eitaa logo
امام حسین ع
18.5هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. علیه‌السلام 🔹آغوش خدا🔹 چشم وا کردی و آغوش خدا جای تو شد کعبه لبخند به لب، محو تماشای تو شد پلک وا کردی و آغاز شد آن لحظه بهشت خاک آن ذره‌ای از خاک کف پای تو شد نام خورشید برازندۀ چشمان تو، نه نور خورشید کمی از ید بیضای تو شد عشق همراه تو در کعبه به دنیا آمد عشق برخواسته از صورت زیبای تو شد از همان لحظه دلش خواست که تغییر کند قبله آن لحظه که سرمست تماشای تو شد خنده از روی لب کعبه نیفتاده هنوز کعبه یک قلب پر از شوق تولای تو شد عرق شرم به پیشانی این شعر نشست که پی درک تو و حل معمای تو شد 📝 .
. مقدّر است پریدن برای بال و پرت پرنده‌ای و می‌افتد به آسمان گذرت نگفتی از سفر خود چرا به دریاها؟ که رود رود بریزند، آب، پشت سرت بلند مرتبه‌ای آنقَدَر که حتی کوه شبیه نقطه‌ی کوری شده‌ست در نظرت به احترام شکوهت به صف شدند همه رسید تا که به گوش بهشتیان خبرت طلوع کرده از انگشترت عجب نوری ستاره ها همه را جمع کرده دور و برت سلام آخر تو عطر کربلایی داشت که باز شد به جمال حسین چشم ترت .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چندین ستاره در حرم آن شب شهید شد... شعرخوانی در جلسه ویژه دوشنبه ۲۳ آبان ماه ۱۴۰۱ چندین ستاره در حرم آن شب شهید شد شب آن‌چنان گریست که چشمش سفید شد آغوش مادری به شهادت رسیده بود وقتی که ماه کوچک او ناپدید شد آن قدر از نگاه زمین خون تازه ریخت چندین نهال یک‌شبه سرو رشید شد آن شب که باد روضه به لب داشت در حرم بی‌اختیار هق‌هق پرچم شدید شد تقویم گریه می‌کند آن روز تلخ را هرچند نزد آن شهدا روز عید شد
. میچکد در محضر تو شرم از پیشانی‌ام در غبار شرم چون آیینه‌ای زندانی‌ام آینه پیشانی‌ام را چین به چین تعریف کرد آه امشب، بازتاب حسرتی طولانی‌ام چیده‌ای بر سفره‌ی شب کاسه‌های نور را تشنه‌ی یک جرعه لبخند از همین مهمانی‌ام قطره قطره اشک‌های خویش را نخ میکنم می‌نشینم بر سر سجاده‌ی بارانی‌ام می‌نشینم در کنار چشمه‌ی لبخند تو تا کمی آرام گیرد سینه‌ی طوفانی‌ام جای قلبم ماه را در سینه من جا بده برکه‌ای چشم انتظار پرتوی عرفانی‌ام نردبانی از ستاره هدیه کن امشب به من لایق وصل نگاه خویش اگر میدانی‌ام گوشه‌ای از وسعت چشم علی جایم بده بی علی چون خانه‌ای در معرض ویرانی‌ام ۱۴ فروردین ۱۴۰۳ ........... . فکری برای وضع بد این گدا کنید باشد قبول من بدم اما دعا کنید هر کار می‌کنم دلم احیا نمی‌شود قرآن به نیت من بیچاره واکنید بی‌دردی‌ است دردِ من در به در شده بر درد عشق جان مرا مبتلا کنید برگشته‌ام به سوی شما ایها العزیز در خیمه‌گاه خویش مرا نیز جا کنید بی التفاتِ دوست تقلا چه فایده؟ قدری به دست و پا زدنم اعتنا کنید در پشت خانه‌ تو نشستن مرا بس است اصلاً که گفته حاجت من را روا کنید؟! محمدجواد شیرازی .............. . ساده و صمیمی با مادرمون سلام الله علیها در شب قدر واسه نداشته هام بازم رو میزنم به مادرم این شبِ قدری اومدم بگم چقدر دوست دارم سفارشم رو می کنی ای مهربون به بچه هات؟ بگو که مهدی ت بنویسه اسم منو تو نوکرات برا همیشه یک دفعه دلم رو از گناه بِکَن بخواه که گریه کن باشم برای شاه بی کفن برا همون که تشنه بود نیزه به نیزه کشتنش هنوز نفس داشت که جدا شد از قفا سر از تنش ساده با علیه السلام دست منو رها نکن تو کوچه های بی کسی این شب قدری می دونم که باز به دادم می رسی کی غیر ارباب می دونه که نوکرش چی کم داره فقط حسین خبر داره چقدر زمونه غم داره امشب بیا ترحمأ تحفه ای به گدا بده تو سال تازه چند دفعه روزیمو کربلا بده نکنه امسال اربعین با نگات همسایه نشم دوستام همه برن و من راهیه مشایه نشم ✍ ‌
. ➖➖➖ با لشکری از شکوه پرواز کنید این خاک عزیز را سرافراز کنید با ذکر شریف یا علی برخیزید جنگی به شکوه خیبر آغاز کنید ➖➖➖ ✍ .
. علیهماالسلام عمریست ای پدر که تو را من ندیده ام از دیده اشک، از غم هجرت چکیده ام در حسرتم که تالی قرآن تویی ولی از هر کسی به غیر تو قرآن شنیده ام صحرا روم به خاک زنم بوسه با امید شاید ز خاک پای تو یک بوسه چیده ام بی تو درون سینه ی من، غیر آه نیست از این حیات ِ بی تو دگر دل بُریده ام با یک دعا، ظهور خودت را رقم بزن از تَحْبِسُ الدُّعایی ِخود، لب گَزیده ام حق را قسم دهم به گل پرپر حسن امضا کند ظهور تو را، نور دیده ام گفت ای عمو، غریبی تو آتشم زده از پیش عمّه تا دم مقتل دویده ام دیدم غریب؛ در وسط تیر و نیزه ای شکر خدا به داد تو اینجا رسیده ام من آمدم به راه تو جان را فدا کنم ناله نزن بخاطر دست ِبریده ام تیری رسید و دوخت تنم را به سینه ات شکر خدا که در بر ِتو آرمیده ام وقتی که نعل تازه نصیب تنت شود من هم عمو کنار تو در خون تپیده ام ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .............. شب بی‌قرار در پی صبح نگاه توست چشم تمام عالم و آدم به راه توست ای آنکه صبح می‌دمد از چشم‌های تو خورشید وقت آمدنت در سپاه توست امشب دو قطره روضه بخوان با نگاه خود امشب که ماه گریه کن خیمه‌گاه توست از قتلگاه و مرگ گلی غرق خون بگو آیینه‌ایم، روضه بخوان، روضه آه توست آری برای طفل حسن شعله ور شده‌ست این شعله‌های اشک که بین نگاه توست ۱۴۰۳ .
. : بهار با تو هوای خزان نمی‌گیرد و در طلوع دلت آسمان نمی‌گیرد بیا که باز بپوشی عبای باران را کنار تو دل رنگین کمان نمی‌گیرد به عنکبوت فرودست رودخانه بگو که تار تو دل ما را نشان نمی‌گیرد نسیم زنده‌ی ایمان، قدم بزن در شهر که با عبور تو قلب زمان نمی‌گیرد اگر چه ضاحیه جان داد و سرفه سرفه شکست که گفته باز به دست تو جان نمی‌گیرد؟ تویی شهید اولوالعزم استقامت و خون بتاب با تو دل بیکران نمی‌گیرد به قدس جان بده ای صبحِ «جاء نصر الله» بگو که مرگ، تو را از جهان نمی‌گیرد .