.
#ترکی
#شب_اول_محرم
زبانحال حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام
(ایران اگر دل تو را شکستند) سالار عقیلی
آقا
بوشهر کوفه بی صفادی
کوفی لرین ایشی جَفادی
بوردا غریبی ئولدوره للر
بو شَهرین اهلی بی وفادی
حسین حسین عزیزِ زهرا
آقا
بلا و محنته دچارم
غربتده من غریب و زارم
تَک قالمیشام دشمن ایچینده
صیّاد اَلینده کی شکارم
آقا
قانیم آخور یارالاریمدان
ای دردِ عالَمِینه درمان
سَرین سو اولمادی نصیبیم
عطشان ئولَم گَرک حسین جان
آقا
گَلمه بو شَهرِ پُربلایه
بَلا سالوب بو شَهره سایه
ناز اورگَنوب قیزون رقیّه
گَتیرمه سن اونی نوایه
آقا
جوانلاری قانه بویاللار
آنالارین مَلَر قویاللار
چوخ باجینین قارداشی اوسته
قلبین جفائیله اویاللار
آقا
باخماز بولار شأنِ امامه
بالالارون سالالّا دامه
دنیا مالیندان اوتری آخر
ووراللا اود آقا خیامه
#مسلم_ع
#عرفه
#نهم_ذی_الحجه
التماس دعای فرج
الاحقر #مهدی_عبادی
.....................
#نوحه
#زمرمه
#خروج_از_مکه
خروج از مکه
سبک (ایران اگر دل تورا شکستند)
ایوای
ایو صاحبی ایودن اَل اوزدی
بالالارین یول اوسته دوزدی
تَرک ایلدی حریم یاری
خدا بولور نه نوعی دوزدی
آقام آقام آقام حسین وای
ایوای
آماده اولدولار بلایه
فلک سالار چوخ ابتلایه
یتمیش ایکی قربان گوتوردی
گیده منایِ کربلایه
ایوای
یولا دوشوب شَهِ شهیدان
دینین یولوندا تا ویره جان
اوخ نیزه حاضر ایلیوللر
سپاه شام و کوفه الان
ایوای
جوانلاری گیدور قاباقدا
وار نچّه صود اَمَر اوشاقدا
ربابه تاپشیرون بالاسین
دویونجا ساخلاسین قوجاقدا
#هشتم_ذی_الحجه
التماس دعای فرج
الاحقر مهدی عبادی
.
.
#سبک_من_دربدر_عشق_اباالفضل_وحسینم
#هشتم_ذی_الحجه
خروج کاروان امام حسین علیه السلام از مکه به سمت کربلا
زمزمه
یک قافله از کعبه شده راهی صحرا
از محنت آن دیده ی زهرا شده دریا
این قافله را قافله سالار حسین است
بر گونه ی عالم ز غمش اشک دو عین است
ای وای حسین جان....
🌸🌸🌸🌸🌸
در محمل این قافله آسوده رباب است
سیراب،علی اصغر او یکسره خواب است
صدشکر در این راه دگر حرمله ای نیست
از تیر سه شعبه به لب او گله ای نیست
ای وای حسین جان...
🌸🌸🌸🌸🌸
در قافله همراه پدر اکبر لیلاست
با جلوه ی چون فاطمه اش دلبر باباست
ذکر کرمش بین همه قافله جاری ست
حرفی ز عبا وتن صد پاره ی او نیست
ای وای حسین جان...
🌸🌸🌸🌸🌸
سردار سپاهش پسر اُمّ بنین است
غمخوار عقیله ز یسار و ز یمین است
شد دیده ی او نور دل و چشم سکینه
ای وای که این دیده شود بسته ز کینه
ای وای حسین جان...
🌸🌸🌸🌸🌸
زینب برود کرب وبلا بین نوامیس
ای وای شود از غم طف ،گونه ی او خیس
ای وای از آن دم که زند بوسه به حنجر
بر تل برود دق کند از ضربه ی خنجر
ای وای حسین جان...
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
........
#روز_عرفه
با موضوع عرفه
#مناجات_انتظار
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
دیده روشن شده از نور دعای عرفه
دل من پر زده در اوج هوای عرفه
باز هم یوسف زهرا نشده قسمت من
دیدنت کرب وبلا بین دعای عرفه
حال، من آمده ام تا که بجویم ز تو روی
گوئیا در طلب توست گدای عرفه
آمدم عرش نه با پای خودم، از سرِ لطف
سوی خود خوانده مرا باز خدای عرفه
نوکر روسیه ام بار گناه آوردم
تا کنی پاک مرا بین صفای عرفه
تو ببخشای مرا گرچه نمکدان شکنم
من نمک خورده ام از خوان عطای عرفه
قبل رفتن به منا،مشعر و کوی عرفات
تو مُسَلّم بروی کرب وبلای عرفه
باز جدّت بشود ذاکر و تو مستمعش
بشنوی از لب او سوز صدای عرفه
داری از غربت او در دل خود شور ونوا
کاروانش شده راهی به سوی کرب وبلا
در میان کاروانش هست زینب خواهرش
هم رقیه آن سه ساله نازدانه دخترش
با خودش برداشته گل های باغش را تمام
اکبر و عباس و قاسم هست بین لشکرش
می شود سی روز دیگر،باغ گل هایش خزان
می شود در راه ِ او گل ها تماماً پرپرش
وای از آن دم که رسد بر سینه اش داغ جوان
روبه روی او شود صدپاره جسم اکبرش
می زند بوسه به دستان جدای حامی اش
می کشد تیر از درون دیده ی آب آورش
بر روی دستان او سیراب گردد ناگهان
با سه شعبه، حنجر خشک علی اصغرش
وای از آن دم که زند زینب کنار خیمه گاه
بوسه ای بر حنجر او در وداع آخرش
می رود زینب به روی تل ولی بیند که
شمر
رفته با چکمه ز کینه روی جسم اطهرش
می زند بر سینه و سر، می شود بر روی تل
محتضر از دیدن خنجر به روی حنجرش
بی کفن گردد رها در بینمقتل جسم او
می رود تا شام و کوفه روی سرنیزه سرش
روبه روی دخترش ده مرکب ده بی حیا
می رسد با نعل تازه بر ضریح پیکرش
می شود دعوا سر عمامه و پیراهنش
زیر تیر و نیزه وسنگ وعصا مدفون تنش
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.