eitaa logo
امام حسین ع
18.5هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. السَّلاَمُ عَلَیْکِ یَا فَاطِمَةُالزَّهرَاءَ یک نگاه کرد دید علی اگه گریه نکنه دق میکنه صدا زد ابکنی یا ابالحسن اما مگه فاطمه میتونه اشک علی رو ببینه تا اشک علی جاری شد دست شکسته شو و بالا آورد اشک مظلوم و گرفت مبادا به زمین بریزه اخ يَوْمَ‏ كَيَوْمِكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ  أَلسَّلامُ عَلَى الْمُغَسَّلِ بِدَمِ الْجِراحِ،   أَلسَّلامُ عَلى مَنْ اُریقَ دَمُهُ، کربلا رو با خونش سیراب کردن  أَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ .
. 📌 🔖 عزاداری روز پنجم فاطمیّه اوّل ۱٤٤٣ 🗓 شنبه بیست‌‌ و‌ هفتم آذرماه سال ۱٤٠٠ 📍چیذر هیئت رایةالعبّاس (علیه‌السّلام) 🎙 بانوای: 🔉 | تاب رفتن نداشت پای علی 🔉 | می‌خواهم از مدینه خداحافظی 🔉 | هرشب جمعه صدای مادر 🔉 | دستمــو رها نکنیا به علی 🔉 | غــــــــروب تلخــــی داری 👇👇👇👇
روضه (می‌خواهم از مدینه خداحافظی کنم) - حاج محمود کریمی.mp3
19.28M
📌 عزاداری‌ روزپنجم‌فاطمیه‌اوّل ١٤٤۳ 🎙 با مــدّاحی: 🕌 هیـــــئت رایةالعبّاس (علیه‌السّلام)
روضه (هر شب جمعه، صدای مادر آید از حرم) - حاج محمّد کریمی.mp3
8.01M
📌 عزاداری‌ روزپنجم‌فاطمیه‌اوّل ١٤٤۳ 🎙 با مــدّاحی: 🕌 هیـــــئت رایةالعبّاس (علیه‌السّلام)
زمینه (دستمو رها نکنیا) - کربلایی محمدحسین پویانفر.mp3
20.05M
📌 عزاداری‌ روزپنجم‌فاطمیه‌اوّل ١٤٤۳ 🎙 با مــدّاحی: 🕌 هیـــــئت رایةالعبّاس (علیه‌السّلام)
روضه (تاب رفتن نداشت، پای علی) - حاج محمود کریمی.mp3
44.02M
📌 عزاداری‌ روزپنجم‌فاطمیه‌اوّل ١٤٤۳ 🎙 با مــدّاحی: 🕌 هیـــــئت رایةالعبّاس (علیه‌السّلام)
زمینه (غروب تلخی داری) - کربلایی حسین طاهری.mp3
7.41M
📌 عزاداری‌ روزپنجم‌فاطمیه‌اوّل ١٤٤۳ 🎙 با مدّاحی: 🕌 هیـــــئت رایةالعبّاس (علیه‌السّلام)
. تاب رفتن نداشت پای علی شاهد ماجرا خدای علی جامه در پای مرتضی پیچید کوچه، افتادن علی را دید راز چشمش به آستین می‌گفت کوچه با خانه‌ها چنین می‌گفت: راه مسجد به خانه طولانی‌ست یا علی را توان رفتن نیست؟ راه می‌رفت و بال در بالش مردم و جبرئیل دنبالش تا به درگاه خانه رفت، ولی ماند در نیمه‌راه جانِ علی کسی اینگونه مبتلا نشود مردی از همسرش جدا نشود گر رود همسری چنین از دست ماندن مرد خانه دشوار است گاه اشکی به چشم می‌آورد گاه زانوی غم بغل می‌کرد مرتضی بود و باوری خاموش بستری بود و همسری خاموش قفل صندوق راز خود وا کرد زیر لب قطعه قطعه نجوا کرد: فاطمه، همسرم، ببین که منم همسر خسته‌ات، ابوالحسنم منم آن قهرمانِ بدر و احد که سر افکنده نزد همسر شد نه اسیر غمم اسیر تو ام شاه مردانم و فقیر تو ام ای که تاب و توان من بودی گرمیِ آشیان‌ِمن بودی حسرت من نگاه دیگر توست چشم تو قفل بخت همسر توست ای که تنها سفر نمی‌کردی کاش می‌شد دوباره برگردی چشم خیسش پر از نگاه و دریغ حیدر از پا نشست، آه و دریغ همه نجوا کنان، علی خاموش آب می‌شد علی، ولی خاموش مردم شهر بی‌وفا رفتند همگی سوی خانه‌ها رفتند ماند در شامگاه سرد و سیاه تن بی جان و اهل خانه و ماه هق‌هق بی‌امانِ عزرائیل...! بال در بال ناله جبرائیل تاب رفتن نداشت، آمد از دور و خیمه زد بر شهر باز پیچید بوی غم در شهر باز گسترده بود دامان شب گفت با لحن فاطمی زینب گفت ای که ناخواسته امیر شدی شهریاری و گوشه‌گیر شدی پدر ای افتخار خانه‌ی ما یاور تو نشد زمانه‌ی ما مادر ما اگر که دیگر نیست خانه‌ی چشم‌های ما ابریست باز بخت تو یار خواهد شد عشقتان ماندگار خواهد شد ماند بر لوح خاطر دنیا شوخی ریسمان و دست خدا قصه‌ی ظهر گرم و کوچه‌ی