eitaa logo
امام حسین ع
19.4هزار دنبال‌کننده
401 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. |⇦•زینب بمیره واسه عصر فردا.. / و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب عاشورا محرم ۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی ●━━━━━━─────── *طبری نوشته:زین العابدین جان عالم به قربانش فرمود: "إنّي جالِسٌ في تِلكَ العَشِيَّةِ الَّتي قُتِلَ أبي صَبيحَتَها" من شب عاشورا بیمار بودم.. "وعَمَّتي زَينَبُ عِندَي تُمَرِّضُني" عمه‌ام زینب از من پرستاری می کرد میگه می دیدم، می شنیدم.."إذِ اعتَزَلَ أبي بِأَصحابِهِ في خِباءٍ لَهُ..." دیدم بابای من اصحابش رو جمع کرد .. همه رفتند داخل یه خیمه.. غلام آقای من شمشیر بابای من رو پرداخت می کرد.. بابای من نشسته بود یه شعری زیر لب زمزمه می کرد... يا دَهرُ افٍّ لَكَ مِن خَليلِ‏ ای روزگار اف بر تو باد! چه دوست بدی هستی .. "كَم لَكَ بِالإِشراقِ وَالأَصيلِ..." "قالَ: فَأَعادَها مَرَّتَينِ أو ثَلاثا..." میگه بابای من دو بار یا سه بار این شعر رو تکرار کرد... " فَعَلِمتُ أنَّ البَلاءَ قَد نَزَلَ..." من یقین کردم که دیگه بلا نازل شد " فَأَمّا عَمَّتي فَإِنَّها سَمِعَت ما سَمِعتُ" عمه‌م آنچه من شنیدم او هم شنید، یک مرتبه زینب بلند شد پابرهنه، چادرش روی زمین کشیده میشد،رفت خدمت اباعبدالله یه نگاهی به برادر انداخت... صدا زد: " لَيتَ المَوتَ أعدَمَنِي‏ الحَياةَ! "ای کاش مرده بودم، اليَومَ ماتَت فاطِمَةُ امّي .. انگار الان مادرم فاطمه از دنیا رفت.. "وعَلِيٌّ أبي وحَسَنٌ أخي! "انگار الان بابام علی و برادرم حسن رو از دست دادم.. "يا خَليفَةَ الماضي وثِمالَ‏ الباقي..." ای یادگار گذشتگان، ای امید آیندگان.. "فَنَظَرَ إلَيهَا الحُسَينُ عليه السلام.." یه نگاهی به زینب انداخت... (میدونی شب عاشورا چی گفت زینب؟!) من و تو هم اقتدا کنیم به اسوه صبر کربلا... "بابی انت و امی یا اباعبدالله..." پدر و مادرم به فدای تو... می‌نشاند بر لب عشاق تو لبخندها بابی انت و امی گفتنِ فرزندها .. زینب صدا زد: "بابی انت و امی یا اباعبدالله..." آقای ما چه کار کرد؟! " فَرَدَّ غُصَّتَهُ..." بغضش رو فروخورد.. "وتَرَقرَقَت عَيناهُ.." چشمای مبارکش پر از اشک شد.. اینجا زینب چه کرد؟ "ولَطَمَت وَجهَها..."به صورت لطمه میزد.. "و أهوَت إلى جَيبِها وشَقَّتهُ.." دست به گریبان برد.. " وخَرَّت مَغشِيّا عَلَيها.." زینب از حال رفت.. آقا آمد بالای سرش.. " يا اخَيَّةُ! اتَّقِي اللّهَ وتَعَزَّي بِعَزاءِ اللّهِ.. وَاعلَمي أنَّ أهلَ الأَرضِ يَموتونَ..." خواهرم همه اهل زمین می میرند... " و أنَّ أهلَ السَّماءِ لا يَبقَونَ..."اهل آسمان باقی نمی ماند.. "و أنَّ كُلَّ شَي‏ءٍ هالِكٌ إلّا وَجهَ اللّهِ.." جز خدا همه هلاک میشن... (رفقا از روز دوم محرم که رسید کربلا تا شب عاشورا دو تا نامه نوشت.. یه نامه نوشت به برادرش محمدبن حنفیه.. نامه کوتاه بود: "مِنَ الحسین بن علی الی اخی محمد بن علی المعروف به ابن حنفیه..." از حسین به برادرش... "فَانَّ الدُّنیا لَم تَکُن وَالاخِره لَم تَزَل؛ وَالسلام.." گویی دنیا هیچ وقت نبوده و آخرت همیشه موجود بوده .. یه نامه دیگه هم نوشته به کوفه: "مـِنَ الحـُسَین بن علی بن ابی طالب اِلی الرَّجُلِ الفقیه حبیب بن مظاهر " پیک نامه رو آورد.. پیرمرد و پیرزن داشتند صبحانه می خوردند.. نامه رو خوند ..نامه رو بست.. گذاشت کنار‌‌‌.. حالش دگرگون شد.. همسرش گفت:چیه؟! گفت نامه از جایی نزدیک کوفه آمده.. پرسید از کجا؟ کربلا.. کی نامه رو فرستاده؟ پسر فاطمه...چی نوشته؟ " امّا بعد: فاِنّا قَد نَزَلنا بِکَربلاء..." حبیب! ما آمدیم... انگار از قبل قراری بین این ها بوده... "و انت تـعـلـم قـرابتنا من رسول اللّه" تو میدونی من پسر پیغمبرم "وَ اِن اَرَدتَ..." اگه میخوای من رو یاری کنی عجله کن .. همسرش گفت:میخوای چه کنی؟ گفت:من دیگه پیر شدم کرّ و فرّی ندارم گفت:نمیخوای بری؟ گفت:نه... پیرزن روسری از سر باز کرد،انداخت رو سر حبیب.. گفت: بگیر بشین خونه .. ای کاش مرد بودم .. گفت؛ زن! اگه من برم عبیدالله خونه مون رو خراب می کنه‌‌‌.. گفت:بذار خراب کنه .. اگه من برم تو رو به اسیری می برند.. گفت: بذار ببرند ..من نرم؟! مرد اگر مرد است گو نزد من آی! ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇.
