.
#امام_حسین
#طلیعه_محرم
#واحد #دهه_محرم
میرسه نسیم ماتم حسین
شب اول محرم حسین
همه جمعن پای پرچم حسین
شب اول محرمِ حسین
آوردی زیر خیمه نوکراتو
خدا ازم نگیره روضه هاتو
ممنون مادر توام دوباره
اجازه داد گریه کنم براتو
حسین جانم ....
نوکریت آبرو داد به ما حسین
بابی انت و امی یاحسین
بهتر از روضه ی توست کجاحسین
بابی انت و امی یاحسین
به غم دل من اسیره تو روضه
نوکرت ای کاش بمیره تو روضه
از مادرت شرمنده میشم آقا
اگر که گریه ام نگیره تو روضه
حسین جانم...
#عبدالزهرا
.................................
#حضرت_مسلم
#واحد
#زمزمه
پره نامرده چرا کوفه حسین
یابن فاطمه نیا کوفه حسین
نداره به ما وفا کوفه حسین
یابن فاطمه نیا کوفه حسین
دلم برات زار و حزینه امشب
غصه رو قلب من میشینه امشب
کوفه برای کشتنت مهیاست
مولای من برگرد مدینه امشب
حسین جانم...
آخرش جونم میشه فدای تو
نگرانم واسه بچه های تو
دل من شور میزنه برای تو
نگرانم واسه بچه های تو
نیا که کوفه از تو داره کینه
بیچاره میشه دخترت سکینه
کوفه نیا سخته برای رباب
شیرخواره شو رو نیزه ها ببینه
حسین جانم...
تک و تنها می کنم دعا حسین
کاشکه برگردی مدینه یاحسین
پریشونم بین کوچه ها حسین
کاشکه برگردی مدینه یاحسین
رو نیزه میگرده سرت تو کوفه
بد میگذره به دخترت تو کوفه
اینجا همه پیش سر بریده ات
سنگ میزنن به خواهرت تو کوفه
حسین جانم....
#عبدالزهرا✍
#شب_اول_محرم
...................
#ورودیه
#شب_دوم_محرم
#زمزمه
#واحد
اینجا غم به دل میشینه یاحسین
بیا برگردیم مدینه یا حسین
جان دخترت سکینه یاحسین
بیا برگردیم مدینه یاحسین
عزیز قلب مادرم برادر
میبینی زار و مضطرم برادر
من با تو اومدم ولی میترسم
که بی تو از اینجا برم برادر
حسین جانم...
اومد اینجا بوی مادرم حسین
نگرانتم برادرم حسین
ای همیشه سایه ی سرم حسین
نگرانتم برادرم حسین
تموم صحرا پره نیزه داره
دلم به شور افتاده باز دوباره
حرمله اینجاست تو بگو با رباب
اصغرو از خیمه بیرون نیاره
حسین جانم...
#عبدالزهرا
.................
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه
#واحد
روشنیِ دیده ی ترِ منی
ابتا من الذی ایتمنی
نه سری مونده برات نه بدنی
ابتا من الذی ایتمنی
اشک تو از چشم ترت میریزه
خاکستر از روی سرت میریزه
فدات بشم داره رو دامن من
خونِ رگای حنجرت میریزه
اباالمظلوم...
اینجا هیچکی جوابم رو نمیده
کی رگای حنجرت رو بریده
پیشونیت شکسته رنگ پریده
کی رگای حنجرت رو بریده
دیگه نمیتونم قرار بگیرم
از کف پام باید که خار بگیرم
خیلی کتک خوردم ولی نشده که
سر تورو از نیزه دار بگیرم
اباالمظلوم...
برا من یتیمی زوده ای پدر
همه پیکرم کبوده ای پدر
مگه جرم من چی بوده ای پدر
همه پیکرم کبوده ای پدر
اینجا کتک به هر بهانه خوردم
سیلی به جای آب و دانه خوردم
شبیه مادر تو ای پدر جان
منم غلاف و تازیانه خوردم
#عبدالزهرا
مشابه سبک زیر خوانده میشود
امام حسین ع
.
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم
#زمزمه
#واحد
ای گل یاسمنم داماد من
یادگار حسنم داماد من
چشاتو وا کن منم داماد من
یادگار حسنم داماد من
ببین که بغض راه گلومو بسته
تنت چرا به موج خون نشسته
معلومه از نفس کشیدن تو
سینه ات شبیه مادرم شکسته
یتیمِ حسن...
زدی آتیش به دل برادرم
دیگه دست و پا نزن برابرم
پاشو از رو خاکا داماد حرم
دیگه دست و پا نزن برابرم
تو دست و پا نزن که میخواد عمو
روی دومادشو ببوسه قاسم
آرزوهاش به باد میره بلند شو
دختر من تازه عروسه قاسم
یتیمِ حسن...
تنها موندی تورو با سنگ زدنت
جای سالم نداری روی تنت
زیر سم اسبا مونده بدنت
جای سالم نداری روی تنت
عمو فدای جسم لاله گونت
انگار دیگه به لب رسیده جونت
مثلِ بابای غریب تو باید
تیر بکشم از تن غرق خونت
یتیمِ حسن..
