هدایت شده از نیکان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃چهار دستور العمل برای باز شدن گره های زندگی از آیت الله بهاءالدینی
هدایت شده از نیکان
خودسازی(شیعیان محبوب)
امام صادق(ع):
ما از شیعیان خود کسى را که عاقل، فهمیده، آگاه، بردبار، با ادب، سازگار، صبور و راستگو باشد دوست داریم. مستدرک الوسائل/ج11/ص190/ح11
امام على(ع):مؤمن در دنیا صادق است و حرکت او مؤدبانه است و سخنش همراه با خیر خواهى است و پندش نرم و آرام است و از کسى جز خدا نمى ترسد. جامع الاخبار/ص215/ح532
هدایت شده از نیکان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞اینم در جواب اونهایی که میگفتن هر کسی رو توی قبر خودش میزارن و ما با بی حجابی بقیه کاری نداریم، بفرستید همه ببینن😉
هدایت شده از نیکان
ما با گناه روح و قلب
خود را خراب کردهایم..
به حدی که دیگر
عجائب عالم را نمیبینیم..
صدای تسبیح فرشتگان را نمیشنویم..
عاشقانه از دوری خدا اشک نمیریزیم..
و با غیر خدا سرگرم میشویم..
گناه با ما چه کرده است┄┄┅┅┅❅🌹
🌺نکته ای از دعای مکارم الاخلاق :🌺
🍂 وَاَعِزَّني وَلا تَبْتَلِيَنّي بِالْكِبْرِ.....
⚡️ خدایا عزیزم کن ولی به تکبر مبتلایم مفرما.
🍁 عزیزم کن تا بین بندگانت عزت و موقعیتی پیدا کنم و در نتیجه بتوانم آنان را به دین تو و صفات نیکو دعوت کنم.
💥اما آفت عزت، کبر و خود بزرگ بینی است.
خدایا از این آفت کشنده دورم بدار و نگذار در اثر عزتی که به من میدهی، گرفتار تکبر شده و سقوط کنم.
#مکارم_الاخلاق
1_1871658226.mp3
9.99M
#کارگاه_عزت_نفس ۳۵
🚫حواست باشه اگه پیش مردم عزت ظاهری گرفتی، پیش خودت هم عزیز نشی❗️
تکبر و غرور، تورو از اوج عزت به قعر ذلت میکشونه.
#اسرارالهیآرامش
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🏴
🔳 ویژگیهای رفتاری و اخلاقی امام محمد باقر علیهالسلام
#شهادت_امام_محمد_باقر علیهالسلام را تسلیت می گوییم.
♨️ از چه کسی پیروی کنیم؟
#امام_باقر علیه السلام میفرمایند:
از کسي که تو را مي گرياند، اما خيرخواه توست پيروي کن و از کسي که تو را مي خنداند اما با تو يکرنگ نيست، پيروي مکن.
📚میزان الحکمه، ج ۱۲،ص۲۲۱
🏴 کپی با ذکر #۵صلوت بلامانع است.
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
📚#داستان_آموزنده
محمد بن مسلم مردی ثروتمند از اشراف کوفه، و از اصحاب امام باقر و صادق علیهماالسلام بود.
روزی امام باقر علیهالسلام (برای تربیت و اصلاح) به او فرمود: ای محمد باید تواضع و فروتنی کنی.
.
محمد بن مسلم هم وقتی از مدینه به کوفه بازگشت، ظرف خرما و ترازویی برداشت و کنار درب مسجد جامع کوفه نشست و (خطاب به مردم با صدای بلند) فریاد میزد: (خرما، خرما،…) هرکس خرما میخواهد بیاید از من بخرد (تا هیچ تکبر و غروری در او نماند).
.
بستگانش به او گفتند: آبروی ما را بردی!
او گفت: امامم مرا اینچنین امر نموده و مخالفتش نخواهم کرد و از این محل تکان نمیخورم تا تمام خرمایی را که در این ظرف است بفروشم.
.
بستگانش گفتند: حال که چنین است پس کار آسیابانی را پیشه خود کن. وی قبول کرد و شتر و سنگ آسیابی خرید و مشغول آرد کردن گندم شد و با این عمل خواست از بزرگبینی نجات یابد.