. زینب بمیره واسه عصر فردا.. / و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب عاشورا محرم ۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی ●━━━━━━─────── بلند شد رفت بازار آهنگرا دید چه خبره .. یکی نعل تازه به اسبش می زنه.. یکی شمشیرش رو تیز می کنه.. یکی سفارش سه شعبه داده.. مسلم بن عوسجه رو دید.. گفت:مسلم اینجا چه خبر؟ گفت: اومدم حنا بخرم محاسنم رو خضاب بکنم.. گفت بیا بریم من یه حنایی بهت نشون بدم که هیچ وقت رنگش نره.. دو تا پیرمرد راه افتادند .. آمدند بیرون کوفه.. آمدند.. آمدند یک مرتبه زینب دید دو تا پیرمرد دارند میان این سمت.. دخترا اومدند خوشحال.. زینب قاصد فرستاد برید به حبیب سلام زینب رو برسونید .. اینقدر این دخترا دیده بودند کرور کرور آدم میاد میره سمت لشکر عمر سعد... آمد افسار اسب حبیب رو گرفت. گفت:حبیب! پیغام دارم.. دختر علی بهت پیام داده.. به من پیغام داده؟ از اسب پیاده شد،نشست .. این خاکا رو می ریخت رو سرش...می گفت:من که باشم که دختر امیر عرب به من سلام برسونه؟!! * صدات می‌پیچه بین سکوت صحرا میخونی کنج خیمه امون ای دنیا رنگ و بوی شهادت داری مثل بابا، روزای آخر یا روزایی که پا میشد آه، به سختی مادر *دلم نمیاد که یاد امیرالمومنین نکنم شب عاشوراست .. کربلا غوغاست .. حسین جان مثل بابام بوی شهادت میدی در نهج البلاغه هست... نوف بَکّالی از اصحاب امیرالمومنین میگه چند روز مونده به شهادتش... "وَ هُوَ قَائِمٌ عَلَى حِجَارَةٍ نَصَبَهَا لَهُ..." اومد بالای یه سنگی ایستاد خطبه خوند آخر خطبه دلش گرفت.. یک مرتبه رفت به یاد خاطراتش با برادرای شهیدش .. صدا زد: "أَيْنَ إِخْوَانِيَ الَّذِينَ رَكِبُوا الطَّرِيقَ وَ مَضَوْا عَلَى الْحَقِّ؟ "یاران شهیدِ علی کجایید..؟! أَيْنَ عَمَّارٌ وَ أَيْنَ ابْنُ التَّيِّهَانِ وَ أَيْنَ ذُو الشَّهَادَتَيْنِ؟! "دونه دونه اصحابش رو صدا کرد.. پس بگو پسرت کجا دیده بود؟ کجا شنیده بود که فردا دونه دونه صدا کرد.. (آقای من ! مولای من ! تشنه اون زیارتی هستم که بیام نجف .. سلام کنم بگم آقا من دارم میرم کربلا .. پشت سر مرقد مولا روبه رو جاده و صحرا بدرقه با خودِ حیدر،پیشِ رو حضرت زهرا یه اربعین به ما نمیدی...؟!) آقای ما یاد رفقای شهیدش کرد... "أَيْنَ نُظَرَاؤُهُمْ مِنْ إِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ تَعَاقَدُوا عَلَى الْمَنِيَّةِ وَ أُبْرِدَ بِرُءُوسِهِمْ إِلَى الْفَجَرَةِ؟! " "ثُمَّ ضَرَبَ بِيَدِهِ [إِلَى] عَلَى لِحْيَتِهِ الشَّرِيفَةِ الْكَرِيمَةِ" این محاسن سفید را در دست گرفت " فَأَطَالَ الْبُكَاءَ" شروع کرد های‌های گریه کردن .. " أَوِّهِ عَلَى إِخْوَانِيَ الَّذِينَ تَلَوُا الْقُرْآنَ فَأَحْكَمُوهُ وَ تَدَبَّرُوا الْفَرْضَ فَأَقَامُوهُ" یاد شهدا می کرد .. حسین جان یادته مادرمون چطور عاشق شهادت بود؟ بابا اومد کنارش ولی مادر گفت: علی! "غَسِّلنی بِاللَّیل؛کَفِّنّی بِاللَّیل؛دَفِّنّی بِاللّیل و لاتُعلِم احداََ..." * رنگ و بوی شهادت داری مثل بابا، روزای آخر یا روزایی که پا میشد آه، به سختی مادر نگو که فردا تنهامون میذاری داری میری مارو به کی میسپاری؟! عزیزِ جونم .. هرچی خدا اراده کرده خوبه که خیرِ ما تو خواسته‌ی محبوبه عزیزِ جونم .. «زینب بمیره واسه عصرِ فردا، امون ای دنیا» *شب عاشوراست .. ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبین نوشته .."