#عبدالزهرا ✍
...................
.
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر_زمزمه
#واحد
داره آتیش میباره لالا علی
مادرت شیر نداره لالا علی
عمو نیس آب بیاره لالا علی
مادرت شیر نداره لالا علی
علی تموم نگرونیم اینه
داغ تو روی دل من بشینه
باید بپوشونم گلوتو مادر
خدا نکرده حرمله نبینه
علی لالا..
داره میسوزه دلم برای تو
بفدای خشکی لبای تو
کاشکه میکشتن منو به جای تو
بفدای خشکی لبای تو
چجور شکسته بال تو با نیزه
پرسیدن از تو حالتو با نیزه
پیدات نمیکرد کاشکه پشت خیمه
اونکه میگشت دنبال تو با نیزه
.
علی لالا...
شدی هم قد علیِ اکبرم
از روی نیره نیفتی پسرم
دعا می کنم با چشمای ترم
از روی نیزه نیفتی پسرم
فدات بشم طفل نخورده شیرم
به پای نیزه ات الهی بمیرم
کاشکه میشد حتی برا یه لحظه
سر کوچیکتو بغل بگیرم
علی لالا...
#عبدالزهرا
.................
.
#شب_هشتم_محرم
#دهه_اول_محرم_واحد۴
#حضرت_علی_اکبر_زمزمه
#حضرت_علی_اکبر_واحد
داری میکُشی باباتو پسرم
رو زمین نکش پاهاتو پسرم
من نمیشنوم صداتو پسرم
رو زمین نکش پاهاتو پسرم
بغضی گرفته گلومو علی جان
دادن به باد آرزومو علی جان
داره یه لشگر به بابات میخنده
پاشو بخر آبرومو علی جان
علی جانم...
میرسه ناله ی مادرت علی
اربا اریا شده پیکرت علی
داره خون میریره از سرت علی
اربا اربا شده پیکرت علی
این دم آخرت شکسته پهلوت
زخمیه پیکرت شکسته پهلوت
نمیدونم چکار کنم علی جان
نبینه مادرت شکسته پهلوت
علی جانم...
پسرم روضه خونِ حرم شدی
چقدر شبیهِ مادرم شدی
غرق خاک و خون برابرم شدی
چقدر شبیه مادرم شدی
بگو کی سینه اتو شکونده بابا
تن تورو به خون نشونده بابا
رفتن همه حالا دارم میبینم
نیزه تو پهلوی تو مونده بابا
علی جانم...
#عبدالزهرا
............
.
#شب_نهم_محرم
#حضرت_عباس
#حضرت_اباالفضل_زمزمه
#حضرت_اباالفضل_واحد
#تاسوعا
هی میفتم رو زمین با هر قدم
ای علمدار چرا افتاده علم
چه کنم با ناله ی اهل حرم
ای علمدار چرا افتاده علم
بند نمیاد خون سر تو عباس
دست بریده ی تو روی خاکاس
رفتی و هیچکسی برام نمونده
پاشو ببین برادر تو تنهاس
علمدارم...
رو سرت جای عمود کشته منو
یا اخا داغت شکست پشت منو
"با سر اومدی فرود" کشته منو
یا اخا داغت شکست پشت منو
داغ تو طاقتم رو برده عباس
چی به سرت عدو آورده عباس
کاش میزدن به قلب من برادر
تیری که تو چشم تو خورده عباس
علمدارم...
میشنوی این ناله های حرمه
دور خیمه ها پر از نامحرمه
اینجا افتادی کنار علقمه
دور خیمه ها پر از نامحرمه
ببین صدای گریه هام بلنده
عدو داره به اشک من میخنده
نرو چجور میخوای ببینی دشمن
دستای خواهر منو میبنده
#عبدالزهرا
................
#شب_دهم_محرم
#شب_عاشورا
#واحد
کار ما چرا به اینجا کشیده
هی نگو شب جدایی رسیده
میبینی که رنگ زینب پریده
هی نگو شب جدایی رسیده
اگه باید سرت شکسته باشه
چشای خواهر تو بسته باشه
الهی مرده باشم و نبینم
رو سینه تو شمر نشسنه باشه
حسین جانم...
وداع:
میری با دیده ی تر حسین من
یه کمی آهسته تر حسین من
میکشم آه از جگر حسین من
یه کمی آهسته تر حسین من
نرو تا چشم تَرِ تو ببوسم
بزار داداش تا سَرِتو ببوسم
وصیت مادر ماست حسین جان
گفته زیرِ حنجرتو ببوسم
حسین جانم...
عاشور:
سمت خیمه هاس هنوز نگاهِ تو
چقدر شلوغه قتلگاهِ تو
میشنوم داداش صدای آهتو
چقدر شلوغه قتلگاهِ تو
پیچیده همهمه میون گودال
تورو زدن همه میون گودال
بگو پاشو بردار از رو سینه ات
اومده فاطمه میون گودال
حسین جانم...
