eitaa logo
امام حسین ع
18.5هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آب در کربلا در خیمه گاه بود چرا باز تشنه بودند. ✅ پاسخ شبهه : 1⃣موضوع تشنگی امام حسین علیه السلام واصحابشان در کربلا حقیقتی است که مورخان بسیاری ان را نقل کرده اند . 2⃣طبری نقل می کند که عبیدالله به عمر سعد روز هفتم محرم چنین نامه نوشت: " میان حسین و یارانش و آب مانع شو و قطره ای از آن نچشند.عمر بن سعد نیز عمرو بن حجاج را با پانصد سوار روانه کرد و بر آب راه فراد فرو امدند تا میان حسین و یارانش و آب مانع شوند .حسین نیز برای انها نفرین کرد" 📚تاریخ طبری ج5 ص412 📚انساب الاشراف ج3 ص389 📚الارشاد ج2 ص86 📚روضه الواعظین ص201 📚اعلام الوری ج1 ص452 📚بحار الانوار ج44 ص389 📚تذکره الخواص ص247 📚تاریخ یعقوبی ج2 ص243 📚الاخبار الطوال ص255 3⃣ با توجه به انچه گذشت مدت زمان محاصره وقطع راه ارتباط با آب از روز هفتم محرم بوده است. دراین فاصله امام از راههای گوناگون آب مورد نیاز اردوی خویش را سعی کرد تامین می کرده است. 4⃣بنابر روایت ابن اعثم وابن شهر آشوب امام در جلوی خیمه چاهی حفر کردند که آب گوارایی داشت. ابن اعثم می گوید: "چون عطش بر ایشان غالب گشت تبری برگرفت واز سمت خیمه زنان نوزده گام به سوی قبله رفت وزمین را کند. چشمه آبی ظاهر شد ابی گوارا وشیرین سپس به اصحابش دستور داد آب بخورند ومشک هارا پر کنند" 📚الفتوح،ص893 📚مناقب ال ابی طالب،ج4 ص50 📚مقتل الحسین ج1 ص244 5⃣عبیدالله نامه ای به عمر سعد نوشت: "اما بعد به من خبر رسیده که حسین ویاران او چاه کنده اند واب بر می دارند لذا آنان را هیچ فرومایگی نیست. چون نامه من رسید حسین ویاران اورا از کندن چاه منع کنی ونگذاری به آب دست یابند ابن سعد تا انجا که شد بر انها سخت گرفت" 📚 همان منابع 6⃣امام علیه السلام در دومین اقدام خود برای دست یابی به آب حضرت عباس را به همراه سی سوار و بیست پیاده مامور کرد تا به شریعه فرات بروند و آب تهیه کنند و انها نیز چنین کردند و آب مورد نیاز امام را تامین کردند" 📚الاخبار الطوال ص255 📚بغیه الطلب ج6 ص2627 📚المنتظم ج5 ص326 📚تاریخ طبری ج5 ص412 📚مقاتل الطالبین ص117 📚انساب الاشراف ج3 ص389 📚تذکره الخواص ص248 📚مقتل الحسین ج5 ص91 7⃣این آب تا شب عاشورا آب مورد نیاز کاروان حسین را تامین کرد تا انکه در شب عاشورا امام حسین علی اکبر را با سی سوار و پیاده برای اوردن آب فرستاد .انها اب را اوردند .امام به یارانش گفت برخیزید و آب بنوشید و وضو بگیرید و غسل کنید و لباسهایتان را بشویید که کفن هایتان می شود" 📚امالی صدوق ص220 📚بحار الانوار ج44 ص316 ح1 8⃣ امام ویارانش از آن آب برای غسل و نوره کشیدن استفاده کردند 📚الملهوف ص154 📚بحار الانوار ج45 ص1 📚تاریخ طبری ج5 ص423 9⃣با اغاز نبرد و کمبود آب عطش بر حسین و یاران شدت گرفت لذا امام حسین دو مرتبه عباس را برای اوردن آب فرستاد اما این مرتبه عباس شهید شد و نتوانست آب مورد نیاز را تهیه کند 📚بحار الانوار ج45 ص41 📚ینابیع الموده ج3 ص67 📚اعیان الشیعه ج1 ص608 📚مناقب ابن شهر اشوب ج4 ص117 🔟امام نیز در روز عاشورا به دنبال یافتن اب بود .