است كه امام حسين عليه السلام آن زمينهارا خريد و پس از آن آنهارا به همان فروشندگان بخشيد و با آنان شرط كرد كه زائران را راهنمايي كنند و سه روز آنان را پذيرايي بكنند كهن‌ترين روايتي كه در اين باره وجود دارد، روايت شيخ بهائي در كتاب كشكول است. ✅همچنين بر اساس گفته محدث نوري، شيخ بهايي به نقل از دست خط جدش محمد بن علي جُباعي و او به نقل از دست خط سيد ابن طاووس و وي از جزء دوم كتاب زيارات محمد بن احمد بن داود قمي(م 368 ق) و او از امام صادق ع نقل كرده است كه امام حسين ع نواحي‌اي را كه قبرش اكنون در آن قرار گرفته است، از اهل نينوا و غاضريّه به شصت هزار درهم خريد و آن را به ساكنان آنجا صدقه داد و با آنان شرط كرد كه زائران قبرش را به آنجا راهنمايي كرده و سه روز از آنان پذيرايي كنند. 📚 مستدرك الوسائل، ج10، ص 321 و ج14، ص 60 به نقل از كشكول شيخ بهايي؛ مستدرك سفينة البحار، ج 8، ص 387. پس از شيخ بهايي، سيد نعمه الله جزائري در زهر الربيع، ص 344. اين روايت را آورده‌ است. چنان كه يوسف بن‌احمد بحراني (م 1186 ق) نيز به نقل از سيد ابن طاووس، اين روايت را نقل كرده‌ است. 📚يوسف بن احمد بحراني، الكشكول، ج3، ص 389. ✅شيخ بهايي عليه الرحمه در كشكولش آورده است كه امام حسين عليه السلام وقتي كه وارد زمين كربلا شد فرمان داد تا طايفه بني اسد كه مالك كربلا بودند ، حاضر شوند . پس از مذاكراتي كه صورت گرفت چهار ميل در چهار ميل و به روايتي شش فرسخ به شصت هزار درهم از آنان خريداري كرد و سند مالكيت را حضرت عباس عليه السلام نوشت و پس از پرداخت قيمت فرمود اكنون زمين كربلا ملك من است و شما ها در اين جا به زندگي خود ادامه دهيد به شرط آنكه در روز دوازدهم محرم بياييد و كشته هاي ما را دفن نمائيد و آگاه باشيد كه بعد ها از اطراف جهان به اين مكان مي آيند و سه روز آنان را پذيرائي كنيد. .
🍃🌷﷽🌷🍃 ❣غــُلــامــِ قــَنــبــَرَمــ❣: 🌷🌷🌷 ✅بنداول جدا شد تا بابا سر از پیکر تو دیدم روی تل زد به سر خواهر تو تا دستهای ساقی که از تن جدا شد چادر مشکی اون پر از رد پا شد یکی می زدش ضربه با تازیونه یکی می زدش با لگد وحشیونه بمیرم برای غریبیه عمه سیلی خرده و صورتش ارغوونه بابا جون بابا جون ____________________ ✅بنددوم پس از تو یه عمری می بینم تا اب و می افتم به یاد رضیه رباب و می افتم به یاد. لب خشک اصغر در اغوش تو شد لب تشنه بی سر می افتم به یاد یه باغ اقاقی یاد صحرا و یاد افتاب داغی می افتم به یاد یه فرق دریده می افتم به یاد لب خشک ساقی باباجون باباجون __________________ ✅بندسوم به یادم اومد از سرای بریده ازون ضربه ها از لگد از کشیده یاد بغض وگریه یاد اشک وناله به یاد سکینه به یاد سه ساله به یاد رقیه دلم درعذابه هنوزم دله من به یادش کبابه یادلحظه ای که بابا بابا میگفت همون لحظه که جون میداد توخرابه بابایی بابایی 💠💠💠⭕️ 361 ❌💠💠💠
