.
📋 پر تب و تابه دل بی قرارم
⬛️ #زمینه | #حاج_محمود_کریمی
⬛️ #شب_چهارم_فاطمیه_اول
⬛️ #فاطمیه "ع"
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پُر تب و تابه، دل بی قرارم
اگه تو بری زهرا جان کسی رو ندارم
گل چادره گل دارت
تب دستای تب دارت،آتیشم زده
نفست که خراب میشه
مثل شمعی که آب میشه، حال من بده
نه تو حرف میزنی
نه حسین نه حسن
چی شد اون خنده هات
آخه یه حرفی بزن
تو که پریشونی، دل خوشی کدومه
برای علی بعد از تو، همه چی تمومه
شبا ساکت و بیداری
معلومه درد داری، بین هر نفس
پُر اشک سکوت تو
پُر گریه قنوتِ تو، کنج این قفس
بیا امشب بزار
خودت و جای من
چه کنم فاطمه
آخه یه حرفی بزن
بار غمت افتاد، روی دوش زینب
داری میگی اون اسرار و، توی گوش زینب
شب آخره و حالا
بی امون میشه گریت با، دیدن حسین
با این اشکای خاموشت
میگیری توی آغوشت، پیرهن حسین
نفسات میگه این
دمه آخری حسین
شده وِرده لبت
غریب مادر حسین
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
👇
.
📝 #نشستم_کنارت_با_دل_شوره
🖊 #روضه | #حاج_محمود_کریمی
🖊 #شهادت_حضرت_زهرا
🖊 #فاطمیه "ع"
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نشستم کنارت با دلشورههام
با همدیگه از هر دری حرف زدیم
بغل کردمت این شب آخر و
بازم مادری دختری حرف زدیم...
تا پلکت میفته دلم میشکنه
روی آرزوهام خط می کشی
چرا چند شبه تا میام پیش تو
همش حرف مرگ و وسط می کشی
بسه ناله هات و نریز تو خودت
برای من از بی قراریت بگو
بجا صحبت از صبح بی مادری
برام از شب خواستگاریت بگو
تا از خاطرات عروسیت میگی
من و مَحو غم پروریت میکنی
میگی نیستی پیشم ولی فضه هست
همش یاد بی مادریت میکنی
برام از لباس عروسیت بگو
چرا داری حرف کفن رو بگی؟!!
بگو دخترت رو به کی میسپری؟!
چرا حرف تنها شدن میزنی
با دست شکستت به زحمت نیفت
نمیخواد موی من رو شونه کنی
نفسهات یکی در میون در میاد
نمیخواد دیگه کار خونه کنی...
غم دست خستت تو دل خونه کرد
فدای سفیدی موهات بشم
بجات فضه موی من و شونه کرد
شبا وقت دلتنگیات
لباسای حسینت رو بو میکنی
تو میبوسی روی حسین و من و
سفارش به زیر گلو میکنی...
کفنها رو دادی به زینب ولی
داری دخترت رو کفن میکنی
حسینم بدون کفن مونده و
من و خوش به این پیرهن میکنی...
¹[کاشکی این پیرهن زودتر آماده شود
بَهر فردای حسینم کفن آماده شود...]¹
همش زیر لب گفتی از تشنگی
همش رفتی از حال و گفتی حسین
بمیرم برات این شب آخری
همش گفتی گودال و گفتی حسین
شاعر: #محمدجواد_پرچمی
................