قامَ الحَُسین فی اَصحابِه خَطیباََ" شب که آمد آقای ما بلند شد به خطبه صدا زد: "اللّهم اِنَّکَ تَعلَمُ اَنّی لااَعلمُ خَیراََ مِن اصحابی" خدایا تو میدانی اصحابی بهتر از اصحاب خودم نمیشناسم "وَلا اهلبیتِِ خیراََ مِن اهلبیتی" خانواده‌ای بهتر از خانواده خودم نمیشناسم، بعد رو کرد به اصحاب و یارانش همه نشستند "فَجَزاکُمُ الله خَیرا.." (احسنتم، خدا به شما جزای خیر بده .. بفرمایید .. دستتون درد نکنه.. خیلی ممنون ..) "فَقَد آزَرتُم وَ تعاونتُم" کمک کردید، تعاون به بِر کردید .. ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
زینب بمیره واسه عصر فردا.. / و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب عاشورا محرم ۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی ●━━━━━━─────── ولی یه چیزی رو بدونید "وَالقَوم لا یُریدونَ غَیری" اینا جز من کسی رو نمیخوان.. فقط من رو میخوان .."وَلَو قَتَلونی" "لَم یبتَغوا اَحداََ غَیری" اگه من رو بکشند به کسی تعدی نمی کنند " فاذا جَنَّبَکُمُ اللَّیل فَتَفَرَّقوا فی سَوادِه" شب آمده، سیاهی شب مستولی شده، برید.. "وَانجوا بِاَنفُسِکم" خودتون رو نجات بدید... "فقامَ الیه عباسُ بنُ علی اخوا..." عباس بلند شد.. "و علیٌّ اِبنُه" و علی اکبر بلند شد "وَ بنوا عَقیلِِ..." بچه‌های عقیل که باباشون رو کشتند،بلند شدند .. "فقالوا له،لا والله؛فَماذا یَقول لِلنّاسِ اذا رَجَعنا اِلَیهِ" بر فرض ما برگشتیم؛ ما به مردمی که ما رو می بینند چی بگیم؟! "اِنّا تَرَکنا سَیِّدَنا وَابنَ سَیِّدِنا و اِمامِنا؟! "بگیم ما آقای خودمون و پسرآقامون امیرالمومنین، ستون این خیمه‌ها رو تنها گذاشتیم؟! برای چی؟!(یه روضه قتلگاه اون شب خوندند) ما به مردم بگیم: "تَرَکناهُ غَرَضاََ لِلنَّبل" ما او رو هدف گذاشتیم که بهش تیر بزنند "وَ دَریعَةً لِلرِّماه" گفتیم تو روی زمین می افتی بیان به تو نیزه فرو کنند "وَ جَزَرَ للسِّباع" ما تو رو تنها بذاریم درنده های بیابون بیان تو رو پاره پاره کنند .. "وَ فَرَرنا عنک رَغبةً لِلحیاة" بگیم آی مردم!ما فرار کردیم .. ما عاشق زندگی بودیم.. ما عاشق عافیت بودیم .. در"مَعاذَالله! بَل نَحیا بحیاتِک..." ما با تو زنده ایم.. "وَ نَموتُ مَعَک..." با تو می میریم... اینجا حرفی رد و بدل نشد.. ابوالفرج اصفهانی نوشته: "فَبَکی و بَکَوا علیه" هم آقا شروع کرد به گریه کردن هم اینا به خاطر غربت آقا گریه می کردند.. الله اکبر! آقا اینا صحبتش ساده هست.. محمد بن بشیر حضرمی از اصحاب حضرته، شب عاشورا بهش پیغام دادند پسرت رو در سرحدّات ری گرفتند آقا بهشون گفتند تو برو‌‌ .. "اَنتَ فی اذنِِ مِنّی.." تو برو پسرت رو آزاد کن .. گفت: آقا ! " اَکَلَتنِی السِّباع حیّاََ اِن فارَقتُک" درنده‌ها من رو زنده زنده بخورند اگر من از تو جدا بشم .. من یه عمری برای امشب زحمت کشیدم .. پسرم،اهل و عیالم همه فدای یه تار موی شما .. من اون جمله‌ام البنین الان یادم اومد که بشیر وقتی آمد کربلا گفت: " الجامِع.. الجامِع.." مردم جمع شدند.. ام البنین آمد گفت: تسلیت عرض می کنم بچه هات رو کشتند.. گفت:بشیر! از حسینِ من خبری داری؟!گفت: چهار تا پسر داشتی چه پسرایی.. گفت:حسین من چی شد؟! گفت: بی بی! عباست رو کنار نهر آب با لقب سقا با لب تشنه شهید کردند .. گفت بشیر! "اَولادی وَ مَن تَحتَ الخضراء کُلُّهُم فِداءٌ لِاَبی عبدِالله.." بچه‌هام که هیچ هر که زیر این آسمان کبوده فدای یک تار موی حسین .. بشیر! حسین من چی شد؟! "آه! قُتِلَ الحُسَین مظلوماََ، عریاناََ، جائعاََ، مَسلوباََ .."