.
#زمزمه
#زبانحال_امام_علی
#بستر
نشسته انگار مولا هنوز رو منبر
یه عده خیره موندن به چشم حیدر
هی زیر لب پر از نفرینن
اما خیلی آقام دلرحمه
میگن با کینه که این حیدر، چقد میفهمه
بازم توو خطبه یاد عمار افتاد
شکسته بغضشو میون فریاد، بمیرم واسش
شده تموم حرف آقا گریه
که میزنه به صورتش با گریه، بمیرم واسش
«علی علی علی علی یا مولا، علی مظلوم »
علی داره کم کم رو به قبله میشه
میون تب میسوزه دلش آتیشه
شما روح شهادتینی!
چرا اشهد داری میخونی
جهان میشه یتیم آقاجان! بگو میمونی
بمیرم این بدن چرا زرد میشه
چرا داره آروم آروم سرد میشه، بمیرم واست
تمسخر نگاهِ ابن ملجم
زده به قلب زینب آتیش غم، بمیرم واست
«علی علی علی علی یا مولا، علی مظلوم »
گرفته خونه بوی کسی رو امشب
که حیدر خیلی دلتنگشه بین تب
همون که خرج مولا کرده
جوونیشو همه جونش رو
که دلتنگه هنوز اون لحن دعاخونش رو
نمیمونه علی بدون زهرا
میخواد براش دعا بخونه زهرا، دعای رفتن
داره میره کنار زهرا حیدر
شده آروم آروم مهیا حیدر، برای رفتن
«علی علی علی علی یا مولا، علی مظلوم »
«برای غربتت بمیرم مولا، علی مظلوم»
نگاهش خیره مونده به چشم عباس
که انگار عباس هم یادگارِ زهراس
گمونم کربلارو دیده
که عباسش غریب و تنهاس
گمونم دیده دست سقا، رو خاک صحراس
چرا توو کربلا همین کوفیها
گرفتن انتقام حیدر رو با، سنان و خنجر
که هرکسی فقط علی بود اسمش
با سنگ و تیر و نیزه ها بر جسمش، زدن محکمتر
«سقای دشت کربلا یا عباس»
نگاش میسوزه هرجا که حرف زهراس
هنوزم انگار زهرا توو کوچه تنهاس
میسوخت از غم که عمری میدید
صبح و شب قاتل زهرا رو
اونها که بی امون سوزوندن دل زهرا رو
چقدر میون چاه غم گفت: زهرا
تا دید کسی با قد خم گفت: زهرا، بمیرم واسش
تا دید یه صورت کبود گفت: زهرا
با دیدن آتیش و دود گفت: زهرا، بمیرم واسش
«علی علی علی علی یا مولا، علی مظلوم »
«برای غربتت بمیرم مولا، علی مظلوم»
شاعر: رضا یزدانی✍
#میثم_مطیعی 🎤
#امام_علی
👇
.
#زمینه
#شور
#شهادت_حضرت_زهرا
#زبانحال_امام_علی
#_سبک_منو_یکم_ببین
#سبک_هوای_این_روزا
#بود_ونبود_من
♻️♻️♻️♻️
✅بنداول
بود ونبودمن
ای همه تارو پودمن
هستی من مرو
توای یاس کبود من
🌹
ای یاورعلی
توای دلاوره علی
یه لحظه کن نظر
به چشمایه تره علی
🌹
نرو جونه علی
ببین زدنیاخسته ام
نروجونه علی
توای بازوشکسته ام
بمون اگه میشه
همسرتوتنها نذار
نروجونه علی
توای پهلوشڪسته ام
🌹
مرویافاطمه مرو مرویافاطمه
✅بنددوم
وقتی که درمیسوخت
باآتیش نمرودیا
فضای خونه پر
شده بود از دود سیا
وقتی لگدمی زد
ازپشت در اون بی حیا
میخ گداخته شد
باسینه ی تو آشنا
محسن فدایی شد
ناله زدی فضه بیا
ریختن توخونمون
نامرداو حرومیا
من و می بردنم
یه عده نامردولعین
من دست بسته و
توهم با یه قلبی حزین
بابدنی کبود
دیدم شدی نقش زمین
مرو یافاطمه مرو مرو
#اشعار_ڪربلایے_مجید_مراد_زاده
#حضرت_زهرا #فاطمیه
.👇