سرد قصه‌ی حیدر و چهل نامرد قصه‌ی مردمان فتنه‌پرست فصل تارِ کتابِ تاریخ است صبر اگر صبر مرتضی، سر کَش خشم اگر خشم حیدری، آتش ای حضور تو، عدل پاینده قاضی عادلی‌ست آینده اشک چشم تو، روشنایی‌ ماست تو فقط نیستی، خدا تنهاست گرچه این رسم شهریاری نیست چاره‌ای جز سوگواری نیست... از غمی عاشقانه لبریزی باید اما دوباره برخیزی شمع را مخفیانه دفن کنید بدنش را شبانه دفن کنید ماه از پشت ابر پیدا شد نیمه‌شب گاه غسل زهرا شد مرتضی بود و غرق خون دل او قامتی منحنی، مقابل او روحی آزرده، قامتی بی‌روح پیروهن پوش و لاغر و مجروح شعله با آب شست و شو می‌شد زخم‌هاب نهفته، رو می‌شد لحظه‌ی تلخ عمر مولا شد غنچه‌ی زخم پهلویش وا شد قلب او طاقت ادامه نداشت دست از غسل فاطمه برداشت روی زانو نشست تلخ گریست جز خدا با خبر ز حالش نیست بغض گرم امیر خانه شکفت نرم و آرام به زهرا گفت: مهربانم چرا چنان کردی !؟ از من این زخم را نهان کردی؟ بعد از این سال‌های صبر و تلاش بیم از صبر من نداشته باش مانده بغض تو در گلوی علی پیش تو رفت، آبروی علی باید اما که صبر پیشه کنم فکر غنچه نه، فکر ریشه کنم که حبیبم، وصیتم کرده‌ست می‌رود دین مصطفی از دست عطر او در کفن نمی‌گنجد غنچه در پیروهن نمی‌گنجد تن سبک بود و روح او سرشار عمر او کم، جراحتش بسیار شعله‌ی آهِ آستانه‌ی وحی سر از بام شمع خانه‌ی وحی مردمان را که وقت خواب رسید وقت تشییع آفتاب رسید... کاروانی شکسته و کوچک آمدند آسمانیان تک تک یار مجروح مرتضی می‌رفت هم‌رهش روح مرتضی می‌رفت بخت شب را سیاه می‌کردن قصد تدفین ماه می‌کردن چهره‌ای پشتِ اشک پنهان بود پسری آستین به دندان بود... آسمان دل ز فاطمه برداشت خاک اما نشاط دیگر داشت خاک میزبان‌وار و ساکت و مغرور کاروان را نگاه کرد از دور گرد ابروی خویش را می‌رُفت با دل سرد خود چنین می‌گفت: در دلم قبر مادری دارم یادگار از پیمبری دارم در دل خاک ابوتراب نشست سر تکان داد و چشم‌ها را بست گفت: ای مهربان ترین بستر این تو و این امانت حیدر زندگی گرچه رنج او افزود خانه‌ی من که بود می‌آسود می‌توانی به رسم غم‌خواری تکیه‌گاهِ مرا نگه‌داری؟ آه را خاک می‌کنم امّا: باز هم شعله می‌کشد فردا خواست تا شمع خویش خاک کند ختمِ تشییع سوزناک کند ناگهان بین هاله‌های سپید دست‌های پیامبر را دید از دل شامگاه قیر اندود از کجا؟ کیِ؟ چگونه آمده بود؟ می‌شنید از هوا صدای نبی! ای که تنهای نیمه‌های شبی جانشین منی و خانه‌نشین که گناه تو عدل توست، همین این همان نو عروس خانه‌ی توست یادگارش ز آشیانه‌ی توست غم نخور از برادر جانی غافل از تو نبوده‌ام آنی سایه‌ی لاله‌ی چمن بودی باغبانِ نهال من بودی ای که از رنج تنگ حوصله‌ای از تو هرگز نمی‌کنم گله‌ای آمدم تا که یاورت باشم یاور دفن همسرت باشم بیرق مهر او خدا افراخت غیر من و او کسی تو را نشناخت .👇
روضه (تاب رفتن نداشت، پای علی) - حاج محمود کریمی.mp3
44.02M
📌 عزاداری‌ روزپنجم‌ اوّل ١٤٤۳ 🎙 با مــدّاحی: 🕌 هیـــــئت رایةالعبّاس (علیه‌السّلام)
امام حسین ع
📌 عزاداری‌ روزپنجم‌فاطمیه‌اوّل ١٤٤۳ 🎙 با مــدّاحی: #حاج_محمد_کریمی 🕌 هیـــــئت رایةالعبّاس (علیه‌الس
. هر شب جمعه صدای مادر آید از حرم من تمام عمر دنبال صدای مادرم میزند ناله بُنَیَّ کو لباس کهنه ات ؟ کو سرت کو حنجرت کو یاورت کو دخترم ؟ بشکند دست کسی که دست بر مویت زده گیسویت خاکی شد و من خاک میریزم سرم هرچه میگردم چرا ترکیب جسمت جور نیست سالها دنبال آن انگشت بی انگشترم مثل من پیشانیت با تیزی سنگی شکست درد میگیرد کنار تو دوباره پیکرم پیش چشمانم تو را با حوصله سر می برند پیکر تو زیر و رو شد پیش چشمان ترم قاسم نعمتی✍ .
