.
#امام_علی
اشعار حضرت علی المرتضی صلوات الله علیه
ما سوا و محور مينا علسيت
شهسوار تاج کرمنا عليست
معنى والشمس نور روى اوست
معنى واليل مشکين موى اوست
دين حق با نام او کامل شده
هل اتى در شأن او نازل شده
چون خدا ايجاد غرب و شرق کرد
قبل از ان نور على را خلق کرد
عشق با نام على اغاز شد
با على درهاى رحمت باز شد
اين حديث دل بود تصنيف نيست
شيعه در محشر بلا تکليف نيست
شيعه پايش در مسير اولياست
شيعه مولايش على المرتضاست
هر کسى را اسم اعظم داده اند
بر لبش نام على بنهاده اند
او به بيت الله رکن قائمه است
تاج احمد افتخار فاطمه است
عشق بر حجاج احرام ولاست
کعبه ى کعبه علي المرتضاست
نوح گر در بحر از طوفان برست
مرتضى بگرفت سکان را بدست
هست او هستى به عيسى داده است
او عصا بر دست موسى داده است
اوست هدهد را غزل خوان کرده است
او سليمان را سليمان کرده است
او به ابراهيم احسان کرده است
اوست اتش را گلستان کرده است
آن ملاحت که به يوسف داده اند
جان يوسف از علي بستانده اند
عشق او از دل تجلا مى کند
يا على گفتن گره وا مى کند
تا على سر رشته دار کارهاست
مکتب شيعه پر از عمار هاست
يا على گفتن رموز انبياست
يا على گفتن شعار مصطفاست
يا على گفتن مرام فاطمه است
مزد هر شيعه سلام فاطمه است
پيش او افتاده مرحب از نفس
بت شکستن کار حيدر هست وبس
پس سخن بى پرده گفتن بهتر است
چرخ تحت اقتدار حيدر است
تا على فرمانده دهر است دهر
شيعه با ضد على قهر است قهر
او نه تنها در زمين نام آور است
نام او در اسمانها حيدر است
سعى کن محشور گردي با علي
پس بگو (خوشزاد) يا هو يا علي
آنکه او فرمانرواى محشر است
حيدر است و حيدر است و حيدر است
#سيد_حسن_خوشزاد
..👇
.
شاعر شيرين سخن،محيي شعائر تولي و تبري، سيدالشعراء
مرحوم حاج #سيد_حسن_خوشزاد
داستان سگ يهودي
متن اوراق محبت دیدنی است/
قصه ی عشق علی بشنیدنی است.
از کلام پُر حلاوت قند گیر/
وز بزرگان طریقت پند گیر.
عشق مولا قوت دل می دهد/
پند بر مجنون وعاقل میدهد.
این حکایت باشد از اهل نفاق/
بشنو از من،چون فتاده اتفاق.
از دورویان زمان مصطفی/
از صحابه، اهل نیرنگ و ریا.
صبحگاهان بر سوی مسجد روان/
مضطرب، آسیمه سر، ناله کنان.
کای رسول الله ، بر دادم برس/
دیده ام صدمه ، به فریادم برس.
از گذرگاهی که میکردم گذر/
شد سگی ناگاه بر من حمله ور.
سگ چه سگ،گوئی که گرگ اندر شب است/
صاحبی دارد یهودی مذهب است.
سگ چه سگ،هار است، دندانم زده/
زخمها بر جسم و بر جانم زده.
این منم با جامه های پاره ای/
یارسول الله، بنما چاره ای.
چون شنید این شکوه را پیک خدا/
ذره ای هرگز نکردی اعتنا.
صبح فردا واقعه تکرار شد/
شدت آن حادثه بسیار شد.
از صحابه یک نفر با ترس وبیم/
با لباسی پاره و حالی وخیم.
رو به سوی احمد مختار کرد/
از وجود حادثه گفتار کرد.
ای رسول الله ، ای خیر البشر/
نیست در این شهر امنیت دگر.
در فلان نقطه سگی بیمار بود/
بدتر از درندگان هار بود.