استاد اخلاقی به شخصی که در پی شاگردی ایشان بود گفته بود هر گاه توانستی کفشهای اشخاصی که آنها را بد میدانی جفت نمایی خود به دنبال تو میآیم.
🌹#داستان_آموزنده
مرد ثروتمندی با لباسهای پاکیزه و تمیز خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و نشست.
بعد از او مرد فقیری با لباسهای کهنه و مندرس وارد شد و پهلوی همان ثروتمند نشست.
ثروتمند لباس آراسته خود را از کنار مستمند تازه وارد جمع کرد.
پیامبر فرمودند: ترسیدی لباست را کثیف نماید؟
عرض کرد: خیر.
پرسید: پس برای چه این عمل را انجام دادی؟
(با حال شرمندگی) گفت: مرا همنشینی(نفسی) است که هر کار خوب را در نظرم بد و هر کار بد را در نظرم خوب جلوه میدهد؛ (و ادامه داد):
یا رسول الله حاضرم نصف مال خود را برای کیفر عملم به او ببخشم.
پیامبر به فقیر فرمودند: آیا میپذیری؟
عرض کرد: نه یا رسول الله.
ثروتمند گفت: چرا؟
گفت: میترسم آنچه را از تکبر و خودپسندی تو را فرا گرفته، مرا هم فرا
🌹 امام علی علیه السلام:
❗️برای تلف شدن آدمی همان تكبر كافی است.
📙غررالحکم،باب خود بزرگ بینی
⚠️متاسفانه خیلی از ماها دچار تکبر پنهان هستیم که خیلی در ظاهرمان مشخص نیست و حتی ممکن است خودمان هم متوجه تکبرمان نشویم و همان تکبر پنهان مشکلات زیادی را در دنیا و آخرت برایمان ایجاد خواهد کرد.
✔️ حتما کتابِ رهایی از تکبر پنهان از استاد علیرضا پناهیان رو بخونید.
✔️بهتر است خواندن این کتاب به صورت مداوم ، هر روز در حد چند صفحه باشد و اگر به اتمام رسید دوباره از اول شروع کنیم تا ان شاء الله با مداومت آن بتوانیم کاملا تکبر آشکار و پنهان خود را کنار بزنیم. کنار زدن تکبر، قطعا نتایج فوق العاده ای خواهد داشت مانند:
بالا رفتن کیفیت و حضور قلب در نماز و عبادات، شیرین و لذت بخش شدن زندگی، افزایش قدرت عقل و فهم انسان و حذف خیلی از تفکرات آزاردهنده که ناشی از تکبر پنهان بوده است.
🍒داستان آموزنده
#ماجرای_فقر
در شبی سرد و بارانی ....!
باران به شدت می بارید و مردم باچترهایی روی خود از هرسوی خیابان در حال رفتن به خانه های خود بودند ...
وبعضی که چتر نداشتند از کناره های پیاده رو زیر دیوارها می رفتند تا خیس نشوند ...
در این هوای سرد و بارانی مردی مانند بت آنجا ایستاده بود بدون چتر و سرپناه ...
با لباسهایی کثیف و حتی تکان هم نمی خورد ....تا جایی که بعضی از مردم او را مجسمه تصور می کردند ، و بعضی هم اورا دیوانه می پنداشتند ...
شخصی به او نزدیک شد و با تمسخر از او پرسید : لباس قشنگتر ازین نداری ؟
سپس دستش را در جیبش فرو برد و کیف پولش را در آورد و با تکبر به او گفت : پولی چیزی نمی خواهی ؟
مرد به آرامی گفت : فقط می خواهم از جلوی چشمانم دور شوی...
مرد سوال کننده رفت ، و او همچنان آنجا بود سپس زیر باران نشست ، و باز بی حرکت آنجا ماند ، بعد از مدتی به طرف هتلی که در همان خیابان بود رفت .
مهماندار هتل روبرویش آمد و به او گفت : تو نمی توانی اینجا بنشینی ، گداها حق ندارند به اینجا بیایند .