🎼 🔘🔘912🔘🔘 ☑️بنداول به روی بستر افتاده به احتضار به روی بستر نداره تاب و قرار به روی بستر شده چشماش تاره تار به روی بستر زده زهر کین شعله به بال و پرش زده زهر کین شراره به جیگرش تداعی میشه روضه های پدرش تداعی میشه ..... راویه روضه های کربلاس رو بدنش پر از نشونه هاس هنوز تنش پر از کبودیه این یادگار شام پر بلاس السلام علی سیدساجدین زین العابدین«ع» ┄•┄┅═══••↭••═══┅┄• ☑️بنددوم شروع شد تازه روضه های کربلا که دائم فرمود صبح و ظهرو هر مسا امام سجاد امون از شام بلا شروع شد تازه ..... امون از شام و از غل و سلسله ها امون از شام و مردمان بی حیا امون از شام و سنگ از پشت بوما امون از شام و ..... امون ازون محله ی یهود محله ی پر از آتیش و دود از اثر ضربه ی تازیون کل تن بچه‌ها شد بود السلام علی سیدساجدین زین العابدین«ع» ┄•┄┅═══••↭••═══┅┄• ☑️بند سوم شبیه عمه محنت و بلا دیدی مثل رقیه روی خارا دویدی مثل سکینه زجر و دردا کشیدی شبیه عمه تو دیدی نامرد توی قتلگاه رسید تو دیدی نامرد خنجر کندُ کشید تو دیدی نامرد سر بابا تو برید تو دیدی نامرد دیدی تنی افتاده زیر پا سری که می بریدن از قفا دیدی دم اخری می زنه مادرش و تو قتگاه صدا السلام علی سیدالشهدا«ع» ┄•┄┅═══••↭••═══┅┄• ☑️بندچهارم عذابم می داد غمه حنجر بابام عذابم می داد تنه بی سر بابام عذابم می دادچشمای تر بابام عذابم می داد عذابم میداد کوچه و بازاره شام عذابم میداد شلوغی و ازدحام عذابم میداد من و خنده ی عوام من بودم و مردای بد دهن من بودم همراهم یه عده زن یادم نمیره توی بازارا خارجی مارو صدا می زدن السلام علی سیدالشهدا«ع» 💠💠💠9⃣1⃣2⃣💠💠💠 ┄•┄┅═══••↭••═══┅┄•
از زبان امام به حضرت زینب: خیلی اینجا شلوغه، اومدن چندتا لشکر التماسم همینه، نیا خواهر جای تو قتلگا نیست نیا تُو دلاشون خدا نیست نیا دین ندارن خداشاهده تُو نگاشون حیا نیست نیا برو خیمه، برو خواهر کمی آروم بشه مادر سمت گودال قتلگاه، نیا زینب آه، نیا زینب ................................... پر شد از تیر و نیزه، پر شد از مرد نامرد جانِ مادر عزیزم، نیا برگرد زینبم کار تمومه نیا قاتلم روبرومه نیا چی رو میخوای ببینی آخه نیزه توی گلومه نیا شده جنجال، تُو این گودال نگاه ننداز، میری از حال اینجا هستی تو بی‌پناه، نیا زینب آه، نیا زینب ................................... جواب حضرت زینب به امام: باشه من برمی‌گردم، باشه هرچی تو میخوای چی بگم به رقیه‌ت، حسین ای‌وای دخترت بیقراره پاشو خیمه یاور نداره پاشو روی لب‌های اهل حرم ناله‌ی الفراره پاشو داداش بعد از تو چی میشه؟ نگو سهم ما آتیشه اضطرابه تُو خیمه‌گاه، پاشو داداش آه، پاشو داداش .