او زده بر دست و پایم زخمها/
چاره ای اندیشه کن یا مصطفی.
تا رسول الله بشنید این سخن/
گفت باز آیید ای اصحاب من.
کوچه ها طی شد در آن گفت و شنود/
شد سراغ خانه ی مرد یهود.
کوبه را کوبید تا در باز شد/
نغمه های عاشقی آغاز شد.
آن یهودی مرد آمد با وقار/
تا بگیرد نزد پیغمبر قرار.
کور بود اما جمال یار دید/
آن دل غافل ، دل و دلدار دید.
گفت با احمد : مشرّف، مرحبا/
سرفرازم کرده ای یا مصطفی.
دیدن روی تو درک لذت است/
همکلامی با تو فوق عزت است.
من سراپا گوش هستم ای نکو/
هر چه میخواهد دل تنگت بگو.
گفت احمد با یهودی این سخن/
رو،سگ خود را بیاور نزد من.
گرچه گفتار تو گفتاری نکوست/
لیک نزد تو سگی درنده خوست.
ما از این درنده خویی ناخوشیم/
سگ اگر شد هار او را میکشیم.
آن یهودی رفت و بعد از اندکی/
ناگهان برگشت همراه سگی.
تا که چشم سگ به پیغمبر فتاد/
او به اذن حق زبان را برگشاد.
ای رسول الله، ای خیر الانام/
السلام ای ختم مرسل، السلام.
گفت احمد : ای سگ اين رهگذر/
کرده ای چنديست ایجاد خطر.
از هجومت عده ای در وحشتند/
ساکنان کوچه بی امنیتند.
حکم ما این است نابودت کنیم/
آتش افروزیم تا دودت کنیم.
سگ چو بشنید از پیمبر این سخن/
اشک ریزان گفت : ای مولای من.
ای امیر عالم جن و بشر/
چیست جُرم من در این کوی و گذر.
سدّ راهی کرده ام ، تنبیه کن/
گر گناهی کرده ام،تنبیه کن.
آن دو شخصی که ز من آزرده اند/
نام حیدر را به زشتی بُرده اند.
دومی هم بی حیا چون اوليست/
کارشان دشنام دادن بر عليست.
ظاهرا عرض ارادت میکنند/
باطنا هر دو خیانت میکنند.
مخفیانه چونکه خلوت میکنند/
بر پسر عمّت اهانت میکنند.
این دو تن يعنى دو دشمن با عليست/
#من_سگم _اما_شعارم_یا_عليست.
من سگی هستم که کلب این درم/
پاسبانِ آستانِ حیدرم.
صاحبم گرچه یهودی مسلك است/
در ادب بین یهودیها تک است.
چون پیمبر این سخن از سگ شنید/
اشک شد از دیدگان او پدید.
گفت پیغمبر به آن مرد یهود/
این سگ از من عُقده ی دل را گشود.
شخص عاصی مستحق کیفر است/
این سگ از شخص منافق بهتر است.
گفت با مرد یهودی مصطفی/
قدر این سگ را بدان دارد وفا.
عشق یعنی در تولا سوختن/
حق شناسی را ز سگ آموختن.
تا یهودی واقف از اسرار شد/
دیده ی حق بین او بیدار شد.
گفت،حق را با نبی بشناختم/
عشق را من با علی بشناختم.
من شهادت میدهم پیغمبری/
بر رسولان دو عالم سروری.
بر وصی تو یقین دارم یقین/
جان به قربان امیرالمؤمنین.
ماجرای سگ که بحث روز بود/
در نتیجه معرفت آموز بود.
کاش آن سگ زنده در ایام بود/
گاه در کوفه، گهی در شام بود.
سنگ کِی میخورد بر رأس شهید/
اینچنین سگ کوفیان را می درید.
ماجراى سگ حقيقت عبرت است/
دوستىِ با منافق ذلّت است.
سيدِ#خوشزاد يكپا مرد باش/
با محبان على همدرد باش.
.