مرد به او نگاه خشمگینانه ای انداخت و از جیبش کلید اتاقی که از همان هتل رزرو کرده بود را درآورد که شماره 1b روی آن نوشته شده بود ، رقم 1 بزرگترین و بهترین شماره دریک هتل محسوب میشود و متعلق به اتاقی است که رو به دریا باز می شود ، سپس به مهماندار هتل گفت : بعد از نیم ساعت آماده می شوم ماشین را آماده کنید به طرف «ال رولز رایس»...
مردمهماندار مانند اینکه صاعقه ای برسرش فرود آمده باشد وحشت کرد و گفت : روبروی من چه کسی قرار دارد ؟.....
مرد به اتاق رفت و لباسهای فاخری را پوشید و شیک و کراوات زده وباکفشهایی که از تمیزی برق می زد بیرون آمد !
مهماندار هتل که از حیرت دهنش باز مانده بود جلو آمد و گفت ماشین آماده است ...
مرد وقتی سوار ماشین می شد از او پرسید : ماهیانه چقدر دریافت می کنی ؟
مهماندار گفت : سه هزار دولار قربان !
مرد گفت : برایت کافیست ؟
مهماندار گفت : نه زیاد ..
مرد گفت : آیا بیشتر ازین می خواهی ؟!
مهماندار گفت : کسی هست که نخواهد قربان؟
مرد پرسید : مگر کسی که پول بخواهد ممنوع نیست که اینجا بیاید ؟
مهماندار سرش را پایین انداخت و گفت : بله قربان.
مرد گفت : وای بر شما که مردم را بر حسب دارائیهایشان درجه بندی می کنید ..پاکی و بی آلایشی مخصوص خداوندیست که در دولباس دو چهره از تو به من نشان داد ..در سرما خواستم احساس فقرا را درک کنم ، برای همین با لباس زیر باران رفتم مانند بی خانمان ها ، تا احساس فقرا را در برخورد مردم با آنان درک کنم...
اما شما خاک بر سرتان ..
که اگر کسی مال نداشته باشد نزد شما احترامی ندارد ...
انگار فقیر لکه ننگیست بر دنیایتان ، اگر به او کمک نمی کنید ، لااقل تحقیرش نکنید و با خوشرویی کلمه ای زیبا به او بگویید که آن نیز صدقه است ..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻چرا ما دائما در معرض تکبر قرار داریم؟
➕ راه حل
✨﷽✨
🌷راه علمی درمان کبر
✍حاج آقا مجتبی تهرانی: علمای اخلاق دو راه را برای معالجه کبر می گویند. راه اول، راه علمی است؛ یعنی راه تدبر و تفکر که آن هم در سه جهت خلاصه می شود:
1⃣ اگر این حالت خودبزرگ بینی در انسان پیدا شد، در این جهت تفکر، تامل و تدبر کند که خود را با سایر موجودات مقایسه کند.
وقتی نسبت کل این کره خاکی در مقایسه با تمام کرات و منظومه ها کم تر از نسبت یک سلول به پیکره یک بدن است، نسبت تو به کل انسان ها، انسان ها به حیوانات، حیوانات به نباتات، نباتات به ماده که در عرض هم هستند، چیست؟! چه چیزی از آن باقی می ماند؟! تو، هیچ در هیچ در هیچ هستی؛ نمی دانم ضریبش چقدر می شود.
2⃣ راه دیگر، تفکر درباره پیامد زشتی که این بیماری در رابطه با درون انسان دارد. به سبب وجود کبر در انسان، نه تنها حق را نمی بیند، بلکه به جای حق باطل را می بیند.
و تفکر درباره پیامد زشت کبر از نظر بیرونی و در سطح جامعه بشری است. پیامد زشتش از نظر بیرونی این است که دست غیبی هم توی سر او می زند و او را در سطح جامعه خوار می کند؛ خلاف آنچه که می خواست در رابطه با این بیماری برای خودش تحصیل کند.
3⃣ راه سوم، اینکه انسان از نظر روانی بنشیند و ریشه یابی کند.