4_499873677165200475.m4a
2.12M
‍ ‍ . سلام الله علیها من مانده ام تنهای تنها بند۱ ای روی تو از ارغوان نیلوفری تر ای یار حیدر حال دل و روز مرا برخیز و بنگر ای یار حیدر من مانده ام تنهای تنها من مانده ام تنها میان سیل غم ها چه کنم بی تو زهرا زهرای من رویِ کبودت ، کرده پیرم کرده پیرم زخمیِ سینه ، شستشویت ، کرده پیرم کرده پیرم فهمیدم الآن از چه قدت ، شد خمیده نیلوفرم ، ای یاورم ، قامت کمانم یا فاطمه یا فاطمه جان یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه جان نظری بر محبان بند ۲ ای هر نگاهت آسمان آرزویم از غم چه گویم ای ماه نیلی کن نظر یک دم برویم از غم چه گویم ای غصه و محنت کشیده ای در جوانی در جهان خیری ندیده ای گل قد خمیده زهرای من آشوب و کینه قاتلت شد قاتلت شد بعد از نبی بغض و عداوت حاصلت شد حاصلت شد یا فاطمه از داغ تو خون شد دل سنگ نیلوفرم ، ای یاورم ، قامت کمانم یا فاطمه یا فاطمه جان یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه جان نظری بر محبان https://eitaa.com/emame3vom/54531
. شعر روضه حضرت زهرا(س) خواستم یاری کنم اما در آن غوغا نشد خواستم من هم بگیرم دست بابا را نشد مادرم او را گرفت و تازیانه پشت هم، هی فرود آمد، ولی دستان مادر وا نشد دست مادر آخرش واشد، نمیگویم چطور اینقدر گویم که زهرا دیگر آن زهرا نشد من فقط میدانم آن روز و در آن کوچه، چه شد من فقط دیدم، چرا افتاد مادر، پا نشد حال و روزش فکر میکردم که بهتر میشود هر چه ماندم منتظر، فردا وفرداها ... نشد هر چه گشتم کوچه را، فردا و فرداها ... نبود هر چه گشتم گوشواره آخرش پیدا نشد من عصای پیری مادر شدم در کودکی پیر هجده ساله، جز با تکیه بر من، پا نشد آخرش خم شد به درگاه علی، ماه علی آری، آن قامت به جز در پای یکتا، تا نشد تا که مادر رفت، انگار از پدر چیزی نماند در جهان هرگز امیری این قدر تنها نشد پیش زینب بغضهایم در گلویم گیر کرد خواستم زاری کنم، پیش حسین، اما نشد چشم امید یتیمان! چشم را وا کن ببین ناله هم سهم یتیمان تو از دنیا نشد خون نشد پاک آخرش از برگ لاله، هر چقدر ریخت بر دست علی آب روان، اسماء، نشد قاسم صرافان ✍ .
. ماییم و درد بی مداوایی که داریم شب تا سحر چشمان دریایی که داریم تو راهمان دادی و به عالم ندادیم در حول و حوش خیمه ات جایی که داریم ماییم و این دلشوره های بی تو بودن مایین و این آقا بیاهایی که داریم در عین ثروت داشتن خیلی فقیریم برکت ندارد مال دنیایی که داریم تاکی فقط خواب ظهورت را ببینیم کی میشود تعبیر رویایی که داریم هرقدر هم بی تو غریب شهر باشیم گرم است دلهامان به آقایی که داریم روزی میاید که به شمشیر تو آقا پاسخ بگیرد هرمعمایی که داریم باید بگیری انتقام مادرت را تسکین بده بر داغ زهرایی که داریم ای کاش آقا یک شب جمعه ببینی در کربلا این شور و غوغایی که داریم ما با دعای تو لیاقت را گرفتیم روزی پرفیض زیارت را گرفتیم .
. خورشید عشق باغ هستی بی صفا می شد اگر زهرا نبود عطر گل از گل جدا می شد اگر زهرا نبود تیره گی در اولین برخورد با خورشید عشق چیره بر آئينه ها می شد اگر زهرا نبود التهاب آفتاب از روی عالمتاب اوست این‌ جهان ظلمت سرا می شد اگر زهرا نبود ابرهای کفر آلود از نسيم فتنه ها در هوای دل‌ رها می شد اگر زهرا نبود در دل امواج طوفانزای اقیانوسِ دهر فُلک دین، بی ناخدا می شود اگر زهرا نبود قامت یکتا پرستانِ همانند علی زیر بار غم دو تا می شد اگر زهرا نبود دست حَبل الله بستند رهپویان کفر فتنه بیش از این به پا می شد اگر زهرا نبود پهلویش بشکست تا بتخانه را در هم شکست سامری صاحب لوا می شد اگر زهرا نبود گرچه خود شد پرپر اما داد بر قرآن حیات محو ، دینِ مصطفی می ‌شد اگر زهرا نبود عشق اگر دارد حیات از اوست «یاسر» بی گمان عشق در عالم فنا می شد اگر زهرا نبود ** محمود تاری «یاسر»✍ https://eitaa.com/emame3vom/54534 .