#عبدالزهرا
#عاشورا
مشابه سبک زیر خوانده میشود
.👇
.
4⃣برکات حبّ اهل بیت(علیهم السلام) در کلام #امام_محمد_باقر_علیه_السلام!👇
✅برید بن معاویه عجلی می گوید :
در نزد امام باقر(ع) بودم مردی از خراسان با پای پیاده به محضرش آمد و پاهایش را که پوست انداخته بود از کفش بیرون آورد و گفت :
📋«أَمَا وَاَللَّهِ مَا جَاءَ بِي مِنْ حَيْثُ جِئْتُ إِلاَّ حُبُّكُمْ أَهْلَ اَلْبَيْتِ»
♦️به خدا جز دوستی شما اهل بیت(علیهم السلام) هیچ عاملی مرا از راه دور به اینجا نیاورده است.
امام(ع) به او فرمود :
📋«وَ اَللَّهِ لَوْ أَحَبَّنَا حَجَرٌ حَشَرَهُ اَللَّهُ مَعَنَا وَ هَلِ اَلدِّينُ إِلاَّ اَلْحُبُّ؟
إِنَّ اَللَّهَ يَقُولُ : {قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اَللّٰهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اَللّٰهُ}(آل عمران ۳۱) وَ قَالَ : {يُحِبُّونَ مَنْ هٰاجَرَ إِلَيْهِمْ}(حشر ۹) وَ هَلِ اَلدِّينُ إِلاَّ اَلْحَبُّ؟»
♦️به خدا اگر سنگی ما را دوست بدارد، خداوند او را با ما محشور می کند و آیا دین، چیزی جز محبت است؟
خداوند می فرماید : [ای پیامبر!] بگو : اگر خدا را دوست می دارید، مرا پیروی کنید تا خدا دوستتان دارد و خداوند فرمود : کسانی را که به سوی آنها مهاجرت می کنند، دوست دارند و آیا دین، غیر از محبت است؟(۱)
📚منبع :
۱)التفسير عیاشی، ج۱، ص۱۶۷
#امام_باقر
.
جابر بن عبدالله انصاری دیده خود را گِرد قبر امام حسین چرخاند و گفت :
سلام بر شما اى روح هایى که گرداگردِ حسین(ع) فرود آمده، همراهش شدید!
گواهى مى دهم که نماز را به پا داشتید و زکات دادید و به نیکى فرمان دادید و از زشتى باز داشتید و با مُلحدان جنگیدید و خدا را پرستیدید تا به شهادت رسیدید.
سوگند به آن که محمّد(ص) را به حق برانگیخت در آنچه به آن در آمدید با شما شریک هستیم.
عطیه می گوید : به جابر گفتم :
📋《یا جابِرُ! کَیفَ وَ لَم نَهبِط وادِیاً ولَم نَعلُ جَبَلاً ولَم نَضرِب بِسَیفٍ وَ القَومُ قَد فُرِّقَ بَینَ رُؤوسِهِم وأبدانِهِم، واُوتِمَت أولادُهُم و أرمَلَت أزواجُهُم؟!》
♦️اى جابر! چگونه [با آنان شریک باشیم]، با آن که ما نه به درّه اى فرود آمدیم و نه از کوهى بالا رفتیم و نه شمشیرى زدیم، در حالى که شهدای کربلا سرهایشان از پیکر جدا شد و فرزندانشان یتیم و زنانشان بیوه شدند؟!
جابر گفت :
📋《یا عَطِیَّةُ! سَمِعتُ حَبیبی رَسولَ اللّه(ص) یَقولُ : مَن أحَبَّ قَوما حُشِرَ مَعَهُم و مَن أحَبَّ عَمَلَ قَومٍ اُشرِکَ فی عَمَلِهِم وَالَّذی بَعَثَ مُحَمَّداً(ص) بِالحَقِّ نَبِیّا إنَّ نِیَّتی و نِیَّةَ أصحَابِی عَلَى مَا مَضَى عَلَیهِ الحُسَینُ(ع) وأصحَابُهُ》
♦️اى عطیّه! شنیدم که حبیبم پیامبر خدا(ص) مى فرماید :
هر کس گروهى را دوست داشته باشد، با آنان محشور مى شود و هر کس کارِ کسانى را دوست داشته باشد، در کارشان شریک مىشود و سوگند به آن که محمّد(ص) را به حق به پیامبرى بر انگیخت نیّت من و همراهانم همان است که حسین(ع) و یارانش بر آن رفته اند.
عطیه می گوید :
بعد از اینکه با جابر آنان را زیارت نمود، به من گفت :
📋《خُذُوا بِی نَحوَ أبیَاتِ کُوفَانَ》
♦️مرا به سوى خانه هاى کوفه ببر!
