eitaa logo
امام حسین ع
18.5هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. زپیشگاه الهی سفیر آمده است به میهمانی عید غدیرآمده است چه حاجت است که دل را به این وآن بندد کسی که برسرخوان امیرآمده است شکفت نام علی برلبان اهل ولا که بوی مشک وگلاب وعبیر آمده است هنوز عطر بهار از غدیر می آید ازآن زمان که علی زان مسیر آمده است غدیر آمد وازاین خجسته عید سعید شمیم ورایحه ای دلپذیر آمده است غدیر آمد وپیچید این خبر، دریا به آبیاری خاک کویر آمده است غدیر آمد وجبریل با پیمبرگفت دوباره وحی خدای قدیرآمده است پس از رسول خدا با پیام ما انزل برای خلق بشیر ونذیر آمده است علی ست آیت اتممت نعمتی برخلق همان پیام که روز غدیر آمده است علی است سرو بلندی که آسمان و زمین به پیش جاه وجلالش حقیر آمده است علی است آینه ی روشن صداقت وعدل کسی که داوریش بی نظیر آمده است حریم اوست کرمخانه ی خداوندی کرم همیشه براین درفقیر آمده است همیشه بردراین خانه سائل است اگر سه شب فقیر ویتیم واسیر آمده است اگرچه دل زتولای او سرافراز است همیشه پیش علی سربه زیر آمده است به یمن عید غدیرش «وفایی»مسکین به شوق تهنیت برامیر آمده است ✍ .
عطرعلوي ما نور دل ازمركز خورشيد گرفتيم بامهر علي جلوة توحيد گرفتيم عطر علوي زين گل اميد گرفتيم با خاطرة عيد علي عيد گرفتيم ازخّم غديرش همه دم سرخوش ومستيم ماخاك نشين ره او بوده و هستيم تنها نه دلم زمزمه پرداز غدير است مرغان سحررا بلب آواز غديراست عيساي نبي مات ز اعجاز غديراست موسي همه جا حيرتش ازراز غديراست دروادي موعود ودرآن آينة راز باحكم خدا داد نبي برهمه آواز اين نور خدائي كه مرا مهرمنير است سرچشمة جوشنده اي از خيركثيراست محبوب ترين خلق خداوند قديراست تنها همه جا اوست كه برخلق اميراست اين است علي آينة قدروجلالت كردم به همه خلق من ابلاغ رسالت اي مردم آگاه علي رهبردين است مولابه شما مردم اسلام همين است برمكتب ايمان وشرف يارومعين است مهرش همه جا بهرشما حبل متين است هركس كه بود يارعلي ياررسول است بامهر علي طاعت مخلوق قبول است اين آينه،توحيد نشان است بدانيد گنجينة ايمان وامان است بدانيد افضل زهمه خلق جهان است بدانيد اوگلشن سرسبز جنان است بدانيد هركس كه جدا شدزعلي اهل جهيم است آگاه ازاين حرف خداوند عليم است اسلام جز او قافله سالار ندارد دين غيرعلي يارومددكار ندارد هركس به ولاي علي اقرار ندارد باگلشن فردوس سر و كار ندارد سرچشمة عشق وشرف و نور غديراست بي بهره زمهرش به صف حشرفقيراست آن روزدل از زمزمه خاموش نمي شد غم بادل پُرشوق هم آغوش نمي شد امروز دل خلق پرُاز جوش نمي شد گرخاطرة عشق فراموش نمي شد افسوس كه پيمانة پيمان بشكستند باغصب خلافت به خلافت بنشستند باآنكه علي جان نبي ودم هستي است باآنكه دلش آينة محرم هستي است با آنكه شب و روز علي درغم هستي است مظلومترين رهبراين عالم هستي است گفتند اگرچه به همه خلق اميراست آغاز غريبي علي روز غديراست بنويس«وفایي»كه علي چشمة نوراست انوارولايش شجر وادي طوراست اومظهر الطاف خداوند غفوراست درحشر مرامهرعلي برگ عبوراست جزاوبه صف حشرمرا هم نفسي نيست غيرازعلي وآل علي دادرسي نيست
. خورشید علی وراه او چون ماه است هرکس که نپیمود رهش گمراه است در روز غدیر خم پیمبرفرمود ای خلق جهان علی ولی الله است ✍ .