. بانوی آفتاب بانوی گل و دریا از مات سلام الله یا فاطمةُ الزَهرا از مات سلام الله سر‌شارترین احسان لبریزترین ایمان پُر بارترین تقوا از مات سلام الله تو مادر هر نسلی سرسیزترین فصلی سرسبزتر از طوبا از مات سلام الله همتا که نداری تو یعنی که بهاری تو ای بانوی بی همتا از مات سلام الله پیغامبر رحمت سر سلسله ی خلقت بوسیده دو دستت را از مات سلام الله ای کوثر توفانی ای آیه ی نورانی ای سوره ی اعطینا از مات سلام الله ای عشق به پیوستت ایمان همه در دستت از نور شدی پیدا از مات سلام الله مهتابی و محرابی خورشیدی و می تابی بانوی فضیلت ها از مات سلام الله گلگونی فریادی با فتنه در افتادی ای بغض پُر از نجوا از مات سلام الله ای بضعه ی پیغمبر ای همنفس حیدر ای جان سپر مولا از مات سلام الله بر موج زده پهلو با شیرخدا همسو بر حق علی پویا از مات سلام الله بانوی عبادت ها الگوی رشادت ها ای مادر عاشورا از مات سلام الله در خیمه ی اسلامی بالاتر از افهامی بالاتری و والا از مات سلام الله سرچشمه هر نوری خورشیدی و مستوری مهتابی و مه سیما از مات سلام الله چون آینه صافی تو لبریز عفافی تو پاکی ز تو شد احیا از مات سلام الله چون موج تو بی تابی تطهیر ترین آبی شفاف ترین رؤیا از مات سلام الله ای شعر تر «یاسر» در باطن و در ظاهر داری به دلش مأوا از مات سلام الله ** محمود تاری «یاسر»✍ گویا" از مات" به معنای،"از ما به تو" یا " از ما تو را" است . در عربی ؛ هم می شود گفت: علیک السلام ، هم سلام الله علیک و هم" علیک منّا السلام.... مولوی دو گونه ی اخیر را به صورت تلفیقی اورده. از مات سلام الله: سلام خدا از سوی ما نثار تو باد... 👇 ............... مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱۰   ای غایب از این محضر از مات سلام الله وی از همه حاضرتر از مات سلام الله ای نور پسندیده وی سرمه هر دیده احسنت زهی منظر از مات سلام الله ای صورت روحانی وی رحمت ربانی بر مؤمن و بر کافر از مات سلام الله چون ماه تمام آیی و آن گاه ز بام آیی ای ماه تو را چاکر از مات سلام الله ای غایب بس حاضر بر حال همه ناظر وی بحر پر از گوهر از مات سلام الله ای شاهد بی‌نقصان وی روح ز تو رقصان وی مستی تو در سر از مات سلام الله ای جوشش می از تو وی شکر نی از تو وز هر دو تویی خوشتر از مات سلام الله شمس الحق تبریزی در لخلخه آمیزی هم مشکی و هم عنبر از مات سلام الله https://eitaa.com/emame3vom/54535
. امام مهدی شناسی ۱۱۳۵ زیارت آل یاسین ✨«فَنَفْسِي مُؤْمِنَةٌ بِاللَّهِ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ بِرَسُولِهِ وَ بِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ بِكُمْ يَا مَوْلَايَ»✨ 💠در اين فراز آل يس مجددا به عبارت يا مولاي توجه ديگري مي كنيم و روايتي را بيان مي داريم كه شايد توجه به نتيجه و ثمره ی آن در زندگي روزمره ما خالي از عبرت نباشد. 💠عبارت «يَا مَوْلَايَ » به چند نكته اشاره دارد: 🔷امام زمان عجل الله فرجه مولای من و من رعیت ايشان هستم، و نه تنها اعتقادات حقه را باور دارم که در محضر ايشان اظهار می کنم و خود را به عنوان «انا ولی لک بری من عدوک» به حضرت معرفي مي كنم ،من از دوستان شما هستم، و برای همیشه از دشمنان شما بیزار هستم. 🔷و بعد از اعتراف به اعتقادات حقه مي گويم « فَنَفْسِي مُؤْمِنَةٌ بِاللَّهِ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ بِرَسُولِهِ وَ بِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ بِكُمْ يَا مَوْلَايَ» من در حال حاضر دلداده ی شما هستم و مي خواهم در آينده نيز دلداده خدا و رسول خدا و امیرالمومنین و همه شما حضرات معصومین باشم. 🔷«وَ بِكُمْ يَا مَوْلَايَ» رعیت شما اعلام دلدادگی به شما را دارد و با خود و خداي خود عهد بسته است كه هیچ گاه از شما جدا نشود. 💠در روایتي آمده است:مردي متمول از خراسان به غلام طویله امام صادق علیه السلام پيشنهاد داد :اى غـلام، ميل دارى كه از آقاى خودخواهش كنى كه مرا به جاي تو قرار دهد و مـن غـلام ايشان بـاشـم و بـه جـاى تـو بـمـانـم و مـالم را بـه تـو بـدهـم ، مـن مـال بـسـيـار دارم تو برو و آن مالها را براى خود بگير و من به جاى تو ايـنـجا بمانم. 💠غلام گفت : از آقاى خود خواهش مى كنم اين را، پس رفت خدمت امام صادق عـليـه السـلام و به حضرت گفت: فـدايـت شـوم ! شما از خدمت من نسبت به خود آگاهي و مـى دانـى سالهاي طولاني در خـدمـت شما بوده ام ، پس اگر خداي سبحان خيرى را براى من رسانيده باشد شما مرا از آن منع مي كنيد ؟ حضرت فرمودند: من آن را به تو خواهم داد ا 💠پس غلام قصه ی آن مرد خراسانى را براى حضرت حكايت كرد، حضرت فرمودند :اگر تـو نسبت به بودن با ما بـى مـيـل شـده اى و آن مـرد مايل است در خـدمـت مـا باشد ما قبول مي كنيم كه ايشان بيايد و تو بروي. 