📋《فَلَمّا صِرنا فی بَعضِ الطَّریقِ قالَ : یا عَطِیَّةُ! هَل اُوصِیکَ و مَا أظُنُّ أنَّنی بَعدَ هذِهِ السَّفَرَةِ مُلاقیکَ؟
أحبِب مُحِبَّ آلِ مُحَمَّدٍ(ص) ما أحَبَّهُم وأبغِض مُبغِضَ آلِ مُحَمَّدٍ(ص) ما أبغَضَهُم وإن کانَ صَوّاما قَوّاما، وَارفُق بِمُحِبِّ مُحَمَّدٍ(ص) وآلِ مُحَمَّد(ص)!
فَإِنَّهُ إن تَزِلَّ لَهُ قَدَمٌ بِکَثرَةِ ذُنوبِهِ ثَبَتَت لَهُ اُخرى بِمَحَبَّتِهِم ، فَإِنَّ مُحِبَّهُم یَعودُ إلَى الجَنَّةِ ومُبغِضَهُم یَعودُ إلَى النّارِ》
♦️هنگامى که بخشى از راه را رفتیم گفت :
اى عطیّه! آیا سفارشى به تو بکنم که دیگر گمان ندارم پس از این سفر تو را ببینم؟
دوستدار خاندان محمّد(ص) را تا زمانى که آنان را دوست مى دارد، دوست بدار و دشمن خاندان محمّد(ص) را تا زمانى که با آنان دشمن است دشمن بدار، هر چند روزه گیر و شب زنده دار باشد، و با دوستدار محمّد(ص) و خاندان محمّد(ص) رفاقت کن که اگر یک گامش از فراوانىِ گناهش بلغزد، گام دیگرش به محبّت آنان استوار مىمانَد؛ چرا که دوستدار آنان به بهشت باز مىگردد و دشمن آنان به سوى آتش دوزخ مىرود.(۲)
📚منابع :
۲)بحارالأنوار مجلسی، ج۶۸، ص١٣٠
انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم
اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد
.
#گریز_زیارت_عاشورا
.
#غزل
#عرفه
#کمیل_کاشانی ✍
جان عاشق شده امروز گدای عرفه
بر سر سفره ی پر فیض دعای عرفه
میشود محرم اسرار محرم آن کس
که شود بهره ور از لطف و صفای عرفه
هرکه از اشک وضو گیرد و تطهیر کند
دل او میشود آماده برای عرفه
بهتر از این نفسی خرج مناجات شده است ?
چه بخوانیم بگویید به جای عرفه
لحظه ی ناب مناجات حسین زهرا
دیدنی بود در آن حال و هوای عرفه
عرفات است و منا شاهد این شیدایی
خورده امضای ابالفضل به پای عرفه
جبل الرحمه گواه است که در استغفار
به یقین توبه پذیر است خدای عرفه
جان به قربان غریبی که در آن شهر فریب
پیکرش غرقه ی خون شد به منای عرفه
#روز_عرفه
.
.
#واحد #زمینه
زبانحال #حضرت_مسلم علیه السلام
#شب_اول_محرم
رو دار الاماره حسین جان
بیــا و ببــین بی قــرارم
دم آخری اسمــتو ، مــن
با گــریه روی لب مــیارم
سفیرت شده بین غم ها اسیــر
تو این شهر غم دست من رو بگیر
أمیــري حســینٌ و نـِعـم الأمــیر
٬حسین جان٬
لبام تشنه ی آبه ولی زخمه لبم
توی شهر صد فرقه حسینی مذهبم
به فکر تو و به فکر بی بی زینبم
٬حسین ٬
٫امیری حسین ، حسین حسین نعم الامیر٫۳٫
--------------------------------------
توی کوچه ها نیمه ی شب
سفیرت شده زار و تنها
از این مردم شهر کوفه
فقط طوعه شد یارم آقا
چقدر اهل کوفه به ما بی وفاند
همه کوفیا دشمنای شماند
با شمشیر همه راهی کربلاند
٬حسین جان٬
بیا و ببین به جای گل شمشیر دارن
برا طفل شیر خواره ات سه شعبه تیر دارن
برا خواهرت اینا غل و زنجیر دارن
٬حسین٬
٫امیری حسین ، حسین حسین نعم الامیر٫
--------------------------------------
تو را جان زهرا حذر کن
از این کوفه شاه حجازی
اینا میشکنند حرمتت رو
آقا جای مهمون نوازی
دارن توی دل کینه ی حیدرو
نیاری یه وقت شبه پیغمبرو
رو قلبت میزارن غم اکبرو
٬حسین جان٬
به پیش چشات یه روزی غوغا میکنن
اینا قامت امامتو تا میکنن
علی اکبرت رو اربا اربا میکنن
٬حــــسین٬
■■■■
◇شاعر: عبدالزهرا هاشمیان
👇
#با_کاروان_حسینی
#خروج_کاروان_از_مکه
#غزل
🔹کعبهٔ ششگوشه🔹
وقتی که با عشق و عطش یاد خدا کردی
احرام حج بستی و عزم کربلا کردی
تو در تمام راه، دور عشق چرخیدی
حاشا اگر یک لحظه حَجّت را رها کردی
هفتاد دفعه دور معشوق خودت گشتی
آخر به روی نیزه حَجَّت را ادا کردی
شیطان به رویت سنگ زد، از کوفه پرسیدم:
کافر چرا اعمال حج را جا به جا کردی...