اما هرگاه به سوی فرات یورش می برد به او حمله می کردند تا او را از آب بازدارند 📚الفتوح ج5 ص117 📚مقتل الحسین ج2 ص34 واین بود که امام حسین با لب تشنه به شهادت رسید چنان که امام سجاد فرمود: "این قبر حسین است که او را غریبانه و تشنه کشتند" الدمعه السابکه ج5 ص11 وفرمود: " فرزند پیامبر لب تشنه شهید شد" 📚الملهوف ص233 📚مسکن الفواد ص92 📚بحار الانوار ج45 ص149 🌐 @emame3vom
دویدم و دویدم          به کربلا رسیدم کنار نهر آبی           لبای تشنه دیدم💔 یه باغبون خسته         بایک دل شکسته کنار باغ تشنه          زانو زده نشسته💔 حسین حسین (4) کوچولوی شش ماهه    که پاک و بی گناهه اگر طاقت بیاره         عمو جونش تو راهه💔 حسین حسین (4) آهای آهای ستاره        یه دختر سه ساله خواب بابا شو دیده      اشک میریزه می باره💔 حسین حسین (4) امام مظلوم من          کاشکی کنارت بودم وقتی که تنها موندی     رفیق و یارت بودم💔 حسین حسین (4) Join👇 🆔 @emame3vom 🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک تیر سه شعبه با خودش شر آورد ساقی حسین را زپا در آورد در حیرتم آن تیر که سقا را کشت حالا چه بلایی سر اصغر آورد 🔹 🔹
با خیره سری قلب مرا سوختی ای تیر حلق پسرم را که به هم دوختی ای تیر یک تیر زدن لیک به قصد دو نشانه درسی ست که از میخ در آموختی ای تیر 🔹 🔹
عجب حال خوشی در روضه ها هست به قدر وسعت عالم صفا هست در این شهر سیه رو بین روضه نفس تنگی نمیگیری هوا هست به دور هم جمعند عاشقان و به قدر وُسع عشق است و وفا هست حرم را در حسینیه ببینید به هر جا روضه باشد کربلا هست سگ کهف حریم کربلا شو فنای جای دگر اینجا بقا هست اگر داری مریض لا علاجی بیا روضه بیا دارالشّفا هست به این خانه بیا تا که ببینی سر این سُفره شاه است و گدا هست خضاب دیگران رنگی ندارد در این وادی زخون آری حنا هست اگر با گوش دل، دل داده باشی صدای گریهء یک آشنا هست هزار و چار صد سال است مهدی(عج) عزادار غمِ خون خدا هست روایت از امام صادق(ع) آمد که گریه بهر جدّم کیمیا هست خدا این اشک را از ما نگیرد که هر چه خیر از حال بُکا هست بخوان ای روضه خوان تا که بگرییم برای تشنه ای که سر جدا هست به لطف مادرش زهرا همیشه میان روضه ها آب و غذا هست اگر چه آب مهر مادرش بود ولی شرح غمش پُر ماجرا هست به منّت بهر طفلش آب خواهد ز قومی که تماما اشقیا هست پدر فریاد زد رحمی به طفلم اگر یک مرد در بین شما هست ... بگیرد طفل من سیراب سازد اگر یک ذرّه ای لطف و عطا هست به جای آب تیر آمد چه تیری که بهر صید زخمش بی دوا هست چه تیری اُستخوان حلق بشکست چنین ذبح عظیمی در کجا هست؟ علی را تا نبیند مادر او چه جایی بهتر از زیر عبا هست به حیرانی بابا خنده کردند بگو آیا که یک ذره حیا هست الهی مادرش اصلا نبیند سرِ ششماهه در طشت طلا هست 🔹 🔹 .
