🎙کربلایی علی اکبر حائـــری #زمینه #امام_حسین #زمینه_اباعبدالله خواب دیدم سیاهیِ روی کتیبه ها رو میشنیدم ذکر اَبالفضل علم کِشا رو دلشوره دارم که زنده نمونم آقا به محرم برسون دست منه گدا رو میترسم به امام رضا قسم میترسم به محرم نرسم میترسم اربعین بیاد نرم میترسم میترسم محرم و نبینم تو جمع میون دارات نشینم میترسم دوباره جا بمونم از الان تو فکر اربعینم میشنیدم دعای مادرم رو امسالم راهیه کربلا شم دعا کرد تو روضه ی رقیه شب سوم واست فدا شم حسین آقام آقام آقام❤️ خواب دیدم راهی شدم به سمت کربلاتو شده چشمام خیره به گنبد طلاتو تو فقط قول بده کرببلایی میشم همه دار و ندارم و میدم برا تو دلتنگم برا شبهای حرم دلتنگم برا سقای حرم دلتنگم یه سفر با مادرم دلتنگم دلتنگم روبروی ضریحت باز دستام و رو سینم بذارم با گریه بگم سلام حسین جان من غیر از تو کسی و ندارم اما کربلا که جای من نیست حتما جای از ما بهترونه باشه پیش تو نمیام اما اشکامو آقا یادت بمونه حسین آقام آقام آقام .

🎙 کربلایی علی اکبر حائـــری #زمینه #اباعبدالله #لطمه_زنی #امام_حسین #زمینه_اباعبدالله گرگا روی جسمت، راحت گریه کردند ماهی های دریا، واست گریه کردند خاکا جای پیرهن، پوشوندن تنت رو پُر کردن برا تو، جای پیرهنت رو -وحوش گریه کردند... دریاها واست با خروش گریه کردند -سمـا گریه کردند... اهل عالم از این عزا گریه کردند -غروب روضه خوندند... نیزه ها واسه‌ تو خوب روضه خوندند -سیوف روضه خوندند... نوکرها از روی لهوف روضه خوندند «صل الله علیک یا اباعبدالله، یا اباعبدالله، یا اباعبدالله، یا اباعبدالله» توی شیب گودال، ریختن رو سر تو خنجر می کشیدند، روی حنجر تو وقتی زنده بودی، سمت خیمه رفتند بعدش پیش زینب، جونت رو گرفتند -فرات لطمه میزد... زینب توقتلگاه برات لطمه میزد -رُباب لطمه میزد... سکینه با دلِ کباب لطمه میزد -سنان خنده میکرد... خولی به اشک عمه‌جان خنده میکرد -سنان خنده میکرد... شمر ملعون به کاروان خنده میکرد «عمّه جانم ، عمّه جان قد کمانم ،عمّه جانم،عمّه جان نگرانم» .