تا پای جان ماندن همان عهد قشنگی بود
عهدی که کوفی بست اما تو وفا کردی
خون خدا بودن قیامت میکند در تو
حق داشتی تا محشرت را خود به پا کردی
تو خوب میدانستی آنجا یار و یاور نیست
حس میکنم از کربلا ما را صدا کردی
اینکه تو ابن بوترابی اتفاقی نیست
تو خاک را با خون پاکت کیمیا کردی
حالا دلم با هر تپش صحن و سرای توست
یک کعبهٔ ششگوشه در قلبم بنا کردی
📝 #مهدی_مردانی
.
#با_کاروان_حسینی
#خروج_کاروان_از_مکه
#غزل
🔹قافلۀ اشک🔹
بار بر بستهای ای دل، به سلامت سفرت
میبری قافلۀ اشک مرا پشت سرت
راه میافتی و باقیست به خاک عرفات
حرفهایی که روان بود از آن چشم ترت
به کجا میبرد این راه بلاخیز تو را!
کودکاناند و زناناند چرا همسفرت؟
میشوی دربهدر کوه و بیابان و... جهان،
میشود از سر دلباختگی دربهدرت
خبر قاصد تو میرسد از طوفانها
این خبر چیست؟ که داغیست گران بر جگرت
میرسی کمکم و پیداست به پهنای افق
خیمۀ در دل صحرای بلا شعلهورت
میهمان هستی و با نیزه و شمشیر چرا
میزبان تو گرفتهست چنین دور و برت؟
روزها میگذرد میرسد از راه آخر
آن غروبی که سر نیزه روان است سرت
📝 #حسن_زرنقی
.
.
#با_کاروان_حسینی
#خروج_کاروان_از_مکه
#غزل
🔹آهنگ سفر🔹
از حریم کعبه آهنگ سفر داریم ما
مقصدی بالاتر از این در نظر داریم ما
میرویم از کعبه سوی کربلای پُر بلا
اینچنین حُکم از خدای دادگر داریم ما...
از برِ قبر پیمبر گرچه هجرت کردهایم
گوش جان بر گفتۀ خیرالبشر داریم ما
چون خدا خواهد ببیند جسم ما را غرق خون
نِی ز مرگ اندیشه، نِی خوف از خطر داریم ما
دینِ حق گر جُز به قتل ما نگردد جاودان
از سنان و تیغ و پیکان کِی حَذَر داریم ما
تا کنیم اتمام حجّ ناتمام خویش را...
از ازل شورِ شهادت را به سر داریم ما...
📝 #سیدرضا_مؤید
.
#عرفه
حج از حجاز عازم دشت بلا شده
حاجیّ عشق راهی کرب و بلا شده
این حاجیان سلاله ی زهرای اطهرند
یک کاروان نور، سفیر خدا شده
اینها فدائیان تولّای حیدرند
ذبح عظیم، راهی دشت منا شده
پنهان کنید از عرفه خیمه گاه را
این خیمه گاه بازدِهش نینوا شده
نور خدا به ظلمت شب بار بسته است
یعنی که وقت هدیه ی خون خدا شده
ای محرمان رکاب بگیرید عمّه را
زینب پیمبر سفر کربلا شده
رؤیت شده ستاره ی دنباله دار عشق
از آسمان به سوی زمین راه وا شده
اطفالِ خردسالِ زبان بسته را ببین
حالا زبانشان به عمو آب وا شده
محمود ژولیده✍
#روز_عرفه
.