هم پریشانِ حسینم هم پریشان حسن ای بقربان حسین و  ای بقربانِ حسن روزِ اول مادرم چشمانِ من را نذر کرد این یکی آنِ حسین و آن یکی آنِ حسن هرشبی که فاطمه بر روضه‌ها‌مان می‌رسَد هست گریانِ حسین و هست گریانِ حسن نه که دنیا ، دینمان را هم کریمان می‌دهند من که ایمان دارم از اول به قرآنِ حسن زیرِ ایوانِ نجف دیدم که روزی می‌رسد یاحسن جان می‌نویسم زیرِ ایوانِ حسن هرکجا رفتم دیدم کار دستِ مجتبی است بشکند دستم نباشد گر به دامانِ حسن نه که تنها این دوشب  کُلِ محرم می‌شویم شب به شب تکیه به تکیه باز مهمانِ حسن قاسمش وقتی به میدان زد حسین آهسته گفت : می‌رود جانِ حسین و می‌رود جانِ حسن نعره شد : إن تَنکرونی فأنا ابنُ المُجتبی" تیغ را چرخاند و گفت این است طوفانِ حسن شد حسن یک ضربه زد اَزرق همانجا شد دوتا نعره زد عباس  ؛  ای جانم به قربانِ حسن روضه‌های ما همه لطفِ امام مجتبی است شُکر هرشب می‌روم در زیرِ بارانِ حسن پیشِ زهرا آبرو داری کنیم و آوریم هِی گلاب و دسته گُل یادِ یتیمانِ حسن
▪️◾️◼️⬛️ ⬛️◼️◾️▪️ 🎤 دوباره هوای حرم دارم عشق کربوبلا در سرم دارم اگر چه بدو پست و رو سیه ام چشم به دستان شاه کرم دارم دیوونه گل دسته های حسین و کبوتر صحن علمدارم دریا دریا صحرا صحرا چون مجنون از غم لیلا روز و شب گریه میکنم گریه میکنم تا برم حرم پیش دلبرم آه کربلا چه خبر از حال و هوای حرم چه خبر از حرم ارباب بی سرم چه خبر از پرچم یا لثارات الحسین چه خبر از شب جمعه بین احرمین لاله لاله مست و واله چه کردی با اون سه ساله کربلا شهر آرزو از خودت بگو مشک سقا کو روز و شب گریه میکنم گریه میکنم تا برم حرم پیش دلبرم چه کربوبلاست غصه ها داره یک سفر که بری میشی آواره چه کربلاست دید یک مادر رفته بر نوک نی راس شیر خواره چه کربوبلا ست که دور از چش عباس دارن میبرن مشک و گهواره نیزه نیزه بی اندازه رو شمشیر ها خون تازه از غمت جامه میدرم جامه میدرم تا شوم مثل شاه بی سرم روز و شب گریه میکنم گریه میکنم تا برم حرم پیش دلبرم آه کربلا من در تو میبینم سر نعش پدر دختری با تازیاته میرود سوی سفر در تو میبینم که سوخته دامن این کودکان در تو میبینم جثارت کردن یک ساربان عصر حسرت وقت غارت زینب و فصل اسارت هر روزم روز عاشوراست یار ماتنهاست در دل صحراست روز و شب گریه میکنم گریه میکنم تا برم حرم پیش دلبرم 🎤 ▪️◾️◼️⬛️ ⬛️◼️◾️▪️
4_5805688571687863067.mp3
4.92M
#نماهنگ #زنجیر_زنی 🎤 #مداح_احمد_نظری دوباره هوای حرم دارم عشق کربوبلا در سرم دارم