💠پس چون غلام خواست كه برود و به حضرت پشت كرد ،امام او را صدا زد و فرمود: 💠بـه جـهت طول خدمت تو در نزد ما يك نصيحتى تو را می‌كنم.آن زمان مـخـتـارى در كـار خود بمانی يا بروی. چـون روز قـيـامـت شـود حـضـرت رسـول صـلى اللّه‌عـليـه‌و‌آله‌و‌سـلم به نوراللّه چسبيده است و اميرالمؤمنين عـليـه‌السـلام دست در دامن رسـول الله صلى‌اللّه‌عليه‌و‌آله‌وسلم دارد و ما دست در دامان اميرالمومنين و شيعيان ما دست در دامن ما دارند.پـس داخـل شـونـد در جـايـى كـه مـا داخـل شـويـم و وارد شـوند آنجا كه ما وارد شويم. 💠 غلام چون اين را شنيد عرض كرد: من از خـدمـت شـمـا جـايـى نـمى‌روم و در خدمت شما خواهم ماند و آخرت را به دنيا نمی‌فروشم و به سوی آن مرد بيرون رفت. 💠آن مرد خراسانى گفت: اى غلام! بيرون آمدى از نزد حضرت صادق عليه‌السلام به غير آن گونه كـه به خـدمـت حـضـرت رفـتـى. 💠 غـلام سخن امام را بـراى او نـقـل كـرد و او را به خدمت حضرت برد ، حضرت او را پذيرفت و امر كرد هزار اشرفى (دينار) به غلام دادند. 💠 خدمتگزار امام به مرد خراسانی گفت من تجارت موقت دنیا را با آخرتم عوض نمی‌كنم. 💠 ما در اين فراز به امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه عرض می‌كنيم: «وَ بِكُمْ يَا مَوْلَايَ» من دلداده شما خاندان هستم و معلوم است دلدادگی افراد را در حضور شما قرار می‌دهد. 💠«بکم» ضمیر مخاطب است هرچقدر آدم بیشتر شما را دوست بدارد، شما بيشتر به او توجه می‌كنيد. ✨ حضوری گر همی خواهی از او غایب مشو حافظ... 💠هرچقدر انسان نسبت به امام زمان خود عشق بورزد به همان اندازه از محضرشان غایب نیست. ‌‌‌ .
۱ دکتر رفیعی  زهرای مرضیه به نقل مرحوم شیخ عباس قمی بعد از نماز مغرب و قبل از نماز عشاء جان به جان آفرین تسلیم کرد. به حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام خیلی سخت گذشت! شاید همان روز وفاتشان بوده حضرت از مسجد برمی گشت، چند تا از خانم‌های بنی هاشم که رفته بودند عیادت حضرت زهرا علی‌ها السلام داشتند از خانه بیرون می‌آمدند، حضرت دید چهره این‌ها گریان است. دیدید وقتی بیمارستان می‌روی از بعضی از اتاق‌ها که مردم بیرون می‌آیند حال مریض آن اتاق رو می‌فهمی که چقدر بده! آمدند جلو، حضرت فرمود: مَا الْخَبَرُ وَ مَا لِی أَرَاکُنَّ مُتَغَیَّرَاتِ الْوُجُوهِ وَ الصُّوَرِ چی شده چهرتون به هم ریختست، چی شده ناراحتید؟ گفتند: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَدْرِکْ ابْنَهَ عَمِّکَ الزَّهْرَاءَ یا امیرالمؤمنین فاطمه را دریاب، اگر دیر بروی نمی‌رسی! فاطمه از دست رفته! با سرعت آمد، فجلس عند راس‌ها نشست کنار فاطمه فَنَادَاهَا یَا فَاطِمَهُ کَلِّمِینِی فَأَنَا ابْنُ عَمِّکَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ فَأَنَا ابْنُ عَمِّکَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِب حضرت زهرا علی‌ها السلام چشمانش را باز کرد و به صورت علی علیه السلام نگاه کرد وَ بَکَتْ وَ بَکَى هر دو گریه کردند، مظلوم و مظلومه گریه کردند. حضرت علی علیه السلام فرمودند: من گریه می‌کنم، چون تو را از دست می‌دهم تو چرا گریه می‌کنی؟ أَبْکِی لِمَا تَلْقَى بَعْدِی‏ عرضه داشت من برای مظلومیت تو گریه می‌کنم. دردم این نیست که چندیست مرض احوالم به تو سوگند به مظلومی تو می‌نالم فاخذ راس‌ها و ضم‌ها الی صدره سر فاطمه را به دامن گرفت و به سینه اش چسباند دو تا سر را به فاصله کوتاهی، یکی سر مبارک حضرت رسول الله یکی سر مبارک حضرت فاطمه علی‌ها السلام را به آغوش گرفت در میان غم و اندوه شدید امیرالمومنین و فرزندان علیهم السلام جان به جان آفرین تسلیم کرد و شبانه، غریبانه و مظلومانه دفن شد. چه حالی داشت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام موقع دفن عزیزش؟ آخر با دست خودش گلش را به خاک می‌سپارد!‌ای گل پر پر شده باغ من تازه شد از رفتن تو داغ من مرگ پیمبر کمرم را شکست داغ تو رکن دگر م را شکست عمر علی در گرو صبر توست اشک علی دسته گل قبر توست خیز و بیا رو به سوی خانه کن گیسوی اطفال مرا شانه کن ‌می‌دونید چه کرد؟ بعد از اینکه نماز خواند، فاطمه‌اش ررا به خاک سپرد، قرآن خواند. خم شد صورت رو خاک قبر زهرا علی‌ها السلام گذاشت فوضع خده علی تراب قبر‌ها حضرت ابا عبدالله هم شاید از بابا یاد گرفت، کربلا خم شد صورت رو صورت جوانش گذاشت لقد استرحت من هم الدنیا و غم‌ها و بقی ابوک وحیدا فریدا بار ال‌ها پسرم اکبر رفت  گل نو رستۀ من دیگر رفت آنکه در خلقت و خو، چون احمد  اشبه الناس به پیغمبر رفت آنکه آرامش قلب و جان بود دلم آتش زده تا آخر رفت .