#عرفه
چون خدا طالب گدا شد باز
در رحمت به روی ما شد باز
بنده، شرمنده ی خدا شد باز
او خریدار اشک ما شد باز
خبر آمد گناه می بخشم
کوه عصیان به کاه می بخشم
روز الطاف کبریا عرفه
مژده بخشش و عطا عرفه
روز مهمانی خدا عرفه
السلام علیک یا عرفه
من از ماه تو به جا ماندم
بنده ای دور از خدا ماندم
به سرم آمده بلا چه کنم
گشته ام سخت مبتلا چه کنم
به خودم کرده ام جفا چه کنم
نپذیری اگر مرا چه کنم
هیچ کس همچو من نمی خواهد
عبد توبه شکن نمی خواهد
من زمین خورده ام مرا نزنید
عبد افسرده ام مرا نزنید
در گنه مرده ام مرا نزنید
پی به خود برده ام مرا نزنید
تو ببین عذر اشتباه مرا
به رویم نزن گناه مرا
نشود تا که بنده ات رسوا
خوب و بد را ز هم مساز جدا
درهم اینبار هم بخر ما را
تو و رد کردن گدا هیهات
ورنه من از خجالت آب شوم
مپسند پیش کس خراب شوم
گر ندارم بها، نگهدارم
گوشه این سرا نگهدارم
تو بیا از خطا نگهدارم
تا رَوَم کربلا نگهدارم
جبل الرحمة کوه عشق و صفا
عرفات از حضور تو زیبا
کاروانی که لاله ها دارد
ای خدا عزم کربلا دارد
کوفه در سر چه نقشه ها دارد
شهر مکر است و ماجرا دارد…
#عرفه
دارد زمان توبه ما دیر می شود
بی توبه هم زمانه چه دلگیر می شود
دارد دگر یواش یواش از نشانه ها
آن بنده جوان تو هم پیر می شود
وقتی ز دست شب و روز است قدر من
قدر مسلمم آینه تسلیم می شود
باید سراغ قافله عرشیان گرفت
ورنه هوای شهر نفس گیر می شود
پیش شهید عشق چه سان سر کنم بلند
وقتی نگاه فاطمه تکثیر می شود
اینجا هنوز وقت برای انابه هست
با یک اشاره بر لبم اکسیر می شود
گاهی که خالصانه ترین گریه می کنم
تقدیر هم مؤید تغییر می شود
حالا ز دست، لیله قدر آمدیم و رفت
تکلیف چیست؟ بر تو چه تقدیر می شود؟
باید که راهی عرفه گردی ای رفیق
آنجا که معرفت به تو تقدیر می شود
وقتی که از وقوف رَوی به مشعر الحرام
دل خود به خود به زمزمه تطهیر می شود
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
وقتی زمان مسلخ و تقصیر می شود
دیگر صدای هلهله ها پس برای چیست؟
آنجا که دفعتا پدری پیر می شود
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
ذبح عظیم بانی تکبیر می شود
#عرفه
ای امیر عرفه دست من و دامانت
جان به قربان تو و گردش آن چشمانت
ای امیر عرفه ذكر لبت را قربان
حال پر سوز و غم نیمه شبت را قربان
ای امیر عرفه روح مناجات توئی
مشعر و سعی و صفا مروه و میقات توئی
ای امیر عرفه حالِ مناجات بده
بر گدای حرمت وقت ملاقات بده
ای امیر عرفه گرچه سراپا دردم
گر بیائی به خدا دور سرت می گردم
ای امیر عرفه دیدۀ پر آب بده
دل بیتاب مرا با نگهی تاب بده
ای امیر عرفه فیض دمت را قربان
دل دریایی لبریز غمت را قربان
ای امیر عرفه تنگ غروب است بیا
سر زدن بر فقرا سرزده خوب است بیا
ای امیر عرفه حاجی زهرا برگرد
جان زهرا دگر از خیمۀ صحرا برگرد
ای امیر عرفه خنده بزن بر رخ من
جان زینب بده روز عرفه پاسخ من
ای امیر عرفه! ذكر مدام است بیا
كار این عاشق دلخسته تمام است بیا
ای امیر عرفه دیدن رویت عشق است
مردن امشب به خدا بر سر كویت عشق است
ای امیر عرفه جان گل یاس بیا
آخر مجلس ما روضۀ عباس بیا
ای امیر عرفه در عرفاتی امروز
یا كه در علقمه ی شاه فراتی امروز
ای امیر عرفه شرح بده خود بر من
سر عباس كجا ضرب عمود آهن!!
مجتبی روشن روان
#عرفه
عاشقان مدارج عالى
در عروجند با سبکبالى
از خداوند پر شدم دیشب
تا مرا کرد از خودم خالی
دل دنیا گریز باید داشت
معرفت نیست جنس بقالی
ذبح کردم تعلقاتم را
جای آن گوسفند هر سالی
تا که یکبار هم شده راحت
بزنم دور تو پر و بالی
بار اگر بار عشق معشوق است
راضیم من به شغل حمالى
خاک پاى تو را به من دادند
نیست مانند من خوش اقبالى
پوزه ام را به پات می مالم
دست خود را سرم که می مالى
جبرییل تو می شویم اگر
برسد از تو غوره کالى
ما فقیران اگر غذا نرسد
بیشتر می کنیم خوشحالى
گریه های جوانیم حتماً
می دهد بار در کهنسالی
عرفه آمد و همه رفتند
سمت گودال "جاى ما خالى"
همه رفتند ساربان هم رفت
تو هنوزم میان گودالى
به تو دستم نمیرسد، اصلاً...
تو برایم همیشه آمالى
علی اکبر لطیفیان
#عرفه
دلم از غیرِ شما میلِ جدایی دارد
پر و بالی بدهی شوقِ رهایی دارد
لحظه ای رُخ بِنَما در عوضش جان بستان
عالَمِ عشق عجب حال و هوایی دارد
دلِ سنگ از هنرِ عشق ترک خوردُ شکست
بشکند دل بِخدا سوزِ صدایی دارد
سرِ کوی تو گدا هر که شد ،آقایی کرد
هر که شد بی سر و پایت سر و پایی دارد
روزِ محشر همه ی مُدّعیان میبینند
که غلامِ درِ این خانه چه جایی دارد
دست بر سر مکن اینقدر مرا با مَرهَم
طالبِ زخم چه حاجت به دوایی دارد
اجلم را نرساند گنهم دل با تو
وعده ی یک سفرِ کربُ بلایی دارد
خوش بِحالِ دلِ زوّارِ شما آقاجان
صحنِ بین الحرمینت چه صفایی دارد
اشک روزی بشود ،هر قدمش با مهدی
روضه ی دست و عَلَم شور و نوایی دارد
سرِ از کاسه شکسته شده دیگر حالا...