📋 / بخش اول صوت (ع) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ اون عالم بزگوار میگفت خوابم نمیبرد، تو دل شب پاشدم گفتم برم قبرستان؛ اومدم تو یکی از این قبرستانای بصره همینطور داشتم راه میرفتم، دیدم چهار نفر حمّال زیر یه بدن‌و گرفتن، (تو دل شب) با خودم گفتم چه خبره؟! نکنه کشتنش آوردنش اینجا پنهانی خاکش کنن؟! رفتم جلو: -کجا دارین میبرین این بدنو!؟ نکنه کشتینش؟! گقتن زود قضاوت نکن، مادرش اون جلو داره قبرو آماده میکنه. رفتم جلوتر دیدم آره؛ یه پیرزنیه، داره قبر میکَنه، آماده میشه... -چه خبره آی پیرزن!؟ این قبرو برا کی داری آماده میکنی؟ این جنازه کیه این چهار نفر دارن میارنش؟ یه مرتبه زد زیر گریه: من شمارو میشناسم، اگه نمیشناختم برات تعریف نمیکردم. گفت بگو ببینم آی پیرزن. گفت بچه‌ی منو همه میشناسنش، اینقد گناه و معصیت کرده بود همه تو گناه و معصیت بچه منو مَثَل میزدن . وقتی میخواست بمیره یهو به خودش اومد، گفت مادر من خیلی بدبخت و بیچاره‌م، اگه این مَردُم بفهمن من مُردم منو تو آشغالا میندازن، برا تو هم بد میشه.... گفتم چرا این حرفارو میزنی مادر؟ گفت مادر دارم میمیرم، در خونه‌ی خدا هم توبه کردم، ولی فکر نمیکنم قبول بشه؛ یه درخواستی ازت دارم، وصیت من به توئه... -چی‌کار کنم برات مادر؟ هرکاری بگی برات میکنم. (دیدی این مادرا رو چقدر دلسوزن. تا میبینن بچه‌شون عوض شده قربون صدقه‌ش میرن) -جانم عزیزم، بگو چیکار کنم برات؟ مادرجان، اگه میشه وقتی مُردم یه طناب به پاهام ببند، دور حیات خونه منو بکش رو زمین؛ بگو خدا! این بنده‌ی گنهکارته؛ یه روزی آدم شده که دیگه خیلی دیر شده. الان دستش از دنیا کوتاهه تو بیا دستشو بگیر. خدا بنده‌ی فراریت اومده، تحویلش بگیر... _دیگه چی؟ مادر جان اگه میشه منو شب ببر دفن کن، خاک کن نمیخوام کسی بفهمه... اما آی عالِم بزرگوار (اون پیرزنه داره برا این عالم میگه‌ها) میگه پاهاش‌و که بستم، اومدم بکِشم. وصیتش بود، خودم دلم نبود انجام بدم، مادرم، دلم نمیومد. ولی تا اومدم طناب‌و بکشم دیدم یه‌کسی هی بهم میگفت دست بردار ما بخشیدیمش. کی به تو اجازه میده با بنده ما این کارو بکنی؟! این توبه کرده، مال ماست، ماهم قبولش کردیم، ما کریمیم، ما بخشنده‌ایم... اما حرف من اینه؛ یکی نبود کربلا به این نامردا بگه این چه کاریه دارین با این بدن میکنین... (چرا!؟) آخه اون نانجیب یهو داد زد: "مَن یَنتَدِبُ لِلحُسین؟" یه مرتبه ده نفر گفتن ما آماده‌ایم؛ سواره بر مرکب شدن، نعلارو تازه کردن... حسین... ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
📋 / بخش دوم صوت (ع) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ لب گودال پیکر افتاده ته گودال مادر افتاده روی نیزه یک سر افتاده دختر افتاده ، مادر افتاده رأس تو میرود بالای نیزه‌ها من زار میزنم در پای نیزه‌ها آه ای ستاره‌ی دنباله‌دار من زخمی‌ترین سرِ نیزه سوار من از خیمه آمدم اطراف قتلگاه گفتی که خواهرم برگرد خیمه‌گاه بعد از دقایقی دیدم که پیکرش در خون فتاده و بر نیزه‌ها سرت  "نوحو عَلَی الحسین ، نوحو عَلَی الحسین" ای بی‌کفن چه با این پاره تن کنم با چادرم تو را باید کفن کنم "یک عبا داشتی و خرج علی اکبر شد با چه از روی زمین جسم تورا بردارم" ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
