eitaa logo
دوستان امام زمان(عج)
428 دنبال‌کننده
5هزار عکس
3.1هزار ویدیو
41 فایل
اۍڪــاش‌ڪـه‌انتخاب‌مان‌مهدی‌بود هرپرسش و هرجواب‌مان مهدۍ بود شادمانترین مردم ،بهترین چیزها ندارند،بلکه بهترین برداشت از زندگی دارند. هر هفته با موضوعی اخلاقی ارتباط با مدیر @Y_a_r_a_h_m_a_n لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/3961127018C539fa8bf02
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
_ 📹 _ حال نداری؟؟؟🦋 نماز بخونی؟؟؟✨ {علائم مریضی روح}... حتما ببینید 👌❤️
🧡 راه های ایجاد چیست؟ 🧡 🌸 1. قبل از ورود به نماز، با خودتان بگویید این آخرین نماز عمر من است. (انسان آخرین کارهایش را با حضور قلب بیشتری انجام می دهد) 🌸 2. چیزهایی که باعث می شود حواستان در پرت شود را از خود دور کنید. مثلاً: 👈 خواندن نماز در محلی که رفت و آمد در آن نباشد. 👈 خاموش بودن از تلویزیون، موبایل و … 👈 احتیاج به رفتن به دست شویی. 🌸 3. ایجاد آمادگی قبل از نماز با: 👈 صحبت نکردن هنگام وضو و گفتن ذکرهای هنگام وضو. 👈 گفتن اذان و اقامه. 👈 همیشه اول وقت نماز خواندن. 👈 تا حد امکان نماز را به جماعت و در مسجد خواندن. 🌸 4. خدا را حاضر و ناظر ببینید که در مقابلش ایستاده اید و مستقیم می خواهید با خودش حرف بزنید و به خودمان بگوییم خدا دارد مرا می بیند. 🌸 5. اگر در بین نماز متوجه شدید حواستان پرت شده است، آن حواس پرتی را ادامه ندهید و به خودتان بگویید من در حضور خداوند ایستاده ام. 📚 اصغر آیتی و حسن محمودی، پر پرواز ؛ ص 73.
هدایت شده از مهدےﷺیار
💕 داستان کوتاه "نماز اول وقت و معجزه امام رضا(ع )" بر بالین دوست بیماری عیادت رفته بودیم، پیرمرد شیک و کراوات زده ای هم آنجا حضور داشت، چند دقیقه بعد از ورود ما اذان مغرب گفتند. آقای پیر کراواتی، باشنیدن اذان، درب کیف چرم گرانقیمتش را بازکرد و سجاده اش را درآورد و زودتر از سایرین مشغول خواندن نماز شد.!! برای من جالب بود که یک پیرمرد شیک و صورت تراشیده کراواتی اینطور مقید به نماز اول وقت باشد. بعد از اینکه همه "نمازشان" را خواندند، من از او دلیل نماز خواندن اول وقتش را پرسیدم! و او هم قضیه نماز و "مرحوم شیخ" و رضا شاه را برایم تعریف کرد... در جوانی مدتی از طرف سردار سپه (رضاشاه) مسئول اجرای طرح تونل کندوان درجاده چالوس بودم، از طرفی پسرم مبتلا به "سرطان خون" شده بود و دکترهای فرنگ هم جوابش کرده بودند و خلاصه هر لحظه منتظر مرگ بچه ام بودم.!! روزی خانمم گفت: که برای شفای بچه، "مشهد" برویم و دست به دامن "امام رضا(ع)" بشویم... آنموقع من این حرفها را قبول نداشتم اما چون مادر بچه خیلی مضطرب و دل شکسته بود قبول کردم... رسیدیم مشهد و بچه را بغل کردم و رفتیم وارد "صحن حرم" که شدیم خانمم خیلی آه و ناله و گریه میکرد... گفت برویم داخل که من امتناع کردم گفتم همینجا خوبه، بچه را گرفت و گریه کنان داخل "ضریح آقا" رفت. پیرمردی