باقی اش بر نوکِ این نیزه چه جایی دارد؟!
آنطرف جسم به همراهِ زِرِه غارت شد
اینطرف خواهرش انگار دعایی دارد...
ای خدا بر گِرهِ معجرِ من رحمی کن
فتنه ی غارت خیمه بی حیایی دارد !
خوب شد نیزه نیاورد تحمّل سر را
تا نبیند ز سرِ نی سرِ بی معجر را
حبیب نیازی
#عرفه
#یوم_الترویه
دوباره آمده ام ، بنده ای گنهکارم...
تمامِ آبرویم را به تو بدهکارم...
قبول کن عملم را ، بضاعتم این است
قبول دارم همیشه وبال و سَربارم...
ببین نشسته ام حالا کنارِ سفره ی عشق
شبیهِ ابر ، برای حسین میبارم...
حسین یارِ من است و منم غلامِ حسین
خوشا به حالِ منی که حسین شد یارم
قسم به خونِ گلوی حسین ، یا اللّٰه!
ببخش معصیتم را ، ببخش رفتارم
اگر حسین نباشد ، کجا رَوَد دلِ من؟
که بی وجودِ گل فاطمه ، گرفتارم
میان روضه دلم میرود همان جا که ،
دو دست بر کمرش گفت : «ای علمدارم...
بلند شو که سکینه عجیب مضطرب است
بلند شو نفسم ، ای همه کس و کارم
بلند شو ، کمرم تیر میکشد عباس...
ببین که خنده کنان ، میدهند آزارم!
صدای خواهرم از خیمه میرسد بَر گوش
که ناله میزند: عباس... میر و سردارم»
پوریا باقری
#عرفه
#امام_زمان_عج
کنار بیت خدایی به یاد ماهم باش
به مروه یا به صفایی به یاد ماهم باش
در استلام حجر نیز یادی از ما کن
همین که گرم دعایی به یاد ماهم باش
چو دور کعبه طواف آوری به کعبه قسم
تو کعبۀ دل مایی به یاد ماهم باش
به ما که رو نگشودی ، به ما نگاهی کن
ز ما اگر که جدایی به یاد ما هم باش
کنار زمزم اگر یاد کام خشک حسین
نظر به آب نمایی به یاد ماهم باش
کنار حجر همان لحظه ای که اشک فشان
به سید الشهدایی به یاد ماهم باش
دمی که از در باب السلام اشک فشان
به سوی بیت می آیی به یاد ماهم باش
کنار قبر رسول خدا کنار بقیع
مقیم کرب و بلایی به یاد ماهم باش
مقیم شهر نجف کاظمین سامرا
کنار قبر رضایی به یاد ماهم باش
چنان که گرم دعایی به ما دعایی کن
همین که یاد خدایی به یاد ماهم باش
استادحاج غلامرضاسازگار
#عرفه
#امام_حسین_ع
عرفه روضه ی زینب چقَدَر می چسبد
عرفه دیده ی بارانی و تر می چسبد
عرفه بال بگیرم ز دم روضه ی تو
بزنم تا حرم پاک تو پر می چسبد
عرفه گریه کنان خاک بریزم بر سر
گر بماند ز غمت در دل اثر می چسبد
خواندن خطبه و رسوا شدن اهل عرب
نام این کار گذارید هنر، می چسبد
سر ارباب جدا شد جلوی نهر فرات
روضه خوان روضه بخوان روضه ی سر می چسبد
قتلگه بودم و دیدم که کسی می گوید
سر بریدن جلوی چشم پدر می چسبد
نیزه در دست کسی گفت به صد خوشحالی
زدن نیزه به بالای جگر می چسبد
ناگهان گفت رقیه به یکی از اعراب
زدن عمه ی ما بین گذر می چسبد ؟
یک حرامی به خودش گفت که این زینب هم
گر بگیرد ز لگد درد کمر می چسبد
جعفر ابوالفتحی
#عرفه
#امام_حسین_ع
تنگ غروب عرفه غم تو دلم پا مي گيره
دلم هوايي مي شه و بونۀ آقا مي گيره
اين روزايي كه دم به دم غريبي رو حس مي كنم
با گريه ياد غربت عزيز نرگس مي كنم
تا كه بياي تو از سفر تا كه ببيني حالمو
نذر نگاهت مي كنم اين اشكاي زلالمو
ميون طوفان غمت شكسته بال و پر من
كاشكي بياي پا بذاري به روي چشم تر من
كوچه رو صبح جمعه ها هم نفس بوي گلاب
با مژه جارو مي زنيم با اشكامون مي پاشيم آب
كاشكي بياي و سوغاتي برام بياري بوي سيب
يا كه يه مهر و تسبيح از تربت ارباب غريب
كاشكي بياي برامون از تشنگي و آب بخوني