Shabanpoor: کودک نخورده شیرم / / حاج ابوذر بیوکافی کودک نخورده شیرم خوابو تشنگی بمیرم از چشات گرفت ه با دلم چه کردی مادر بس که گریه کردی مادر این صدات گرفته بسه یکم آروم بگیر ، ای پسرم آروم بگیر تو گهواره نه لااقل ، تو بغلم آروم بگیر لالالالا گریه نکن ، جون بابا گریه نکن ببین رقیه رو گلم ، تو رو خدا گریه نکن "لای لای لای لای ، به التماس رباب لای لای لای لای ، ببند چشاتو بخواب" با دیدن اشکای من یا نگات به چشمای من یا به آسمونه منم مثل تو امیدم به بارونه آخه شنیدم خدا روزی رسونه ببار بارون ببار ، دلمو نکن خون ببار بیا تا جلو چشم من ، نداره علی جون ببار ببار آسمون ببار ، به این چشم گریون ببار از ترک لبهاش ببین ، داره میریزه خون ببار "بارون بارون، نیای رباب میمیره بارون بارون، ماهی بی آب میمیره" واسم آبرو نمونده چیزی از عمو نمونده به جز مشک پاره چی میشه با خنده ی من نگاه شرمنده ی من بخندی دوباره بمیرم برات علی ، دست علی همرات علی از خیمه ها با قد خم ، داره میاد بابات علی لالالالا بخواب ، برو گلم اما بخواب نخوابیدی رو دست من ، تو بغل بابا بخواب "لای لای لای لای ، خوابیدی انگار علی "لای لای لای لای ، خدا نگهدار علی" *شاعر : مجید نصیری .
بارون بارون ببار از طاق آسمون زودتر خودت رو برسون به تشنه های نیمه جون بارون بارون حرم پُر از تاب و تبه ببین که چند روز و شبه اصغر من تشنه لبه آروم آروم جون میکَنه پیش چِشَم نذار خجالت بکشم اینجوری شرمنده بشم شد آرزوم یکی براش بیاره آب آخه شیر خواره ی رباب یه لحظه هم نداره خواب نمی خوابه ، نمی خوابه ، نمی خوابه میترسه که خواب ببینه گهوارشو دارن به غارت میبرن مادرشو دارن اسارت میبرن عمه رو با زور و جسارت میبرن ... لای لای لای ، علی لای لای لای ... بارون بارون شنیدی سقا نمیاد رفته به دریا نمیاد به خیمه ی ما نمیاد بارون بارون به امید فرات نباش دیگه ببار یواش یواش ببار و جبران کن براش آروم آرورم تو گوش اصغرم بخون دیگه نمیاد عموجون نگردون اینقدر زبون شد آرزوم پیدا کنم یه جرعه آب آخه شیرخواره ی رباب یه لحظه هم نداره خواب نمی خوابه ، نمی خوابه ، نمی خوابه میترسه که خواب ببینه یکی داره سر باباشو میبُره دور حرم از هرچی نامحرم پُره خواهرش از حرمله سیلی میخوره ... لای لای لای ، علی لای لای لای ... بارون بارون از دل آسمون ببین چی اومده سر زمین به دور ما کردن کمین بارون بارون میبینی التماسمو دلشوره و هراسمو حرمله بُرد حواسمو آروم آروم نم نم ببار و گریه کن فکر دل رقیه کن چند قطره ای رو هدیه کن شد آرزوم حتی شده یه قطره آب آخه شیرخواره ی رباب یه لحظه هم نداره خواب نمی خوابه ، نمی خوابه ، نمی خوابه میترسه که خواب ببینه رو نیزه ها میره سر ستاره ها تو قتلگاه دارن میرن سواره ها تو خیمه ها غارت شده گوشواره ها ... لای لای لای ، علی لای لای لای ...