. علیه السلام وقتی امام صاحب فرزند می شود باغ جنان شکوفه ی لبخند می شود صدها فرشته برقدمش بوسه می زنند فصل بهار وموسم پیوند می شود دل می تپد به سینه زشادی اهل بیت آئینه دار لطف خداوند می شود لبخند نور حضرت صادق که دیدنی است نذر فروغ چهره ی فرزند می شود دل در حضور حضرت کاظم رسیده است یعنی که سرسپرده و پابند می شود موسی کجا به طور مناجات با خدا با او در این مقام همانند می شود هرکس قدم نهاد به راه امام خویش دراین مسیر نور هدفمند می شود گفتم نمی شود که به پابوس او رسم از آسمان ملائکه گفتند ،می شود خود را به کاظمین رسان درحضور او آنجا ببین که ازتو چه خرسند می شود با قلب پر سرور «وفایی» نوشت وگفت امشب نصیب شیعه شکرخند می شود ✍ .
. گلبوسه تنها نه بهشت روی تو، دیدن داشت عطر خوش انفاس تو، بوئیدن داشت بوسید اگر ،تو را امام صادق گل بوسه، ز رخساره ی تو چیدن داشت ......... پدر و فرزند دراین حرمی که قبله گاه دل هاست مانند گلستان جنان ،روح فزاست تبریک ولادت پدر بر فرزند با ذکر سلام و صلواتی زیباست ✍ .
. نور قافله میان قوم مسیحا چه ولوله پیداست قسم به «زلزلت الارض» زلزله پیداست مراد «لوکره المشرکون» قرآنند میان این همه مشرک که هلهله پیداست اسیر نفس و گرفتار وسوسه هستند به دست و پای همه بند و سلسله پیداست هراس در دل نجرانیان به پا شده است ز دور بین تمامی، مجادله پیداست چه با وقار و شکوهند پنج تن، آری شکوه و هیبت دین در مباهله پیداست در آسمان به تماشای آ ل پیغمبر هزار فوج ملک ، مثل چلچله پیداست علی است معنی ناب کلام «انفسنا» مقام«انفسکم» بین عائله پیداست دراین فضیلت و دراین بهشت قدر و مقام شکوه حضرت زهرای فاضله پیداست حضور آل عبا برتر است از دنیا حساب کل جهان در معادله پیداست اگر قدم بگذاری به راه آل علی در این مسیر وفا نور قافله پیداست به وصف و منزلت پنج تن «وفایی» گفت فروغ و تابش آیات منزله پیداست .
. پیک عزا ازهمان روز که مسکین سرای تو شدم به تو سوگند نمک گیر عطای تو شدم گرکسی سلطنتی یافت به خود می نازد من کنم فخر به عالم که گدای تو شدم گره ازکار فروبسته ی من کردی باز هرکجا تا متمسّک به ولای تو شدم گرکه چون اشک به خاک قدمت افتادم به خدا تشنه ی یک بوسه به پای تو شدم هر زمان نام تو آمد به زبان دل من زائر خسته دل کرب وبلای تو شدم نفس سوخته ای دارم وبا زمزم اشک هرکجا سرزده ام پیک عزای تو شدم ای که آفاق پُراز زمزمه ی غربت توست همه ی عمر عزادار صدای تو شدم شیعیان را دم آخر تو دعای می کردی لله الحمد که مشمول دعای تو شدم گرکه سوز دگری شعر «وفایی» دارد همچو نی ناله کنان غرق نوای تو شدم ✍ .