* عجب یارایی، تا آخرش می‌مونن حدیثِ عشق و شور و وفا میخونن پای تو یک دفعه که سهله هفتاد بارم بشه جون میدن از ما بین دوتا انگشتت، بهشتو دیدن نمیذارن غریب بمونی فردا نمیذارن سرت بره رو نی‌ها خدایا شکرت .. غارت نمیشه معجری تا هستن اسیر نمیشه دختری تا هستن خدایا شکرت .. «دنیای بی حسین نداره لطفی، میخونن اصحاب» شهید شد توو آغوشت علی اصغر شدی حتی از داداش حسن تنهاتر تشنه‌ای و می‌باره بارون اما بارون تیر دشمن با صورت روی خاک می‌افتی، هجوم میارن می‌بینم از رو تل که مقتل غوغاس سر بریدن سر تو دعواس عزیز خواهر .. قاتل نشسته روی سینه‌ات حالا پاتو به سختی میکشی رو خاکا غریب مادر .. "والحسین یجودُ بِنَفسِه" حسین جانش رو بذل کرد .. در طبق اخلاص گذاشت.. یک وقت آسمان تیره و تار گشت.. نفس همه در سینه حبس شد .. آه! قُتِلَ الحُسَین... «برای تشنگیت بمیرم داداش، چه سخت جون دادی» شاعر: سید مهدی سرخان ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
Shab10Moharram1400[02].mp3
28.71M
|⇦•زینب بمیره واسه عصر فردا.. و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب عاشورا محرم ۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی
. 🔸چقدر نام تو زیباست اباعبدالله 🔸حرمت عرش معلاست اباعبدالله 🔸زائر کرببلا حق شفاعت دارد خوش بحال اونهایی که شب عاشورا کربلا هستند کنار حرم با صفای ابی عبدالله... 🔸زائر کرببلا حق شفاعت دارد 🔸قطره در کوی تو دریاست اباعبدالله 🔸ما که باشیم که سنگ تو به سینه بزنیم 🔸سینه زن زینب کبری ست اباعبدالله شب عاشوراست امشب کربلا چه خبره... خدا به داد دل بی بی زینب برسه... تا صدای هلهله دشمن بلند شد... اومد کنار برادر عرضه داشت... چه خبر شده حسینم... فرمود خواهرم الان پیغمبر خدا رو در خواب دیدم... فرمود حسینم تو به زودی به ما ملحق میشی... تا این حرف رو بی بی زینب کبری شنید... صدای ناله اش بلند شد... یعنی حسینم میخواهی بری برادر... تمام دلخوشی من تویی حسین... اینجا یک جا بود ابی عبدالله خواهر رو آروم کردم... یک جای دیگه هم روز عاشورا... وقتی ابی عبدالله ميخواست بره میدان... صدا زد: و نادی یا سکینه و یا رقیه و یا عاتکه یا زینب و یا فاطمه، یا ام‌کلثوم، عَلَيْكُنَّ مِنِّي السَّلَام اهل حرم سراسیمه از حرم بیرون آمدند دور حضرت را گرفتند ... دید خواهرش خیلی بی تابی میکنه... صدا زد زینبم خواهرم... تا صدای تکبیر منو میشنوید... بدونید من هنوز زنده ام ... امان... از اون لحظه ای که دیگه صدای تکبیر برادر رو نشنید... داخل خیمه... هی بلند ميشه.... هی میشینه روی زمین.... یکدفه دید صدای ذوالجناح اومد.... دوان دوان اومد بیرون... یه نگاه کرد... دید ذوالجناح برگشته اما برادرش حسین نیومده.. همین جا بود که دیگه... 🔸همه از خیمه ها بیرون دویدند 🔸ولی سالار زینب را ندیدند راوی میگه دیدند یک خانمی... دوان دوان... به سمت گودی قتلگاه... هی صدا میزنه...‌ وای عزیز مادرم حسین... 🔸از حرم تا قتلگه، زینب صدا میزد حسین 🔸دست و پا میزد حسین، زینب صدا میزد حسین اومد بالای تل زینبیه... یه نگاه کرد... دید... والشمر جالس علی صدره... شمر روی سینه برادر... خدا چکار کنه زینب... دستاش رو گذاشت روی سر هی صدا میزنه... وامحمدا... واعلیا... تسلای دل بی بی زینب... صدا بزن یاحسین... 🔸 حسین آرام جانم 🔸 حسین روح و روانم .