Moghadam-Shab7Moharram1392[04].mp3
17.49M
▪️بارون بارون ببار از طاق آسمون▪️ 🎤 سبـک : سـنـگـیـن 🗓مراسم : شب هفتم محرم الحرام
(ع) مداحان: احمد نظری و سعید داستان ابوفاضل ابوفاضل یل آب آور من ۲ بخواب آروم بخاب آروم که عمو رفته دریا بگیر مادر یه کم آروم میاره آب و سقا لالا اصغر گل مادر تشنگی سخته اما تحمل کن گل پرپر خیمه ها داره سقا ابوفاضل ابوفاضل یل آب آور من ۲ ════✾🔶✾═════✾✧ لب دریا لب دریا یاد خشکی لب ها چه جور آخه علی اصغر بنوشه آب و سقا سکینه انتظار آب توی خیمه نشسته شدم راهی ولی دشمن به عمو را و بسته ابوفاضل ابوفاضل یل آب آور من ۲ ════✾🔶✾═════✾✧ لالا مادر علی اصغر الهی بارن بیاد نداره آسمون ابری ای کاش عمو جون بیاد چه بی تابی نمیخابی حرمله انتظاره میخاد داغ تورو مادر روی سینم بزاره ابوفاضل ابوفاضل یل آب آور من ۲ ════✾🔶✾═════✾✧ نه دستی و نه مشکی و رو زمینه علمدار به خاک افتاده آب آور دیگه خدا نگهدار بیا داداش علمدارت دیگه نایی ندارم چه جوری مشک صد چاکو سوی خیمه بیاره نه دستی و نه مشکی و رو زمینه علمدار به خاک افتاده آب آور دیگه خدا نگهدار ببار بارون ۲ که باریدن ثوابه رقیه منتظر از بهر آبه نه دستی و نه مشکی و رو زمینه علمدار به خاک افتاده آب آور دیگه خدا نگهدار بیا داداش علمدارت دیگه نایی ندارم چه جوری مشک صد چاکو سوی خیمه بیاره ابوفاضل ابوفاضل یل آب آور من۲ ════✾🔶✾═════✾✧
. 🔘🔘۹۰۷🔘🔘 ☑️بنداول بخواب ای اصغر عمو رفت آب بیاره بخواب ای اصغر مادرت شیرنداره بخواب ای اصغر کاشکی بارون بباره بخواب ای اصغر هی نده من و عذاب بخواب ای اصغر بمیره برات رباب بخواب ای اصغر لااقل یکم بخواب بخواب ای اصغر«۲» .... بخواب دیگه در نمیاد صدات قربونه خشکی های رو لبات شرمندتم شیر ندارم علی الهی مادرت بشه فدات آه و واویلا یاعلی اصغر«ع» •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• ☑️بنددوم به روی دستام با سه شعبه زدنت به روی دستام پره خون شد دهنت به روی دستام لب تشنه کشتنت ..... سه شعبه زد تا حرمله ی بی حیا منم افتادم ازنفس دیگه بابا چه جوری آخه من برم خیمه ها .... بگو چه خاکی بریزم به سر چه جور بدم به خیمه ها خبر با چه رویی برا رباب بگم به روی دستم زدی بال و پر ..... آه و واویلا یاعلی اصغر«ع» 💠💠9⃣0⃣7⃣💠💠 •┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈• . ✬~✿❁࿐❈~✿❁࿐ .نشرواستفاده ازکلیہ آثاراین کانال نه تنها حرام نیست بلکہ ثواب جاریہ دارد. باذڪر(صلوات) . کانال کربلایی مجید مرادزاده .
‍ ‍ نوحه سینه زنی و زنجیر زنی عالی سبک: کرببلا ای کاش من مسافرت بودم به روی دوشش مشک و ذکر لبش زهرا مدد بگیرد هر دم ز فاطمه سقا ذکر لبش زهرا ، ذکر لبش زهرا ذکر عطش آید از خیام عاشورا رود که آب آرد با ذکر علی مولا ذکر لبش زهرا ، ذکر لبش زهرا شش ماهه تلذی کند و در تب و تاب است قلب همه اهل حرم از غصه کباب است ای میر و علمدار ، ای یار وفادار یا ابوفاضل ، مدد مدد سقا(۲) ایا گروه اعدا ساقی عطشانم ز تشنگی بی تابند به خیمه طفلانم ساقی عطشانم،ساقی عطشانم منم که پور حیدر حافظ قرآنم منم که سربازی بر شاه شهیدانم ساقی طفلانم،ساقی طفلانم دستم بِبُرید و مزنید مشک مرا تیر در خیمه بود منتظر آن کودک بی شیر مولای غریبم،مولای غریبم یا ابوفاضل، مدد مدد سقا(۲) بیا برادر جانم برس به فریادم لحظه ی آخر بنما دمی تو امدادم برس به فریادم، برس به فریادم به ضرب قوم اعدا ز مرکب افتادم بیا به بالین من بکن دمی شادم برس به فریادم،برس به فریادم فریاد بُنَیَّ برسد از دل صحرا آمد به ملاقاتم اخا ام ابیها مولای غریبم،مولای غریبم یا ابوفاضل مدد مدد سقا(۲)