. بوی محرم آمد و غرق عزا گشتم بار دگر من راهی کرب وبلا گشتم ماه غم وماه عزاست شال عزای من کجاست مولاحسین جانم مولا حسین جانم ای کعبه ی توحید من، ای قبله ی رازم رخصت بده تا درغمت خیمه به پا سازم ماه غم وماه عزاست شال عزای من کجاست مولاحسین جانم مولا حسین جانم مثل همیشه درغمت ،غرق ملالم کن گر نوکری بد بوده ام ،مولا حلالم کن ماه غم وماه عزاست شال عزای من کجاست مولاحسین جانم مولا حسین جانم گر آفرینش از غمت با غم هم آغوش است پیش ازهمه در سوک تو زهرا سیه پوش است ماه غم وماه عزاست شال عزای من کجاست مولاحسین جانم مولا حسین جانم ای یوسف بی پیرهن مولای محبوبم با یاد زخم سینه ات بر سینه می کوبم ماه غم وماه عزاست شال عزای من کجاست مولاحسین جانم مولا حسین جانم از شیعتی مهما شربتم... دائماً جوشم بی یاد تو ای تشنه لب آبی نمی نوشم ماه غم وماه عزاست شال عزای من کجاست مولاحسین جانم مولا حسین جانم وقتی سر ببریده ات مهمان دختر شد ناله کنان پرپر زد و یک باره پرپر شد ماه غم وماه عزاست شال عزای من کجاست مولاحسین جانم مولا حسین جانم ✍ .👇
. ای آسمان خون گریه کن/زینب رسیده کربلا این جا تمام هستی اش درخون شناورمی شود این جـا تمـام بـاغ او یکبـاره پرپرمی شود غرق غـم ومـاتم شده/ درایـن زمیـن پـربـلا این جا به شمشیرستم چیده شودیاس حسین این جا جداگرددزکین دست علمــدارحسین این جامکّـدر می شود / آئینــه ی ایــزد نمـا سعی وصفـای اوبود ازخیمـه گه تاقتلگـاه گاهی کنـد اوهـروله بـانـالـه های آه وآه ای وای ازآن وقتی که اوچشمش بیفتـد برمنا بانگ گلی گم کرده ام این جـا نشیند برلبش این جا صدای فاطمه آیـد به گوش زینبش با فـاطمـه نـالـه زنـد واویـلتـا ، واویـلتـا رومی کنـد برقلب او دردتمــام عـالمیـن این جازندگلبوسه بر رگ های خونین حسین بـا ضـرب تـازیـانه او / گـردد زجـان خودجدا ✍ 👇
. این جا کجاست ای گل زهرا به ما بگو گر کـربلاست، بامن غم مبتلا بگو سـرتاسـر وجـودِ مرا غم گرفته است از این زمیـن محنت و درد و بـلابگو داری دعـا بـه زیـرلب و آه می کشی زیـن آه سینـه سـوز برایم بیابگو درگوش ذوالجناح چه گفتی که شدملول من که غریبـه نیستم ای آشنا بگو این جا اگرکه وعـده گه توست باخدا بامـن ز وصل دوست برای خدا بگو با آن که گفته اند برایم زماجرا من صبرمی کنم توازاین ماجرابگو صف بستـه انـد دربرمـا نیـزه دارها یحیـای اهل بیت ازاین نیـزه هابگو یک باغ لاله این همه گلچین دگـرچـرا ای باغبـان برای من ازلالـه هابگو کردی اشاره ای به من ازقتلگاه خویش دیگرنگفتـه بودمت ازایـن منابگو تنهاامیـدو دلخوشیم درجهـان تویی بی توچگـونـه زنـده بمانم بیابگو بااشک وآه ونـاله «وفایی» تمام عمر از زینب وحسیـن وغـم کـربـلابگو ✍ .
. کربلا ،کاروان گلشن نور عطر شهرمدینه آوردند نکهت بوستان زهرا را با رباب و سکینه آوردند ای زمین، همره مه وخورشید آسمانی ستاره آمده است کربلا حضرت رباب اکنون همره شیرخواره آمده است کربلا ،یاد داری آن وقتی که علی پا دراین زمین بگذاشت ازغم غربت حسین گریست بذر گریه به خاک تو می کاشت کربلا ،زینب آمده سویت همره دوگلی که بس خوشبوست این دودسته گلی که آورده به حضور امام هدیه ی اوست گرکویر تو می شود گلزار گل یاسین و یاسمن دارد بهر ایثار در ره توحید دو گل از گلشن حسن دارد عجبی نیست گرکه این وادی غرق غم گشت ودرخروش آمد این ابوفاضل است عباس است که دراین جا علم به دوش آمد هاشمعی طلعتی که آمده است وجناتش بود چو پیغمبر می رسد آن زمان که می گردد ارباٌ اربا تن علی اکبر دربیابان روشنت از دور یک سیاهی سوار می بینی بهر چندین گل و صنوبر و یاس این همه نیزه دار می بینی گرچه زینب تمام غم ها را درمسیر اله می بیند وای ازآن لحظه ای که دراین جا گودی قتلگاه می بیند چه بگویم که هجمه ی غم ها به «وفایی» نمی دهد مهلت تا که زینب کند عزادری تازیانه نمی دهد فرصت ✍ .