بياي رو منبر بشيني روضۀ ارباب بخوني
مسلميه دم بگيري با گريه و شور و نوا
بياي و با هم بخونيم "حسين من كوفه نيا"
كوفه نيا كه اينجاها قحطي آبه به خدا
حرمله چشم انتظار طفل ربابه به خدا
اينجا تموم مردمش تشنۀ خون لاله اند
با كعب ني منتظر رقيۀ سه ساله اند
همه با فكر انتقام روز مي كنن شباشونو
نعلاي تازه مي زنن تموم مركباشونو
رو خاك گرم كربلا سه روز مي مونه پيكرت
خورشيد نيزه ها مي شه اينجا سر مطهرت
یوسف رحیمی
#عرفه
#حضرت_مسلم_ع
هواى وصل تو ما را کشانده تا اینجا
کریم شهر گدا را کشیده تا اینجا
ز بسکه دست گرفتى همین بزرگى تو
گداى بى سر و پا را کشیده تا اینجا
همینکه گفت گنهکار یا کریم العفو
دل شکسته خدا را کشیده تا اینجا
شمیم پیرهن یوسف اید از عرفات
صداى روضه شما را کشیده تا اینجا
یقین کنم که تا دسته ها به راه افتاد
نواى ما شهدا را کشیده تا اینجا
حسین گفتن ما مسلمیه هر سال
نسیم کرب و بلا را کشید تا اینجا
صداى پاى محرم به گوش مى آید
حسین قافله ها را کشیده تا اینجا
بنى گفتن یک مادرى شب جمعه
چقدر اهل بکا را کشیده تا اینجا
سخن ز موى پریشان زینب کبرى
امام صاحب عزا را کشیده تا اینجا
به یار نیزه سوارش به گریه زینب گفت
کمند زلف تو ما را کشیده تا اینجا
ز روى بام کسى ناله زد حسین ببخش
که نامه هام شما را کشیده تا اینجا
عزیز من نگرانم دلم چه بى تاب است
دگر زمانۀ آوارگى ارباب است
قاسم نعمتی
#عرفه
#امام_حسین_ع
یا حسین اِبن علی اُخرُج اِلی ارضِ البَلا
قَد یَراکَ اللهُ مَقتولاً بِاَرضِ الکربلا
مِن سُیوفِ الخَصمِ مَطروحاً و مُلقاً فِی الثّرا
جسمِ تو صد چاک چاک و رأسِ تو گردد جدا
اشکِ خون می بارد آقا در فرازِ هر دعا
شد توسل با دل و جانش به درگاهِ خدا
بار اِلها! این حسین و این تو و اَمرِ قضا
هر چه باشد با دل و جانم رضایم بر رضا
ناگه از جانِ رسالت بر وی آمد این ندا
میوه ی جانِ پیمبر حجِ خود را کن رها
ترکِ این منزل، سفر کن سوی قومِ اشقیا
تا که اصلِ حجِ تو کامل شود در کربلا
قُرهًُ العینِ من ای فرزندِ زهرایِ بتول
باید این حجِ تو در کرببلا گردد قبول
باید از داغِ تو گردد سینه ی زینب ملول
غارتِ بیگانه گردد خیمه ی آلِ رسول
یا حسین اِبن علی اُخرُج اِلی ارضِ البَلا
قَد یَراکَ اللهُ مَقتولاً بِاَرضِ الکربلا
مِن سُیوفِ الخَصمِ مَطروحاً و مُلقاً فِی الثّرا
جسمِ تو صد چاک چاک و رأسِ تو گردد جدا
چون خدا خواهد ببیند تا تو را صد پاره تن
ظالمان غارت کنند از پیکرِ تو پیرَهن
در دلِ دشت و بیابان بی حنوط و بی کفن
تا بتازد نعل سمِ اسبها را بر بدن
تا حسین عزمِ سفر کرده به سویِ کربلا
تا ز لب جاری نموده ذکرِ تسبیح و ثنا
بانگِ حُزّانِ ملائک از منا تا کربلا
تا به گوشِ کعبه و تا زمزم و سعی و صفا
زین مصیبت ناگهان عرشِ خدا لرزان شده
دردِ این هجرت وجودِ جبرئیل نالان شده
فاطمه در اشک و آه و مرتضی گریان شده
بر حسینش نوحه گر پیغمبرِ سبحان شده
آن امامِ عشق گوید زینب و عباسِ من
جمله هم پیمان شویم ای لاله های یاسِ من
کن علَم بر پا برادر ماهِ نیک اَنفاسِ من
زینبِ محمل سوارم ای گُلِ احساسِ من
یا حسین اِبن عَلی اُخرُج اِلی ارضِ البَلا
قَد یَراکَ اللهُ مَقتولاً بِاَرضِ الکربلا
مِن سُیوفِ الخَصمِ مَطروحاً و مُلقاً فِی الثّرا
جسمِ تو صد چاک چاک و رأسِ تو گردد جدا!
هستی محرابی