✔️ #روضه_حضرت_زهرا
✔️ #شب_چهارم_فاطمیه_اول
السلام ای ثمر عمر پیمبر زهرا
داده طاها لقبت حضرت مادر زهرا
کفو و همتای علی فاتح خیبر زهرا
به ائمه شده ای حجت اکبر زهرا
التماسیم و به الطاف شما محتاجیم
با همان دست ، دعا کن به خدا محتاجیم
وقت آن است که از خاک تو زر جمع کنیم
چادرت را بتکانی و قمر جمع کنیم
باید از بین کلام تو نظر جمع کنیم
باز هم خطبه بخوانی و گهر جمع کنیم
آن کسانی که به آئین خدا محتاجند
به بیانات تو در دین خدا محتاجند
بگو از راه خدایی که فراموش شده
بگو از راهنمایی که فراموش شده
از رسول دوسرایی که فراموش شده
بگو از حق ولایی که فراموش شده
پهلویت گر چه شکسته است ولی حرف بزن
باز هم فاطمه ، با ما نه ، از حق علی حرف بزن
تو همان جمع فضائل، تو همان جمع صفات
تو همان جلو توحید و همان جلو ی ذات
احتجاجات تو لبریز دلیل و آیات
راه بیراهه شود ، دم نزنی تو ، هیهات
بگو این فتنهی با رایت اسلام از چیست ؟
بی تفاوت شدن امت اسلام از چیست ؟
با ولای تو نوشتند نجات ما را
با تو امروز نداریم غم فردا را
پس مگیر از لب ما خواهش یا زهرا را
انقلاب تو گرفته است همه دنیا را
امت واحده محتاج تو و یاری توست
شور بیداری اسلام ز بیداری توست
از تو ما یاد گرفتیم که رحمت باشیم
اهل بنده شدن و اهل عبادت باشیم
در خوشیهای زمان یاد قیامت باشیم
همه جا گوش به فرمان ولایت باشیم
چیست فرمان ولایت ؟ همه باهم بودن
همه در دایرهی فاطمه با هم بودن
ای به زخم رخ و پهلوی تو اکرام و سلام
ای که خون پسرت گشته قوام اسلام
فرصت گفتن از تو شده در این ایام
کربلا شرح غم توست به معنای تمام
از علی و غم او تو سخن آغاز نما
سفرهی درد غریبانه خود باز نما
غم علی ، غصه علی ، ناله علی ، آه علی
نور الله علی ، شمس علی ، ماه علی
اول و آخر معراج علی ، راه علی
پهلویم داد شهادت : ولی الله علی
خوشترین درد علی ، خستهترین مرد علی
به زمین خوردن من نیز صدا کرد علی
چند وقتیست سرم روی تنم میافتد
دست من نیست که گاهی بدنم میافتد
نقش لاله به روی پیرهنم میافتد
دست من کار کند ، مطمئنم میافتد
من چگونه بپرم بال و پرم سوخته است
به خدا بیشتر از تو جگرم سوخته است
من ز تب کردن و بیمار شدن خسته شدم
بر سر خادمه سربار شدن خسته شدم
با تن سوخته تب دار شدن خسته شدم
من از این دست به دیوار شدن خسته شدم
شانه از دست من افتاد ، دل زینب سوخت
چشم من بر حسن افتاد ، دل زینب سوخت
آنقدر آب شدم من که تنی نیست که نیست
مثل تصویر شدم من، بدنی نیست که نیست
جز "حلالم کن علی جان " سخنی نیست که نیست
هر چه گشتم به خدا یک کفنی نیست که نیست
کاشکی زود تر این پیرهن آماده شود
بهر فردای حسینم کفن آماده شود
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
👇
.
📋 شب غمم سر نشد که نشد
✔️ #زمینه/ #فاطمیه
✔️ #شب_چهارم_فاطمیه_اول
✔️ #حضرت_زهرا
شب غمم سر نشد که نشد
حال تو بهتر نشد که نشد
کاش میشد شفا بگیری
ولی اخر نشد که نشد
اشکای طفلای معصومت و ببین
حال این شوهر مظلومت و ببین
امیدم نذار اینا نا امید بشن
زهرا جان نذار غریب تر بشم از این
شب اخرت دعام پای بستر توئه
شب غربت منه شب اخر توئه
کار من اسون نشد که نشد
درد تو درمون نشد که نشد
دردات و به من نگفتی
ولی پنهون نشد که نشد
میبینم اماده پر کشیدنی
میدونم تو فکر تنهایی منی
زهرا جان سه مهه که توی بستری
تو بستر ولی هنوز فکر محسنی
تو که از پیشم بری
میری پیش محسنت
بگو من چیکار کنم با غم نبودنت
تموم این اشکا نشد که نشد
دیگه چشات وا نشد که نشد
خنده از لب تو رفت و
دیگه پیدا نشد که نشد
امشب که دادی به من پیرهن حسین
گفتی که با هم میریم دیدن حسین
اونجا که میون گودال غرق خون
وقتی که نفس نفس میزنه حسین
تو میخونی روضه دم اخر حسین
شده گریه هات برا تن بی سر حسین
وای مادر حسین
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
https://eitaa.com/emame3vom/71453
.👇
.