. بیا بشنو پدرجان صحبتم را غم تو بُرده از کف طاقتم را دوچشم خویش را یک لحظه وا کن ببین سیلی چه کرده صورتم را ✍ ........ گفت وشنود مرا باتو سرگفت وشنود است یتیمی من مظلومه زود است بگو با دخترت دراین دل شب چرا لب های توبابا کبود است .
. زهیربن قین _____________ پیک نورآمده از راه که حاشا نکنی نکند امرگل فاطمه اجرا نکنی دعوتت کرده پی یاری دین خون خدا زود برخیز دگر شاید و اما نکنی باید آماده شوی بهرسفر،دریادل قطره ای ، تاکه سفر جانب دریا نکنی بال پرواز نداری به سوی عالم قدس بند تردید گراز پای دلت وا نکنی راه فردوس گشوده ست به روی توحسین نکند روی به فردوس زدنیا نکنی باخبرباش زهیرا که ضرر خواهی کرد تاکه جان را به ره عشق تو سودا نکنی آن چنان دل زتو برده ست حسین بن علی که به غیر از رخ او هیچ تماشا نکنی پشت پابرهمه ی دولت دنیا زده ای تاکه یک لحظه دگر پشت به مولا نکنی ازکلامی که تو گفتی به امامت پیداست جزشهادت زخداوند تمنا نکنی ای گوارای وجود تو شهادت،نکند روزمحشرتو نگاهی به سوی ما نکنی چون «وفایی»نتوان گفت زاصحاب حسین تاکه روجانب گلزار تولا نکنی ✍ .
. اصحاب با وفای سیدالشهدا از آن زمان که شما راهی بلا شده اید سوار کشتی طوفان کربلا شده اید زفیض بال زدن درهوای عشق حسین کبوترانه دراین آسمان رها شده اید چه حاجت است شما رابه آب شط فرات که راهیان سرچشمه ی بقا شده اید فرشتگان خدا شاهدند درشب وصل به پاس عرض ارادت چه بی ریا شده اید بهشت کرب وبلا پُرشد از شمیم شما گل امید شدید و چه باصفا شده اید به وعده گاه شهادت به پاس امرامام ذبیح عشق حسینی دراین منا شده اید اگرچه پرپرتان کرده اند گلچینان گل همیشه بهارید و باز وا شده اید برای وصل شدن برخدا چه زیبا بود شهید عشق شدید وجداجدا شده اید چراغ راه هدایت شدیدو درره دوست مسافران سرنیزه تا خدا شده اید زبان وطبع «وفایی» است قاصرازاین وصف همین بس است که اصحاب با وفا شده اید ✍ .
. تارسیدم محضرت برمن نگاه انداختی در شب غم ها مرا تو یاد ماه انداختی آبرویم را خریدی،روسفیدم کرده ای لحظه ای بر روسیاهی تا نگاه انداختی ای کمان ابرو تو با تیرنگاهت ناگهان لرزه ای برجان سردار سپاه انداختی خانه ات آباد ،آباد وخرابم کرده ای با نگاهت در دل آشوبی به راه انداختی بامن نامهربان تا مهربانی کرده ای با رسول الله مرا در اشتباه انداختی درکنارت جای دادی بنده ی شرمنده را سایبانی برسراین بی پناه انداختی دستمال خویش را بستی به روی زخم من طوق گل برگردن این روسیاه انداختی از زبان حر «وفایی» می نویسد ای حسین آتشی برخرمن هستی ز آه انداختی ✍ .