شب، شب عاشوراست... می وزد باد میان حرمی... می پیچد رایحه ی سیب بهشت... بوی سیب، بوی گیسوی حبیب... در خیام اصحاب، سینه هایی بی تاب... همه مشغول دعایند و نماز...تا خدا در پرواز... در کنار اینان، حرم آل علی، حرم هاشمیان... نجمه ای شانه زند بر روی زلف قاسم... زیر لب می گوید: چه کنم؟چه کنم تا که عمو اذن جهادم بدهد؟ کاش بابایم بود... آن طرف می آید نغمه ی لالایی: کودک بی شیرم!صبر کن تا دم صبح... باز از مشک عمو می نوشی...باز با بازی طفلان حرم می جوشی... آن طرف در خوابند، دختران آسوده... همه آرام ز لالایی یک مرد نجیب... دم لالایی کیست؟! این صدای قدم عباس است... شیر بر گردم حرم می گردد... علمی در دستی...تیغ در دست دگر... زیر لب ذکر خدا می گوید... می وزد باد و صدای طپش بیرق او می آید... ساعتی اما بعد...دختران بیدارند... کودکان بی تابند...چه شده خواب ز چشمان همه بال زده؟ گوییا یک نفر از راه خبر آورده...خبرش پیچیده...خیمه ها لرزیده..." عمه جان!کاری کن..." دشت دشتی پر خار...آسمان تیره و تار... شیر بر گرد حرم می گردد... ناگهان چشمش دید که کسی می آید در سیاهی شبی...چشمها برقی زد... کیست؟! ناگهان نعره برآورد: بإیست!... که چه جرات داری که به سوی حرم عشق، قدم برداری... ناگهان ناله ای آمد که: "منم... زینب تو..." زانوان عباس پیش بانو لرزید... خواست بر پای عقیله افتد... دست های خواهر شانه اش بالا برد... گفت: عباس! یادت مانده شب قدری که پدر پر می زد؟ از شکاف در آن حجره تو را میدیدم... دست در دست حسین... یاد داری نفس آخر بابایم را؟ *کربلا جان تو و جان حسین؟ گفت: آری بانو! به خدا یادم هست... گفت: عباس! شنیدم که امان نامه به دستت دادند... دختران در خیمه ز نفس افتادند... گویی آوار شد عالم به سرش یکباره... عرق شرم ز پیشانی سرخش به زمین میریزد... "به امیری که علم داده به دستم سوگند، من کجا حرف امان نامه کجا؟..." گفت:چشم خاتون بیند... که چه غوغا سازم... رزم را یک طرفه ختم به خیرش سازم... جان بانو عمریست پیش خود لحظه شماری کردم بغض دیرینه ی خود را شکنم...از همان آنی که همگی جمع شدند...همه از خانه ی خود آوردند پشته های هیزم...پشت درب حرم بابایم... دود بود و در آتش زده و مادرتان می نالید... شعله بالا می رفت...سرخ تر میشد میخ... ضربه ای زد که در از جا افتاد به روی مادرتان...سینه اش خونین شد...پهلویش را بشکست...محسنش رفت زد دست... گفت: حیدر تو نیا جای تو نیست... محسنم کشته شده...فضه! تو بیا... انتقام می گیرم...از همانی که طناب زد به دستان علی...مادرت دامن بابا بگرفت... آن نامرد به کسی گفت: بزن انتقام می گیرم...از همانی که غلاف زد به بازو آنجا...یاس را پرپر کرد من کجا حرف امان نامه کجا؟... باز هم مثل قدیم...گوشه ای روضه ی مادر بر پاست... اما... لحظه ای که حرمش غارت شد... دید در گوشه ی دشت که چه غوغا شده باز... نیزه داران جمعند... سر رأس عباس... باز دعوا شده است...