. ✍ هر گرهی وا میشه با اسمت/يا قمر العشیره يا عباس با یه امیدی اومدم پیشت/ساقی دشت کربلا عباس باب الحوائج کیه غير تو/رحمت تو نداره اندازه فدای لطفت که در خونت /حتی روی ارمنیا بازه یا عباس/ماه شبای زینبی یا عباس/تو ساقی تشنه لبی یا عباس /به چه وقار و ادبی یا عباس علمت بالا ابوفاضل همه دنیام يا ابوفاضل 2 ....................................................... هر چی که داریم از ابوالفضله/زندگیمون نذر علمداره برات کربلای ما تنها/مُهر ابوفاضلو کم داره سفره ی عشقت همیشه بازه/کسی نمیشه نا امید از تو محاله بگذرم من از عشقت /چجوری میشه دل برید از تو یا عباس/یه عمره پای روضه تم یا عباس/عشق تو اوج لذتم یا عباس/گدایی تو عزتم یا عباس عشق بی همتا ابوفاضل همه دنیام يا ابوفاضل .👇
. پشت سرت علمدارم با اشک میریزم آب برات میری ولی بدون داداش دلتنگ میشم برا صدات (پاشو داداش عباسم ببین حسینت تنهاست خیمه پر از ناموسه نباشی تو واویلاست) 🖤پاشو علمدار عباس🖤 نیزه رو نیزه رو تنت ریخته بهم که پیکرت کو دستای رشید تو داداش چی اومده سرت (رمق نداره پاهام حال و روزت داغونه دل حسینم مثله چشات داداشی خونه) 🖤 پاشو علمدار عباس🖤 👇
. داداش ، ببین تویی امیر لشکرم عباس هستی ، آرزو و امید خواهرم عباس ای یار و یاورم ساقی و سردارم عباس علمدارم عباس علمدارم (۳) عباس ، از داغ تو ببین دست به کمر دارم پشتم ، شکسته از هجر تو ای علمدارم یل ام البنین پاشو ای نازنین حال مرا ببین عباس علمدارم حالا ، تو موندی و خجالت و مشک پاره مونده ، تو خیمه ها رباب و طفل و گهواره کو سقای حرم امید دخترم عباس برادرم عباس علمدارم .👇
. دلبر و دلدارم ابوفاضل میر و علمدارم ابوفاضل تنها سپهدارم ابوفاضل (برادر من) پشت و پناه خیمه ها عباس ارض و سما مجنون تو عباس شده زمین دل خون تو عباس (برادر من) [ای ساقی لب تشنگان عباس (۳) یا ابوفاضل] ۲ کرببلا مدیون تو عباس ارض و سما مجنون تو عباس شده زمین دلخون تو عباس (برادر من) جدا شده دست علمدارم کشته شده تنهاترین یارم ساقی و سردار و سپهدارم (ای وای از این غم) [ای ساقی لب تشنگان عباس (۳) یا ابوفاضل] پاشو ببین حسین شده تنها نشسته روی قلب من غم ها دیگه نداره لشکرم سقا (پاشو ابوالفضل) سقای دشت کربلا عباس دستت شده از تن جدا عباس ای قبله ی حاجات ما عباس (یا ابوفاضل) [ای ساقی لب تشنگان عباس (۳) یا ابوفاضل] ✍ 👇
. غزال عمو به علقمه رفت چقدر چشم به همراه او به علقمه رفت به دست خالی؟ نه! به اشک چشم و به بغض گلو به علقمه رفت رباب هم خندید همین که دید اباالفضل رو به علقمه رفت به مشک دوش عمو هزار حسرت و صد آرزو به علقمه رفت به جست‌جوی دو دست دل تمام حرم مو به مو به علقمه رفت حکایتی دارد اگر که عاقبت این گفت‌وگو به علقمه رفت چرا که فاطمه هم برای گفتن سرّی مگو به علقمه رفت پدر به علقمه رفت به‌حال مضطر و با چشم تر به علقمه رفت پی امید حرم چه نا‌امید امید بشر به