4_6032618382862320975.mp3
20.15M
◾️زمینه گودال قتلگاه "خیلی اینجا شلوغه..." 🎤حاج‌مهدی رسولی ✍️حمید رمی
|⇦•سینه زنی زیبا ویژۀ ایام محرم و صفر و شب هایِ جمعه به نفسِ کربلایی حمید علیمی•✾• •┄┅═══••↭••═══┅┄• 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. •┄┅═══••↭••═══┅┄• دوباره مُضطرم ، حَرم حَرم حَرم الهی کم نَشه یک لحظه سایه ات از سَرم یه رَحمی مادرت کنه به اشکِ مادرم منم بیام حَرم .. منم بیام حَرم .. آقا دلم پر از شِکایت امیر سَر جدا دلَم گرفته و میخوام بیام به کربَلا بیام و آبِرو بخر ، به حقِ مادرت ببین تو اَشک و التماسِ نوکر آقا دوباره بغضِ تو گلو ، بازم خیال آرزو تا چِشم بهم زدم حرم دوباره اومَد روبرو امیر کربلا حُسین … امیر کربلا حُسین … به جون مادَرت ، آقا فدا سَرت اگه میخَنده عالمی ، به حالِ نوکرت اگه برام حرم نرفتن مُقدره ، آقا فدا سَرت تویی فقط تمومِ دل خوشیِ نوکرات هوایِ شور مستیِ هوایِ روضه هات ولی بیا حاجَت منو بُکن روا پیاده اَربعین بیام ، دوباره کربَلا .. زیاده از سَرم هَمین که مادر شما لیاقتَم داده بیام ، بازم میونِ روضه ها امیرِ کربلا … امیرِ کربلا … بریده سر زِ تن شَهید بی کفن آقا بمیره از غَریبیِ تو ، سینه زَن آقا برات نذاشتن حَتی کهنه پیراهن شَهید بی کفن ... شَهید بی کفن غمات غمایِ نوکرِ داره میبینه خواهَرت ، که شِمر با خنجرِ یه نا نجیب داره ، سَری به نیزه میبَره صدایِ ناله ای میاد ، صدایِ مادرِ غریبِ مادر … غریبِ مادر … ____
Babolharam Alimi.mp3
6.04M
|⇦•سینه زنی زیبا ویژۀ ایام محرم و صفر و شب هایِ جمعه به نفسِ کربلایی حمید علیمی•✾• •┄┅═══••↭••═══┅┄•
بنا به نقلی امشب مصادف با شب شهادت یادگار واقعه ی عاشورا، آقا و مولامون، سیدالساجدین، امام زین العابدین علیه الصلاة و السلام، است، هدیه به روح پرفتوح آن امام همام، و همه شهدای کربلا عنایت کنید اجماعا صلوات بلندی ختم کنید. 🔸گر تو خواهی که بیابی زجهان راه نجات 🔸بر محمّد تو بگو از دل و از جان صلوات 🔸هر چه خواهی تو طلب کن ز شهنشاه جهان 🔸به علی حیدر صفدر شه خوبان صلوات (الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم)
بسم الله الرحمن الرحيم. یارحمن یا رحیم. اَعْظَمَ اللّهُ اُجُورَناْ بِمُصابِنا بِالْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلامُ وَجَعَلَنا وَاِيّاكُمْ مِنَ الطّالِبينَ بِثارِهِ مَعَ وَلِيِّهِ الاِْمامِ الْمَهْدِىِّ مِنْ الِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمُ السَّلامُ. 🔸ای سید و سالار ما، ای یاور و غمخوار ما 🔸تنها تو هستی یار ما، یا بن الحسن یا بن الحسن 2 یابن الحسن یا بن الحسن 2 🔸تا کی ز یاد جدّ خود، اشک از بصر جاری کنی تا کی به یاد عمه ات، از سوز دل زاری کنی 🔸در بین ما باشی ولی، تنها عزاداری کنی 🔸باشد فدایت جان من یابن الحسن یا بن الحسن 2 اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً. .