کبر در ارتباط با آن خواری و کمبودی است که در خود احساس می کند و از این طریق می خواهد جبران کند. به تعبیر دیگر انسان از نظر واقع به هر مقدار عظمت پیدا کند و سعه وجودی پیدا کند، فروتن می شود، درست عکس تکبر.
📚 تادیب غضب؛ جلد هفتم
#روابط_همسران
✍هرچه مهربان تر = به خدا نزدیک تر
❣روابط بدنی؛
مانند دست دادن،بوسیدن،در آغوش کشیدن، درتامین سلامت روح اهل خانه،معجزه میکند!
تکبر وحیای بیجا؛ در مهرورزی ممنوع❌
◾️ امام باقر علیه السلام فرمودند:
🔹 إِنِّي لَأَدْعُو اللَّهَ لِمُذْنِبِي شِيعَتِنَا فِي الْيَوْمِ وَ اللَّيْلَةِ أَلْفَ مَرَّةٍ
🔺 برای شیعیان گنهکارم، هر شب و روز، هزار بار دعا (و استغفار) میکنم.
📚 الكافي (ط - الإسلامية)، ج ۱ ص ۴۷۲
🔺 امام زمان علیه السلام روزی هزاربار برای ما دعا میکند، حتّی برای گنهکارترینِ ما!
🔹 ما چقدر دعاگوی او هستیم؟!!
#امام_زمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی دخترانتون ازتون پرسیدن برای چی حجاب داشته باشیم، بهشون بگید...
#زن_عفت_افتخار
امام باقر علیهالسلام:🌱
خداوند دنیا را به دوست و دشمن خود میدهد،
اما دینش را فقط به دوست خود میبخشد...
#شهادت_امام_محمد_باقر
▪از عارفی پرسیدند:
از این همه دعا و مراقبه به درگاه خداوند، چه بدست آورده ای ؟
••°
عارف گفت : بعضی چیزها را از دست داده ام !
خشم ، نگرانی ، اضطراب ، افسردگی ، احساس عدم امنیت ، ترس از پیری و مرگ .
همیشه با بدست آوردن نیست که حالمانخوب می شود، گاهی با از دست دادنها ، خیال آسوده تری داریم.
🌷 #هر_روز_با_شهدا 🌷
#فرماندهای_که_شبها_استحمام_میکرد!!
🌷شهید حسین محمدیانی، غیر از جراحت اصلیاش که باعث شهادتش شد، تقریباً جای سالم در بدن نداشت، دور هم که جمع میشدیم، به شوخی میگفتیم: «حاج حسین این زخم کدام عملیات است؟» میگفت: «کربلای ۵» ـ این زخم؟ ـ عملیات.... در عملیات مهران اینقدر به بدنش ترکش خورده بود که تقریباً از همه جای آن خون میریخت.
🌷وقتی در خدمت حاج حسین بودیم، معمولاً شبها درِ حمام را میبست و برای استحمام میرفت. در ذهن خودم گمان میکردم که اینها نمیخواهند با نیروهای عادی باشند، چون به هر حال فرمانده هستند و غرور دارند.
🌷یکبار مسئله را با خودش در میان گذاشتم و پرسیدم: «مگر شما غیر از بقیه هستید؟ چرا با بقیه حمام نمیروید؟» او گفت: «وقتی حمام میروم، خیلی به من نگاه میکنند، پهلوها، پشت، دست و پایم پر از جای ترکش است و جای بخیه و زخم؛ چون بچهها خیلی نگاه میکنند راحت نیستم، میترسم احساس غرور یا تکبر به من دست بدهد.»
🌹خاطره ای به یاد فرمانده، جانباز شهید حسین محمدیانی فرمانده محور عملیاتی تیپ یکم لشکر ۵ نصر، ایشان در تاریخ ۱۲ آذر ماه ۱۳۷۰ به علت عوارض شیمیایی به شهادت رسید.
📚 کتاب "وقت قنوت"
#لبیک_یا_خامنه_ای
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان اموزنده🎐
🌟شرط خداوند برای توبه و آمرزش شیطان
✅گويند: در عصر حضرت موسي - عليه السلام - روزي ابليس نزد حضرت موسي - عليه السلام - آمد و گفت: «ميخواهم هزار و سه پند به تو بياموزم».
💠موسي - عليه السلام - او را شناخت و به او فرمود: «آن چه كه تو ميداني، بيشتر از آن را من ميدانم، نيازي به پندهاي تو ندارم».
🌟جبرئيل - عليه السلام - بر موسي - عليه السلام - نازل شد و عرض كرد: «اي موسي! خداوند ميفرمايد: هزار پند او فريب است، اما سه پند او را بشنو».
🌹موسي - عليه السلام - به ابليس فرمود: «سه پند از هزار و سه پندت را بگو!»
🔥ابليس گفت:
🔸1⃣هر گاه تصميم بر انجام كار نيكي گرفتي، در انجام آن شتاب كن و گرنه تو را پشيمان ميكنم.
🔸2⃣ اگر با زن نامحرمي خلوت كردي، از من غافل نباش كه تو را به عمل منافي عفت وادار مينمايم.
🔸3⃣هرگاه خشمگين شدي، جاي خود را عوض كن، و گرنه موجب فتنه خواهم شد.
🌾اكنون كه تو را سه پند دادم به تو حقّي پيدا كردم.
در عوض از خداوند بخواه تا مرا بيامرزد
🌷موسي - عليه السلام - خواسته ابليس را به خدا عرض كرد، خداوند فرمود: «شرط آمرزش شيطان آن است كه به كنار قبر آدم - عليه السلام - برود و خاك قبر او را سجده كند.»
🌹حضرت موسي - عليه السلام - فرمان خدا را به ابليس ابلاغ كرد.
🔥ابليس كه هم چنان در خودخواهي و تكبر غوطهور بود، گفت: «اي موسي! من در آن هنگام كه آدم - عليه السلام - زنده بود، بر او سجده نكردم، چگونه اكنون حاضر شوم كه بر خاك قبر او سجده كنم
📚 هماي سعادت، ص ۲۰۶
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
🌹داستان آموزنده🌹
حضرت عیسی علیهالسلام به حواریون خود فرمود: مرا به شما حاجتی است؟ گفتند: چه کار کنیم؟ حضرت عیسی از جای حرکت کرد و پاهای حواریین را شستشو داد!
حواریون گفتند: یا روح الله ما سزاوارتریم که پای شما را بشوییم!
فرمود: سزاوارترین مردم به خدمت کردن، عالم است، این کار را کردم که تواضع کرده باشم، شما هم تواضع را فرا گیرید و بعد از من در بین مردم فروتنی کنید آن طور که من کردم و بعد فرمود:
حکمت، با تواضع رشد میکند نه با تکبر، چنانکه در زمین نرم گیاه میروید نه در زمین سخت کوهستانی.
🌹
✍
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
#داستان_آموزنده
🔆نتيجه تكبر
🍁((عمر بن شيبه )) گويد: من در مكه بين صفا و مروه بودم كه مردى را مشاهده كردم كه سوار بر استرى شده و اطراف وى را غلامانى گرفته اند و مردم را كنار مى زنند تا او حركت كند.
🍁پس از مدتى كه به بغداد رفتم ، روزى بر روى پلى حركت مى كردم چشمم به مردى افتاد كه لباس هاى كهنه پوشيده و پابرهنه است .
خوب به او نگاه كردم و در چهره اش خيره شدم و به فكر فرو رفتم كه اين مرد را در كجا ديده ام ؟!
آن مرد گفت : چرا اين گونه به من نگاه مى كنى ؟!
🍁گفتم : تو را شبيه مردى ديدم كه او را در مكه مشاهده كردم و شروع كردم صفات او را ذكر كردم .
🍁گفت : من همان مرد هستم .
گفتم : چرا خداوند با تو اين چنين كرد؟
گفت : من در جايى كه همه مردم در آن (مكه ) تواضع مى كنند تكبر كردم خداوند هم مرا در جايى (جامعه ) كه همه براى خود رفعت و شاءنى دارند، ذليل كرد.