علقمه رفت صداش زد عباس حسین آه کشید از جگر، به علقمه رفت دوان دوان خورشید برای بوسه به روی قمر به علقمه رفت هزار تیرانداز فقط پی زدن یک نفر به علقمه رفت برای کشتن او عمود و نیزه و تیر سه‌پر به علقمه رفت رسید فاطمه و دوباره روضه‌ی دیوار و در به علقمه رفت خبر به خیمه رسید صدای غربت "وا اِنکَسَر" به خیمه رسید شکسته شد خورشید که رفت علقمه و بی‌قمر به خیمه رسید غم برادر دید اگر حسین شکسته‌کمر به خیمه رسید عمو به خاک افتاد صدای هلهله‌ها بیشتر به خیمه رسید عمو به خاک افتاد از آن به بعد فقط دردسر به خیمه رسید عمو به خاک افتاد که پای حرمله‌ی بدنظر به خیمه رسید بلند گریه کنید عمو به خاک نشست و شرر به خیمه رسید عمو به خاک افتاد نوشته‌اند مقاتل به رو، به خاک افتاد نگو عمو‌ عباس ستون خیمه‌ی زینب بگو به خاک افتاد خبر به خیمه رسید عموی غیرتی و‌ ماه‌رو به خاک افتاد که آبروی حرم به پیش مردم بی‌آبرو به خاک افتاد تمام شد کارش کنار علقه تا مشک او به خاک افتاد همین که مشک افتاد شکست قامت ساقی، سبو به خاک افتاد بریده شد دستش نگین حلقه‌ی "اِن تُنفِقوا" به خاک افتاد مجتبی خرسندی✍ .
. علیه‌السلام خانمان سوز بود آتشِ آهی گاهی ناله‌ای می‌شکند پشتِ سپاهی گاهی داری امید ولی نیست پناهی گاهی دلخوشی گرچه به یک نیمه نگاهی گاهی حیف از آن چشم که یک تیر نگاهش را بُرد داد از آن تیر که چشمان سیاهش را بُرد آه بر روی لبش بود چه آهی ای وای جمع می‌کرد تَنی از سرِ راهی  ای وای رفته از دست چه ماهی و چه ماهی ای وای بعد او نیست نه حالی نه پناهی ای وای  اشک مردی که پناهش همه پاشیده ببین حالِ شاهی که سپاهش همه پاشیده ببین به سرش آمده اما به جراحات رسید این جوانمُرده ببین با چه مکافات رسید موقع غارتِ او  موقع خیرات رسید وسطِ قائله‌ی مردمِ شامات رسید ردِ خونی به زمین از سرِ زین ریخته دید همه جانِ حرمش را به زمین ریخته دید نفَسش بعدِ برادر چقدر می‌گیرد مرد اگر داغ کشد دردِ کمر می‌گیرد بی سبب نیست که از سینه خبر می‌گیرد تیر از سینه که رد شد به جگر می‌گیرد حق بده اینهمه اندوه پَرَت می‌شکند بی برادرشدن  آری کمرت می‌شکند تیر تا خورد به چشمش به کمین خورد ای داد روی پیشانیِ زهرا دو سه چین خورد ای داد بخدا بر جگرِ اُمِ‌بَنین خورد ای داد پدرش از نجف آمد به زمین خورد ای داد اشکِ عباس دل خون زمین را سوزاند در مدینه جگر اُمِ‌بَنین را سوزاند آه ای ماه ببین حال برادرها را آه ای خیمه ببین گریه‌ی خواهرها را آه ای دشت ببین ضجه‌ی دخترها را آه ای داغ ببین قامت مادرها را نیست با شاه کسی بانگ کمک بردارد بین ابرو چقدر سخت تَرک بردارد  کاشکی باد  به خیمه خبرش را نبرد شرح حال بدن مختصرش را نبرد یک حرامی عَلَمش را  سپرش را نبرد پیش طفلان سرِشب نیزه سرش را نبرد باید عمه بدود تا   به همه  سر بزند گره‌ای روی گره  زود به معجر بزند "بیت نخست  تضمینی از معینی کرمانشاهی (حسن لطفی ۴۰۱/۰۵/۱۵) .