۲ دکتر رفیعی (۲) دل‌های شما را روانۀ مدینه کنار قبر مخفی زهرا سلام الله علی‌ها کنم. آن‌هایی که مدینه مشرف شده‌اند از همان اول زمزمه‌شان این است. یا حضرت فاطمه من عقده دل وا نکردم گشتم، ولی قبر تو را پیدا نکردم مخفی بودن قبر نیز نشانه و سند مظلومیت زهرا سلام الله علی‌ها است. مصائب حضرت فاطمه نیز مثل قبر آن بی بی مخفی است. مصائب آن قدر عظیم است که ۴۰ سال پس از شهادت حضرت، امام حسن علیه السلام همین که نگاهش به مغیره می‌افتاد شروع می‌کرد به اشک ریختن، و می‌فرمود: مغیره! تو جزء کسانی بودی که مادرم زهرا را کتک زدی: «أنتَ الَّذی ضربتَ فاطمة بِنْتَ رَسُول الله صلی الله علیه و آله و سلم حتّی أَدْمیتها»؛ آن قدر مصیبت بزرگ است که امیرالمؤمنین علیه السلام کنار قبر حضرت فاطمه مرگش را از خداوند خواست براساس روایت فاطمیۀ اول نوشته‌اند: بعد از نماز مغرب حضرت فاطمه، جان به جان آفرین تسلیم کرد و خانه‌اش برای فرزندانش به عزا تبدیل شد. صحبت‌هایش را کرد، گفت: علی جان! کسی را از محل دفنم با خبر نکن! بدنم را شب غسل بده، و شب کفن کن! راضی نیستم کسانی که به خانه ام حمله کرده‌اند، بر بدنم نماز بخوانند. علی جان! وقتی من را به خاک سپردی «اجْلِسْ عِنْدَ رَأْسِی قُبَالَةَ وَجْهِی» کنار قبرم بنشین و زود از کنار قبرم بلند نشو! لحظۀ پس از دفن، لحظۀ تنهایی میت است و فرد متوفی انیس و مونس می‌خواهد. چه انیسی بالاتر از علی است؟ کنار قبر برایم قرآن بخوان! «فَأَکْثِرْ مِنْ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ»؛ علی جان! برایم دعا کن. ابْکِنِی وَ ابْکِ لِلْیَتَامَی وَلَاتَنْسَ قَتِیلَ الْعِدَی بِطَفِّ الْعِرَاق هم برای خودم گریه کن هم برای بچه‌های یتیمم؛ زیرا خیلی سخت است که جلوی بچه‌ها مادرشان جان بدهد؛ آن هم بچه‌هایی که سنّشان زیر ده سال است و به سن بلوغ نرسیده اند. علی جان! خواهشی دارم، هوای همه بچه‌ها را داشته باش حسینم را که در کربلا به شهادت می‌رسد فراموش نکن! پیراهن خود در غم من چاک مکن از حضرت فاطمه یادگار اگر می‌خواهی جز نیمه شب جسم مرا خاک مکن خون‌های مرا ز روی درب پاک مکن! اما علی چه کند با این در و دیوار؟   بی بی سفارش دیگری هم دارد: مرا چو غسل نیمه شب به پیش کودکان دهی مبادا سینه مرا به زینبم نشان دهی نگذار زینبم صورتم را ببیند!    عجب وداع و خداحافظی بود! نوشته‌اند: «أَخْرَجَ مَنْ کَانَ فِی الْبَیْت»؛ امیرالمؤمنین، بچه‌ها را از اتاق بیرون کرد، نشست کنار بستر حضرت فاطمه. ای صفای خانه من الوداع گرمی کاشانه من الوداع فاطمه جان! چه زود علی را تنها گذاشتی! الوداع ‌ای همدم و هم ناله ام خواهشی دارم ز تو ریحانه ام جان زهرا روز من را شب مکن الوداع ‌ای یار هیجده ساله ام یک شب دیگر بمان در خانه ام چادرت را بر سر زینب مکن فاطمه جان! به این زودی از کنار علی نرو! «وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ» 
۳ حجة الاسلام و المسلمین میرباقری «یَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ یَا قُرَّةَ عَیْنِ الرَّسُولِ یَا سَیِّدَتَنَا وَ مَوْلاتَنَا إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِکِ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاکِ بَیْنَ یَدَیْ حَاجَاتِنَا یَا وَجِیهَةً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعِی لَنَا عِنْدَ اللَّهِ». مصیبت بی بی دو عالم آنقدر سنگین است که کمر امیرالمومنین (علیه السلام) زیر بار این مصیبت خم شده. در طول این چند روز چه بر امیرالمومنین (علیه السلام) گذشت؟ آیا حضرت فاطمه (سلام الله علیها) که رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) خم می‌شد و دستش را می‌بوسید و به استقبالش می‌رفت و او را در جای خود می‌نشانید؛ سینه اش را می‌بویید و می‌فرمود: «فِدَاهَا أَبُوهَا»، بوی بهشت را از حضرت فاطمه (سلام الله علیها) می‌شنوم. حضرت فاطمه (سلام الله علیها) که حضرت درباره او می‌فرمود: «إِنَّ اللَّهَ یَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ وَ یَرْضَى لِرِضَاهَا»؛ به کسی یا چیزی یا امری غضبناک شود خدا غضب می‌کند. اگر حضرت فاطمه (سلام الله علیها) راضی شد، خدا راضی می‌شود. حضرت فاطمه (سلام الله علیها) که حضرت می‌فرمود: «إِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّی، وَ هِیَ رُوحِیَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیَّ»؛نگویید حضرت فاطمه (سلام الله علیها) روح من و جان من است. حضرت فاطمه (سلام الله علیها) که می‌آمد درب خانه اش، حضرت اجازه می‌گرفت و وارد می‌شد. بی اجازه وارد خانه نمی‌شد. حضرت فاطمه (سلام الله علیها) که پیغمبر خدا وقتی مسافرت می‌رفت، آخرین خانه برای وداع، خانه حضرت فاطمه (سلام الله علیها) بود. وقتی برمی گشت، اولین خانه‌ای که وارد می‌شد خانه حضرت فاطمه (سلام الله علیها) بود. آیا این حقایق تاریخ رد کردنی است؟ در مدینه طوری غریب شود که بریزند خانه اش را آتش بزنند. او را بین در و دیوار بگذارند. نامحرم‌ها در کوچه او را محاصره کنند. از امام صادق (علیه السلام) سؤال شد: آقا! سبب وفات حضرت فاطمه (سلام الله علیها) چه بود؟ حضرت فاطمه (سلام الله علیها) که جوان بود. فرمود: قنفذ فلانی به دستور او حضرت را هدف قرار داد؛ وقتی آمد کمربند امیرالمومنین (علیه السلام) را گرفت، دومی دستور داد مغیره، دست حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را کوتاه کن. چه کردند؟ هجوم دسته جمعی به حضرت فاطمه (سلام الله علیها) بردند. تعبیری که از امام مجتبی (علیه السلام) نقل شده، این است که حضرت به مغیره رو کرد و فرمود: تو همان کسی هستی که آنقدر مادرم را زدی که غرق در خون شد. امیرالمومنین (علیه السلام) صحنه‌ها را دیده و طبق پیمانی که ازش گرفته شده صبر کرد. در نقل کافی شریف هست که وقتی بعضی از این صحنه‌ها را جبرئیل نقل کرده که یا رسول الله (صلّی الله علیه و آله وسلّم) باید امیرالمومنین (علیه السلام) میثاق به صبر کند. حضرت به رو افتاد و بعد عرض کرد: یا رسول الله (صلّی الله علیه و آله وسلّم)! اگر خدا می‌خواست باید صبر کنم، صبر می‌کنم. امیرالمومنین (علیه السلام) صبر کرد. وقتی امشب بدن حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را غسل و کفن کرد، تحویل رسول خدا داد. دیگر صبر امام علی (علیه السلام) کم شد و عرض کرد: «قَلَّ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی وَ رَقَّ عَنْهَا تَجَلُّدِی»؛ فرمودی صبر کن، تحمل کردم، ولی دیگر صبر امام علی (علیه السلام) کم شده. «یَا رَسُولَ اللَّهِ أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ»؛ دیگر غصه من پایان پذیر نیست؛ اما دیگر تا آخر عمر از این غصه خواب به چشم امام علی (علیه السلام) راه ندارد. یا رسول الله (صلّی الله علیه و آله وسلّم) خودت می‌دانی چه بر ما گذشته. «وَ سَتُنْبِئُکَ ابْنَتُکَ بِتَظَافُرِ أُمَّتِکَ عَلَى هَضْمِهَا»؛ به زودی دختر عزیزت به تو خواهد گفت که امت تو پشت به پشت هم دادند که حضرت فاطمه (سلام الله علیها) نباشد و او را نابود کنند. یا رسول الله (صلّی الله علیه و آله وسلّم)! با امام علی (علیه السلام) اسراری است که حضرت فاطمه (سلام الله علیها) در میان می‌گذاشت. تو از حضرت فاطمه (سلام الله علیها) سؤال کن چه بر سر ما آمد و ما در این میثاق و عهدمان کنار شما ایستادیم. تعبیرم این است که یا رسول الله (صلّی الله علیه و آله وسلّم) تو مرا وصیت کردی. آن چنان خاموش که کار حرف زدن به اشاره افتاده؛ اگر می‌بینی مخفیانه حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را آوردم و دفن کردم؛ اگر می‌بینی همه را دعوت به سکوت و آرامش می‌کنم که مبادا دشمن با خبر شود، این‌ها از وصیت و سفارش شماست یا رسول الله (صلّی الله علیه و آله وسلّم). به وصف غربتم این بس بود که با سیلی زگوش همسر من گوشواره افتاده .