. ماه شب چارده گشته پامال عموجان زچه این سان بدنت پاره پاره شده از ضربت شمشیرتنت تاکنار بدن تو به شتاب آمده ام شده همرنگ دل غرقه بخونم بدنت بدرقه کرد تو را اشک ونگاهم که نبود زرهی برتنت ای گل به جز از پیرهنت ازغم وداغ تو خون ریخته از چشم ترم مثل لاله شده پرخون زچه جام دهنت باز کن لب، سخنی ازلب خاموش بگو مانده در ذائقه ی من عسلی از سخنت رُخت ای ماه شب چارده ازخون ترشد رفتی وماند فروغ رجز شب شکنت گرچه حاجت به کفن نیست شهیدان رالیک شده پیراهن خونین تن تو کفنت درکنار تن صدچاک تو فریاد زنم یادگار حسنم ،سوختم از سوختنت به چه حالی ببرم سوی حرم جسم تورا منتظر مانده به ره مادر غرق محنت داغ برداغ دلم آمده گر می گریم تازه شد داغ علی باغم پرپر شدنت سوخت گرچه دل محزون «وفایی» امّا صدهزاران دل عاشق شده بیت الحزنت ✍ .
. چـرانشسته خون به روي انور تو چـراچنين بخون نشسته پيكر تو ببين شكسته دلم عموجان بخون نشسته دلم عموجان عزيز برادرمن ببين ديدة ترمن (2) صداي توعقده زجان من گشايد چـرا ز سينـه ات صـدا دگر نيايد ببين شكسته دلم عموجان بخون نشسته دلم عموجان عزيز برادرمن ببين ديدة ترمن (2) فداي ديدگان بسته ات شوم من فداي سينة شكسته ات شوم من ببين شكسته دلم عموجان بخون نشسته دلم عموجان عزيز برادرمن ببين ديدة ترمن (2) دلم زداغ توشـده زغصـه لبـريـز به خيمه نجمه منتظرنشسته برخيز ببين شكسته دلم عموجان بخون نشسته دلم عموجان عزيز برادرمن ببين ديدة ترمن (2) زيـادمـن نرفتـه ذكـر يـارب تو همره خون عسل چكيده ازلب تو ببين شكسته دلم عموجان بخون نشسته دلم عموجان عزيز برادرمن ببين ديدة ترمن (2) به زيرسمّ اسب ها چه ديده اي تو چقدر روي خاك پـاكشيـده اي تو ببين شكسته دلم عموجان بخون نشسته دلم عموجان عزيز برادرمن ببين ديدة ترمن (2) بخاك وخون كشيده شداگرچه بالت همسفـر بهشتيـم جنـان حـلالت ببين شكسته دلم عموجان بخون نشسته دلم عموجان ✍ 👇
. مزن توناله ، که درعذابی چه میشود تو ،کمی بخوابی دلم زبی تابیت ،تاب ندارد علی حرم ازامشب دگر، آب ندارد علی طفل صغیرم برایت بمیرم سوزد دلم از، تبت علی جان ترک ترک شد، لبت علی جان شرر زدی ازغمت، به جان وقلب همه بخواب آهسته تا، عمو رود علقمه طفل صغیرم برایت بمیرم کنار مهدت ، چسان نشینم الهی مادر، داغت نبینم رقیه ازحال تو ، حالش خراب است سکینه درماتمت، دلش کباب است طفل صغیرم برایت بمیرم نالیدی ازبس، خاموش گشتی از تشنه کامی، بیهوش گشتی اشکی بروی لبت، مادر چکیده گاهی تلظی کنی، ای نور دیده طفل صغیرم برایت بمیرم ✍ 👇