. یاکاشِفَ‌الْکَرْبِ‌عَنْ‌وَجهِ‌الْحُسَینِ‌اِکْشِفْ‌کَرْبى‌بِحَقِّ‌اَخیکَ‌الْحُسَیْنِ علیه‌السلام علیه‌السلام واشد گره از ما به نگاهی به اباالفضل هربار که گفتیم الهی به اباالفضل ما کوه گرفتیم به کاهی به اباالفضل آقای همه ارمنیان جان سن قربان ای مقصد حاجات گران جان سن قربان ما را بنویسید بدهکارتر از این دیوانه و ویرانه و سربارتر از این ما را بنویسید گرفتارتر از این می‌گفت فقط  مادرِ من جاندی ابالفضل می‌گفت به من آذری ایماندی ابالفضل این کیست علی ابن علی معنی نامش این کیست که خواندند همه ختم کلامش این کیست که جبریل گرفته است لگامش ای جان همه خوش قد و بالایی‌ات آقا بر روی سرم سایه‌ی آقایی‌ات آقا خورشید ترین ماهِ شبِ کامل زینب ای سایه‌ی تو روی سرِ محملِ زینب بازی مکن اُمیدِ همه با دلِ زینب اُمیدِ لب کودک تبدار نیامد ای اهل حرم میر و علمدار نیامد پیش تو کشیدم بدنِ محتضر خویش دستی به کمر دارم و دستی به سرِ خویش بگذار که فریاد زنم از جگر خویش شرمنده شدی  آب اگر نیست نباشد وای از حرمم  نامِ تو کافیست نباشد برخیز که سوزِ عطش و ضجه‌ی آب است برخیز که بی تو حرمم خانه خراب است برخیز که بدتر زِ همه حال رُباب است دیدم سرِ این راه بهم ریختنت را با ضربه‌ی سنگین علم ریختنت را آنقدر زمین ریخته‌ای کم شدی عباس شرمنده شدی آب شدی غَم  شدی عباس ای دوخته بر خاک چه محکم شدی عباس ای وای به تیری خَم اَبروی  تو پیچید از هر دوطرف نیزه به پهلوی تو پیچید این تیر چه بد خورد  که مژگان تو را بُرد آن تیغ  چِها کرد  که دستان تو را بُرد این نیزه کجا خورد که دندان تو را بُرد بعد از تو کسی پشت حرم نیست عزیزم هِی داد کشم  دست خودم نیست عزیزم (حسن لطفی ۴۰۱/۰۵/۱۶)
. غم دیده زینب داغ شقایق های پر پر دیده زینب داغ برادر های بی سر دیده زینب داغ ابوفاضل علمدار رشیدش داغ حسین با دیده تر دیده زینب هفتاد و دو پروانه افتاده به صحرا طفلی حزین بر روی پیکر دیده زینب خوانده نمازش راچرا امشب نشسته در کربلا خون جگر دیده زینب شمر ستمگر ، حنجر و تیزی خنجر در قتلگاه جان برادر دیده زینب پیچیده بوی یاس یا باب الحوائج ردِّ حضور پای مادر دیده زینب ای داد از کربلا از ماتم و غم یک کاروان زار و مضطر دیده زینب شدقافله سالار بعدازسوگ خورشید بر نیزه ها اِبْنِ پیمبر دیده زینب بوسید جای خنجر و سر نیزه ها را بر روی نی رأس مطهر دیده زینب شاعر رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
PTT-20220806-WA0043.opus
454.9K
شهادت قمر بنی هاشم علیه السلام ای علمدار لشگر ابوالفضل ای سپهدار لشگر ابوالفضل یار و غمخوار لشگر ابوالفضل ای یل پاک حیدر ابوالفضل بی تو تنهایم ،ای برادر جان زار و رسوایم،ای برادر جان برگرد به خیمه ،بر گرد به خیمه جانم ابوالفضل ،جانم ابوالفضل (2) خیز و از جا برادر ابوالفضل کن نظر بار دیگر ابوالفضل ای سردار آب آور ابوالفضل می روی نزد حیدر ابوالفضل ای علمدار رشیدم،ای تمامی امیدم بعد تو در کربلا من، قد خمیدم برگرد به خیمه، بر گرد به خیمه جانم ابوالفضل ، جانم ابوالفضل(2) ای علمدار من علمت کو مشک پر آب در حرمت کو چشمان پاک و محترمت کو دو بازو دو بازوی قلمت کو بر زمین دیدم ،هر دو دست تو جان فدا کردی ، همه هست تو بر گرد به خیمه ، بر گرد به خیمه جانم ابوالفضل ، جانم ابوالفضل(2) شاعر رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
■همه منتظرن مادرش برسه ■ این کلیدی را حفظ کنید
4_5998848468058126369.mp3
6.88M
همه منتظرن مادرش برسه...