. خوش به حال هر کسى که روضه دعوت می ‎شود «هیأتی» از جانب زهرا حمایت می ‎شود بس که شأن و منزلت در روضه‎ خانه ریخته هر که یک دفعه بیاید , پیش کسوت می ‎شود این وسط آن عاشقی بُرده است که در این دو ماه بی ‎ریا می‎ آید و مشغول خدمت می‎ شود یک پر کاهی اگر چشم کسی نمناک شد کوه عصیان هم اگر باشد , شفاعت می‎ شود گریه‎ کن با گریه ‎اش غسل تقرّب می‎کند قطره‎ ای از اشک , مُنجر به طهارت می‎ شود هر که در ماه محرّم , کار و بارش شد حسین چون «رسول ترک» آخر با سعادت می‎ شود رازق ما کربلایی‎ها حسینِ فاطمه است روزی یک سال ما این ماه , قسمت می ‎شود در میان هیأتش انگار زیر قُبّه ای تا که لب وا می‎کنی فوراً اجابت می‎ شود تا به سجده می‎ روم سمت خدا پَر می‎کشم علّت معراج‎ هایم مُهر تربت می‎شود آن قدَر آقاست این آقا به عبّاسش قسم ارمنی هم زیر این پرچم هدایت می‎شود ناله های مادری پهلو شکسته می ‎رسد روضه‌ خوان تا وارد ذکر مصیبت می شود «یا بُنَیَّ» حال ما را زود می ‎ریزد به هم قلب ما با آهِ زهرا پُر حرارت می شود صبح محشر تا که می‎ گوید حسین من کجاست؟ می‎ رسد آقا … ولی بی‎ سر … قیامت می‎ شود محمد فردوسی✍ https://eitaa.com/emame3vom/54540
YEKNET.IR - shoor 4 - fatemieh avval 1400 - nariman panahi.mp3
4.78M
روضه ای 🍃محاسن تو غرق خونه 🍃چجوری کشتند بمونه 🎤 محاسن تو غرق خونه چجوری کشتنت بمونه میگن امام رضا میدونه آب ندادنت بمونه روضه ی پیرهنت بمونه غارت شد تنت بمونه میخونه خواهرت نشناختمت به جون مادرت نشناختمت چی اومده سرت نشناختمت بلا غسل و لا کفن مظلوم من مظلوم من مظلوم من آخرش انگشتر و بردن تن و گذاشتن سر و بردن سر علی اکبر و بردن کتک زدن رقیه جان و ببین نگاه نگران و خدا نبخش ساربان و کشته ی کربلا نشناختمت بی سر و بی ردا نشناختمت به زیر نیزه ها نشناختمت بلا غسل و لا کفن مظلوم من مظلوم من مظلوم من جنگ و به خیمه ها کشوندن خیمه ی زینب و سوزوندن فاتحه ی حرم رو خوندن از این حرم یه عده زن موند از تو فقط یه پاره تن موند تن تو بی غسل و کفن موند مقطعه تنت نشناختمت چجوری کشتنت نشناختمت گمشده پیرهنت نشناختمت بلا غسل و لا کفن مظلوم من مظلوم من مظلوم من ای غریب مظلوم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ▪️ (س) ▪️ بنداول میگم با تموم نیت به اهل سقیفه لعنت به اونا که کردن از روی کینه به مادرم جسارت میگن بعد اون جنایت دوتا غاصب خلافت یه روز ظاهرا اجازه گرفتن و اومدن عیادت عیادت کدومه اینا همه صحنه سازیه ندامت کدومه اینا تمومش یه بازیه خدا نمیگذره از کسی که زهرا از دستش ناراضیه لعن الله قاتلیک یا زهرا بنددوم دلم خیلی بی قراره یه لحظه امون نداره یه چند وقتیه که این سر پر از سوالای بی شماره سوالم فقط همینه بگید مردم مدینه کجای مدینه تون قبر دختر ختم مرسلینه چرا بی نشونه چرا غریب و بی مزاره دختر پیمبر حتی یه سنگ قبر نداره بغض حسرت ما کجا بره ، ابر چشاشو کجا بباره لعن الله قاتیک یا زهرا بندسوم گل یاسمون کبوده توی کوچه بوی دوده تموم غم دل شیعه از همون لحظه ی وروده عجب محشری بپا شد تو کوچه برو و بیا شد چهل نانجیب لگد میزدن به در تا که در جدا شد دستتون قلم شه زن که دیگه کتک نداره چرا دست حیدر برا شما نمک نداره صاحب دو دنیاست صاحب عالم نیازی به فدک نداره ✅شعر وسبک : .👇
4_5764612260383164755.mp3
13.66M
🏴 : با غم تو مسمار گریه میکنه 🎤مداح : حاج با غم تو مسمار گریه میکنه آسمونم انگار گریه میکنه یه جور زدن که عاقبت در شکست و دیوار گریه میکنه بمیرم چه غربتی داری آخه نه شکایتی دار نه میتونی پاشی از بستر نه یه خواب راحتی داری نه یه استراحتی داری شب تا صبح از درد بیداری بیداری بیداری معلومه مادر درد داری درد داری درد داری آسمون صدا زد پشت در نرو وی نرفت و آمد پشت در نرو بمون بخاطر علی بوی هیزم اومد پشت در نرو یه نفر دلش نمیسوزه ورم رو گونه میسوزه یه جوری زدن برا داغت دل تازیونه میسوزه داره قلب خونه میسوزه خدا میدونه چی میشه چی میشه چی میشه مادر میون آتیشه آتیشه آتیشه شب تا صبح از درد بیداری بیداری بیداری معلومه مادر درد داری درد داری درد داری یاس رنگ خونم پیش من بمون ماه قد کمونم پیش من بمون چرا نفس نمیکشی مادر جوونم پیش من بمون دلم از غم تو سرشاره خونمون چه غربتی داره تو میخوای صدام کنی اما تنگی نفس نمیزاره داره خون تازه میباره هوای خونه دلگیره دلگیره دلگیره تو میری بابا میمیره میمیره میمیره شب تا صبح از درد بیداری بیداری بیداری معلومه مادر درد داری درد داری درد داری قدم مثل هلاله محاله شفا دیگه محاله دلم تنگه دلم تنگه یه اذان بلاله اذان بگو یاد پیمبر بلند بگو الله اکبر بلند بگو اشهد ان علیا حجة الله خیلی غریبه حیدر https://eitaa.com/emame3vom/54545