مناجات 1 🔸من کیم تا تو بیایی ب سر بالینم ببین حرف دلت هست یا نه... چی میخوای به آقات بگی... 🔸من کیم تا تو بیایی به سر بالینم 🔸چه کنم راه نجاتی نبود جز اینم چه کار کنم... کجا برم... جز در خونه ی شما جایی رو ندارم... 🔸بر من آنقدر توان بخش که در بستر مرگ امام زمان آقا جانم... 🔸بر من آنقدر توان بخش که در بستر مرگ اون لحظه ای که ميخوام دیگه نفسهای آخر رو بکشم دم جان دادنم.... 🔸خیزم از جا و به پیش قدمت بنشینم دست بگذارم روی سینه بگم السلام علیک یا بقیه الله.... 🔸نیست انصاف کز این مهلکه بیرون بروم آقا نکنه من از این دنیا برم... شما رو نبینم... 🔸نیست انصاف کز این مهلکه بیرون بروم 🔸من که یک عمر تولای تو باشد دینم یه عمری محبت شما رو درسینه نگه داشتم... آقا جانم امام زمان... یه عمری آرزوی دیدن جمال دلربای شما رو در سینه نگه داشتیم... آقا عاشقان شما امشبم به امیدی سر میگذارند... ان شاء الله به همین زودی ها صدای دلنشین شما از مکه، کنار خانه ی خدا بلند بشه... انا بقیه الله... آی شیعیانم... آی اونهایی ک امام زمان رو صدا میزدید... انا المهدی... خدایا ما زنده باشیم... به امیدی که یک روز... صدای آقامون رو بشنویم... هر چقدر با امام زمانت کار داری... در این شب دوازدهم آقات رو صدا بزن... یابن الحسن ... حالا ک امام زمانت رو دعوت کردی توی مجلس با امام زمان هم ناله شو از همین جا دل ها رو روانه کنیم کربلای معلی... نمیدونم کربلا رفتی یا نه.... همچین که داری نزدیک کربلا میشی هی نگاه میکنی... ببینی گنبد ابی عبدالله معلوم میشه یا نه... دیگه دلت طاقت نداره... دلت برا حرم حسین پر میزنه... هی این طرف و اون طرف سوال میکنی... چقدر مونده تا حرم آقام حسین... وقتی بلاخره رسیدی حرم باصفاش... تصور کن ورودی حرم ایستادی... در مقابلت قبر شش گوشه‌ی حسین دستات رو روی سینه میگذاری. .. همش میگی آی حسین... اصلا باورم نميشد منو دعوتم کنی... من کجا... کربلا کجا... حالا میخواهم احترام کنی... از همین جا با پای دل بریم جرم باصفاش... دستات رو روی سینه بگذار... میخای ب اقات حسین سلام بدی... همه باهم... السلام علی الحسین وعلی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین .
متن روضه 1 🔸امشب شب غریبی اولاد مصطفی است 🔸زینب اسیر شمر و حسین سر ز تن جداست شب دوازدهم ماه محرمه. .. امروز کربلا چه خبر بود خدایا... 🔸طفلان بی پدر به بیابان در آفتاب 🔸آن یک سر برهنه و آن یک برهنه پاست دیشب وقتی مجلس سیدالشهدا تمام شد... هر کدوم از ما دست بچه هامون رو گرفتیم... رفتیم به سمت خونه هامون... مواظب بچه هامون بودیم... مبادا نیمه شب سردشون بشه... مبادا بچه هامون با لب تشنه بخوابند... اما... آی مردم بچه های ابی عبدالله کجا خوابیدن... بچه های حسین چه حالی داشتند... داخل یک خیمه نیم سوخته... الله اکبر... نميدونم بهشون آب دادند یا نه... خیلی از این بچه ها با شکم های گرسنه... 🔸لیلا به آه و ناله چو مجنون به کوه و دشت 🔸اکبر هزار پاره ز شمشیر اشقیاست 🔸گهواره مانده خالی و اصغر به مهد خاک 🔸از سینه رباب ز غم، ناله برسماست 🔸مهر رخ سکینه ز سیلی و تشنگی 🔸نیمی چو ماه نیلی و نیمی چو کهرباست از امروز دیگه اسارت اهل بیت شروع میشه... از امروز دیگه تازیانه ها شروع میشه... مثل یه همچین روزی امام سجاد آمد کنار عمه جانش زینب... صدا زد عمه جان زینب... ببینید این نانجیبا بدن های خودشون رو غسل دادن... کفن کردن... بدنهای نحسشون رو دفن کردند... اما بدن بابای غریبم حسین... روی زمین کربلا... عمه جان بدن بابای غریبم بدون غسل و کفن... وقتی میخواستند به سمت کوفه حرکت کنند... اومدند بچه ها رو سوار محمل ها کنند... خانم زینب کبری فرمودند... خودم بچه ها رو سوار میکنم... با دستان مبارک... یکی یکی این زن و بچه ها رو سوار بر شتران بی جهاز‌ کرد... اما وقتی نوبت خود خانم زینب شد یا صاحب الزمان .... یکدفعه نگاه کرد به اطرافش... یادش اومد از روز ورودش به کربلا... اون موقعی که عباس علمدار اومد و زانو خم کرد... علی اکبر امد... قاسم امد... جوانان بنی هاشم یکی یکی اومدن... دور محمل زینب رو گرفتن... خانوم‌ رو با احترام از محمل پیاده کردن... مبادا نامحرمها ببینند.... ناموس خداست... احترام داره... یادش اومد از اون‌ روزی همه بنی هاشم در کنارش بودند... اما الان تنهای تنها مانده... نگاه کرد به سمت قتلگاه... صدا زد حسینم برادرم... بلند شو ببین دارن خواهرت رو به اسارت میبرن برادر... ببین دورم رو نامحرمها گرفتند... 🔸به سوی شام و کوفه ام چه ظالمانه میبرند برادرجان... حسین چطوری تو رو تنها بگذارم... 🔸به سوی شام و کوفه ام چه ظالمانه میبرند برادر نمیخواستم اما... 🔸نمیروم ولی مرا به تازیانه میبرند 🔸نمیروم ولی مرا... یه اشاره کرد به سمت سر مقدس ابی عبدالله... روی نیزه... 🔸نمیروم ولی مرا به این بهانه میبرند برادرم حسین نمیدونم با سر برم یا با بدن بمانم... 🔸نمیروم ولی مرا به این بهانه میبرند ............................................ از طرفی هم امشب شب شهادت زین العابدین... امام سجاده... دیگه دلت اینجا نباشه بریم مدینه کنار قبرستان بقیع بنشینیم... برا آقامون امام سجاد زار زار گریه کنیم... وقتی اومدن کنار امام سجاد عرضه داشتند... آقاجان... کجا براتون سخت گذشت حضرت فرموند الشام... 