📋 اگر که یارت تو بستر افتاد غمت نباشه
✔️ #زمینه / حاج #محمود_کریمی
✔️ #شب_چهارم_فاطمیه_اول
✔️ #حضرت_زهرا
اگر که یارت تو بستر افتاد غمت نباشه
سرت سلامت فاطمه جون داد غمت نباشه
شکر خدا کم نشد مویی از سرت علی
فاطمه سربازته ، میشه پر پرت علی
نگا نکن از پا افتادم نگاه نکن خستم
دارم می بینم تنهاییت و با چشمای بستم
به پای عشق تو تا اخرش هستم
سرت رو بالا بگیر علی جان خدا بزرگه
تموم این شعر بی خبر از مان خدا بزرگه
موی منم شد سفید با محاسنت علی
نمی مونه رو زمین خون محسنت علی
تو حضرت دریایی و کل زمین قطره
بین همه مشتاقات من عاشق ترین قطره
فدای تا خونم تا اخرین قطره
توواون مسیری که تا قیامت ادامه داره
به پای عشقت راه شهادت ادامه داره
از تو چه پنهون دلم بی قراره رفتنه
زمزمه اخرم روضه ی بی کفنه
چه صحنه ای پیش چشمامه وقتی میرم از حال
حسینم و بی سر می بینم میون اون گودال
خونین وخاک الود برهنه و پامال
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇
.
📋 اصلا نیازی نیست از بسترت پاشی
✔️ حاج محمود کریمی
✔️ #شب_چهارم_فاطمیه_اول
✔️ #بستر_بیماری
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اصلا نیازی نیست از بسترت پاشی
با درد پیش پای همسرت باشی
هی گفتم از دردات هی گفتی چیزی نیست
گفتی اگه گاهی میوفتی چیزی نیست
تو دست به دیواری گفتی یکم خستم
دیدم قنوتت را گفتی یکم دستم
این بچه ها سایه رو سر میخوان بانو
تا وقت دامادی مادر میخوان بانو
از رفتن و از من کمتر بگی ای کاش
مادر میخواد زینب فکر عروسیش باش
چشم پر آب تو نقش برآبم کرد
تابوت تو اومد خونه خرابم کرد
دنیا عجب خاکی روی سرم ریخته
هم موی زینب هم خونم بهم ریخته
طفلی حسن هر شب تو خواب عزاداره
هی میگه دیواره هی میگه گوشواره
زینب با دل شوره هی روتو میبوسه
شونه که میوفته بازوت میبوسه
تو خسته ای من میدونم من خسته ام تو میدونی
خونم با سیلاب شد خراب تو این شبای بارونی
یادت میاد اون روزایی که خواستگاری کردم و
تو عمر من اون روزی بود که بی قراری کردم و
یادت میاد اون روزی که قدم گذاشتی رو چشام
همون شبی که اولین نگاهت افتاد تو نگام
یاد میاد دست تورو بابات گذاشت تو دست من
میگفت علی جان، فاطمه است تموم بوی هست من
میگفت که باید کم کنی بار غم از شونِ علی
فاطمه جان از این به بعد جون تو و جون علی
فاطمه جان ممنونتم باتو دلم غمگین نبود
تموم نه سال زندگیم هیچی مثه ـش شیرین نبود
کار تو بی حکمت که نیست که رو گرفتی فاطمه
اگه حالت خوب نیست چرا به من نگفتی فاطمه
بمون بهار من بمون
بمون کنار من بمون
سپر نمیخواد شوهرت
ای ذوالفقارِ من بمون
بمون عزیزم حیدر تو فتنه ها تنها نزار
ایشالا خوب میشی نرو رو قلبم پا نزار
#محمد_جواد_پرچمی✍
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