. گلگون ببینید سجاده ها را در اشک و زاری دلداده ها را ناله ها آید - صوت دعا آید گلبانگ جانسوزی - از خیمه ها آید ای حسین جانم حسین حسین جانم امشب چه سوزی در خیمه بر پاست در سینه خونین هر دیده درباست جان رها آید - شور و نوا آید بر گوش دل امشب - یا رَبَنا آید ای حسین جانم حسین حسین جانم شب های هجران پایان رسیده گل روی مهتاب اشکش چکیده این ندا آید - رنج و بلا آید آوای اشک و خون - از کربلا آید ای حسین جانم حسین حسین جانم یاران قرآن در سوز و آهند آنان که ما را پشت و پناهند تا صفا آید - عهد و وفا آید از خیمه ها امشب - بوی خدا آید ای حسین جانم حسین حسین جانم ** محمود تاری «یاسر» .
. عصر عاشورا 🖤 کرببلا ماتم عظما شده ، آه چه غوغا شده خون به دل زینب کبری شده ، دیده ی او ز اشک دریا شده ، آه چه غوغا شده خم شده قد دخت شیر خدا ز ظلم و جور و فتنه ی اشقیا راس حسینش شده از تن جدا دخت نبی بیکس و تنها شده ، آه چه غوغا شده گشته خزان گلشن و گلزار دین جسم حسین و شهدا بر زمین قطع دو دست یل ام البنین غرق به خون اکبر رعنا شده ، آه چه غوغا شده ناله ی کودکان شیرین سخن رسد ز خیمه های شاه زمن رفته قرار و تاب زینب ز تن قیامتی در دل صحرا شده ، آه چه غوغا شده نجمه فغان ز داغ قاسم کند شکوه ز جور قوم ظالم کند رباب گریه ی مداوم کند فدای حق اصغر نوپا شده ، آه چه غوغا شده می چکد اشک غم ز چشم همه آمده در کرببلا فاطمه نظاره می کند بر‌آن همهمه غرق عزا ام ابیها شده ، آه چه غوغا شده زینب دل خسته و بی اقربا عهد نموده با خدا در بلا ظلم یزیدیان کند بر ملا "سید" از این واقعه شیدا شده ، آه چه غوغا شده
. روی نیزه تا سر پاک شهیدان گشته جا ماتم عظمای دیگر شد در آن صحرا به پا چنگ دل آهنگ محزون غریبی می زد و نی نوای ناله سر داده ز داغ لاله ها دیده ی زینب پر از اشک و دلش در اضطراب آه طفلان حزینش بود و طعن اشقیا رأس پرخون حسینش شد دلیل کاروان دید با او همسفر گشته عزیز کبریا صوت قرآن برادر تا شنید از روی نی منقلب شد حال و روز دختر خیرالنسا گفت ای مولای مظلومم برادر یا حسین جان زهرا می کنم برعهد و پیمانم‌ وفا باورم کی بوده بینم راس یاران روی نی ؟ هستی زینب ، فدای روی آن گلچهره ها تا نفس در سینه دارم در ره اندیشه ات پافشاری می کنم حتی اگر افتم ز پا دست هایم در رسن اما زبانم حیدریست من علی را دخترم با هیبت شیرخدا بر سر هر کوی و برزن در ره شام بلا چهره ی منفور خصمت را نمایم برملا می رسانم‌ بر همه عالم پیامت را حسین نیمه جانی در بدن دارم کنم بهرت فدا .
. ‍ بساط عزا گشته بر پا ز داغ عزیزان طاها خزان شد گلستان حیدر ز جور و ستمهای اعدا تنِ کودکان ،، سوزد از تب شده روزشان تیره چون شب امان از دل ،، عمه زینب امان از دل ،، عمه زینب واویلا ، واغربتا ، یابن الزهرا یابن الزهرا ز آه و فغان یتیمان بود حال زینب پریشان شده روی نیزه نمایان سر بی تن جان نثاران رباب از غم ،، داغ اصغر کند شیون و ،، می زند سر رقیه ز هجران بابا توانی ندارد به پیکر واویلا ، واغربتا ، یابن الزهرا یابن الزهرا شده کاروان اسیران روان جانب شام ویران رود دخت حیدر رساند به عالم پیام شهیدان دلش پر ز خون ،، گشته از غم بود دیده تر،، قامتش خم ز بعد حسین و ،، ابوالفضل شده خسته و سیر از عالم واویلا ، واغربتا ، یابن الزهرا یابن الزهرا ز لبهای محبوب یزدان رسد صوت آیات قرآن غبار غریبی و ماتم نشسته به رخسار طفلان بود روی نی ،، ماه زینب چراغ شب ،، راه زینب شده «سیدش» دیده گریان ز درد و غم و آه زینب واویلا، واغربتا ، یابن الزهرا یابن الزهرا .