🔸شامیان خنده به زخم جگر ما نزنید ای وای... ای وای... ‌من نمیدونم چی به آقا گذشته 🔸شامیان خنده به زخم جگر ما نزنید 🔸ساز با ناله ی ذریه زهرا نزنید یا صاحب الزمان 🔸سر مردان خدا را به سر نیزه زدید 🔸مرد باشید، دگر سنگ به زن ها نزنید امان از اون شبی که... ما رو دم دروازه شام نگه داشتند... شهر رو آذین بندی کردن... ‌ گفتن خارجی ها میخواهند وارد بشن تا وارد شهر شام شدیم .. هرکس هر چی بدست داشت... به ما میزد... یکی با سنگ میزد... یکی خاکستر میریخت... یکی خارجی میگفت... ای وای ای وای ..... 🔸به زنان سنگ اگر بر سر بازار زدید 🔸دختران را به کنار سر بابا نزنید یا صاحب الزمان منو ببخشید... 🔸علی و فاطمه در بین شما ایستادند خدا لعنتشون کنه... 🔸پیش چشم علی و فاطمه ما را نزنید صلی الله علیک یا مظلوم یا ابا عبدالله
متن روضه 1 🔸سلام ما به تو ای سومین امام حسین هر کجای مجلس نشستی... با توجه امروز میخواهیم از همین جا... به آقامون سلام بدیم.... 🔸سلام ما به تو ای سومین امام حسین 🔸که در حضور تو مهدی کند سلام حسین امروز امام زمانم سلام میده... اما... به بدن های بی سر... روی خاک... سلام ما به اون بدن های که بی غسل و کفن... سه روز روی زمین کربلا بود... 🔸سلام بر تو و آن قطره هاى خون سرت 🔸كه ريخت روى زمين در مسير شام حسين 🔸سلام بر تو و بر مهدی ات که روز ظهور 🔸ز دشمنان تو بستاند انتقام حسین ان شاء الله امام زمان میاد... انتقام خون به نا حق ریخته ی حسین رو میگیره... 🔸ز دشمنان تو بستاند انتقام حسین یا بن الحسن... 🔸بعد از سه روز پيكر سرخش كفن نداشت سه روز بدن عزیز زهرا... بی غسل و بی کفن... روی زمین گرم کربلا... 🔸بعد از سه روز پيكر سرخش كفن نداشت 🔸يوسف ترين شهيد خدا پيرُهن نداشت 🔸از بسكه پيكرش شده پامال اسبها 🔸يك جاي بي جراحت و سالم، بدن نداشت چه کردند با بدن پاک عزیز زهرا... مثل یه همچین روزی... وقتی بنی اسد اومدند کربلا... نگاه کردن دیدند این نانجیبها بدن های خودشون رو دفن کردند... اما بدن عزیز زهرا حسین... روی زمین کربلا... میخواستند بدن ها رو دفن کنند... اما بدنها رو نمیشناختند... آخه سر در بدن ندارند... متحیر ایستادند... یک دفعه دیدند یه آقایی سوار بر اسب وارد شد... 🔸بنی اسد بیاید 🔸کفن با خود بیارید 🔸مگر خبر ندارید 🔸حسین کفن ندارد بنی اسد من این بدن ها رو خوب میشناسم... این بدن بی سر... بدن بابای غریبم حسینه... این بدن قطعه قطعه برادرم علی اکبره... این بدن قاسمه... اون بدنی که کنار شط فرات... دستهاش رو جدا کردند... بدن عمو جانم عباسه... بنی اسد... برید یه قطعه بوریا بیارید... 🔸مگر به کربلا کفن، بغیر بوریا نبود 🔸مگر حسین فاطمه، عزیز مصطفی نبود امام سجاد دستهای مبارک رو زیر بدن مطهر امام حسین قرار دادند و فرمودند: بسم الله و فی سبیل الله و علی ملة رسول الله بدن ابی عبدالله رو غریبانه داخل قبر گذاشتند... سخت ترین لحظه برای فرزند لحظه ای هست که میخواد داخل قبر با پدر وداع کنه... بنی اسد دارن نگاه میکنند... دیدند امام سجاد رفت داخل قبر... میخواد با پدر وداع کنه... ای واااااای ای واااااااای... دیدن امام سجاد این لب ها رو گذاشته روی رگ های بریده ی حسین... هی صدا میزنه وای غریب حسین... وای مظلوم حسین... وقتی از قبر بیرون اومدند... با دستان مبارک نوشتند... هذا قَبْرُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَليِّ بْنِ ابيطالِب، الّذي قَتَلوُهُ عَطْشاناً 🔸كاش در لحظه ی دفن پدرم میمردم 🔸آن كه بوسيد چو عمه، رگ حلقوم، منم الا لعنت الله علی القوم الظالمین -