📝 #رفتـــــی_بـــــرادرت_تنـــهاترشــد
🖊 #زمینه | #حاج_محمود_کریمی
🖊 #شب_دهم_محرم_۱۳۹۸
🖊 #هیأت_رایة_العباس "ع"
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
رفتی برادرت تنهاتر شد
رفتی مجیب عالم مضطر شد
در دل نخلستان تا که علم افتاد
خواهرمان زینب بین حرم افتاد
زجر شنیدن هلهله ها را
آتش خنده ی حرمله ها را
خواهرمان دیده
به که من گویم دردم | بی تو باید برگردم...
🔗 @emame3vom
ای نخل خشک خونین دستت کو؟
ای ماه ام البنین دستت کو ؟
بی تو تک و تنها، در دل این دشتم
در پی دست تو روی زمین گشتم
لحظه ی دیدن مشک دریده
فذق شکسته و دست بریده
قامت من خم شد
کمرم را خم کردی | به لبم جان آوردی...
🔗 @emame3vom
مشک را آوردی تا پای جانت
با دست و با کتف و با دندانت
این چه بلایی بود بر سرمان آمد
بهر تسلایش مادرمان آمد...
رفتی و تشنه تر از همه بودی
تشنه ی دیدن فاطمه بودی
فاطمه هم آمد
آمد امّا خیلی دیر | دیده ات را بسته تیر
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📁 کانال رَفَــعَ اَللّٰهٌ رایَــةَ اَلْعَـبّاٰسْ
📝 حاجمحمودکریمی
.
📝 #رفتـــــی_بـــــرادرت_تنـــهاترشــد
🖊 #زمینه | #حاج_محمود_کریمی
🖊 #شب_دهم_محرم
🖊 #هیأت_رایة_العباس "ع"
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
رفتی برادرت تنهاتر شد
رفتی مجیب عالم مضطر شد
در دل نخلستان تا که علم افتاد
خواهرمان زینب بین حرم افتاد
زجر شنیدن هلهله ها را
آتش خنده ی حرمله ها را
خواهرمان دیده
به که من گویم دردم | بی تو باید برگردم...
ای نخل خشک خونین دستت کو؟
ای ماه ام البنین دستت کو ؟
بی تو تک و تنها، در دل این دشتم
در پی دست تو روی زمین گشتم
لحظه ی دیدن مشک دریده
فذق شکسته و دست بریده
قامت من خم شد
کمرم را خم کردی | به لبم جان آوردی...
مشک را آوردی تا پای جانت
با دست و با کتف و با دندانت
این چه بلایی بود بر سرمان آمد
بهر تسلایش مادرمان آمد...
رفتی و تشنه تر از همه بودی
تشنه ی دیدن فاطمه بودی
فاطمه هم آمد
آمد امّا خیلی دیر | دیده ات را بسته تیر
#شب_نهم_محرم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
👇
بخش ششم - زمینه ( رفتی برادرت تنهاتر شد ) - حاج محمود کریمی.mp3
22.6M
📝 #رفتـــــی_بـــــرادرت_تنـــهاترشــد
🖊 #زمینه | #حاج_محمود_کریمی
🖊 #شب_دهم_محرم_۱۳۹۸
#شب_عاشورا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
رفتی برادرت تنهاتر شد
رفتی مجیب عالم مضطر شد
در دل نخلستان تا که علم افتاد
خواهرمان زینب بین حرم افتاد
زجر شنیدن هلهله ها را
آتش خنده ی حرمله ها را
خواهرمان دیده
به که من گویم دردم | بی تو باید برگردم...
ای نخل خشک خونین دستت کو؟
ای ماه ام البنین دستت کو ؟
بی تو تک و تنها، در دل این دشتم
در پی دست تو روی زمین گشتم
لحظه ی دیدن مشک دریده
فذق شکسته و دست بریده
قامت من خم شد
کمرم را خم کردی | به لبم جان آوردی...
مشک را آوردی تا پای جانت
با دست و با کتف و با دندانت
این چه بلایی بود بر سرمان آمد
بهر تسلایش مادرمان آمد...
رفتی و تشنه تر از همه بودی
تشنه ی دیدن فاطمه بودی
فاطمه هم آمد
آمد امّا خیلی دیر | دیده ات را بسته تیر
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#حضرت_عباس
.