. شده به پا دردلم، خیمه ی درد و بلا اشک چهل ساله ام، چکیده برکربلا قیام گریه ،به پا نمودم دمی بدون، گریه نبودم من پسر خون خدایم حافظ خون شهدایم به ذکر کرب وبلا، گرم عبادتم من حافظ سرسبزی، باغ شهادتم من به اشک خود ره، به ظلم بستم سفیر خون ، حسین هستم من پسر خون خدایم حافظ خون شهدایم زسلسله پای من، اگرچه سائیده شد گردنم از سلسله، اگرچه رنجیده شد غم وبلارا، به جان خریدم سرپدر را به نیزه دیدم من پسر خون خدایم حافظ خون شهدایم عمه میان مقتل، زود به دادم رسید به یاری خداوند ، روح به جانم دمید وگرنه آن جا ، جان داده بودم برای مردن ، آماده بودم حافظ خون شهدایم من پسر خون خدایم به راه شام کوفه ،هزار غم دیده ام زکوفی وشامیان ، بسی ستم دیده ام زخم زبان و، سنگ لب بام زده بجانم ، شراره دشنام من پسر خون خدایم حافظ خون شهدایم ز روی نی پدر بر، عمه نظاره می کرد دیدۀ خودرا ز اشک، پر از ستاره می کرد علم به دوش ،قیام او بود کوه صبور تمام ام بود حافظ خون شهدایم من پسر خون خدایم سرم اگرسوخت از، شراره ی شامیان شرربه جانم زده، نظاره ی شامیان امان امان از، درد و غم شام محارم ما، درملاء عام من پسر خون خدایم حافظ خون شهدایم خون دل ماشده، روان زچشمان ما نیمه ی شب شد پدر، خرابه مهمان ما امان زظلم ، بنی امیّه مصیبتی شد، غم رقّیه من پسر خون خدایم حافظ خون شهدایم من که جگرپاره از، کودک وگهواره ام توهم بیا زهرکین برجگر پاره ام نیامدی و،چه دیرکردی مرا زهجران ،تو پیر کردی من پسر خون خدایم حافظ خون شهدایم ✍ 👇
. بخوان حسين غريبم ،كه سخت دل گيرم نگاه كن كه زداغت ،چه خسته و پيرم به رحل نيزه توقرآن بخوان ،عزيز دلم كه باز از نفس اطهرتو جان گيرم چه غافل ند چنين مردمی كه پندارند به سنگ كينه ی خود می كنند تحقيرم بخوان مفسر قرآن،« لِيُذهِبَ عَنكُم» بخوان و شرح بده آيه ای ز تطهيرم بخوان «ولّيكم الله»را،كه تا از جهل كسی دگر نگشايد زبان به تكفيرم كمان ابرويت از سنگ شاميان بشكست دگرمخوان كه غمت می زند به دل تيرم مخوان كه خون ز گلويت به نيزه می ريزد قسم به قطره ی خونت زعمرخود سيرم فرشتگان به تو کردند اقتدا ، ازعرش نمازعشق بخوان با صدای تكبيرم چگونه باتو بگويم كه غيرت اللهی كشيده ديده ی نامحرمان به تصويرم نوشته است«وفایی»به اشك خونين اش كه من رضا به رضای خدا و تقديرم .
. آئینۀ تقوا این امامی که چنین سلسله برپادارد به خداوند قسم دست توانا دارد گرچه از گردن آزردۀ اودخون ریزد در ره عشق دل و جان شکیبا دارد چهره اش سرخ شده گرچه زخون جگرش نور توحید در آئینۀ تقوا دارد آسمان ز آتش آه دل او می سوزد ناله اش سخت اثر در دل خارا دارد اشک برغربت وتنهایی او می ریزد این هلالی که سر نیزه تماشا دارد لحظه هایش همه پر شورتر است ازشب قدر بر لبش زمزمه ای دارد و احیا دارد درره دوست به تقدیر خداوند رضاست باخداوند تو گویی سرِ سودا دارد گاه برعترت یاسین نگهش دوخته است گه نظر بر سر ببریدۀ بابا دارد شامیان! شرم نکردید زحق؟برسرتان آسمان گر که شرر بار شود جادارد هرچه خاکستروآتش به سراو ریزید شمع ازسوختن خویش چه پروا دارد هیچ دانید چه کس زیر غل وزنجیراست آن که اعجاز از او عیسی وموسی دارد هرکه امروز«وفایی» زغمش گریه کند چه غمی دردل خودازغم فردا دارد ✍ .