توجه ام را به خودش جلب کرد که رو زمین نشسته بود و سفره کوچکی که مقداری "انجیر و نبات" خرد شده در آن دیده میشد مقابلش پهن بود و مردم صف ایستاده بودند و هر کسی مشکلش را به پیرمرد میگفت و او چند انجیر یا مقداری نبات درون دستش میگذاشت و طرف خوشحال و خندان تشکر میکرد و میرفت.! به خودم گفتم ما عجب مردم احمق و ساده ای داریم "پیرمرد" چطور همه را دل خوش کرده آنهم با انجیر و تکه ای نبات..!! حواسم از خانم و پسرم پرت شده بود و تماشاگر این صحنه بودم که پیرمرد نگاهی به من انداخت و پرسید: حاضری باهم "شرطی" بگذاریم؟ گفتم: چه شرطی و برای چی؟ شیخ گفت: قول بده در ازاء "سلامتی و شفای" پسرت یکسال نمازهای یومیه را سر وقت اذان بخوانی.! "متعجب شدم" که او قضیه مرا از کجا میدانست!؟ کمی فکرکردم دیدم اگر راست بگوید ارزشش را دارد... خلاصه گفتم: باشه قبوله و با اینکه تا آنزمان نماز نخوانده بودم واصلا قبول نداشتم گفتم: باشه.! همینکه گفتم قبوله آقا، دیدم سر و صدای مردم بلند شد و در ازدحام جمعیت یکدفعه دیدم "پسرم" از لابلای جمعیت بیرون دوید و مردم هم بدنبالش چون شفاء گرفته و خوب شده بود.!! من هم ازآن موقع طبق قول و قرارم با مرحوم "حسنعلی نخودکی" نمازم را دقیق و سر وقت میخوانم.! اما روزی محل اجرای تونل کندوان مشغول کار بودیم که گفتند سردار سپه جهت بازدید در راهه و ترس واضطراب عجیبی همه جا را گرفت چرا که شوخی نبود رضاشاه خیلی جدی و قاطع برخورد میکرد.! در حال تماشای حرکت کاروان شاه بودیم که اذان ظهر شد مردد بودم بروم نمازم را بخوانم یا صبر کنم بعد از بازدید شاه نمازم را بخوانم. چون به خودم قول داده بودم و به آن پایبند بودم اول "وضو" گرفتم وایستادم به نماز.. رکعت سوم نمازم سایه رضاشاه را کنارم دیدم و خیلی ترسیده بودم..!! اگر عصبانی میشد یا عمل منو توهین تلقی میکرد کارم تمام بود... نمازم که تمام شد بلند شدم دیدم درست پشت سرم ایستاده، لذا "عذرخواهی" کردم و گفتم: قربان در خدمتگذاری حاضرم. شرمنده ام اگر وقت شما تلف شد و... رضا شاه هم پرسید: مهندس همیشه نماز اول وقت میخوانی!؟ گفتم: قربان از وقتی پسرم شفا گرفت نماز میخوانم چون در حرم امام رضا(ع) شرط کردم. رضاشاه نگاهی به همراهانش کرد و با "چوب تعلیمی" محکم به یکی زد و گفت: مردیکه پدر سوخته، کسیکه بچه مریضشو امام رضا شفابده، و نماز اول وقت بخوانه دزد و عوضی نمیشه.! اونیکه دزده تو پدر سوخته هستی نه این مرد.! بعدها متوجه شدم، آن شخص زیرآب منو زده بود و رضاشاه آمده بود همانجا کارم را یکسره کند اما نمازخواندن من، نظرش را عوض کرده بود و جانم را خریده بود.!! *از آن تاریخ دیگر هر جا که باشم اول وقت نمازم را میخوانم و به روح مرحوم"حسنعلی نخودکی" فاتحه و درود میفرستم....* "خاطره مهندس گرایلی سازنده تونل کندوان" 🍃🍃🍃 @dastane313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تا ساعات پایانی امشب فرصت دارید.