. در تمام عمر،از ناله نوایی داشتم در دل غرق نوايم، نينوایی داشتم سينه ام از داغ گل ها،پاره پاره بود و باز درميان سينه ی خودكربلایی داشتم بار سنگين غمت ،كرده كمانم ای پدر بعد تو ،هردم به جان تير بلایی داشتم روزهایی كه سرت، ای كعبه ام بر نيزه بود برنماز عشق خود قبله نمایی داشتم زير زنجيرگران ،با ياد زخم پيكرت روی ناقه، گريه های بی صدایی داشتم درميان سنگ های شاميان ازبام ها بهرحال عمه ام، برلب دعایی داشتم برتن صدچاك وعريان تو ناله می زدم هرزمان درپيش چشمم بوريایی داشتم من به يادكام عطشان توای روح حيات دركنارآب ها، بزم عزایی داشتم پاسدارنهضت تو بوده ام ،با گریه ام درهمه جا ناله ی عقده گشایی داشتم سال ها بيمار تو بودم وليكن عاقبت دردل از زهر ستم ،گردشفایی داشتم صد هزاران چون«وفایی»درعزايم سوختند دردل هرعاشقی، محنت سرایی داشتم ✍ .
. دوگل امان وداد از بیداد ای دل بزن از سینه ام فریاد ای دل دوگل برخنجر گل بوسه دادند یکی زینب یکی سجاد ای دل گریه می کرد کسی که مثل زهرا گریه می کرد میان دشت وصحرا گریه می کرد به یاد لاله های پرپر دین تمام عمر خود را گریه می کرد غم نامه امامی که در اندوه و الم ماند هزاران گل به خاک از دیده افشاند اگر می دید آبی گریه می کرد زسوز جان خود غم نامه می خواند
. علیه السلام امشب اگر دل ما، غمدیدگان غمین است در سوک ودرعزای، سیدساجدین است مدینه شد کرب وبلا واویلا واویلا مهدی بود صاحب عزا واویلا واویلا خون گریه کن دل من،ازسوز غربت او که سرنهد امام، باقر به تربت او مدینه شد کرب وبلا واویلا واویلا مهدی بود صاحب عزا واویلا واویلا گذشت عمر پاکش، به گریه وناله کسی که داشت در دل، هفتاد داغ لاله مدینه شد کرب وبلا واویلا واویلا مهدی بود صاحب عزا واویلا واویلا آن کس که بعد بابا، امیر قافله بود برگردن وبه پایش،آثار سلسله بود مدینه شد کرب وبلا واویلا واویلا مهدی بود صاحب عزا واویلا واویلا مسموم زهرکین شد،آن رهبر عقیده کسی که با قیامش،حماسه آفریده مدینه شد کرب وبلا واویلا واویلا مهدی بود صاحب عزا واویلا واویلا رفت آن که داده بوسه، برحنجر بریده کسی که دیده برنی، هجده سربریده مدینه شد کرب وبلا واویلا واویلا مهدی بود صاحب عزا واویلا واویلا ✍ 👇
. ای پدرخوش آمدی بـه گـوشۀ ویرانه توشدی شمع من و من شده ام پروانه ای امید جان من بابا توشدی مهمان من بابا یا اب المظلوم یااب العطشان (2) ازچه غرق خون شدی مگرچه دیده ای پدر من نفس بـریـده و توسربـریـده ای پدر جان به قربان سرت بابا کی بریده حنجرت بابا یا اب المظلوم یااب العطشان (2) گرجه زخمی وکبود ازاثـرجفـاشـدم من سفیر کوچک قیـام کـربلاشـدم من سفیر مکتبم بابا من حسینی مذهبم بابا یا اب المظلوم یااب العطشان (2) شده چون روی کبودم رخ لاله گون تو بوسه می زنم به پیشانی غرق خون تو گرچه درمرارتم بابا غرق درزیارتم بابا یا اب ‌المظلوم یااب العطشان (2) ای فـدای همـۀ سـوزتووتـاب تبت اثرچوب ستم مانـده چـرا روی لبت بوسه گیرم زلبت بابا جان دهم درطلبت بابا یا اب المظلوم یااب العطشان (2) بانگاهت چه شودمژده بـه دختـربدهی می دهم جان که مرا به آسمان پربدهی دخترخود رادگربابا باخودت امشب ببربابا یا اب المظلوم یااب العطشان (2) 👇