😇 🍃همیشه ‌نمازش‌ اول‌ وقت‌ بود. در جبهه چفیه‌ را‌ پـهن‌ میکرد‌ و‌ مشغول‌ نماز‌ میشد. استعداد‌ و‌ ضریب‌ هوشی‌ بالای‌ بابک باعث‌ متمایز شدنش‌ نسبت‌ به‌ سایر نیروها‌ در‌ دوره‌ آموزشی شده‌ بود‌ و‌ در انتهای دوره‌ آموزشی به‌ عنوان‌ سرگروه‌ تیم‌ اول تخصص‌ خودشان‌ انتخاب‌شد. 🍃بابک‌ از‌ نیروهای‌ فعال‌ بسیج‌ بود. دوران سربازی‌ اش‌ را در منطقه‌ مرزی شمال‌ غرب گذراند. در‌ دوران‌ سربازی‌ بارها‌ در خواست‌ اعزام‌ به سوریه‌ داده‌ بود‌ اما‌ چون‌ امکان‌ اعزام سرباز‌ وجود‌ نداشت‌ درخواستش‌ رد شده‌بود... 💚 🤲 اموزنده🎐 📚 @Dastane_amozande
✨﷽✨ ✍آیت‌الله ناصری (حفظه الله) : ماه مبارک رمضان، ماه ضیافت و مهمانی خدا است. معنای چیست؟ ضیافت به معنای بایگانی کردن پرونده‌ها، عفو و بخشش گناهان و نزول رحمت و برکات الهی و کنترل شدن شیطان است. یگانه ماهی که شیطان در آن، غل ‌و زنجیر می‌شود، ماه مبارک است. شیطان و بچه‌هایش را غل‌ و زنجیر می‌کنند که سراغ ناصری نروند. کسی می‌پرسید: «شما که می‌فرمایید شیطان در ، غل‌ و زنجیر است، پس این گناهان که در این ماه اتفاق می‌افتد از کجاست؟» گفتم: «شیطان قبلاً برای این‌ها سرمایه‌‌گذاری کرده است. این‌ها خودکار شده‌اند. قبلاً شارژشان کرده است؛ لذا دیگر خودشان دنبال گناه می‌روند». لکن این کید شیطان و این شارژی که کرده، ضعیف است. همین‌ که فردی واقعاً «یا الله» بگوید، یا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را صدا بزند، درست می‌شود. به این صحبت‌ها نباید اعتنا کرد و نباید ناامید شد. خدا تمام خطاهای چندین ساله ما را با یک شب که برویم در خانه او و بگوییم اشتباه کردیم، می‌بخشد. این ماه، یک سکوی پرش به سوی حضرت حق می‌شود که باید آن را غنیمت شمرد. حیف است این ماه با ماه‌های قبل و بعد، برای ما فرقی نکند. مقتضی موجود است و حضرت حق هم آماده پذیرش می‌باشد و فقط رفتن ما لازم است تا او هم بفرماید: خوش آمدی. ‎‎‌‌‎
✨﷽✨ 💠 چند عمل ساده براي چند برابر كردن ثواب نماز! •☜«اذان و اقامه» باعث ميشود دو صف از فرشتگان، پشت سر مومن نماز بخوانند. •☜«ركوع كامل» باعث نداشتن وحشت قبر ميشود. •☜«انگشتر عقيق» دو ركعت نماز با عقيق معادل هزار ركعت بدون آن است. •☜«مسواك زدن» دو ركعت نماز با مسواك بهتر از هفتاد ركعت نماز بدون مسواك است. •☜«خواندن سوره قدر» خواندن سوره قدر در يكي از نمازها باعث آمرزش گناهان میشود. •☜«استنشاق و مزه مزه در وضو» باعث آمرزش و غلبه بر شيطان است. •☜«عطر» باعث ميشود ثواب نماز هفتاد برابر شود. •☜«تسبيحات حضرت زهراء س» بهتر از هزار ركعت نماز است. 📚 فلاح السائل☆ثواب الاعمال☆من لایحضر الفقیه
💕 داستان کوتاه "نماز اول وقت و معجزه امام رضا(ع )" بر بالین دوست بیماری عیادت رفته بودیم، پیرمرد شیک و کراوات زده ای هم آنجا حضور داشت، چند دقیقه بعد از ورود ما اذان مغرب گفتند. آقای پیر کراواتی، باشنیدن اذان، درب کیف چرم گرانقیمتش را بازکرد و سجاده اش را درآورد و زودتر از سایرین مشغول خواندن نماز شد.!! برای من جالب بود که یک پیرمرد شیک و صورت تراشیده کراواتی اینطور مقید به نماز اول وقت باشد. بعد از اینکه همه "نمازشان" را خواندند، من از او دلیل نماز خواندن اول وقتش را پرسیدم! و او هم قضیه نماز و "مرحوم شیخ" و رضا شاه را برایم تعریف کرد... در جوانی مدتی از طرف سردار سپه (رضاشاه) مسئول اجرای طرح تونل کندوان درجاده چالوس بودم، از طرفی پسرم مبتلا به "سرطان خون" شده بود و دکترهای فرنگ هم جوابش کرده بودند و خلاصه هر لحظه منتظر مرگ بچه ام بودم.!! روزی خانمم گفت: که برای شفای بچه، "مشهد" برویم و دست به دامن "امام رضا(ع)" بشویم... آنموقع من این حرفها را قبول نداشتم اما چون مادر بچه خیلی مضطرب و دل شکسته بود قبول کردم... رسیدیم مشهد و بچه را بغل کردم و رفتیم وارد "صحن حرم" که شدیم خانمم خیلی آه و ناله و گریه میکرد... گفت برویم داخل که من امتناع کردم گفتم همینجا خوبه، بچه را گرفت و گریه کنان داخل "ضریح آقا" رفت. پیرمردی توجه ام را به خودش جلب کرد که رو زمین نشسته بود و سفره کوچکی که مقداری "انجیر و نبات" خرد شده در آن دیده میشد مقابلش پهن بود و مردم صف ایستاده بودند و هر کسی مشکلش را به پیرمرد میگفت و او چند انجیر یا مقداری نبات درون دستش میگذاشت و طرف خوشحال و خندان تشکر میکرد و میرفت.! به خودم گفتم ما عجب مردم احمق و ساده ای داریم "پیرمرد" چطور همه را دل خوش کرده آنهم با انجیر و تکه ای نبات..!! حواسم از خانم و پسرم پرت شده بود و تماشاگر این صحنه بودم که پیرمرد نگاهی به من انداخت و پرسید: حاضری باهم "شرطی" بگذاریم؟ گفتم: چه شرطی و برای چی؟ شیخ گفت: قول بده در ازاء "سلامتی و شفای" پسرت یکسال نمازهای یومیه را سر وقت اذان بخوانی.! "متعجب شدم" که او قضیه مرا از کجا میدانست!؟ کمی فکرکردم دیدم اگر راست بگوید ارزشش را دارد... خلاصه گفتم: باشه قبوله و با اینکه تا آنزمان نماز نخوانده بودم واصلا قبول نداشتم گفتم: باشه.! همینکه گفتم قبوله آقا، دیدم سر و صدای مردم بلند شد و در ازدحام جمعیت یکدفعه دیدم "پسرم" از لابلای جمعیت بیرون دوید و مردم هم بدنبالش چون شفاء گرفته و خوب شده بود.!! من هم ازآن موقع طبق قول و قرارم با مرحوم "حسنعلی نخودکی" نمازم را دقیق و سر وقت میخوانم.! اما روزی محل اجرای تونل کندوان مشغول کار بودیم که گفتند سردار سپه جهت بازدید در راهه و ترس واضطراب عجیبی همه جا را گرفت چرا که شوخی نبود رضاشاه خیلی جدی و قاطع برخورد میکرد.! در حال تماشای حرکت کاروان شاه بودیم که اذان ظهر شد مردد بودم بروم نمازم را بخوانم یا صبر کنم بعد از بازدید شاه نمازم را بخوانم. چون به خودم قول داده بودم و به آن پایبند بودم اول "وضو" گرفتم وایستادم به نماز.. رکعت سوم نمازم سایه رضاشاه را کنارم دیدم و خیلی ترسیده بودم..!! اگر عصبانی میشد یا عمل منو توهین تلقی میکرد کارم تمام بود... نمازم که تمام شد بلند شدم دیدم درست پشت سرم ایستاده، لذا "عذرخواهی" کردم و گفتم: قربان در خدمتگذاری حاضرم. شرمنده ام اگر وقت شما تلف شد و... رضا شاه هم پرسید: مهندس همیشه نماز اول وقت میخوانی!؟ گفتم: قربان از وقتی پسرم شفا گرفت نماز میخوانم چون در حرم امام رضا(ع) شرط کردم. رضاشاه نگاهی به همراهانش کرد و با "چوب تعلیمی" محکم به یکی زد و گفت: مردیکه پدر سوخته، کسیکه بچه مریضشو امام رضا شفابده، و نماز اول وقت بخوانه دزد و عوضی نمیشه.! اونیکه دزده تو پدر سوخته هستی نه این مرد.! بعدها متوجه شدم، آن شخص زیرآب منو زده بود و رضاشاه آمده بود همانجا کارم را یکسره کند اما نمازخواندن من، نظرش را عوض کرده بود و جانم را خریده بود.!! *از آن تاریخ دیگر هر جا که باشم اول وقت نمازم را میخوانم و به روح مرحوم"حسنعلی نخودکی" فاتحه و درود میفرستم....* "خاطره مهندس گرایلی سازنده تونل کندوان" 🍃🍃🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا